بدون هیچ مقدمه ای، این متن را بخوانید؛
مردان باید در میدان چنان مردانه بکوشند و بجنگند که اگر هم دچار شکست شوند، مغلوبان سربلند باشند. گریه و ماتم کار مردان کارزار نیست. در حجازی روحیه ای برتر از این سراغ داشتیم.
به گزارش طرفداری، آنچه خواندید شرح عکس کوتاهی است در مجله کیهان ورزشی و در بحبوحه بازی های ورودیه جام جهانی 1974... بعد از آن که تیم ملی ایران در راه رسیدن به جام جهانی 1974 با نتیجه 3 بر صفر مقابل استرالیا شکست خورد، کیهان ورزشی در شماره روز دهم شهریور ماه سال 1352 خود در صفحه هایی که به گزارش بازی ایران و استرالیا در مرحله انتخابی جام جهانی اختصاص داشت، پایین عکسی از رختکن تیم ملی که ناصر حجازی را سرخورده و بغض کرده و ناراحت نشان می داد، متنی نوشت که نمونه کامل یک نقد محترمانه است.
نویسنده به حجازی نمی گوید؛ «این چه وضعش است، به جای گریه کردن، خوب دروازه بانی می کردی تا گل نخوری»، نویسنده با محترمانه ترین واژه ها، به حجازی یادآوری می کند از تو روحیه ای بهتر و برتر سراغ داریم... نویسنده از حجازی بابت اشک ریختن هم اسطوره نساخته است. این آفت اسطوره سازی یا ویروس تخریب به جای نقادی آن موقع هنوز به جان رسانه های ورزشی ایران نیافتاده بود. این روزها از نگاه برخی رسانه ها هر بازیکنی که با صدای بلندتر به داور اعتراض کند متعصب تر است و هر بازیکنی بعد از بازی گریه کند، غیرتی تر و از نگاه گروهی دیگر هم هر بازیکنی با اولین اشتباه، لایق تندترین نقدهاست ولی چند دهه بیش پیشکسوتان ما نه بابت گریه های یک ورزشکار بازنده به او لقب قهرمان می دادند و نه یک قهرمان را بابت یک شکست، سنگسار و سرزنش می کردند.
نظیر این نقدها در رسانه های ورزشی قدیم فراوان است. مثلا نویسنده دیگری در همین کیهان ورزشی در نقد عملکرد ضعیف اصغر شرفی در یکی از بازی های ملی اش، نوشته بود؛ اصغر شرفی که روحیه ای جنگنده دارد، در این بازی کم تلاش تر از گذشته ظاهر شد.
ما که از زمین و زمان انتقاد می کنیم و ایراد می گیریم، خوب است این مدل نقد کردن را هم بیاموزیم. اگر تیمی یک روز شکست خورد، شاید بهتر باشد به جای کوبیدن آن تیم، بنویسیم ضعیف تر از انتظاری که داشتیم ظاهر شد و یا اگر بازیکنی اشتباهی کرد، با اشاره به روزهای خوبش، اشتباه او را نقد کنیم. این که با یک تعویض خوب، یک مربی را متخصص تعویض های طلایی بنامیم و با یک تعویض بد همان مربی را تمام شده و به پایان خط رسیده قلمداد کنیم، افراط و تفریطی است که هیچ کمکی به بهبود روابط رسانه و اهالی فوتبال نمی کند. رسانه ها تا همین یک دهه پیش نزد ورزشکاران ارج و قرب داشتند. حتی در سال های پایانی دهه 80 با این که برخی مدیران غیر ورزشی حاضر در عرصه فوتبال عامدانه رسانه ها را از چشم فوتبالیست ها انداختند تا بین فوتبال و رسانه فاصله ایجاد کنند و سرگرم سواستفاده های مالی خودشان و تقسیم رانت و جمع آوری غنائم شوند، باز هم ستاره های فوتبال رابطه خوبی با ورزشی نویسان داشتند و احترام متقابل بین آنها وجود داشت. طی سال های اخیر با پا گرفتن شبکه های اجتماعی و ورود ورزشکاران به این عرصه که به آنها امکان برقراری ارتباط بی واسطه با مردم را می داد و تا حدودی از ارتباط با رسانه بی نیازشان می کرد، رابطه رسانه و اهالی فوتبال اندکی سرد شد و نقدهای تند ما هم این سردی را بیشتر کرد.
حالا که اغلب فوتبالیست های باهوش به ضررهای فضای مجازی و شبکه های اجتماعی پی برده اند و متوجه شده اند برقراری ارتباط بی واسطه با افکار عمومی با تمام محاسنی که دارد، نمی تواند جایگزین رسانه باشد، ما هم باید در رفتارهای مان تجدید نظری داشته باشیم و با ادبیات بهتری به نقد ستاره ها بپردازیم تا این رابطه دوباره ترمیم شود. یکی از راه های ترمیم، تغییر ادبیات رسانه های منتقد و روی آوردن به ادبیاتی است که چند دهه پیش در رسانه های ورزشی کاربرد داشت (البته به شکل امروزی و با واژه هایی که برای مخاطب امروزی آشنا باشد)
این ادبیات می تواند احترام را دوباره به رابطه رسانه و اهالی فوتبال برگرداند. تلاش می کنیم در طرفداری هر بار به بهانه ای، سراغ همین نشریه های ورزشی قدیمی برویم و از پیشینیان خود و پیشکسوتان عرصه ورزشی نویسی، نقد محترمانه را بیاموزیم.