بنام انکه جان را فکرت اموخت
سلام ب همه دوست معمولیا - جاست فرندا - اونلی فرندا - سوشیال فرندا و دیگر گونه های فرندز
عیدتون مبارک ممنون انگار چ زود یادمون رفت همین ایام بود ی تعداد زیادی حادثه منا براشون اتفاق افتاد
متاسفانه فراموشی بدترین وبهترین یار ادمیزاده
امیدوارم فقط تو این فراموش کردنا دوستامونو فراموش نکنیم
دوستای ادم کسایین ک حرفی ک حتی ب همسرتم شاید نتونی بزنی رو میتونی راحت باهاشون درمیون بزاری
یادمون باش از دوستامون نمتونیم بک آپ بگیریم
فقط باید سیوشون کنیم
تو این قسمت از کافه فیلم خاستم ب همین بهانه چندتا از ابعاد عشق رو در سینما بررسی کنیم
عشق و خیانت - عشق و فداکاری - عشق و انتقام - عشق و حسرت و....
بفرمایید کافه فیلم
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نام اثر : Titanic (تایتانیک) - 1997 (استثنائا برا ک ریتم پست ب هم نخوره اینو مدرن حساب کردم و انتخاب)
کارگردان: James Cameron (جیمز کامرون)
نویسنده: James Cameron (جیمز کامرون),
Leonardo DiCaprio ( لئوناردو دیکاپریو)
Kate Winslet (کیت وینسلت)
Billy Zane (بیلی زِین)
Jonathan Hyde (جاناتان هِید)
تهیه کنندگان :, جیمز کامرون، جان لندو
موسیقی متن : جیمز هورنر
تدوین : کنراد باف, جیمز کامرون, ریچارد ا.هریس
فیلم بردار : راسل کارپنتر
طراحی صحنه : مایکل فورد
جوایز :
نامزد 14 جایزه اسکار سال 1998
برنده اسکار بهترین فیلم سال 1998
برنده اسکار بهترین کارگردان سال 1998
برنده اسکار بهترین فیلم برداری سال 1998
برنده اسکار بهترین تدون سال 1998
برنده اسکار بهترین جلوه های ویژه سال 1998
برنده اسکار بهترین ادیت صدا سال 1998
برنده اسکار بهترین صداگذاری سال 1998
برنده اسکار بهترین موزیک متن سال 1998
برنده اسکار بهترین طراحی صحنه سال 1998
برنده اسکار بهترین کارگردان هنری سال 1998
برنده اسکار بهترین آهنگ سال 1998
نامزد 10 جایزه از بفتا 1998
نامزد 8 جایزه از گلدن گلوب سال 1998
برنده 4 جایزه از گلدن گلوب سال 1998
برنده ده ها جایزه دیگر از فستیوالهای معتبر جهانی
نمرات فیلم :
imdb : 7.8
متاکریتیک : 75
روتن تومیتوز : .
0.89
==========================درباره فیلم===================================
18 حقیقت جالب و خواندنی درباره فیلم تایتانیک
شاید باورش سخت باشد اما بیست سال از پخش فیلم به یاد ماندنی تایتانیک می گذرد. احتمالا کمتر کسی در دنیا این فیلم را ندیده و بیشتر مردم دنیا دست کم یک بار آن را دیده اند. این فیلم موفق در همه ی جای دنیا با استقبال رو به رو شد. بدون شک گفتنی های زیادی درباره ی روند تولید و پشت صحنه ی فیلم خوش ساخت و پرهزینه ی تایتانیک وجود دارد.
وبسایت روزیاتو: شاید باورش سخت باشد اما بیست سال از پخش فیلم به یاد ماندنی تایتانیک می گذرد. احتمالا کمتر کسی در دنیا این فیلم را ندیده و بیشتر مردم دنیا دست کم یک بار آن را دیده اند. این فیلم موفق در همه ی جای دنیا با استقبال رو به رو شد. بدون شک گفتنی های زیادی درباره ی روند تولید و پشت صحنه ی فیلم خوش ساخت و پرهزینه ی تایتانیک وجود دارد. در ادامه به حقایقی جالب درباره ی این فیلم به یاد ماندنی می پردازیم.
۱- بازیگران معروفی برای بازی در نقش جک تست دادند مثل تام کروز، برد پیت، کریستین بیل، مکالی کالکین و متیو مک کانهی. حتی یک بار کیت وینسلت به همراه متیو مک کانهی در تست بازیگری فیلم شرکت کرد. اما در نهایت نقش جک به لئوناردو کاپریوی جوان (که البته در آن زمان مشهور نبود) رسید.
۲- کیت وینسلت هم نقش رز را به راحتی به دست نیاورد. رقیبان او برای این نقش مدونا، شارون استون، نیکول کیدمن، گوئینت پالترو، وینونا رایدر و اوما تورمن بودند. کیت برای آنکه شانسش را بیشتر کند، شماره تلفن جیمز کامرون، کارگردان فیلم را گرفت و مدام با او تماس می گرفت و می گفت: «من باید این نقش را بگیرم. باید دیوانه باشی که من را استخدام نکنی.» البته کیت ویسنلت حالا این صحبت ها را انکار می کند اما اقرار می کند که او برای کامرون یک دسته گل رز به همراه یادداشتی با این مضمون فرستاد: «از طرف رزت.»
۳- هزینه ی تولید فیلم تایتانیک بیشتر از هزینه ی ساخت کشتی آن بود. ۲۰۰ میلیون دلار برای تولید این فیلم هزینه شد در حالی که هزینه ی ساخت کشتی ۷/۵ میلیون دلار (حالا معادل ۱۵۰ میلیون دلار) بود.
۴- طبق فیلمنامه، قرار بر این بود که رز با پاشنه ی کفشش نامزدش را زخمی کند اما به نظر کیت وینسلت بهتر بود رز به صورت نامزدش تف کند و این به سناریوی نهایی تبدیل شد.
۵- اگر تمام صحنه های مربوط به زمان حال از فیلم حذف شود و تنها بخش های مربوط به وقایع سال ۱۹۱۲ باقی بماند، زمان فیلم ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه خواهد بود، یعنی دقیقا همان زمانی که طول کشید تا کشتی تایتانیک غرق شود.
۶- کامرون مایل نبود از هیچ موسیقی ای در فیلمش استفاده کند. اما جیمزهورنر، آهنگساز فیلم مخفیانه آهنگی با خوانندگی سلن دیون، خواننده ی مشهور کانادایی ضبط کرد و کاست آن را به کارگردان داد. سلن دیون هم نسبت به آن آهنگ مردد بود (در واقع آن را دوست نداشت) اما وقتی فیلمنامه را خواند نظرش عوض شد. در زمان ضبط آهنگ همه ی حاضرین به گریه افتاده بودند.
۷- در سال ۱۹۹۵، کامرون ۱۲ بار تا اعماق اقیانوس غواصی کرد تا کشتی غرق شده ی تایتانیک را از نزدیک ببیند. از آنجا بود که کامرون متوجه شد نمی تواند اجازه دهد هیچ اشتباهی در فیلمش وجود داشته باشد و باید یاد تمام کسانی که در جریان این تراژدی کشته شده بودند را گرامی بدارد.
۸- دیکاپریو در یکی از صحنه های فیلم دیالوگی دارد که می گوید: «من پادشاه دنیا هستم.» این دیالوگ در فیلمنامه نبود و در واقع دیکاپریو آن را بداهه گفته بود.
۹- فیلم تایتانیک رکوردهای زیادی را شکست. یکی از آن ها مدت زمان اکران فیلم بود. تایتانیک ۲۸۷ روز بر روی پرده ی سینماها به نمایش درآمد.
۱۰- در صحنه های مربوط به دوران پیری رز، سگ او را هم می بینم که از نژاد پامرانین است. انتخاب این سگ علتی دارد. بعد از حادثه ای که برای کشتی رخ داد، سه سگ پیدا شد. دو تای آن ها پامرانین بودند و یکی از آن ها از نژاد پیکینیز بود. در زمان ساخت فیلم، صحنه هایی هم از تلاش حیوانات درون کشتی برای نجات خودشان ضبط شد اما در نهایت کارگردان تصمیم به حذف آن ها گرفت.
