! کپی برداری از این مطلب بدون عنوان ممنوع میباشد !
15- الون
بدون شک «چیزهای عجیبتر» (Stranger Things) دنیای تلویزیون در یک دهه اخیر را در نوردیده و نوستالژی دهه ۸۰ را بار دیگر برانگیخت البته به روشی که یک موفقیت بزرگ به شمار میآید. جامعه مخاطبین هدف این سریال در دورانی که داستان سریال در آن میگذرد، اما هنوز به دنیا نیامده بودند و انتظار نمیرود که سریالهای ترسناک علمی-تخیلی مخاطب زیادی را جلب کنند.
دهه ۲۰۱۰ دههای بود که در آن فرهنگ شخصیتهای باهوش، درسخوان، اما دارای مشکل در تعاملات اجتماعی (Nerd) در کانون توجه قرار گرفت و «چیزهای عجیبتر» نهایت استفاده را از این تغییر برد. اگر چه در این سریال شخصیتهای زیادی حضور مداوم دارند، اما الون (Eleven) و مایک به وضوح نقشهای محبوب اصلی را دارند در حالی که هاپر و استیو در ادامه سریال جایگاه خود را بهبود میبخشند.
با این وجود شخصیت الون نماد بیرقیب سریال است. چه در آن کسوت سرتراشیده ابتدای سریال با بینی خونین، با موهای مصنوعی طلایی و علاقه به تخممرغ چه با آن ظاهر مطمئن و بالغ بعدهایش، الون یکی از دوست داشتنیترین شخصیتهایی یک دهه اخیر تلویزیون است. مایلی بابی براون خیلی زود به شهرت رسیده و به نظر میرسد آیندهای موفق در دنیای هالیوود در انتظار اوست.
میلی بابی براون بازیگر 15 ساله سریال چیز های عجیب بی شک یکی از محبوب ترین شخصیت های دنیای سریال است . هرچند قبول این اتفاق برای منتقدین و اهالی سینما بسیار سخت باسد اما متاسفانه در دوره ای که رسانه های مجازی دنیای سینما را تسخیر کرده باشد اتفاق همچین چیزی شاید چیز اونقدر عجیبی نباشه . با تمام نقد ها و اشکالاتی که از این بازیگر نوجوان بخاطر فعالیت هاش تو اینستاگرام و تبلیغات برند های ارایشی میشه نمیشه از بازی زیبای این دختر چشم پوشی کرد .
14 الیوت الدرسون
همان چند دقیقهی ابتدایی قسمت اول مستر روبات را که ببینید و نریشن الیوت الدرسون را بشنوید، این هکر منزوی و مردم گریز و دوست داشتنی در دلتان جا باز میکند. صدای رامی مالک و حرفهایی که الیوت میزند به قدری جذاب و در جاهایی تکاندهنده است که بعد از مدتی شنیدن نریشنهای او جزو عادتهای زندگیتان میشود و دلتان میخواهد مدام در راهروهای در هم گره خورده و تاریک و پر از سوال و معمای این هکر نابغه پرسه بزنید و بیشتر بشناسیدش، و دنیای پر از سیاهی و نا امیدی او را ببینید. نگران هم نباشید، الیوت از همان ابتدای سریال، شما را به رسمیت میشناسد و خطابش در تمام نریشنها با همین جمعیت ناظر خاموش است که خودش دستش را گرفته و به زندگی تاریک و تلخش آورده. آماده باشید تا دنیا را از فیلتر نگاه پسری ببینید که به خاطر اتفاقات وحشتناکی که برایش رخ داده، هیچ دید مثبتی به هیچ انسانی ندارد و به ندرت کسی را به حلقهی انزوای تاریکش راه میدهد. هر نوع اعتمادی به دنیا و آدمها از او سلب شده و نزدیکترین افرادش را هم با شک و تردید مینگرد. شک و تردیدی که بی دلیل هم نیست، همه رازی ترسناک درونشان پنهان کردهاند که خواسته یا ناخواسته به او آسیب میزند.
