مطلب ارسالی کاربران
شعر شب
تنها یک بار
میتوانست
در آغوشش کشند
و می دانست _آن گاه_
چون بهمنی فرو میریزد
و می خاست
به آغوش من پناه آرد
نامش برف بود
تنش برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی...
و من او را
چون شاخه ای که به زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم
بیژن الهی ۱۳۴۳