۱۱- در زمان فیلمبرداری، اسم فیلم سیاره ی یخی بود. انتخاب این اسم برای آن بود تا روند ساخت فیلم مخفیانه باقی بماند و دیگر کمپانی های فیلمسازی ای که درباره ی تایتانیک فیلم می ساختند، نتوانند از روند ساخت فیلم باخبر شوند.
۱۲- هزینه ی ساخت فیلم دو برابر بیشتر از مقدار برنامه ریزی شده بود. تایتانیک پر هزینه ترین فیلم زمان خودش بود. کمپانی فاکس قرن بیستم مجبور شد از کمپانی فیلمسازی دیگری دعوت به همکاری کند تا هزینه های ساخت فیلم تقسیم شود. کمپانی دیگر، رقیب آن ها، یعنی پارامونت پیکچرز بود. در آن زمان کسی فکر نمی کرد این فیلم پولساز باشد.
۱۳- لباس کیت وینسلت به گونه ای طراحی و تولید شد که در هر دو حالت خیس و خشک ظاهر خوبی داشته باشد.
۱۴- بعضی صحنه های فیلم بر اساس خاطرات بازماندگان کشتی تایتانیک ساخته شدند. برای مثال، صحنه ای که یک مرد دو دختر را به داخل یک قایق نجات می فرستد، دقیقا بر اساس خاطره ی یکی از آن دخترها است.
۱۵- کامرون می خواست همه ی شخصیت های فیلمش کاملا ساختگی باشند اما وقتی نگارش فیلمنامه را تمام کرد، متوجه شد در میان مسافران کشتی کسی به نام جک داوسن وجود داشته.
۱۶- آیا جک هم می توانست به همراه رز روی آن تکه چوب جا بگیرد؟ سال ها است که این مسأله موضوع بحث طرفداران فیلم تایتانیک بوده است. حتی چند دانشجوی برتانیایی با انجام آزمایشی ثابت کردند که دیکاپریو هم شانس نجات روی آن تخته را داشت. تنها واکنش جیمز کامرون به این صحبت ها این بود: «در صفحه ی ۱۴۷ فیلمنامه آمده که جک می میرد. به همین سادگی.» طبق گفته های کارگردان، اگر جک زنده می ماند فیلم کاملا متفاوت می شد. به علاوه، این فیلم درباره ی مرگ است بنابراین شخصیت اصلی باید می مرد.
۱۷- با این حال، تکه چوبی که رز با آن نجات پیدا کرد، عینا از روی نمونه ی اصلی ساخته شده که بعد از غرق شدن کشتی تایتانیک پیدا شد و حالا از آن در موزه نگهداری می شود.
۱۸- جیمز کامرون بعد از خواندن زندگینامه ی بازیگری قدیمی به نام بئاتریس وود متوجه شد این زن شبیه به تصوری بود که او از شخصیت رز در ذهنش داشت. البته بئاتریس هرگز سوار کشتی تایتانیک نشده بود اما از خانواده ای ثروتمند بود و برای آنکه بتواند بازیگر شود با خانواده اش جنگیده بود.
-----
توضیحات جیمز کامرون در رابطه با سرگذشت جک در فیلم Titanic
«جیمز کامرون» (James Cameron) به تازگی مصاحبهای مفصل با Vanity Fair داشته و در آن به پایانبندی معروف داستان «جک» (Jack) در فیلم Titanic هم پرداخته است.
قبل از هرچیزی باید بگوییم که این متن دارای اسپویلهای بسیار مهمی است و اگر فیلم Titanic را ندیدهاید و به هر نحوی توانستهاید تا الان از اسپویلهای بیشماری که در رابطه با این فیلم وجود دارد، فرار کنید، این متن را نخوانید.
پس از گذشت تقریبا 20 سال از اکران فیلم Titanic هنوز هم که هنوز است سوالات بسیاری در رابطه با صحنههای مختلف این فیلم و مخصوصا صحنه تاثیر گذار مرگ جک، از جیمز کامرون پرسیده میشود. او معمولا از جواب دادن به این سوالها طفره میرفت ولی بالاخره در مصاحبه مفصل خود با Vanity Fair پاسخ مهمترین سوال طرفداران فیلم تایتانیک را داد.
بیشترین و اصلیترین سوالی که از جیمز کامرون پرسیده میشد، در رابطه با نحوه مرگ جک بود. به عقیده برخی از بینندگان این فیلم، جک هم میتوانست به روی تکه چوبی که «رز» (Rose) روی آن قرار داشت برود و در نهایت زنده بماند. این تئوری انقدر در سرتاسر جهان صدا کرد که حتی برنامه Mythbusters هم که خوراکش این جور مسائل است (البته «بود» چون این سریال الان تمام شده و سریال White Rabbit Project که از Netflix پخش میشود جایگزین آن شده است)، به سراغ رمز گشایی از این تئوری رفت و به این نتیجه رسید که واقعا هم جک میتوانسته روی آن تکه چوب در کنار رز قرار بگیرد.
جیمز کامرون در رابطه با این مسئله معتقد است که اگر جک به روی آن تکه چوب میرفت، به احتمال زیاد هم او و هم رز در آب یخ میزدند و در نهایت میمردند. در ادامه بخشی از صحبتهای جیمز کامرون را مشاهده میکنید:
آن تکه چوب فقط گنجایش این را داشت که یک نفر به طور کامل روی آن قرار گیرد. من به مدت دو روز خودم شخصا وارد استخری که برای فیلم آماده کرده بودیم میشدم تا مطمئن شوم که فردی با جُثه «کیت وینسلت» (Kate Winslet) بتواند به طور کامل روی آن قرار بگیرد و هیچ تماسی با آب منفی 28 درجهای که زیر او قرار دارد، نداشته باشد تا در نهایت پس از سه ساعت قرار گرفتن روی آن چوب، با سر رسیدن قایقهای نجات، نجات پیدا کند. اگر «لئوناردو دیکاپریو» (Leonardo DiCaprio) هم به او میپیوست، بخشهایی از بدن هر دو در آب قرار میگرفت و در نهایت به مرگ آنها منجر میشد. ضمن اینکه جک در آن لحظه نمیدانست که قرار است چند ساعت دیگر قایقهای نجات برسند و او احتمالا فکر میکرده که ساعتهای بسیار زیادی تا آمدن قایقهای نجات باقیست، تازه اگر قرار بود قایق نجاتی در کار باشد. به همین دلیل تصمیم گرفت به روی آن تکه چوب نرود تا اینگونه شانس رز را برای زنده ماندن بیشتر کند. شاید اگر میدانست که قرار است به زودی قایقهای نجات به سراغ آنها بیایند، تصمیم دیگری میگرفت.
اما جیمز کامرون معتقد است که نباید به چنین مسائلی از دید قوانین فیزیک نگاه کرد و نگاهی خشک و علمی به مقوله هنر داشت. به عقیده او مرگ جک یک پایان هنری بود که مفهوم اصلی فیلم را میساخت. او ادامه داد:
چرا جک مرد؟ جواب این سوال خیلی سادست. چون در صفحه 147 فیلمنامه نوشته شده بود «جک میمیرد». اینکه ما بعد از 20 سال هنوز داریم درباره نحوه مرگ جک صحبت میکنیم چیز زیاد جالبی نیست. البته این نشان میدهد که چقدر فیلم بر روی مخاطبش تاثیر گذاشته و چقدر مردم از کارکتر جک خوششان آمده که نمیتوانند به سادگی مرگ او را هضم کنند. ولی مرگ جک یک دلیل هنری داشت. تایتانیک درباره مرگ و جدایی بود. پس جک باید میمرد حالا یا با یخ زدن در آب و یا با افتادن یک شیء سنگین روی او. او باید میرفت تا مفهوم فیلم به طور کامل به بیننده منتقل میشد. فیلمها آثار هنری هستند. اتفاقاتی که در آثار هنری رخ میدهند برای انتقال مفهومی خاص و به دلایل هنری رخ میدهند نه به خاطر علیت و قوانین فیزیک.
