تو سالهایی که بارسلونا یکی از محور های اصلی زندگیم بوده بارها پیش اومده در یک بازی خاص تیم مقابل احتمال بردش بیشتر از تیم ما باشه , اکثر این مواقع برمیگرده به قبل از دوره ی 2009 , در ده سال گذشته یکبار و فقط یکبار شکست رو قبول کرده بودم , بیست روز حدفاصل بازی ها با پاریس.
روز بازی با پاریس تو کمپ نو, میدونستم فقط معجزه و خواست خدا میتونه کار رو برامون دربیاره.
برای آروم شدن و ایجاد امید تو دلم , دوباره رفتم سراغ یکی از بهترین فیلم های ژانر ورزشی تاریخ, چند ساعت مونده به بازی دیدمش, با دلی پر شده از امید منتظر ساعت یازده و ربع خاطره انگیز شدم,وقتی خیلی ها فکر میکردن نمیشه ولی شد, زمین و زمان و داور توش تاثیر داشتن و شد, از اون روز دیگه نیازی بهش نداشتم تا الان...
جمعه دوباره یکی از اون روزاس , جمعه دوباره امید داره با خس خس نفس میکشه, جمعه دوباره چند نفر با غرور خودشون رو از پیش برده میدونن و حتی آماتور طور فریادش میزنن.
ولی جمعه درست دو ساعت قبل از بازی , برای من وقت تجدید دیدار بعد از سه سال با فیلم مورد علاقمه تا امید دوباره توی وجودم شعله بکشه. تا دوباره یادم بیاد , تک بازی یا دو بازی , آلمانی یا انگلیسی فرقی نداره, اگر بخواد بشه , میشه.