همین قابلیت، همین بدبینی همیشگی نسبت به تمام آدمها، به الیوت قدرتی داده که بیشباهت به ابرقهرمانها نیست. با دیدن نقاط مبهم زندگی افراد، چیزی مغزش را قلقلک میدهد، و همین قلقلک او را به کشف رازهای کثیف و پنهان آدمها هدایت میکند و آنها را به مجازات عملشان میرساند. بدون اینکه افتخار یا غروری بابت این اعمال قهرمانانه نصیبش شود. گویی هدفش فقط پاک کردن دنیای اطرافش از هیولاهایی است که مردم بیگناه را تهدید میکنند. صد التبه علاوه بر بازی خوب رامی مالک این حجم از محبوبین بخاطر حس همزاد پنداری از از ادما و جامعه گریزیه و خب به شدت حس همزات پنداری مارو با این شخصیت قوی میکنه !
13 - دکستر
شخصیتی که داستان اصلی سریال بر روی آن میچرخد و تمام قتل های سریال را انجام میدهد. دکستر در باطن شخصیت پیچیده ای دارد. او نه احساسات را میفهمد و نه ارتباط با دیگران را. شاید بهترین دوست او را بشود یک پزشک دیگر در دایره جنایی میامی به نام ماسوکا دانست اما دکستر با او نیز غریبه است. در طول 5 فصل، دکستر یک بار گریه میکند اما آن گریه طوری است که تماشاگر با او به گریه واداشته میشود. مایی که دکستر را میبیینیم و با شخصیتش خو گرفته ایم مسلما با خوشحالی دکس خوشحال میشم و با گریه او نیز اشک در چشمانمان حلقه خواهد زد دکستر کودکی بیش نبوده که مادرش را در یک کامیون سلاخی میکنند و او را در یک آن کامیون در کنار مادر رها میکنند و اینگونه او را تبدیل به موجودی تشنه خون میکنند. او توسط کاپیتان پلیسی به نام هری مورگان پیدا میشود و او را به فرزند خواندگی خود قبول میکند. / هرگز اجازه کشتن بیگناه رو نداری / همیشه وقت بذار و مطمئن شو که مدارک درسته و حق با تو در نهایت دقت بکش و از همه مهمتر مقدمات رو آماده کن \ اینها دلایلیس که دکستر از یه قاتل معمولی برای ما جدا میکند و ما عاشق میشیم
12 - جسی پینکمن
جسی متولد سپتامبر ۱۹۸۴ است در آلبوکرکی است که به علت اعتیاد به مواد مخدر از خانواده خود طرد شده است و مدتی با عمه خود زندگی میکند و پس از مرگ عمهاش اجازه یافت تا در خانه وی زندگی کند. وی پس از مدتی رو به خردهفروشی متآمفتامین آورده و در پی درگیریهایی که در این مسیر برای وی پیش میآید با پیشنهاد والتر وایت (برایان کرانستون) معلم شیمی سابقش مبنی بر شراکت در تولید متآمفتامین روبرو میشود و با قبول این درخواست وارد ماجراها و درگیریهای تازهای میشود . عموما بینندگان سریال برکینگ بد به دوسته تقسیم خواهند شد یا از جسی متنفر هستند بخاطر احمق بازی هایش و قلب پاکش که همیشه کار اقای والت را عقب میندازد یا عاشق او هستند بخاطحس نزدیکی که با او میکنند / حس طرد شدن از جامعه حس شکست عشقی حس اینکه کسی به قلب پاکشون اهمیت نمیده و ....
11 - جان اسنو
در ابتدای داستان جان اسنو حرامزاده وینترفل و فرزند نامشروع ند استارک حافظ شمال است که پدرش ادعا میکند مادر او دایهای به نام وایلا بودهاست و به خاطر همین به او لقب اسنو را دادهاند. در شمال این لقب مختص حرامزادهها است. جان یک جنگجوی بااستعداد است اما حس مهربانی و عدالتخواهیاش باعث درگیری وی با محیط خشن اطرافش شدهاست. جان اسنو بههمراه پدرش ند استارک و خواهران و برادران ناتنی خود در قلعه وینترفل زندگی میکند. او هم سن و سال برادرش راب استارک است اما به دلیل اینکه به عنوان یک حرامزاده شناخته میشود از کسب هرگونه منصب رسمی و درباری ناتوان است . بازی زیبای کیت در نقش جان واقعا ادم رو به حیرت میاره از مبارزه های حکماسی تا مرگ و بازگشت ها غرور امیز و احساسیش . هرچند که بخش زیادی از این محبوبیت مربوط به فیلمنامه قوی گات بود و با افت سریال تو فصل 8 این بچه هم ناخوداگاه خیلی از محبوبیتش کم شد
10 - لورن مالوا
جایگاه بالای لورن مالوو ممکن است به خاطر کیفیت و تاثیر سریال «فارگو» (Fargo) تصور شود، اما اگر چه این سریال سریالی عالی بود، اما نمیتوان آن را بینقص دانسته و از بازی زیبای بیلی باب تورنتون گذشت. همانند «داستان ترسناک آمریکایی»، این سریال نیز رویکردی آنتالوژی داشته اگر چه عمداً ارتباط بیشتری بین فصول و اپیزودهای آن وجود دارد. اگر چه شخصت مالوو در ادامه برای نقشهای کوتاه به فصول بعدی باز میگشت، اما قرار گرفتن او در این فهرست به خاطر نقشآفرینی فوقالعادهاش در فصل اول سریال است.
مارتین فریمن و آلیسون تولمن نیز نقشآفرینیهای خارقالعادهای از خود ارائه دادهاند، اما شخصیت مالوو با بازی تورنتون دلیل اصلی موفقیت فصل اول «فارگو» بود. در شرایطی که تورنتون بهترین بازی خود را پس از فیلم «تیغه فلاخن» (Sling Blade) ارائه میداد، مالوو یک شخصیت بسیار پیچیده و شروری بسیار بیرحم، اما کاریزماتیک بود.
وی که قبلاً نیز با برادران کوئن بازی کرده بود در اینجا نیز ثابت میکند که یکی از نیروهای اصلی این برادران کارگردان برای سبک فیلمسازی خاص و شخصیشان است. مالوو قاتلی خستگیناپذیر است که انسان را چیزی فراتر از یک هیولا نمیبیند و بر اساس ایده خوب و بد زندگی نمیکند. تنها چیزهایی که برای او مهم جلوه میکنند مزایا و عواقب یک چیز هستند. با توجه به اینکه نقشآفرینی تورنتون در نقش لورن مالوو با جوایز متعددی همراه بود، بدون شک این شخصیت و بازی تورنتون به این زودیها فراموش نخواهد شد.
9 - ریک سانچز
«ریک و مورتی» (Rick & Morty) سریالی است که از این بهتر نمیتوانست باشد هرچند انتظار نمیرفت تا به این اندازه خوب باشد. این سریال که بر اساس یک یادداشت کوتاه ساخته شده و در واقع تقلیدی مضحک از فیلمهای «بازگشت به آینده» (Back To The Future) است، اما باید بدانید که سناریو اپیزود آزمایشی ان در طی یک شب توسط هارمون نوشته شده است.
البته این موضوع را نباید به پای شانس و اقبال گذاشت، زیرا او قرار بود سناریو سریال را روز بعد در اختیار مدیران اجرایی قرار دهد و این کار را تا دقایق آخر مهلتی که به او داده شده بود به تعویق انداخت. علیرغم این موضوع، اما «ریک و مورتی» به یک پدیده اجتماعی و فرهنگی تبدیل شد. این سریال چنان محبوب و تاثیرگذار است که بارها برنده جایزه امی شده، برندهای مختلفی با الهام از شخصیتهای آن شکل گرفته و در یک مورد باعث شد مخاطبان برای خریدن یک سس خاص مربوط به مک دونالد صف کشیده و شورش کنند.
اگر چه ریک همواره در کنار شخصیتهای فوقالعاده دیگری قرار میگیرد، اما در این جمع همواره ستاره اصلی بوده است. دیوانه، بیرحم، بسیار باهوش و فوقالعاده طعنهآمیز، ریک شخصیتی است که با هر شخصیت دیگری در داخل و خارج از سریال تفاوت دارد. هیچ کسی مانند او برنامههایی عجیب و غریب و توهینهایی ویرانگر نداشته است.
8 - دیمن سالواتور
خونآشامي كه سرخورده شد «ديمن» یکی از ماندگار ترین شخصیت های سینمایی همین ایشونه کلا همیشه همه ما عاشق ادم های تنها و بدبخت میشیم اونایی که همه ازشون بدشون میاد . اونایی که کسی کارای خوبشون رو نمیبینه . اونایی که واسه کسی که دوسشون دارن حاظرن همه کار بکنن . اونایی که تو زندگیشون کار خوبی نکردن ؛ خودمونی بگم میشه اونایی که لاشی ان |:
دیمن هم دقیقا یه دونه از هموناس .
در نقش ديمن نسبت به نقش برادر سربهراهش خيلي مفرحتر است و شاید یکی از دلایل محبوبیتش و حجم کراشی که روشه همین بامزه بودن و مهربون بودن در عین سنگدلی بهتر بخوام بیان کنم همین تضاد که فردی بخاطر کسی که دوسش داره کلا رفتارشو تغیر میده . هممون یکیو نیاز داریم که اینجوری دوسمون داشته باشه . البته بازيگر قبلي سريال پرطرفدار «لاست» به جنبههاي منفي خونآشام بودن هم اشاره كرد : اين شخصيتها، حيواناتي شكارچي هستند. آنها در قلبشان قاتلان شروري هستند. خونآشام بودن مثل معتاد بودن است؛ اين كه در تمام لحظههاي زندگيات بايد با ميلي دروني بجنگي. و اثراتی که بازی تو این نقش رو زندگیش گذاشت
7 - چندلر بینگ
یکی از محبوبترین شخصیتهای فرندز و به قولی بامزهترین آنها بیشک شخصیت چندلر است. خلاقیت و منطق در خلق این شخصیت به قدری هماهنگی دارد که به شخصیتی دوستداشتنی تبدیل شده و با جوکهایش چه بیمزه و چه بامزه، همه بینندگان را میخنداند.
شخصیت چندلر به عنوان یک دوست، سعی میکند همیشه محبوب و مورد اعتماد باشد. او وقتی میفهمد که توانسته به یک شخص مورد اعتماد و رازدار بقیه تبدیل شود، به شدت به خود میبالد. به علاوه از اینکه کسی به او اطمینان نکند و او را دوست نداشته باشد به شدت میترسد؛ این موضوع در طول سریال به صورت شوخی و غیر مستقیم بیان میشود اما واقعیت دارد.
چندلر متوجه تمام اتفاقات اطراف خود است و تیزبینی مفیدی دارد. همچنین بازیگوشی و کنجکاوی از دیگر ویژگیهای جدا نشدنی او است و همیشه انرژی زیادی برای انجام کارهای مفرح دارد. این شخصیت واقعگراییِ خاصی دارد و همیشه به عنوان یک عضو واقعبین گروه، تو ذوق کسانی میزند که ایدههای بکر اما دور از ذهن میدهند. شخصیت چندلر به شدت تابع امیال آنی است و همیشه به این جمله منسوب میشود که الان حس این کار را دارم پس همین را انجام میدهم. از واضحترین ویژگیهای چندلر، عاشق خنده و شوخی بودن او است. او جوکهای زیادی میسازد و به اینکه بامزهترین عضو گروه هست و باعث شادی دیگران میشود به خود میبالد.اینکه چرا یک شخصیت انقدر با همه چیز شوخی میکند بی دلیل نیست. یکی از دلایلش بیزاری چندلر از سنگینی فضا و خشکی روابط است. چندلر به هیچ عنوان نمیتواند یک فضای جدی و بیتحرک را تحمل کند، به همین دلیل گاهی که متوجه سنگینی فضا میشود، احمقانهترین شوخیها را تعریف میکند؛ به خیال اینکه از فضای قبلی بیرون آمده است.
6 - رگنار لاثیورگ
هشدار اسپویل !
شاهکار شاهکار و شاهکار !
«راگنار لاثبروک» با بازی درخشان «ترویس فیمل»، شخصیت اصلی این سریال است که براساس یکی از مهم ترین وایکینگ های تاریخ ساخته شده. او جاه طلبی است باهوش که برای نخستین بار، با استفاده از قطب نما کشتی ها را به غرب می راند و وارد جزیره بریتانیا می شود.
آن طور که در سریال آمده، تا پیش از او، گرچه وایکینگ ها دریانوردان قهاری بوده اند، اما نمی توانستند موقعیت خود را در دریا تعیین کنند و به همین دلیل زیاد از بخش های آشنای دریا دور نمی شدند. زندگی وایکینگ ها هم چون تمدن های بدوی بر حمله و غارت سرزمین های متمدن تر می گردد.
آن ها هر سال تابستان و تا پیش از ماجراجویی راگنار، به سمت شرق یورش می بردند و با غنایم تازه به زادگاه خود بر می گردند. نه حکومت داری بلدند و نه می دانند که چه طور باید در جایی جز سرزمین خود ساکن باشند. بازی وصف نشدنی ایشون قطعا دیگه تکرار نخواهد شد هرچند که یکی از دلایل ماندگاری این کارکتر تو ذهن مخاطب پایان غم انگیز و حماسی بود که با سریال داشت بود اون مرگ دردناک و زجر اور و چالش هایی که با دین داشت !
5 - دریل دیسکون
دریل دیکسون از کودکی به همراه برادرش مرل و پدر الکلی و خشنش زندگی میکرد. از آنجا که پدرشان آنچنان آدم موجهی نبود (!)، مرل وظیفهی نگهداری و مراقبت از دریل را بر عهده داشت؛ البته او نیز بیشتر وقتش را در زندان و مراکز بازپروری سپری میکرد و همین موضوع، باعث شد که دریل دیکسون از همان کودکی غریزهی بقا را در خود بپروراند و به تنهایی و اینکه خودش از پس مشکلاتش بربیاد عادت کند. این موضوع حتی در زمانی که واکر(زامبی)ها به دنیای زندگان حمله کردند نیز کاملا مشخص بود؛ دریل دیکسون که یک شکارچی خبره بود، در استفاده از ابزار شکار کاملا ماهر بود و همچنین به راحتی میتوانست حیوانات و هر موجود زندهی دیگری را ردیابی کند. البته با تمام این اوصاف، او همچنان در زیر سایهی برادر بزرگترش قرار داشت.
مرد تنهای شب !
بیننده های سریال The Walking Dead، هر کدوم با شنیدن اسم این کارکتر، به یک جنبه متفاوت از شخصیتش فکر میکنن، و قطعا اگه هر کَس قرار باشه بعد شنیدن اسم “دریل” فقط یک کلمه بگه، تعابیر مختلفی رو میشه از افراد مختلف شنید!
باحال- فداکار- دوست داشتنی- از خود گذشته و … که این بخاطر شخصیت تو در تو و پیچیده ی کارکتر دریلِ، شخصیتی که در بیشتر مواقع نسبت به موقعیت های مختلفی که براش پیش میاد، غیر منتظره ترین واکنش ها رو نشون میده و این وجه تمایز اصلی اون با شخصیت اول سریال می تونه باشه، در حالیکه خیلی ها اون رو حتی باهوش تر و منطقی تر از “ریک” میدونن .
” دریل آدمیِ که تشنه ی آغوشه، اما اگه شما بخواید در آغوش بگیریدش، ضد حال می خورین! اون نمی خواد در مورد احساساتش حرفی بزنه،اما میتونید واقعا احساس کنید که احساساتش رو توی خودش نگه میداره و لبریز شده!”
همه اینا باعث شد تصمیم بگیریم به کارکتر دریل نگاه عمیق تری بندازیم و نکات جالب شخصیتش رو که مثه یه موج سینوسی دائم در حال فراز و فرودِ رو بیشتر بررسی کنیم. و البته که نمیتونیم همه چیز رو کشف کنیم اما باز هم یک مو از این خرس کندن هم غنیمته! امیدوارم با ما همراه باشید و لذت ببرید
4 -تام شلبی
هرچند این روزا فضای مجازی پر شده از ادیت های سیگار کشیدناش یا داد بیداد کردناش و خب این اون ارزش حقیقیش رو میبره زیر سایه اینجور تبلیغات ها پس همین اولش بگم که شخصیت بسیار اوریتده {به معنای بد بودن نیست صرفا این که بیش از حد بهش پرداخته شده } جادوی جلوههای ویژه (CGI) اینجا خودشان را نشان میدهند. دنیای پیکی بلایندرز اینگونه با قسمتی مملو از استایل و غرور و شکوه و البته خاک و خون آغاز میشود. برادران شلبی به فرماندهی تامی با بازی «کیلین مورفی» حالا در شهر حکمرانی میکنند؛ نیروی پلیس، قمارخانهها، مراکز شرطبندی، بارها، اراذل خردهپا، کولیها، حاشیهنشینها و… همگی در مشت پیکی بلایندرز هستند. از یک سریال با ژانر مابستر و درام در ده ۳۰ قرن ۲۰ چه انتظاری دارید؟ جَز، سیاهپوستانی که در خیابان میچرخند و گاسپل میخوانند، جز اینکه پی خلاف و مشروب و قمار باشن ؟ جز ای که به عشقشون وفادار باشن در عین افسردگی ؟ اقای تام شلبی خوب بلد بود چجوری این نقشو بازی کنه و دل مخاطبش رو بدست بیاره
3 - راستین کال
این بار نیز یک شخصیت در سریالهای آنتالوژی جایگاهی در این فهرست بدست میآورد و این بار قرعه به نام نقشآفرینی متیو مک کانهی در فصل اول سریال نوآر و تاریک «کارآگاه حقیقی» (True Detective) میافتد. وودی هارلسون نیز در فصل اول سریال بسیار دوست داشتنی ظاهر میشوند در حالی که شخصیت ماهرشالا علی در فصل سوم نیز میتوانست رقیب قابل توجهی در این فهرست باشد، اما وقتی همه چیز را در نظر میگیریم برنده این رقابت برای کلیت سریال، شخصیت راست کول با بازی مک کانهی است.
در مورد فصل دوم هم هر چه کمتر صحبت کنیم بهتر است. از طریق همین شخصیت راست کول بود که سریال «کارآگاه حقیقی» توانست جایگاه خود را به عنوان یک سریال کارآگاهی متفاوت تثبیت کند. دیالوگهای او پر از یک تم شاعرانه تاریک و پوچگرایانه است؛ ترفندی که شخصیتهای پس از او همواره سعی داشته اند ان را تکرار کرده، اما همواره در این کار شکست خوردهاند.
او به عنوان آغازگر سریال، شخصیتی بود که به خوبی توسط مخاطب حس و درک میشد، حالت عرفانیاش واقعی بود و دردش را میشد به وضوح دید. داستان فصل اول به شکل غیرخطی روایت شده و در سه برهه زمانی متفاوت به تصویر کشیده میشود که راست را در شرایطی کاملاً متفاوت به نمایش میگذارند. چه در جایگاه یک پلیس جوان ایدهآلگرا، یک کارآکاه باتجربهتر با موهای جوگندمی و چه در هنگامی که به یک شخصیت نهیلیست عصبی تبدیل میشود، مک کانهی همواره در اوج قرار دارد.
2 -جویی تربیانی
جویی. شخصیت خنگ به شدت بامزهای که عاشق غذاست، و به هیچ وجه دلش نمیخواهد غذایش را با کسی شریک شود. جویی تریبیانی با آن چشمهای از حدقه در آمده و حماقتهای بینظیرش، از دوستداشتنیترین و محبوبترین شخصیتهای سریالهاست. امکان ندارد قیافهاش و موقعیتهای دیوانهواری که گرفتارش میشود را ببینید و خندهتان نگیرد. جویی سودای بازیگر شدن دارد و به خاطرش درگیر چندتا از خندهدارترین موقعیتهای کمدی ( مثل ماجرای بدل آل پاچینو شدن در حمام) میشود که همیشه یادتان میمانند و هرازگاهی با یادآوریشان لبخندی روی لبتان میآید. مهربان، زودرنج و زودباور است و اگر از دستتان ناراحت شود خیلی زود میبخشدتان. قلبی بزرگ دارد و هیچوقت به عمد دل کسی را نمیشکند. مثل بچههاست، معصوم و بامزه.