شما را نمیدانم ولی من هم با بخش زیادی از صحبتهای جیمز کامرون موافقم. فیلم Titanic قرار نبود یک عاشقانه کلیشهای دیگر باشد این فیلم قرار بود یک عاشقانه تلخ باشد که مفهوم عمیقی در دل خود دارد. این فیلم قرار بود درباره دو فردی باشد که قهرمان داستان و در اصطلاح «آدم خوبه» هستند ولی باز هم به پایانی غمانگیز دچار میشوند. چون زندگی به این مسائل اهمیتی نمیدهد. مرگ و جدایی بخشی از زندگی هستند و هیچکس از آنها در امان نیست.
فیلم Titanic با فروش خارقالعاده 2.2 میلیارد دلاری آن هم در سال 1997، پس از دیگر ساخته جیمز کامرون یعنی فیلم Avatar (با 2.8 میلیارد دلار فروش در بازار جهانی)، پرفروشترین فیلم تاریخ سینماست و در کنار دو فیلم Ben-Hur و The Lord of the Rings: The Return of the King، با برنده شدن 11 جایزه اسکار، رکورد بردن این جایزه معتبر را هم در دست دارد.
-----------------------------
دیالوگ فیلم
Kate Winslet): قلب زن اقیانوسی عمیق از رازهاست ...
(Leonardo DiCaprio): زندگی، هدیهایه که نباید حروم بشه؛ نمیدونی برگه بعدی زندگیت چیه، باید یاد بگیری روی تک تکِ روزاش حساب کنی...
=============================================================
خلاصه داستان:
در جریان سفر با کشتی تایتانیک، «رز» (وینسلت)، دختری از خانواده ای ثروتمند که برای ازدواجی اجباری رهسپار امریکاست، اقدام به خودکشی می کند. اما «جک» (دی کاپریو)، مسافری فقیر از قسمت درجه ی سه کشتی، او را نجات می دهد. این دو به یکدیگر دل می بندند و ...
===============================نقد و بررسی===========================
نقد اول : جیمز براردینلی
تایتانیک، اثر خارق العاده ی جیمز کامرون همانند نشستن داخل یک کپسول زمان و بازگشتی 8 و نیم دهه ای به گذشته است، نزدیک ترین موقعیتی که هر کدام از ما میتوانیم بر روی این کشتیِ شکافنده ی اقیانوس که نفرین ابدی بر روی خود داشت قدم بزنیم. دقیق در جزئیات اما همچنان گسترده در دامنه و نیات، تایتانیک همچون داستان حماسی ای کمیاب می ماند. شما فقط تایتانیک را با چشم مشاهده نمی کنید بلکه آن را از شروع تا غرق شدن کشتی با تمام وجود تجربه و لمس می کنید، سپس به سفری دو نیم مایل زیر سطح دریا جایی که کارگردان فیلم جیمز کامرون هیچ وقت تجربه ی کار نداشته می رویم و تصاویری شبه مستند که مخصوص این فیلم هستند می بینیم.
در همه ی کارهای قبلی خود، جیمز کامرون عرصه ی جلوه های ویژه ی کامپیوتری در فیلم های سینمایی را تکان اساسی داده و آن را به جلو برده است.در “بیگانه” او مخلوق داستان اصلی را بار ها به واقعیت نزدیک تر و ارتشی از هیولاهای کابوس وار را خلق کرد. در فیلم “پرتگاه” او ما را با خود به سفری عمیق در زیر دریا برد تا گروهی از مسافران فضایی نیک خواه را به ما نشان دهد. در قسمت دوم “ترمیناتور” او نابودگر بی نظیر سینما را معرفی کرد(که در تکمیل افکت هایی بود که در پرتگاه استفاده شده بودند). در فیلم “دروغ های حقیقی” نیز او از تکنولوژی دیجیتالی استفاده کرد تا نبردی هوایی را به تصویر بکشد. حال در این فیلم، بازسازی بی نظیر جیمز کامرون از کشتی افسانه ای تایتانیک به حدی بی نظیر است که مرز بین واقعیت و توهم را در نوردیده است به طوری که نمیتوان تشخیص داد کدام قسمت واقعی و کدام قسمت خیالی است. گویی کامرون برای تولید این فیلم دوباره تایتانیکی را ساخته، آن را به دریا انداخته و فیلم را واقعاً بر روی کشتی فیلمبرداری کرده است.
البته باید بگوییم که جلوه های ویژه به تنهایی باعث موفقیت یک فیلم نمی شوند و تایتانیک نیز صرفا با اتکا بر این موضوع و نداشتن داستان و کارکتر های جذاب و به یاد ماندنی، به اثری پرخرج که برای چند لحظه چشم را خیره می کرد و پس از آن چیزی برای عرضه نداشت تبدیل می شد.کامرون همیشه مردم را در قله ی تکنولوژی هایی که در اطراف آن هاست قرار داده است. بر خلاف فیلم سازانی همچون رونالد امریک و دین دولین، کامرون از جلوه های ویژه در راستای خدمت به فیلم نامه بهره می برد نه صرفاً خیره کردن چشم های بینندگان.این موضوع درباره ی تایتانیک نیز صادق است. منظره ی به یاد ماندنی فیلم صحنه ی غرق شدن کشتی است اما هسته ی مرکزی فیلم رابطه یِ عشاقی ناهمگون است.
تایتانیک داستانی رومانتیک است، داستانی ماجراجویانه، یک داستان هیجانی و همه ی اینها در فیلم وجود دارند. در فیلم لحظات تراژیک، بامزه، دلسوزانه و حماسه به وفور یافت می شوند.در نوع خود تمامی کارکتر های فیلم از سطح زندگی روزمره بالاتر هستند اما باز هم به اندازه ی کافی انسانی اند تا بتوان با آن ها ابراز همدردی کرد. شاید شگفت انگیز ترین نکته درباره ی فیلم این باشد که با وجود اینکه کامرون سقوط کشتی تایتانیک را با تمام عظمتش به تصویر می کشد اما این موضوع هیچ وقت باعث به حاشیه رانده شدن قهرمانان داستان نمی شود. تا پایان فیلم ما هیچ وقت از احساس همدردی برای جک و رز دست نمی کشیم.
کشتی بزرگ تایتانیک در ساعات اولیه ی روز 15 آپریل سال 1912 غرق شد، در طی این حادثه از 2200 مسافر کشتی 1500 نفر جان باختند.داستان فیلم اما در سال 1912 آغاز نمی شود. درعوض در دنیای مدرن شروع می شود در حالی که گروهی در تلاش برای دستیابی به تعدادی از سنگ های قیمتی دفن شده همراه با کشتی هستند. این جست و جو به رهبری بروک لووت(با بازی بیل پکستون) که آرزوی یافتن سنگی ملقب به “قلب دریا” را دارد انجام می شود. “قلب دریا” الماسی 56 قیراطیِ افسانه ای است که گفته می شود همراه با کشتی غرق شده است. پس از دیدن تبلیغ این اکتشاف در تلوزیون پیرزنی 101 ساله(با بازی گلوریا استوارت) با بروک تماس میگیرد و میگوید که اطلاعاتی از این جواهر دارد. او خودش را با نام رز دویت بوکیترمعرفی می کند، یکی از بازماندگان این تراژدی. بروک دستور می دهد تا رز را به محل اکتشاف ببرند و رز در آنجا نسخه ی داستانی خود از سفر تلخ تایتانیک افسانه ای روایت می کند.
قسمت اعظم فیلم _حدود 80 درصد آن_ در فلش بک ها روایت می شود. ما در روزی که تایتانیک از ساوثهمپتون مسافرت خود را آغاز می کند وارد داستان می شویم. در ادامه با سه شخصیت اصلی فیلم اشنا می شویم: رز، دختر جوانی که به دلیل مشکلات مالی مادرش مجبور به ازدواجی تهی از عشق شده، کال هاکلی، نامزد ثروتمند اما خالی از احساس او و درنهایت جک داوسون( با بازی لئوناردو دی کاپریو) جوانی تهی دست که بلیط درجه ی 3 خود را در یک قمار برده است. جک برای اولین بار رز را از فاصله ای دور می بیند اما دست تقدیر به او این اجازه را می دهد تا خود را او نزدیک تر کند. همانطور که داستان به پیش می رود، جک و رز دقیقه به دقیقه و ثانیه به ثانیه صمیمی تر می شوند و سرانجام دل به یکدیگر می بازند. رز تصمیم می گیرد تا عزم خود را جذب کرده و به مادر خود بفهماند که قصد ازدواج با کال را ندارد. اما حتی با کمک مالی براون، یکی از زنان ثروتمند کشتی
اختلاف طبقاتی مانعی بزرگ در این راه می تراشد. سپس وقتی که شرایط مثلث رز/جک/کال به سر حد خود می رسد، تایتانیک با یک کوه یخی برخورد می کند. کشتی “غرق ناشدنی” غرق می شود.
