فصل ۱۲_۲۰۱۱ لیکرز با باخت مقابل تیم جوان تاندرز در نیمه نهایی پلی آف تمام شد. سن ترکیب قهرمان لیکرز کم کم بالا می رفت و سرعت تیم کمتر میشد همانطور که مقابل تاندرز امتیاز های زیادی را در ضد حمله از دست دادند. آنها دیگر مدعی قهرمانی نبودند و در نتیجه لیکرز شروع به جذب ستارگان دیگر کرد که دوباره در کورس قهرمانی قرار گیرند.
آنها استیو نش را در ازای ۴ پیک به لیکرز آوردند. نش جادوگر پاس و بازیسازی بود و در فینکس سانز دو بار جایزه MVP را از آن خود کرد. اما او ۳۹ ساله بود و برخی اوقات از مصدومیت های کمر رنج می برد اما باز در لس آنجلس غوغا به پا شد و همه هیجان زده بودند اما لیکرز یک قدم جلو تر رفت و در یک ترید چندجانبه دوایت هوارد را در ازای اندرو باینام دریافت کرد. دوایت ۳ بار بازیکن دفاعی شده بود و حتی اورلاندو مجیک را در سال ۲۰۰۹ به فینال رساند گرچه آنها به لیکرز باختند. اگر دوایت بهترین سنتر نبود، یکی از بهترین ها بود و دیگر لس آنجلس آماده جشن قهرمانی بود. گرچه در تابستان دوایت در ناحیه کمر جراحی انجام داده بود و مشخص نبود عملکردش چگونه خواهد بود.
با اینکه در تیم مصدومیت دیده میشد اما باز قهرمانی برای آنها آسان به نظر می رسید. همه انتظار داشتند آنها با رکورد فصل عادی ۱۰_۷۳ بولز رقابت کنند و در فینال میامی را شکست دهند. با وجود استیو نش در پوینت گارد و بازیسازیش، امتیاز گیری کوبی برایانت، دفاع متا ورلد پیس(ران آرتست) و غوغای پائو گسول و دوایت هوارد در پینت رسانه ها روی لیکرز تمرکز کرده بودند تا وقتی که بازی های شروع شد. مربی لیکرز مایک براون تاکتیک پرینستون را در حمله استفاده کرد. تاکتیک پرینستون در دهه ۱۹۳۰ در دانشگاه پرینستون ابداع شد که به شدت روی حمله در پیک، حرکت بدون توپ و آف بال و نفوذ های انفجاری از کرنر تمرکز دارد. این سیستم کمتر در NBA استفاده شده بود و کمتر بازیکنی از این سیستم اطلاع داشت اما مایک براون اعتقاد داشت که این نوع بازی برای لیکرز مناسب است. با اینکه این ترکیب روی کاغذ خوب به نظر می رسد اما در زمین جواب نداد و لیکرز بازی های پیش فصل را با ۸ باخت و صفر برد شروع کرد. بازیکنان این نتایج را جدی نگرفتند و عادی هم بود چرا که هیچ چیز در پیش فصل جدی نیست اما لیکرز در شروع فصل ۴_۱ شروع کرد و به همین راحتی مایک براون اخراج شد! می دانید که انتظارات از شما زیاد است وقتی که سرمربی بعد از ۵ بازی اخراج می شود.
