The Endیادش بخیر
دست گل محمدی به شهر ما خوش آمدی
محل ما یکی از این ازاده ها رو با سلام و صلوات آوردن؛ همه محل از زن و مرد و پیر و جوان و کودک به استقبالش رفتن، سر دوش گذاشتنش و .... . یه خونه خرابه ای هم بود به ما بچه ها گفتن که کلا خرابش کنین (منظور داداشای بزرگترم و دوستاشون بودن و من هشت ساله بودم و یکم کمک میکردم)؛ بعدش همونجا خونه خیلی خوبی براش ساختن و با وسایل کامل تقدیمش کردن، اهالی محل هم همه جوره هواشو داشتن و از هیچی در این رابطه دریغ نمیکردن؛ اونم انصافا در حق اهالی چیزی کم نذاشت و رابطه خیلی خوبی با جوونا و حتی نوجوونای محل برقرار کرد؛ بعد چند مدت دیدیم اکثریت این جوونا معتاد شدن و ساقیشونوم همین بنده خدا بود؛ دوباره اهالی محل ( زن و مرد و پیر و جوان و کودک ) راه افتادن ، فقط اینبار با فحش و کتک از محل انداختنش بیرون! خونه شم همونطور رها شد و کم کم تبدیل به وعده گاه و پاتوق پیروان راستینش شد!!