با تمرکز بر روی رابطه ی جک و رز، جیمز کامرون از مشکل اکثر فیلم های حماسی_فاجعه ای می گریزد: شخصیت های زیاد از حد در داستان های زیاد از حد.وقتی که فیلمی سعی می کند که داستان یک دوجین شخصیت را روایت کند خود به خود کاری می کند تا همه ی شخصیت ها در سطح بمانند و عمیق نشوند. در تایتانیک، جک و رز از ابتدا تا انتهای فیلم هسته و مرکز داستان هستند و کارکترهای فرعی نیز صرفا کارکتر های فرعی هستند و نه چیزی بیشتر. دو قهرمان فیلم(البته نباید از شخصیت بی نظیر کال نیز غاقل شد) برای کامرون کافی بودند تا تمام مدت زمان فیلم را به آن ها اختصاص بدهد.
همانطور که کارکتر ها مهم هستند غیر ممکن است که تاثیر و قدرت جلوه های ویژه را نادیده گرفت. علی الخصوص در طی 1 ساعت پایانی فیلم همان طور که تایتانیک آرام آرام به فرجام خود می رسد مبانی فیلم به گونه ای عمل میکند که نه تنها شاهد داستانی حماسی_ماجراجویانه هستیم بلکه شاهد قدرت جلوه های ویژه ی کامپیوتری در شبیه سازی واقعیت در سینمای مدرن هستیم. صحنه های غرق شدن تایتانیک، تَنی چند از باهیبت ترین و الهام بخش ترین صحنه هایی است که در سال های اخیر در فیلم سینمایی دیده ایم. تایتانیک فیلمی است که باید بیشتر از یک بار دیده شود چرا که در دفعات بعد نیز میتوان از جزئیات بی نظیر آن لذت برد.
یکی از بهترین جنبه های تایتانیک تصاویر مستندِ واقعی برای شکل دادن قسمت هایی از فیلم است. جیمز کامرون که از تصاویر موجود درباره ی تایتانیک راضی نبود خود دست به کار شد تا این تصاویر را بهبود ببخشد و تعدادی تصویر از کشتی غرق شده نیز تهیه کنند.در نتیجه تعدادی از این تصاویر در تهیه ی فیلم و قسمت های زیر آب نیز استفاده شدند.اهمیت و تاثیر این کار را نباید نادیده بگیریم.
برای قهرمانان اصلی داستان عاشقانه و رومانتیک ما کامرون دو تن از جوانان با استعداد این روزگار را برگزیده است. لئوناردیو دیکاپریو(که سابقاً در فیلم رومئو و ژولیت تجربه ی عاشقی را چشیده بود) که به ندرت بازی بهتری از تایتانیک انجام داده است، بازی بسیار خوبی به نمایش می گذارد.در همین حین کیت وینسلت که رزومه ای شامل “حس و حساسیت”، “هملت” و “جود” دارد در نقش رز بی نظیر عمل می کند. بیلی زین در نقش منفی خوب ظاهر می شود.بازیگران جانبی نیز از عهده ی ایفای نقش خود به خوبی بر می ایند.
در حالی که تایتانیک بی شک رمانتیک ترین فیلمی است که جیمز کامرون ساخته است طرفدارانی که با دیدن فیلم هایی نظیر پرتگاه و یا بیگانه دوست دار کامرون شده اند نیز نا امید نخواهند شد. تایتانیک تمام هیجان و لذتی که سینمارو ها انتظار دارند را با خود به همراه دارد.معجونی از سبک و سیاق خاص کارگردانی با هیبتی باورنکردنی. تایتانیک بهترین فیلمی است که جیمز کامرون تا کنون ساخته است.زمان نزدکی به 3 ساعته ی فیلم به سرعت می گذرد. اگرچه ی این قصه کمی با تخیل نیز مخلوط شده و تماماً نیز واقعی نیست اما این مسئله هیچ چیزی از شایستگی این فیلم برای کسب جوایز مختلف از جمله جوایز آکادمی اسکار کم نمی کند.
------------------نقد دوم ----------------------------
فیلم تایتانیک ساختهی جیمز کامرون؛ فراتر از یک فیلم
۱ زمان مطالعه: 10 دقیقه
تایتانیک Titanic را به جرات میتوان یکی از مهمترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینما دانست. فیلمی که در سال ۱۹۸۷ و بر اساس داستانی واقعی و به کارگردانی جیمز کامرون ساخته شد و در زمان خودش یکی از پرخرجترین و در عین حال پرفروشترین فیلمها شد. فیلمی که زوج جذاب لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت را به سینما معرفی کرد و تعریف دیگری از عشق را در میان نسل جوان ارائه داد. اما اهمیت تایتانیک فقط محدود به غرب نمیشود و در ایران هم جایگاه ویژهای را داراست. تایتانیک فیلمی بود که نسخههای متعدد سانسور شده و بدون سانسورش بر روی VHSها بین جوانان به خصوص دهه شصتیها پخش میشد و چهرهی دیگری از عشق را به آنها نشان میداد. شدت تاثیرگذاری تایتانیک بر روی جوانان این دهه را میتوان به مثابه اهمیت فیلم برباد رفته (ویکتور فلمینگ،۱۹۳۹) بر نسل مادران و پدرانشان دانست. اکنون و پس از گذشت ۲۲ سال از ساخته شدن فیلم عظیم تایتانیک و در تماشای چندبارهاش، هنوز هم میتوان مسحور عشق و مقهور غرق شدن اندوهبارش شد و هنوز تازگی و طراوت خود را حفظ کرده است.
تایتانیک و چگونگی ساخته شدنش
در کتاب دلدادگان کشتی تایتانیک (ترجمه شهناز کوچی / انتشارات نگاه) چنین آمده است:
پس از اینکه کشتی اقیانوسپیمای تایتانیک در دهم آوریل ۱۹۱۲، با وزن شصتهزار تن و دویست و هفتاد متر طول، که از بلندترین آسمانخراش آن روزهای نیویورک بلندتر بود، به آب انداخته شد و چند روز بعد با ۲۲۴۳ نفر مسافر و خدمه، بر اثر برخورد با کوه یخ در اقیانوس اطلس به زیر آب فرو رفت، و ۱۵۱۳ نفر جان خود را از دست دادند، این حادثه اندوهبار به موضوع جذابی برای سینماگران درآمد تا فیلم هایی از این ماجرا عرضه کنند.
نجات یافتگان از تایتانیک (۱۹۱۲)، تایتانیک (هربرت سلپین،۱۹۴۳)، تایتانیک (ژان نگلسکو،۱۹۵۳)، شب به یاد ماندنی (روی وارد بیکر،۱۹۵۸)، تایتانیک (نسخه موزیکال)، مالی براون غرقناشدنی (چارلز والتر،۱۹۶۴) و شب یخی (نسخه آلمانی) فیلم هایی هستند که پیش از فیلم پرخرج و جاهطلبانه کامرون James Cameron ساخته و عرضه شدند.
آنچه باعث ساخته شدن این فیلم توسط جیمز کامرون شد، در کلام خود او آشکار است:
«دهم آوریل ۱۹۱۲. تکنولوژی آرزوی دو دهه انسان را با نمایش معجزهای باشکوه تحقق میبخشد. در آن زمان چهچیز بهتر از به آبانداختن تایتانیک بزرگترین و باشکوهترین وسیله نقلیه ساختهشده توسط انسان، میتوانست نشانه تفوق انسان بر طبیعت باشد، اما فقط چهار روز و نیم بعد رویای انسان فرو میریزد. افسانه این بانوی دریاها، کشتی رویاها، در کابوسی هولناک به پایان میرسد، و توان شکستناپذیر انسان در برابر چشمان وحشتزده دوهزار و پانصد مسافر مغلوب ضعفهای همیشگی انسان میشود، و آنچه باقی میماند تکبر، بی خیالی، آز و آسوده طلبی است، که مسبب این فاجعه بود.»