لیکرز علاوه بر مشکلات مربی مشکلات دیگری نیز داشتند. ترکیب آنها سن بالایی داشتند، کند و مصدوم بودند. جراحی دوایت در تابستان به او اجازه نداد بدن قوی خود را داشته باشد و استیو نش نیز گاهی بازی ها را به خاطر مصدومیت از دست می داد و متا ورلد پیس نیز به خاطر افزایش سن سرعت کمتری داشت و نمیتوانست دیگر با شوت های سه امتیازیش فضا را برای نفوذ باز کند. لیکرز به دنبال مربی جدید بود و در آن بین چهره ای آشنا به چشم میخورد. کسی که ۱۱ بار قهرمان NBA شده بود، فیل جکسون، او قرار بود که دوشنبه صبح به تیم زنگ بزند و بگوید که مربی گری را قبول میکند اما به گفته خودش نزدیک نصف شب روز شنبه از مدیر کل لیکرز، میچ کاپچک، تماسی دریافت کرد که جلسه کنسل شده و مایک دی آنتونی به عنوان مربی انتخاب شد چرا که با روحیات تیم هماهنگی بیشتری دارد. فیل تجربه قهرمانی با لیکرز و کوبی را داشت و می دانست چگونه از بیگ من ها در ترکیبش استفاده کند و توانسته بود بازیکنانی حتی با روحیاتی مثل دنیس رادمن را کنترل کند پس کنترل بازیکنانی مثل دوایت هوارد برای او آسان بود اما به جای او مایک دی آنتونی انتخاب شده بود که هیچ وقت به فینال راه پیدا نکرده بود و هیچ ایده ای درباره چگونگی دفاع کردن نداشت و بیشتر تلاش میکرد در حمله بیشتر از تیم مقابل امتیاز بگیرد. کسی که به تاکتیک حمله ۷ ثانیه معروف است که حول محور سرعت و شوت سه امتیازی است، مربی پیر ترین و کند ترین تیم لیگ بود. تیمی که دو بیگ من دارد و سه امتیازی زن هایش نش و کوبی هستند که باید بازیسازی نیز بکنند. بله ایده این بود که مایک دی آنتونی و استیو نش مانند روز های طلاییشان در سانز عمل کنند. تمام نتیجه گرفت و نگرفتن لیکرز به نش ۳۹ ساله و مربی نامناسب بستگی داشت. چند روز بعد از فیل جکسون در یک برنامه تلوزیونی پرسیدند که مایک دی آنتونی در این لیکرز چه میکند و او گفت:
مایک روحیه خوبه دارد و به تیم می خورد. او مربی خوبی است. او به شوت های سه امتیازی علاقه زیادی دارد، دوست دارد در کرنر سه و دو امتیازی بزند؛ گارد خوبش نش، که در تیمش بود، نش گارد بسیار خوبی است و میتواند بازیسازی کند، اما بیگ من دیگر ،پائو گسول، در سیستم او باید سه امتیازی بزند و استرچ فور خواهد بود. مایک بیگ من ها را در پینت دوست ندارد او میخواهد آنها بیرون باشند.
پیشبینی فیل کاملا درست بود. گسول به بیرون از قوس رفت و بدترین فیلد گل کریرش را داشت(۴۶ درصد در کل و ۲۸.۸ در سه امتیازی) و گسول نیز از این وضع بدش می آمد. مایک آنقدر در استفاده صحیح از گسول مشکل داشت که او را مدتی نیمکت نشین کرد.
موفق نبودن لیکرز فقط به خاطر تصمیمات مربی نبود بلکه بازیکنان در جمع ۱۸۸ بازی را به خاطر مصدومیت از دست دادند که شامل مصدومیت های دوایت هووارد، پائو گسول و استیو نش میشود. علاوه بر آن بازیکنان اختلافات زیادی داشتند. کوبی بازیکنی بود که همیشه در تمرینات به هم تیمی هایش فشار می آورد و دوایت بازیکنی بود که گاهی تمرینات را جدی نمی گرفت و روحیه شوخی داشت به همین دلیل دوایت و کوبی وارد جنگ شدند. در چند بازی نیز دوایت و نش را در حال مشاجره در زمین می دیدید. دوایت می توانست هر زمان که بخواهد قراردادش را تمدید کند اما او این کار را نمی کرد و به نظر می رسید سوپرمن نه تنها میخواهد بازیکن آزاد شود بلکه میخواهد تیم را ترک کند و این تصمیم او روی دو لیکر تاثیر زیادی میگذاشت.
یکی از آنها کوبی بود. کوبی با افزایش سن کمی قدرت بدنیش را از دست داده بود و گرچه هنوز در سطح خوبی بازی میکرد اما میدانست در اواخر کریرش قرار دارد. از آنجا که استیو نش فصل بعد ۴۰ ساله خواهد شد و همانطور که گفته شد دوایت از تیم میرود پس این آخرین شانس کوبی بود که یک قهرمانی بیاورد. قهرمانی که او را در کنار قهرمان کودکیش مایکل جردن می گذارد. قهرمانی که او را بالاتر از مجیک جانسون قرار میدهد و او را بهترین لیکر تاریخ می کند پس او تمام تلاش خود را می کرد و هر بازی صد در صد انرژی خود را می گذاشت. مامبا بیدار شده بود. او یکی از کاندید های اصلی MVP بود گرچه تیمش معمولا رتبه هشتم تا دهم را داشت.
لیکر دیگر که فشار زیادی را تحمل میکرد مایک دی آنتونی بود. بازیکنان در زمین و خارج از زمین با یکدیگر اختلاف داشتند، دوایت میخواست تیم را ترک کند، کوبی بیشترین دقایق بازی را داشت گرچه باید با افزایش سنش کمتر بازی کند، پائو گسول از نقشش در حمله نا راضی بود و همه میدانستند چگونه حمله لیکرز را متوقف کنند. تیمی که قرار بود رکورد هاس بولز را بشکند، داشت پلی آف را از دست می داد و در این صورت همه فقط مایک را مقصر می دانند و ممکن است دیگر تیمی او را برای مربی گری نخواهد. مایک برای شغلش می جنگید. اگر او میخواست به پلی آف برود تنها با یک بازیکن میتوانست این کار را بکند. کوبی برایانت.
او تصمیم بزرگی گرفت. تصمیمی که کریر کوبی به عنوان یک کاندید MVP را تمام کرد. او تصمیم گرفت کوبی را تمام دقایق تمام بازی های در زمین نگه دارد اگر این چیزی است که تیم را به پلی آف می رساند و کوبی آن را قبول کرد. با توجه به سی و چهار سالگی کوبی این تصمیم خطرناک بود اما کوبی همه کار برای تیم می کرد تا به پلی آف راه پیدا کند. لیکرز چند بازی را با این رویه برد و حال باید با گلدن استیت جوان بازی کند. کوبی در ابتدای بازی کمی احساس درد و گرفتگی در بدنش داشت. او کل کوارتر اول را بازی کرد اما امتیازی نیاورد. در کوارتر دوم او اولین امتیازش را آورد و بعد همه شوت هایش گل شد. بازی پایاپای بود تا وقتی که در کوارتر سوم کوبی در یک درایو با چند مدافع در هوا برخود کرد و روی زمین افتاد و ورزشگاه در سکوتی عمیق فرو رفت.
فشار روی کوبی بیش از حد بود و او دیگر نمی توانست آن را تحمل کند. او زانویش را گرفته بود اما بعد از دو دقیقه باز مامبای درونش بیدار شد و او به بازی ادامه داد و صدای تشویق تماشاگران ورزشگاه را پر کرده بود. ۴ دقیقه بعد او دوباره فرود آمد و این بار مچ پای راستش بود. چراغ قرمز بعد از چراغ قرمز اما کوبی به بازی ادامه داد.
پنج دقیقه مانده به پایان کوارتر آخر لیکرز ۶ امتیاز عقب بود و کوبی یک سه امتیازی زد و ورزشگاه در شوق فرو رفت. لیکرز به خوبی دفاع کرد و بعد در حمله باز توپ به کوبی رسید.هریسون بارنز کاملا به او نزدیک بود اما کوبی کاری را کرد که بار ها کرده بود و یک سه امتیازی دیگر زد و گزارشگر گفت:
مامبا مانند مامبا شده.
گلدن استیت دو امتیاز دیگر آورد و بعد کوبی خواست درایو کند و باز روی زمین افتاد. تماشاگران منتظر بودند که او دوباره بلند شود و بازی کند همانطور که بار ها این کار را کرده بود. اما کوبی می دانست آشیلش پاره شده.
او ساق خود را میمالید تا شاید آشیلش به یکدیگر پیوندد. اما قاعدتا جواب نداد. او می دانست فصلش تمام شده اما کار او در بازی تمام نشده بود. او دو پرتاب آزاد داشت که باید میزد اما اگر به خاطر مصدومیت نمیتوانست در زمین بماند واریرز میتوانستند انتخاب کنند که چه بازیکنی پرتاب آزاد بزند. طبیعتا با حضور کسی مانند دوایت در راستر کوبی نمی خواست از زمین بیرون برود. درد در چهره او مشخص بود اما او یک جنگجو بود. او مامبا بود! کوبی دو پرتاب خود را زد و بازی مساوی شد و از بازی بیرون رفت.
این مصدومیت پایان کریر کوبی به عنوان یکی از بهترین های لیگ بود. او از مصدومیت بازگشت اما دیگر مانند قبل بازی نکرد. تیم به پلی آف راه پیدا کرد اما توسط سن آنتونیو اسپرز در راند یک سوییپ شد. این آخرین مقاومت مامبا بود. آخرین تلاش برای قهرمانی و آخرین فصل پلی آف کریرش. او همه کار کرد اما این تیم لیکرز مشکلات زیادی داشت که کوبی نمیتوانست همه را با بازی خوب حل کند. دوایت هوارد در تابستان به راکتس رفت و مایک دی آنتونی سال بعد اخراج شد. تعداد زیادی "اگر" در این داستان وجود دارد. اگر ترید کریس پال انجام میشد چه؟ اگر فیل جکسون مربی تیم میشد؟ اگر او مربی میشد ممکن بود لیکرز بازی های بیشتری ببرد و در نتیجه کوبی کمتر بازی می کزد و فشار آخر فصل که باعث مصدومیتش شود را نداشت. اگر کوبی این فشار را می آورد سال های بعد نیز کاندید MVP میشد؟ احتمالا هیچوقت جواب اینها را نمی فهمیم.