Mehdi Mikeداداش من یه چی بگم کرک و پرت بریزه.
وقتی کوچیک بودم برام عجیب بود که یه بنده خدایی تو آشنایان ما چجوری شماره چشش اینقد بالاست. تازه فقط برام عجیب بود و فک نکنم حتی مسخرشم کرده باشم خدای نکرده. باورت نمیشه یهو عینکی شدم شماره چشمم تا 8 رفت که خدا رو شکر سه سال قبل عمل کردم و دیگه عینکو گذاشتم کنار.
مورد دوم وقتی وارد دانشگاه شدم تو همون روزای اول با یه دانشجو اشنا شدم که فهمیدم ترم 12 هست. اون بنده خدا رو خیلی مسخره میکردیم و جالب بدونی خودم 13 ترمه تموم کردم:)) با اینکه دانشجوی برق سراسری بودم.
مورد سومم یکی از فامیلامون که بچه بود همش گوش و دماغشو میخاروند هی مسخره میکردم خودمم تیکشو گرفتم و هنوز تا حدودی دارم!! الان خیلی وقته رگ گردنم بزنن کسی رو مسخره نمیکنم. البته معصوم نیستم ولی حداقلش اینه که با تمام وجود امکان برگشتش به خودمو حس میکنم :))