فیلم تایتانیک
اگر کشتی غولپیکر تایتانیک در سال ۱۹۱۲ مسافران خود را به عمق آبهای اقیانوس فرستاد، فیلم پرخرج تایتانیک جیمز کامرون و همکارانش را در سینمای هالیوود به اوج اقتدار و سرمستی رساند.
در ادامه این کتاب آمده است:
در ابتدای ساختهشدن تایتانیک، کامرون پس از تحقیقات مقدماتی و جمعآوری اسناد و مدارک لازم درباره کشتی تایتانیک دست به یک پژوهش گسترده دریایی زد. او یک کشتی ویژه پژوهشهای علمی را که به روسها تعلق داشت اجاره کرد و دوازدهبار از طریق آن به اعماق اقیانوس رفت تا از نزدیک از محل غرقشدن تایتانیک فیلمبرداری کند. آنچه او و گروه فنی همراهش از اعماق اقیانوس ضبط کردند در فیلم نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
درواقع این سفر پرهزینه دریایی او را بیش از پیش تشویق کرد تا فیلم خود را بر اساس مستندات واقعی بسازد. او که شیفته تخیل آزاد است ماجرای غرقشدن تایتانیک را بادقت و اصالت تاریخی بازسازی کرده است، و به هیچوجه سعی نکرده است از واقعیت پرهیز کند. قطعا بازسازی آنچه در سال ۱۹۱۲ اتفاق افتاد، در همه ابعاد مقدور نیست، اما صحت تصویری تایتانیک بیش از آن چیزی است که خود او در ابتدا به آن میاندیشید.
در ادامه این کتاب در مورد استودیو فیلمبرداری چنین نوشته شده است:
یک استودیوی کامل در ساحل روزاریتو در مکزیکو با امکان فرورفتن تا ۷۷۵ پایی در آب ساخته شد و نود درصد کشتی تایتانیک در میان هفده میلیون گالن از آب دریا ساخته شد. بدنه بیرونی ماکت کشتی ۲۳۵ متر طول داشت که حدود ده درصد از نمونه واقعی کوچکتر بود.
رز از همان صحنههای ابتدایی، بیزاری خویش را از نامزد و تایتانیک و ثروت و تشریفات و مراسماتی از این دست نشان میدهد و درست در اوج خسته شدن از زندگی و در اقدامش به خودکشیست که جک را مییابد
تایتانیک و کهن الگوی عشق
قصهی عشق تایتانیک از کهن الگوی عاشقانهای پیروی میکند که بیش از آنکه در داستانهای غربی نمود داشته باشد، یادآور عاشقانههای شرقی و هزار و یک شبی است. در هر دو کهن الگوی عاشقانه، عشق بین فقیر و غنی دیده میشود، همان طور که عاشقانه بین رز (کیت وینسلت) و جک (لئوناردو دی کاپریو) چنین است. رز که دختری از طبقه بالادست است عاشق جک که پسری از طبقه فرودست میشود.
حال آنکه در کهن الگوهای عاشقانه غربی، بیشتر پسر پولدار است که عاشق دختر فقیر میشود. داستانهای سیندرلا، سفیدبرفی همگی نشان از این الگو دارند. دخترانی فقیر و منفعل که منتظرند شاهزادهای سوار بر اسب سفید بیاید و آنها را از بدبختی نجات دهد و به سوی عشق بکشاند. حال آنکه در داستانهای عاشقانه شرقی، این دختر غنی است که عاشق پسری فقیر میشود.
داستان مشهور لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد نظامی یا حتا داستانهای عاشقانه شاهنامه همچون بیژن و منیژه، زال و رودابه و تهمینه و رستم دقیقا از همین الگو پیروی میکنند. دختران این داستان ها، شاهزاده خانم هایی هستند که عاشق پسران فقیر، اما پهلوان، چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ ذهنی میشوند و در این امر، گاهی بر سنتها و آداب و رسوم خانواده اشرافیشان پا میگذارند تا به معشوقشان برسند. این دقیقا همان الگویی است که در تایتانیک نیز دیده میشود.
تایتانیک چهرهای فعال و جسورانه از شخصیت زن اصلی داستانش رز ارائه میدهد. زنی که در کنار زیبایی و جذابیت جنسی اش، بسیار غیور و قدرتمند است
رز به عنوان یک دختر اشراف زاده، پا بر سنتهای خانوادگی خویش میزند و دل در گرو جک میبندد و در این راه از هیچ امری فروگذار نمیکند. این در حالیست که پیشتر در کنار خود، نامزدی بشدت مرفه دارد. اما رز از همان صحنههای ابتدایی، بیزاری خویش را از نامزد و تایتانیک و ثروت و تشریفات و مراسماتی از این دست نشان میدهد و درست در اوج خسته شدن از زندگی و در اقدامش به خودکشیست که جک را مییابد که وی را به زندگی برمی گرداند و تولدی دیگر به او میبخشد.
اتفاقا عاشقانه تایتانیک در بین عاشقانههای شرقی، به خسرو شیرین و شیرین و فرهاد شباهت بیشتری را دارد. شیرین و خسرو هر دو از طبقه اشرافی، دل در گرو یکدیگر دارند، حال آنکه از روی دیگر، فرهاد که از طبقه فرودست اما هنرمند است، عاشق و واله شیرین است و البته که شیرین هم شیدای او میشود. فرهاد نیز مانند جک هنرمند است. اگر فرهاد کوه کن است، جک نیز نقاشی چیره دست است. هر دو برای رسیدن به معشوقه، جانشان را نیز میدهند. شاید یکی از دلایل محبوبیت تایتانیک در ایران، به دلیل نزدیکی الگوی عاشقانهاش به داستانهای عاشقانه و آشنا و پیشتر شنیده شده شرقی باشد.
تایتانیک و نقش زن
تایتانیک چهرهای فعال و جسورانه از شخصیت زن اصلی داستانش رز ارائه میدهد. زنی که در کنار زیبایی و جذابیت جنسی اش، بسیار غیور و قدرتمند است. بر خلاف طبقه اجتماعیاش قیام میکند. عشقی ممنوع را آغاز میکند و در نجات عشق و معشوقش تا سرحد جان خویش مایه میگذارد. او آنقدر شهامت دارد که در صد سالگی از نقاشی برهنهاش و عشق جسورانهاش با افتخار پرده برداری کند. سرکش بودن رز از همان نماهای نخستین معرفیاش در تایتانیک پیداست.
تمایلی به سوار شدن به کشتی تایتانیک؛ این نماد غول سرمایه داری ندارد. جلسات و مکالمات و مناسبات ثروتمندان و تازه به دوران رسیدهها برایش جالب نیستند. در مقابل هدیههای ارزشمند نامزدش واکنش سپاسی ندارد و به نوعی آنها را رد میکند. رز حتا عشق نامزدش را هم نمیپذیرد و به عشق انتخابی خودش وفادار میماند.
حتا در هم آغوشی با جک نیز در سکانس معروف اتومبیل، اوست که پیش قدم است و جک را به هم تنانگیشان دعوت میکند. بنابراین او از همان جوانی تا پیری، شخصیتی مصمم و مقتدر و شجاع معرفی میشود و در کلیشههای زنانه سینمایی جای نمیگیرد.
تایتانیک و طبقات اجتماعی
پیش از هرچیز، تایتانیک را میتوان فیلمی اجتماعی دانست. به بیان دیگر، تایتانیک بیش از آنکه عاشقانه باشد، نگاهی به جامعه و جهان دارد و عشق در فیلم تبدیل به نیروی محرکه و خطی برای پیشبرد داستان میباشد. در واقع امر، کشتی تایتانیک بخوبی میتواند نماد جامعه باشد. جامعهای که در آن طبقات اجتماعی متفاوتی اعمم از پولدار، متوسط، فقیر و زیر خط فقر وجود دارد.
