برای کنکاش در فوتبال گیلان نیازی نیست خیلی سختی به خود دهید و جستجویی کارشناسانه کنید. فقط کافی است مخروبه هایی که به غلط مصطلح به آن ها استادیوم عضدی رشت، تختی انزلی، پوریای ولی تالش و آزادی فومن می گویند را نگاه کنید و بعد یه یاد بیاورید که در همین مساحت جغرافیایی یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتری، شهرهایی هستند که ورزشگاه ثامن را داشتند و امام رضا را هدیه گرفتند، غدیر را داشتند و فولاد آرنا را برایشان ساختند و نقش جهان اصفهان و یادگار امام تبریز و پارس شیراز که دیگر جای خود دارد.
به گزارش طرفداری، اینجا عضدی را در قلب رشت ویران می کنند تا سپیدرود و داماش محکوم به داشتن حداقل تماشاگر در تبعیدگاه سردار جنگل شوند و ملوان با سکوهای نداشته تختی بسوزد و بسازد و هیچکس نیست که بپرسد اگر توان و اراده ای برای ساختن نداشتید، چرا خرابش کردید!؟ البته ورزش گیلان سال هاست در بی تدبیری می سوزد و به جای ساختن فقط خراب شدن را می بیند!
بله در گیلان وضعیت سخت افزار چیزی نزدیک به صفر است و کسی هم ککش نمی گزد! آن هم استانی که در کوران جنگ چراغ فوتبال ایران را روشن نگه داشت و همواره بنزین سبز فوتبال ایران بود، همین امروز بدون آنکه باشگاهی در لیگ برتر داشته باشد به اندازه دو تیم بازیکن در سطح نخست فوتبال ایران دارد.
فوتبال گیلان روزی جا ماند که در پی ورود حامیان مالی مختلف به فوتبال، سهمش افسوس شد. نه کسی بود که شرکت های نفتی را به گیلان بیاورد و نه تفکری که پای غول های صنعتی را به فوتبال خیزترین استان کشور باز کند. شرکت های بزرگ برای سکوهای خالی تیم ساختند و در گیلان صف های طویل هوادار برای دیدن دست و پا زدن تیم های محبوب شان در این نبرد نا برابر، پشت در جا می ماندند.
آن روزها که منتخب گیلان در لیگ قدس با ستاره های کهکشانی اش کم از تیم ملی ایران نداشت و اصفهان و تهران و خوززستان و آذربایجان و خراسان را در رشت و انزلی نقره داغ می کرد، بدبین ترین هوادار فوتبال هم تصور نمی کرد که روزی برسد که داماش، چند هفته زودتر به ماندنش در سطح دوی فوتبال ایران افتخار کند و ملوان جشن بقای ماندگاری در همان سطح دو را بگیرد و سپیدرودش از سطح یک به سطح سه دنده معکوس برود و شاید بازگشت عقاب های تالش تنها کورسوی این تاریکی باشد.
فوتبال گیلان اگر سخت افزار ندارد، شکرخدا مدیریت هم ندارد. فوتبالی که ملوانش را ابتدای فصل کنترات به گروهی داده بودند که ناکار آمدی شان را عالم و آدم فریاد می زدند. اول هفته مالک داماش استعفا می دهد و وسط هفته مدیرعاملش و پایان هفته سرپرست و سرمربی استعفا می دهند. سپیدرود را می توان به عنوان منحصر به فرد ترین مبحث سوء مدیریت فوتبال در دانشگاه تدریس کرد.
فوتبال گیلان سال هاست که در کوچه پس کوچه های ناکامی گم شده است و تاسف آور آن است که گویی همه به این شرایط خو گرفته اند و مدتهاست صداهای اعتراض کم و کمتر شده است و انگار همه باور کرده ایم که باید ورزشگاه نداشته باشیم، باید اسپانسرهای بزرگ به سراغ مان نیایند، باید عمر مدیرت در باشگاه های ما به نیم فصل هم نرسد و یک بد را با بدتر تعویض کنیم، باید سهم ما از کرسی های فدراسیون یک هیچ بزرگ باشد، باید فوتبال پایه را بر مبنای جیب اولیای بازیکنان وجب بزنیم و در سیاهه تیم های ملی نوجوانان و جوانان و امید فقط سیاهی لشگر داشته باشیم و اینها همه با هم نشانه انحطاط و فروپاشی فوتبالی است که اگر ستاره هایش را از تاریخ فوتبال کشور پاک کنیم، شاهد یک آسمان خالی خواهیم بود.
فوتبالی که جذابیت الگیلانوی آن با حساس ترین دربی های جهان قابل مقایسه است، بعضی ستاره هایش مستقیم به اروپا صادر می شوند و برای بعضی دیگر باشگاه های متمول داخلی صف می کشند و روز تمرین و مسابقه از در و دیوار برای تیم هایش هوادار می ریزد و تعداد رسانه های ورزشی اش چند برابر سرانه کشور است، حقش این نیست که چنین خار شود و سقف آرزوهایش تا این حد کوتاه گردد.
بدون تردید درد بزرگ فوتبال گیلان، مدیریت و مشکلات مالی است. فوتبال گیلان خیلی زودتر از انتشار ویروس کرونا در کشور به ویروسی مهلک تر مبتلا شده و با دور نمای نه چندان روشنی که دیده می شود، امید بهبودی اش بسیار پایین است. فوتبال در یکی از فوتبال خیز ترین نقاط کشور بیمار است و شور بختانه تا هزار فرسنگی، طبیب حاذقی هم برای مداوای آن دیده نمی شود!
نویسنده: رادنی دیدار
همچنین بخوانید: