بهزاد داداش زاده، بازیکن سابق سرخابی های پایتخت و تیم ملی کشورمان در برنامه ملاقات با چهره ها میهمان دوربین طرفداری بود. او در گفتگو با علیرضا هاشمی، در خصوص دوران حضورش در پرسپولیس و ماجراهایی که بابت جدایی اش از این تیم رخ داد، صحبت کرد. در بخش اول گفتگو با داداش زاده، بهزاد ادعایی را مطرح کرد که از زبان مهندس عابدینی شنیده بود. بهتر است خودتان این بخش را ببینید و بخوانید:
گفتگوی علیرضا هاشمی و بهزاد داداش زاده را می خوانید:
سلام خدمت مخاطبین رسانه طرفداری. امروز در برنامه ملاقات با چهره ها، در خدمت بهزاد داداش زاده، ملی پوش سابق فوتبال هستیم. آقای داداش زاده این شما و این مخاطبین رسانه طرفداری.
من نیز سلام عرض می کنم. عید غدیر را تبریک می گویم. پوکر قهرمانی پرسپولیس را به طرفداران این تیم که به حق یار دوازدهم بودند، تبریک گفته و تبریکی ویژه خدمت پیشکسوتان باشگاه دارم که در هر شرایطی حامی تیم بوده اند. همچنین روز خبرنگار را به شما و خبرنگارانی که هنوز قلم شان را نفروخته اند، تبریک می گویم. متاسفانه برخی همکاران شما به مانند برخی بازیکنان فوتبال، خودشان را به خاطر پول فروختند و متاسفانه فوتبال ما به این روز رسیده است.
انتقاد پذیر هستید آقای داداش زاده؟
بله صد در صد.
اگر کسی شما را ببینید، فکر نمی کنم آن هافبک جنگنده سابق فوتبال هستید. چه خبر است؟ (اشاره به اضافه وزن بهزاد داداش زاده)
آقای هژبری نیز همین صحبت شما را گفت. ما متاسفانه یا خوشبختانه به مانند برخی دوستان، اهل هیچ چیز نیستیم و استعداد چاقی داریم. در آن زمان، اگر یک هفته تمرین نمی کردم، چاق می شدم. اکنون نیز شرایط کرونا موجب شده تحرکم کمتر شود. همچنین پشت میز نشین هستم و تحرکی ندارم.
پس ماهی سفید و برنج زیاد می خورید؟
اتفاقا ما برعکس شمالی ها، هفته ای یک بار آن هم پنج شنبه ها، برنج می خوریم. اتفاقا اگر کسی با من بگردد، می داند که اهل خوردنی نیستم و اگر کسی با من شمال باشد، از گرسنگی می میرد.
محبوبیت بهزاد داداش زاده میان هواداران پرسپولیس و استقلال
شما سال ها بازیکن پرسپولیس بودید. سپس راهی استقلال شدید و در آنجا نیز احیا شده و محبوب هواداران شدید. این محبت از جانب هواداران هر دو تیم از کجا می آید؟
من از 11 سالگی فوتبال بازی می کردم و خوشبختانه مربیانی به پستم خوردند که صداقت و سلامت را به من آموختند. این مسئله به خصوص در دوران کودکی بسیار تاثیر دارد. در ایرانمهر، مدیر عامل و مربی این مدلی به پست من خورد. یعنی مثلا پاداش، 30 تومان به همه بازیکنان بدون فرق بین کسی می دادند. خدا رحمت کند احمد آئینی را، او نیز چنین شخصیتی داشت. سپس با آقایان جهانپور، پروین، تیم ملی با مایلی کهن، محمود یاوری و ... کار کردم. سرلوحه این مربیان، صداقت و فوتبال بازی کردن بود و اجازه نمی دادند بازیکن وارد حاشیه شود. من نیز یاد گرفتم هرکجا که حضور داشتم، با توانمندی خودم، خوب بازی کنم. یعنی برای دل خودم بازی می کرد و هوادار نیز متوجه این مسئله می شد. این هواداران هستند که حامی تیم ها هستند. مثلا در گذشته، هواداران استقلال رشت می دانند که در 2-3 سال حضور در آنجا، یادگاری خوبی برایشان گذاشتم. سپس به پرسپولیس آمدم که به خاطر آقای پروین، از این تیم جدا شدم و به بهمن پیوستم. حتی آقای فیروز کریمی قول داد سربازی ام را نیز درست کند. اما به یکباره آقایان عابدینی و پروین تماس گرفتند که اینجا خانه من است و ما بازمی گردیم. من به پرسپولیس بازگشتم و در آن سال 1 میلیون و 200 هزار تومان گرفتم. البته مشکل سربازی داشتم و در آن زمان پرسپولیس بازی های زیادی خارج از کشور داشت که من با نامه نگاری ها از کشور خارج شدم و بازی های خوبی برای تیم انجام دادم و قهرمان نیز شدیم. آقایان استانکو و یورگن گده مربیانم بودند. سپس آقای حمید درخشان در اوج جوانی و بی تجربگی به پست ما خورد. در دربی سال 73 که 2-2 شد، گل دوم را من زدم. خودمان در تیم یک مربی بودیم. مثلا روی نیمکت به آقای درخشان می گفتم حمیدخان یک تعویض کن زیرا بازیکن مان اخراج شده بود و من در وسط زمین تنها بودم و فشار زیادی تحمل می کردم. مثلا باید فرشاد پیوس، علی دایی یا محسن عاشوری بیرون می رفتند و یک دفاع به داخل زمین می آمد تا دفاع بسته شود. متاسفانه این اتفاق نیفتاد و دو گل خوردیم و بازی 2-2 شد. سپس دعوا شد و ما را محروم کردند. اصلا نفهمیدیم چرا محروم شدیم.
فکر می کنم 8-9 نفر از آن مسابقه محروم شدند. از شش ما تا 3 سال نیز مدت محرومیت ها بود. این وسط اسم شما چرا میان محرومان بود؟
هنوز هم نمی دانم دلیلش چیست. در آن زمان که آقای فتحی در کمیته انضباطی بودند و بعدها به استقلال آمدند، نشد از ایشان بپرسم. حتی می ترسیدم به باشگاه استقلال بروم و این را بپرسم، هواداران بگویند او در حال رفتن به استقلال است. امیدوارم اکنون روزی برسد که از ایشان بپرسم چرا مرا محروم کردند. فقط می دانم من و صادق ورمزیار واقعا بی گناه بودیم. مسعود غفوری اصل؟ البته او چند مورد داشت ولی اتفاق هستند. در فوتبال امروز که افتضاح است، همه جا دوربین وجود دارد و همه چیز را ضبط می کنند. حتی خودم نیز با غفوری اصل سر به سر شدیم و بحث می کردیم. سمت چپ ما نیز اتوبان شده بود، غفوری اصل هم می خواست جلو بیاید و من با او برخورد کردم و گلاویز شدیم ولی باز هم دلیلی برای محرومیت نیست. بازیکنانی دیگر مانند حسن شیرمحمدی بودند که هواداران را با دست هایشان تحریک می کردند ولی به آن ها کار نداشتند. به هر حال گذشت و من در بهترین دورانم، 6 ماه محروم شدم. تنها حُسنش این بود که در آن برهه، نامزد کردم. وقتی برگشتم، آقای استانکو گفت این بهزاد داداش زاده نیست. چرا این قدر چاق شده است؟ به هر حال پس از پایان لیگ سال 74 که قهرمان شدیم، ازدواج هم کردم. سپس آقای یورگن گده آمد. این را بگویم که آقای امیر عابدینی یکی از بهترین مدیران و مربیان تاریخ فوتبال ما است ولی هرکسی نمی تواند با ایشان کار کند. همه آقایانی که با ایشان کار کرده اند نیز می دانند که او می گفت من اول سرمربی و شما مربی. آقایان دوست داشتند تیم بگیرند و می گفتند قبول، ولی وارد کار می شدند و به بن بست می خوردند. واقعا آقای عابدینی بی نظیر بود. یعنی مثلا به انگلستان پرواز می کرد و با الکس فرگوسن جلسه می گذاشت و سیستم بازی پرسپولیس را به او می گفت.
دیدار امیر عابدینی و سر الکس فرگوسن!