این کشتی سه جایگاه مسافرتی را داراست که بیانگر سه طبقه اجتماعی پیشتر گفته شده است که هر کدام به ترتیب غنی بودن از بالا تا پایین کشتی قرار میگیرند. همچنین کارگرانی که در زیرین ترین طبقه در حال تامین سوخت این کشتی/جامعه هستند نمادی از همان طبقه زیر خط فقر میباشند. رز نماد طبقه اشرافی و جک نمادی از طبقه فرودست است. تایتانیک به خوبی بیان میکند که وقتی مشکلی در جامعه ( در اینجا برخورد با کوه یخ) رخ میدهد، نخستین طبقهای که درگیر این مشکل میشوند، طبقات پایین جامعه میباشند.
بیاد بیاوریم که نشت آب اقیانوس از همان موتورخانه شروع میشود و کارگران را درگیر میکند و در نهایت امر به طبقه اشرافی میرسد. در هنگام بروز مشکل، این طبقه فرودست است که قربانی میشود و طبقه فرادست است که خویش را با ثروتش نجات میدهد و مقدم تر است. کشتی در حال غرق شدن است که تخلیه و سوار بر قایقهای نجات از طبقه ثروتمند شروع میشود. این در حالیست که طبقه زیرین پشت درهای بسته تایتانیک زندانی هستند تا نوبتشان شود. حال آنکه آنها نخستین طبقه درگیر غرق شدگی میباشند.
یکی از نکات فرمی که در تایتانیک بارها مشاهده میشود، قرینه سازیهای مفهومی و بصریاش است. قرینه سازی مفهومیاش بیشتر همان تقابل فقیر و غنی را شامل میشود
به بیانی دیگر هر طبقه کشتی و هر مسافر و خدمه و شخصیتی که در تایتانیک حضور دارند، نمادی از بخشها و اشخاص مختلف یک جامعه میباشند. همان طور که پیشتر گفته شد، مسافران با جایگیری در طبقات مختلف، بیانگر مردمان یک جامعه با طبقات مختلف اجتماعی میباشند. ناخدا و سازنده و صاحب کشتی، نمادی از حاکمان و سردمداران جامعه میباشند که سکان آن را بدست دارند و دستور میدهند.
دستوراتی که گاه حوادثی چون غرق و تباهی را در پیش دارد. ماموران کشتی دقیقا به مثابه ماموران و پلیس جامعه هستند. آنها وظیفه برقراری نظم را برعهده دارند و در این امر گاهی از آتش کشیدن به سمت مردم، به ویژه مردم قشر ضعیف، ابایی ندارند.
شورش مردمان طبقه فرودست در برابر ماموران برای نجات خویش بی شباهت به شورشهای مردمی و خیابانی نیست. و در نهایت قشر دیگری از جامعه را در تایتانیک میبینیم که هنرمندان هستند. آنها به عنوان امیدبخش جامعه و ایجاد حسی بهتر در لحظات التهاب، تا پایان کشتی در هیات نوازندگان، ساز میزنند و جان خویش را فدا میکنند. این در حالیست که هیچ یک از مسافران، چندان توجهی به آنها ندارند.
تایتانیک همچنین با نمایش چنین تصویری، نقدی بر بی توجهی به هنر و هنرمندان را نشان میدهد. همچنین برای این فیلم، هنر جایگاه والایی دارد. جک نقاش است و رز علاقمند به هنر و نقاشی. در نهایت کشف نقاشی جک از رز است که باعث آشکارسازی واقعیت اتفاق افتاده در تایتانیک میشود.
تایتانیک با دستمایه قرار دادن چنین داستانی بخوبی به نابرابریهای اجتماعی اشاره کرده است و چهره کثیف سرمایه داری را عریان میکند.
یک استودیوی کامل در ساحل روزاریتو در مکزیکو با امکان فرورفتن تا ۷۷۵ پایی در آب ساخته شد و نود درصد کشتی تایتانیک در میان هفده میلیون گالن از آب دریا ساخته شد.
تایتانیک و جامعه سرمایه داری
همان طور که در ذیل عنوان پیشین گفته شد، تایتانیک را میتوان فیلمی اجتماعی نامید. فیلمی که تا حدی جامعه سرمایه داری و به ویژه امریکا را نقد میکند. مقصد تایتانیک امریکاست و مسافران با شوق و ذوق سوار بر این کشتی میشوند تا به امریکا (سرزمین موعود) برسند اما بسیاری از آنها هیچوقت به آنجا نمیرسند و در کشتی که خود نماد دیگری از جامعه سرمایه داریست، غرق میشوند. تنها عدهای و عموما ثروتمندان (سرمایه داران) هستند که میتوانند پا در خاک امریکا بگذارند.
گویی این جامعه سرمایه داری با آن مجسمه درخشان آزادی اش، جایی برای افراد متوسط و فقیر ندارد. حال نکته آنجاست که جک با توجه به اصالت امریکایی اش، در حادثه تایتانیک جان میدهد و به سرزمین مادریاش نمیرسد. گویی او حتا با توجه به وضعیت اقتصادی اش، در وطن خویش نیز جایی نمیتواند داشته باشد. این درحالیست که او در پاریس و لندن بخوبی به عنوان هنرمند خود را جای داده بوده است.
گویی برای امریکا هنر هم چندان جایگاهی ندارد. همچنین کاوشگران برای پیدا کردن الماس قلب اقیانوس، تایتانیک را جستجو میکنند که نمادی از سرمایه است. حال آنکه رز (صاحب الماس قلب اقیانوس) با داستانی که از تایتانیک بیان میکند و پرتاب نهایی این الماس به قلب اقیانوس به صورت نمادین پرده از الماسی بسیار گرانبهاتر که عشق و انسانیت و حقیقت است بر میدارد.
همچنین تایتانیک چهرهای رقت انگیز از ثروتمندان نشان میدهد. مادر و نامزد رز تنها به فکر نجات جان خویش هستند. در نمایی موازی، رز و جک، کودکی تنها را میبینند که مستاصل و تنها در غرقاب کشتی مانده و نجاتش میدهند. این در حالیست که نامزد رز کودک تنهای دیگری را میبیند و رهایش میکند و وقتی برمیگردد که میخواهد از او به عنوان فرزندش و سوار شدن به قایق نجات سوءاستفاده کند.
تایتانیک با دستمایه قرار دادن چنین مضامینی سعی بر نقد جامعه سرمایه داری امریکا را دارد. نکته جالب توجه آن است که فیلم دقیقا در نظام هالیوودی که خود یکی از نمادهای سرمایه داری امریکاست ساخته شده است.
تایتانیک چهرهای رقت انگیز از ثروتمندان نشان میدهد. مادر و نامزد رز تنها به فکر نجات جان خویش هستند.
تایتانیک و قرینه سازیها
یکی از نکات فرمی که در تایتانیک بارها مشاهده میشود، قرینهسازیهای مفهومی و بصریاش است. قرینهسازی مفهومیاش بیشتر همان تقابل فقیر و غنی را شامل میشود که اوجش را میتوان در دو سکانس پی در پی مهمانی دید.
مهمانی نخست، مهمانی اشرافی است که جک به دلیل نجات رز به آن دعوت شده است و در آنجا تناقضها و بحثهای پوچ و آداب و رسوم تصنعی این قشر را مشاهده میکنیم. در ادامهی همین سکانس، قرینه مهمانی طبقه ضعیف را مشاهده میکنیم. مهمانی سراسر موسیقی و مستی و شور و لذت و سرخوشی از آن لحظهی زندگی.
نقطه تقارن و مشترک هر دوی این مهمانیها رز و جک هستند. از دیگر تقارنهای فقیر و غنی تایتانیک میتوان به نیمهی پایانی فیلم که کشتی در حال غرق شدن است و نجات ثروتمندان و بندکردن فقیران اشاره کرد که در اینجا هم نقطه تقارن رز و جک میباشند که از نمایندگان این دو قشر هستند.
اما تایتانیک تقارنهای بصری بسیاری را داراست. یکی از معروف ترین آنها سکانس ورود جک و دوستش به عرشه تایتانیک و ایستادن بر میلههای نوک عرشه میباشد که قرینه این تصویر میشود همان سکانس رویایی و مشهور پرواز رز و جک بر بلندای عرشه در آخرین غروب تایتانیک.
عرشه اصولا موتیفی است که بارها در فیلم تکرار میشود. از دیگر این قرینه سازیهای بصری عرشهای به لحظه خودکشی رز و نجاتش توسط جک میتوان اشاره کرد که در پایان فیلم هم دقیقا در همین نقطه از عرشه، جک رز را از غرق شدن نجات میدهد.
از دیگر قرینه سازیهای تایتانیک رفت و برگشت به گذشته و هم پوشانی تصاویر گذشته و حال است. به عنوان نمونه در سکانس مشهور نقاشی کشیدن جک از رز، از طریق هم پوشانی چشم رز در جوانی به چشم او در پیری رفت و برگشت زمانی میکنیم. یا هم پوشانی تصاویر پر زرق و برق تایتانیک در گذشته و روی آب با تکههای زنگ زده و به جا مانده از آن در زمان کنونی از دیگر همانیها و قرینه سازیها و رفت و برگشتهای زمانی است.
در هفتادمین مراسم اسکار ۱۹۹۷ تایتانیک توانست یازده اسکار را از آن خود کند.
تایتانیک و جوایز سینمایی
در هفتادمین مراسم اسکار ۱۹۹۷ تایتانیک توانست یازده اسکار را از آن خود کند. اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمبرداری، بهترین جلوههای بصری، بهترین صدابرداری، بهترین تدوین جلوههای صوتی، بهترین موسیقی متن اصلی، بهترین طراحی لباس، بهترین کارگردان هنری و صحنه آرا، بهترین ترانه اصلی و بهترین تدوین از جمله جوایز تایتانیک میباشند.
همچنین تایتانیک در مراسم گلدن گلوب نیز توانست سه جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی متن را از آن خود کند.
تایتانیک و موسیقی
تایتانیک یکی از ماندگارترین ترانه و موسیقی فیلمهای سینمایی را داراست. ترانه my heart will go on که ویل جنینگز آن را سروده و جیمز هورنر موسیقی آن را نواخته و سلین دیون آن را با صدای جادوییاش خوانده، یکی از شنیدنی ترین و ماندگارترین ترانهها در جهان است. ترانهای که با گذشت ۲۲ سال از آن، هنوز هم زنده است و قلب آدمی را به ارتعاش در میآورد.
طبق کتاب دلدادگان کشتی تایتانیک آلبوم موسیقی از اواخر نوامبر به بازار عرضه و با فروش بی سابقهای مواجه میشود. آواز غم انگیز «قلبم ادامه خواهد داد» با استقبال همگانی رو به رو میشود. قدیمیها به یاد دارند که حدود سه دهه پیش موسیقی متن دکتر ژیواگو (دیوید لین) در سال ۱۹۶۶ با چنین استقبال بی سابقهای مواجه شده بود.
تایتانیک و فراتر از فیلم
تایتانیک یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینماست. فارغ از آنکه فیلم خوب یا بدیست، فیلمی است که به نوعی بخشی از زندگی فیلم بینها شده است. تایتانیک از فیلم بودنش فراتر رفته تبدیل به یک حافظه جمعی شده است.
شاید تا پیش از تایتانیک، فیلم بربادرفته چنین نقشی را در سینما ایفا میکرد. این ماندگاری و فراتر روی دلایل زیادی اعمم از قصهی عاشقانه جذاب و آوانگارد به زمان خودش، موسیقی و ترانهاش و تاثیر گذاری که بر قشر جوان آن دوره گذشته است میباشد. همچنین شکوه و جاه طلبی که فیلم به لحاظ فنی و تصویری دارد نیز غیرقابل انکار میباشد. تایتانیک تا سالها یکی از پربیننده ترین و پرفروش ترین فیلمهای تاریخ سینما بود.
پس از اینکه کشتی اقیانوسپیمای تایتانیک در دهم آوریل ۱۹۱۲، با وزن شصتهزار تن و دویست و هفتاد متر طول، که از بلندترین آسمانخراش آن روزهای نیویورک بلندتر بود، به آب انداخته شد و چند روز بعد با ۲۲۴۳ نفر مسافر و خدمه، بر اثر برخورد با کوه یخ در اقیانوس اطلس به زیر آب فرو رفت
فیلمی که تا سالها پس از نمایش نخستش در ۱۱ دسامبر ۱۹۹۷ به مناسبتهای گوناگون در جهان نمایش داده میشود. سالها پیش، سینمایی با طراحی فضایی استخر مانند و قرار دادن قایق به جای صندلی بر روی آن، فضایی شبیه به موقعیت تایتانیک را خلق کرد و فیلم را نمایش داد. ذکر این نکته شاید جالب توجه باشد که بودجه ساخت فیلم ۲۰۰ میلیون دلار بود در حالیکه تایتانیک توانست به فروش ۲.۱۸۷ بیلیون دلاری دست یابد.
جالب است که تایتانیک با توجه به عاشقانه حساسی که دارد، در بین جوانان ایرانی (دهه شصتی) نیز بسیار محبوب واقع شده بود. در همان زمان پخش VHS هایش، عکسهای رز و جک را بر روی بسیاری از تیشرتها، جاسوییچیها، دفترها و لیوان و… دیده میشد. همچنین حدود پنج سال پیش نیز سینما قلهک، تایتانیک را به نمایش گذاشت که تجربه هیجان انگیز و ماندگاری برای ایرانیانی که میخواستند این فیلم را در سالن سینما و بر پرده نقرهای ببینند بود. تمام این عوامل، تایتانیک را به اثری فراتر از یک فیلم سینمایی تبدیل میکند.
حقایق و ناگفتههایی از کشتی تایتانیک که کمتر کسی از آنها اطلاع دارد!
بی شک فیلم تایتانیک یکی از غم انگیز ترین و زیباترین فیلم هایی است که تا به حال ساخته شده. این فیلم در مورد حادثه کشتی تایتانیک در سال ۱۹۱۲ بر اساس گفتههای یکی از سرنشینان نجات یافته به نام رز ساخته شده است. در ادامه این متن ۱۲ حقیقت و ناگفته هایی از کشتی تایتانیک که احتمالا کمتر کسی از آنها خبر دارد را خواهید خواند.
حقایق و ناگفته هایی از کشتی تایتانیک
عملیات امداد رسانی قایقهای نجات که میتواند جان صدها نفر را نجات دهد یک روز به تعویق افتاد و زمانی انجام شد که کشتی تقریبا غرق شده بود.
صحنهای که گروه موسیقی برای مسافران پریشان حال اجرا میکردند در حقیقت در آن شب اتفاق افتاده بود و ساخته تصورات هالیوودی نبوده است.
میلتون هرشی بنیانگذار کارخانه شکلات هرشی در آخرین لحظات بلیط سفر خود با کشتی تایتانیک را به خاطر یک جلسه کاری کنسل کرده بود.
پس از فاجعه تایتانیک یک ژاپنی بازمانده از حادثه به عنوان یک ترسو در جامعه شناخته شده بود چرا که همراه بقیه مسافران غرق نشده بود!
تنها سه عدد از دودکشهای کشتی واقعا کار میکردند و چهارمی برای باشکوه جلوه داده شدن کشتی تعبیه شده بوده است.
هزینه تولید فیلم سینمایی تایتانیک بیشتر از هزینه تولید کشتی واقعی بود.
کوه یخی که کشتی تایتانیک را غرق کرد هزار سال قبل از میلاد شکل گرفته بوده است.
یک تاخیر ساده در ارتباطات باعث شد تا کشتی قایقرانی کالیفرنیایی که در هنگام غرق شدن Titanic نزدیک آن بود نتواند به عملیات نجات برسد.
سرآشپزی که به علت مصرف بیش از حد الکل به طور معجزه آسایی از یخ زدن نجات پیدا کرد. الکل باعث گرم شدن اندام بدن او شده بوده
Titanic تنها کشتی در تاریخ است که به خاطر برخورد با کوه یخ غرق شده است
اگر همهی قایقهای نجات تا حداکثر ظرفیت شان پر میشدند همه مسافران نجات پیدا میکردند.
اگر خبر وجود کوه یخ تنها سی ثانیه زودتر اطلاع رسانی میشد احتمالا کشتی با آن برخورد نمیکرد.
