بی سرزمین تر از بادبه نظرم هر فیلمی رو باید در زمانه خودش دید و قضاوت کرد خیلی از آثار در زمان خودشون بخاطر نو آور بودن یا اشاره به اتفاقات شرایط زمان خودشون دیده شدن.
مثلا شما سریال های قدیمی ایران رو که از آی فیلم نشون میده ببینین. زمان خودشون ترکونده بودن اما الان خیلی پیش پا افتاده به نظر میان چون شرایط اون دوره متفاوت بود. یه زمان سریال زیر آسمان شهر وحشتناک محبوب بود. چون طنزهای قبلیش بیشتر آیتمی بود و این سریال برای بار اول طنز از نوع آپارتمانیش و در جریان زندگی عادی رو نشون داده بود یا ساعت خوش اولین شکل از طنز سازی در اون زمان بود در حالیکه الان اینا رو ببینی خیلی پیش پا افتاده است.
در مورد نمونه های خارجی هم همین طوره. مثلا پالپ فیکشن اون دوره با روایت کاملا متفاوتش که روایت خیلی خطی رو استفاده کرده بود که بدیع بود و خیلی سر و صدا کرد ولی مثلا منی که سال ها بعد دیدمش و در طی این مدت شاید ده ها نمونه فیلم با روایت خطی دیده بودم برام مثل اون دوره جذاب نبود.
یا مثلا کارهای نولان عالیه. اما من فیلم Memento رو خیلی دیر دیدم ولی قبل ترش دو سه تا فیلم دیده بودم که از سبک این فیلم تقلید کرده بودن این باعث شد از اون جذابیت خاصش کم تر بشه
کارهای کوبریک هم همینه یک بخشیش بخاطر اینه که بعضی از ایده هاش بارها و بارها تکرار شده و اون لذت خاص رو نداره
از یک طرف دیگه ارجاعات سیاسی و اجتماعیش هم مهمه
و نکته دیگه اینکه بک گراند افراد هم میتونه موثر باشه. مثلا برای منی که تحصیلاتم روان شناسی هست دیدن پرتقال کوکی بخاطر مطرح کردن موضوع شرطی سازی بی نهایت جذابه اما شاید برای کسی که این پیش زمینه رو نداره جذاب نباشه. یا مثلا همین الان سریال فروید شاید برای خیلی ها بی نهایت جالب باشه. اما من که کامل میشناسمش اون ایرادات رو میبینم و برام یک مقدار ضعیف تر میشه و ....