یعنی آقای عابدینی واقعا پیش الکس فرگوسن رفتند؟
قطعا همین است. یعنی مدارکی که ایشان دارند را هیچ کدام از مربیان ایران فکر نمی کنم داشته باشند. عابدینی یکی از بهترین مربیان بود و سیستم ها را خوب می چید. سپس در آن بازی که یورگن گده مربی بود، آقای عابدینی اشتباه کرد. او از مجارستان آمده بود. محمود شافعی که پایش ورم کرده بود را فیکس گذاشت و حسین عبدی آماده روی نیمکت بود. یعنی دقیقه 12 محمود شافعی تعویض شد. ما نیز 3 گل از استقلال خوردیم که دوتای آن نیز از بابت همان مشکل هافبک دفاعی مان بود. وقتی حسین عبدی آمد، تازه کمربند میانی خوب شد و نیمه دوم یک گل نیز زدیم ولی در آن مسابقه بهزاد غلامپور بی نظیر و ستاره بازی بود. سپس آقای استانکو سال 74 آمد که یک هفته زودتر قهرمان مسابقات شدیم.
10 روز مانده بود خدمتم تمام شود. مسابقات نقش جهان اولین دوره اش در اصفهان با تیم های پیام مقاومت مشهد، سپاهان، پرسپولیس و ذوب آهن برگزار می شد. اولین بازی مان با مقاومت بود. در آن زمان می خواستند تصمیم بگیرند چه کسی کاپیتان شود. من از همه قدیمی تر بودم و به آقای عابدینی گفتم که من 24 ساله هستم ولی چون احمدرضا عابدزاده سن بیشتری دارد، اجازه دهید ایشان کاپیتان شود. همان جا عابدزاده کاپیتان شد. بازی به مقاومت را یک به هیچ باختیم. همان جا سردار رضایی مرا دید و گفت داداش زاده و نکیسا سرباز هستند و در حالی که 10 روز به پایان خدمتم باقی مانده بود، به پیام رفتم. در نهایت به مشهد رفتیم و با آقای جلالی کار کردیم. آن تیم هم واقعا رویایی بود. قرار بود 6 ماه برای پیام بازی کنم، کارت پایان خدمت که گرفتم به پرسپولیس بازگردم. در یک نیم فصل ما بهترین تیم شهرستانی شدیم و در زمان آقای مایلی کهن به تیم ملی نیز دعوت شدم. همان تیم رویایی سوم شد. سپس یک اشتباه کردم که البته به عقیده خودم اشتباه است ولی دوستان می گویند به خاطر رفاقت بوده است. به آقای عابدینی زنگ زدم و گفتم که اجازه دهید نیم فصل در پیام بمانم که خداداد عزیزی جای من آمد و در جام باشگاه های آسیا با پرسپولیس حضور یافت. در نهایت به تهران بازگشتم و پیش آقای عابدینی رفتم. اینجا دومین اشتباهم را مرتکب شدم. آقای عابدینی یک لیست جلویم گذاشت که اولین نام در آن، بهزاد داداش زاده بود. نام های زیادی مانند احمدرضا عابدزاده، فرشاد پیوس، مرتضی کرمانی مقدم، افشین پیروانی و ... در آن لیست بودند. من به آقای عابدینی گفتم من پول زیاد بهمن را به خاطر شما رها کردم و یک سال از جوانی ام نیز بابت سربازی تلف شد. در آن زمان ذوب آهن مرا می خواست و آقای عابدینی گفت که به صورت قرضی به آنجا برو و سپس مربی که عوض شد، شرایط نیز عوض می شود. در آن زمان حمید درخشان بود و به نظر ایشان این لیست را داده بود. آقای عابدینی نیز گفت حمید درخشان قطعا نتیجه نمی گیرد و مربی جدید که آمد، تو نیز به تیم بازمی گردی. من نیز اشتباه کردم و حرف آقای عابدینی را گوش نکردم. گفتم رضایتنامه ام را بدهید. به هر حال جوان بودم و غرور داشتم. با ذوب آهن قراردادی دو ساله بستم. پرسپولیس نیز بابت این انتقال 6 میلیون تومان پول گرفت. حتی استقلال رشت نیز بابت انتقالم به پرسپولیس، 500 هزار تومان پول دریافت کرد. یعنی برای همه خوش اقبال بودم جز خودم. در واقع پا قدم من برای دیگران خوب بود نه خودم.
پایان بخش اول
منتظر انتشار بخش دوم این گفتگو باشید...