از همان ابتدای سریال متوجه میشویم که جویی فردی بیخیال است و بدون حمایت دوستانش ممکن است در کارهای خود لنگ بماند، اما در ادامه سریال فرندز متوجه میشویم که او بسیار بخشنده، خوش نیت و ساده است.
جویی و چندلر بینگ در سریال فرندز با یکدیگر هم اتاقی هستند و علی رغم تفاوتهای اساسی، دوستی بسیار عمیقی با یکدیگر دارند. یکی از مهمترین تفاوتهای این دو دوست در نحوه برقرار کردن رابطه با جنس مخالف است. هر چقدر این کار برای جویی راحت است، به همان اندازه برای چندلر بینگ کاری سخت و دشوار است.
در طول سریال فرندز شاهد تلاشهای جویی تریبیانی برای مشهور شدن خواهید بود. اگر چه بخاطر بازی در سریال دکتر دریک موری شهرت را برای مدت زمان کوتاهی به دست میآورد، اما تا پایان سریال عملا نمیتواند به شهرت چندانی برسد.
اگر میپرسید نقش جویی در این سریال کمدی خارجی چیست باید بگویم او قرار است با برداشتهای سطحی، فراموشکاری ها، قلب مهربان و بی خیالیاش بارها شما را بخنداند.
1 - والتر وایت
چیزی که به شدت بیننده را به والتر وایت نزدیک میکند، نه پول در آوردن و خلافکاریهای او بلکه شیوه او در استفاده بسیار ملموس از غریبترین نکتههای علم و دانش است و همه بینندگان سریال اندکی از این دانش در رشتههای مختلف بهره بردهاند.
والتر وایت نه تنها از نظریههای والای شیمی برای تولید شیشه استفاده میکند بلکه حتی نام مستعار خود در دنیای موادمخدر را هم هایزنبرگ انتخاب میکند تا ادای دینی کرده باشد به ورنر هایزنبرگ، یکی از چهرههای اصلی فیزیک کوانتوم.
نکته دیگری که والت را جذاب میکند این است که او بطور مخفیانه «باهوشتر» از قلدرهای خیابانی که شیشه میفروشند نیست، او بطور دائمی برتری خود را بر دیگران نشان میدهد. و همینجاست که او را از یک شخصیت تلویزیونی محض جدا میکند و به شخصیتی بدل میکند که به عنوان بیننده دلمان میخواد جای او باشیم.
کلیف آرنال، روانشناس درباره شخصیت والتر وایت میگوید: «این سریال برخی از معروفترین فانتزیهای مردانه را نمایش میدهد. والتر به جای اینکه بطور منفعلانه همرنگ جماعت شود و با هر شرایطی کنار بیاید، راهی پیدا میکند برای اینکه آزادتر باشد و این چیزی است که مردها به دنبالش هستند.»
با همه علاقهای که میشود به والتر وایت داشت نمیتوان گفت او «بد» یا «خلافکار» نشده است. به گفته دکتر گلن ویلسن، روانشناس: «ما همانطور با شخصیتهای منفی همذاتپنداری میکنیم که با شخصیتهای مثبت. همه ماها در ذاتمان اندکی ماکیاولی هستیم. درواقع، والت شبیه مکبث است، او حالا وارد بازی شده است که باید تا انتها آن را ادامه دهد.»
وضعیت مخاطبان سریال «بریکینگ بد» و همذاتپنداری آنها با والتر وایت شبیه واکنش دو نسل متفاوت به یک مسئله مثل جنگ است. اگر از کسی که در جنگی خونین بوده بخواهید فیلمی درباره همان جنگ را نگاه کند احتمالا میگوید: «عین بدبختی بود.» و فیلم را نگاه نمیکند. اما مخاطبی که جنگ را روی مبل نرم تماشا کرده، خیلی راحت به تماشای فیلم مینشیند.