بعضی وقتا کلمات انسان قادر به وصف مقصودهای مورد نظر در ذهن نیست. باید از جملات و توصیفات خود مقصود برای وصف کردن استفاده کرد. بعضی مقصودای دیگه هم هستن که حتی این کار هم براشون کفایت نمیکنه... ویلیام شنکلی یکی از اون هاست....
🎵خالق خاص ترین باشگاه تاریخ، امروز 107 ساله شد🎶
"همه خانواده و اطرافیانمان معدچی بودند. تا 15سالگی وان حمام ندیدم. ما برای حمام کردن حتی آب گرم هم نداشتیم. شرایط واقعا سختی بود."
"بعد از شیفت، فوتبال بازی میکردیم. در محله مان در تیم گلنباک. بعد از اون وقتی 17 سالم شد به کلانبری رفتم که 16 کیلومتر از ما فاصله داشت."
[شنکلی از دل معدن بود. کار سخت و درکش از ارتباط با مردم و اطرافیانش با خون اون عجین شده بود]
- هیو مکیلوانی
"من به پرستون رفتم که آنهم از طبقه کارگر بود اما تیمی صاحب نام در آنزمان. حدود 10 شلینگ دستمزدم بود."
"بعد از جنگ، وقتی 35 سالم بود پیشنهاد کارلایل یونایتد به من رسید. در دسته سوم شمال. در تیم جوانانش بودم. بعدش در گرمسبی و ورتینگتون مربیگری کردم. آنجا حتی سیستم برق کشی هم نداشتند!!" بعد از آنجا به هادرزفیلد رفتم. در دسته دوم که با مدیرش قبلا هم تیمی بودم."
"در هادرزفیلد بلند پروازی وجود نداشت. یکروز با کاردیف سیتی بازی داشتیم. رییس باشگاه ویلیامز پیش من آمد و بمن گفت از باشگاه لیورپول پیشنهاد دارم. آنجا و مردمش شبیه اسکاتلند بود. پتانسیل بالایی داشت. آنها شایستگی و بستر لازم برای داشتن باشگاهی بزرگ را داشتن."
"اطلاع ندارم کسی لیورپولِ قبل از من را دیده باشه یا نه. آنجا بعنوان مخروبه و سرویس بهداشتی استفاده میشد!! اوضاع شیر های باشگاه خراب و زمین تمرین پر از آشغال و سنگ و کلوخ بود. وقتی به آنجا رسیدم به بازیکنانم گفتم زمانی فرا میرسد که بخاطر بازی برای این هواداران به خود افتخار کنید."
شنکلی همه چیز رو عوض کرد. قبل از اومدن اون من در باشگاه کار میکردم و در تیم جوانان تمرین میکردم. یکروز موقع نهار شنکلی بالا سرم آمد و گفت از فردا با تیم اصلی تمرین میکنی. تو برای یادگیری اینجایی. اینو به رئیست بگو
-کریس لاولر
سال 1977 وقتی هواپیمای تیم با جام قهرمانی اروپا اومد. ما شنکلی رو کنار تیم میدیدیم. درسته که پیزلی مربی بود ولی همه میدانستیم که این میراث شنکلی ست.
-راجر هانت
" میخواهم مرا اینطور به یاد بیاورید: کسی که هیچ چیزی برای خودش نخواست. کسی که از خودخواهی بیزار بود. کسی که برای خوشحال کردن مردم کوشید؛ کسی که خانواده ای از مردم ساخت؛ خانواده ای که سرهایشان را بالا بگیرند و بگویند ما لیورپول هستیم."
پس از درگذشت ویلیام شنکلی، کنار دروازه ورودی هم نامش یک مجسمه ساخته شد.زیر مجسمه نوشتن این یادبود مردی ست که مردم را خوشحال میکرد.