==================================تحلیل فیلم================================
تایتانیک جیمز کامرون تنها هیبتی تکنیکال است که قادر به رسیدن به سطحی هوشمندانه از سرگرمی و هنر نمیشود چیزی که کامرون در آثار گذشتهاش به آن دست پیدا کرده بود و به خوبی توانسته بود با یک روایت سرگرم کننده لحظههای نابی را پدید بیاورد و اسیر تکنیکهای اضافی هم نشود، در اینجا اما رابطهی او با مکانیک و تکنولوژی از یک روبات جذاب و هوشمند در نابودگر و رفتن به فضا و برخورد با موجودات فضایی در بیگانه و حتی سفر جذابش به اعماق دریا در ورطه، به یک کشتی غول پیکر بیحس و حال تقلیل پیدا کرده، کشتی که نام فیلم را یدک میکشد نتوانسته تبدیل به یک شخصیت در اثر بشود و تمام آن کرینهای عظیمی که کامرون از آن گرفته تنها نمایش حجم آن کشتی و ماکت بزرگی است که برای فیلم ساخته شده، حال این را در کنار آن عینک جناب آرنولد قرار دهیم! کامرون در نابودگر۲ با یک المان عینک یک شوخی جالب را به راه میاندازد که خاص شخصیتش میشود و هر بار که نام آرنولد و نابودگر میآید شمایل با عینکش در ذهنمان نقش میبندد این ریزه کاریها را در موتور سواری و آن شات گان معروف هم میبینیم که در تایتانیک هیچ اثری از آن هوش و فراست وجود ندارد.
فیلم پر از صحنههای اضافی است و آن بیست دقیقهی ابتدایی و نمایش تیم جستجو در اعماق دریا هیچ کمکی به روایت نمیکند و اگر فیلم از همان لحظهای که اولین بار کشتی را در اسکله میبینیم شروع میشد هیچ لطمهای به اثر وارد نمیشد اما بدتر از این گزافه گوییها رو آوردن کامرون به نمادگرایی و شعار در این فیلم است، فیلمسازی که پیش از این مسائل جهان شمول خود را همچون نبرد خیر و شر و یا تقابل انسان و تکنولوژی را با ظرافت بسیار مطرح میکرد در اینجا نمیتواند یک تفاوت فرهنگی از دو طبقه را به نمایش بگذارد و هرجا که از روایت عاجز میشود رو به سانتیمانتالیسمهایی میآورد که قرار است با پز تکنیکی که اتفاقا ایراداتی هم دارد همراه با یک موسیقی که به خودی خود بد نیست این اشتباهات را پنهان کند مثلا از همان ابتدا که دو شخصیت اصلی را میبینیم، رز با بازی بد کیت وینسلت و جک با بازی خیلی بدتر لئوناردو دیکاپریو قرار است تفاوت یک درجه یک و درجه سه! که اشاره به طبقات تایتانیک دارد را شاهد باشیم این لحظات را از شیوهی ورود رز و جکی که در یک قمار بلیط خود را برده تا ورود به جایگاه خود در کشتی با یک تدوین موازی میبینیم. این تمهیدات در درجه اول باید در خدمت شخصیتها قرار بگیرد تا این دو تفاوت فرهنگی را به ما نشان دهد و بعد در آن صحنهی خودکشی این دو را به هم برساند، اما به همان صحنه اگر رجوع کنیم چه میبینیم، رز قرار است خودکشی کند، برای چی؟ ازدواج زوری؟ چرا فیلمساز شخصیت نامزد مغرور او کال هاکلی (بیلی زین) را نمیتواند بسازد تا علت خودکشی درست در بیاید، متاسفانه کامرون تنها با نمایش یکی دو صحنه از غم رز که اصلا خوب نیست و بازی هم خراب است میخواهد ما را به فاجعهی خودکشی برساند تا کار را با تردید احمقانه رز در صحنهای که مثلا با لیز خوردنش و نجات توسط جک اتفاق میافتد کمی هم دلهره آور نمایش دهد، بماند که در همان صحنه گفتگو و قبل از آن بارها سر بازیگران از قاب خارج میشود و بنظر میرسد فیلمبرداری راسل کارپنتر تنها قادر به نمایش اجسام بزرگ است که آنهم گاهی بسیار شناور و توی ذوق زننده هستند اما در ادامه هم کارگردان نمیتواند تفاوت نگاه این دو شخصیت را بسازد، مثلا علاقهی رز را به جک و زندگی او را نمیفهمیم، نه حداقل با صحنههای بسیار سطحی چون نگاه رز در میز صبحانه به دختر بچهای که با دیسیپلین بسیار خود را آمده میکند یا نشان دادن سرخوشی طبقهی پایین با آن رقص آوازشان و…. وقتی این نمایشها به درستی شکل نمیگیرد هدف بزرگتر و مسائل عمیقتر دیگر روی هوا است اینکه بگوییم غرق شدن سه طبقه کشتی در یک شب هولناک به معنی مشیت الهی و در جواب دیالوگ ابتدایی است که از زبان آنتاگونیست فیلم یعنی هاکلی میشنویم: که هیچ طوفانی نمیتواند این کشتی را غرق کند. مثلا خواسته شده ناچیز بودن انسان را در برابر طبیعت و خدا نشان دهد و یا کامرون خواسته نظام سرمایه داری را زیر سوال ببرد و نقدی به طبقه بالای جامعه داشته باشد و….. اینها همه شوخی است! البته این به آن معنا نیست که کامرون نمیخواسته که اینگونه باشد که اتفاقا در اینجا به دنبال چنین مسائلی بوده اما این دنبال کردن به هیچ جا نمیرسد و تبدیل به یک معنای عمیق نمیشود چون فیلم ساز در تلهی تکنیک و مفهوم قرار گرفته و صحنههای بسیار نمادین و بدی را همچون زمانی که کشتی در حال غرق شدن است و کشیشی دعا میخواند و مردمی او را گرفتند و…… میبینیم که سراسر شعار زده است.
هرچند تایتانیک ویژگیهایی هم دارد که صرفا در بحث تکنیکی دارای ارزش گذاری هستند اینکه فیلم همچنان بعد از گذشت بیست سال جلوههای ویژهی خوبی دارد به این دلیل است که کامرون تا جایی که توانسته از جلوههای ویژهی کامپیوتری دوری کرده و با ساخت یک ماکت عظیم از کشتی که تقریبا اندازه واقعی تایتانیک بوده توانسته تازگی را حفظ کند که متاسفانه این کار عظیم او در کنار دکورهای عظیم و پر جزئیاتش و همچنین تحقیق بسیاری که انجام داده همچون رفتن به اعماق اقیانوس و دیدن کشتی از نزدیک و مطالعه در مورد ساختار کشتی نتواسته نه این کشتی را به شمایل و شخصیتی در خدمت فیلم در بیاورد و نه کمکی برای شخصیتهای انسانیاش باشد. اما از نقاط قوت دیگر فیلم موسیقی جیمز هورنر فقید است که اگر نبود خرابکاریهای کامرون خیلی بیشتر به چشم میآمد همچون همان صحنهی معروف غروب آفتاب که چند روز وقت کامرون را گرفته و بسیار بد است، در همان صحنه دوربین با یک حرکت کرین عظیم از لوانگل کشتی به های انگل میرود و خودنمایی این حرکت به حدی است که حس صحنه را میشکند تنها همان موسیقی هورنر است که کمی تلطیفش میکند اما باز هم نمیشود از آن چشم پوشی کرد. و اما آخرین نکتهی مثبت را بازی برنارد هیل یعنی کاپیتان کشتی میدانم که حضور بسیار کمی در صحنه دارد با اینحال یکی دو نگاه خوب از او میبینیم که همین نگاهها خیلی جلوتر از بازیگران صاحب نامی چون دیکاپریو و وینسلت است.
متاسفانه باید بگویم که تایتانیک اثری بد از کارگردانی خوب است، فیلمسازی که به هر آنچه که میخواسته رسیده، کامرون هم مورد توجه مردم بوده و هم منتقدان هم در فصل جوایز موفق بوده و هم گیشههای فروش را فتح کرده که تایتانیک سهم زیادی از آن فروش و جوایز است، این اثر که به صورت مشترک با دو فیلم ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه و بن هور با بردن یازده اسکار از پر افتخارترین آثار تاریخ سینما در این مراسم است و همچنین یک دهه پر فروشترین فیلم تاریخ سینما بوده متاسفانه فیلمی است که این جمله از شکسپیر را برایمان تداعی میکند: قصهی پر هیاهو و آشوب دلالتی است بر هیچ.