پیروز قربانی، کاپیتان اسبق تیم فوتبال استقلال از پیشنهاد مجیدی برای حضورش در استقلال خبر داد.
به گزارش طرفداری و به نقل از فارس، در اکثر سال هایی که پیراهن استقلال بر تن پیروز قربانی بوده او هیچ گاه خنثی نبوده، نیست و نخواهد بود. مدافعی که از همان ابتدای ورودش به جمع آبی پوشان و به چشم آمدنش در این تیم بدون اثر زندگی نکرده است.او از آن دست افرادی است که برای شخصیت خود ارزش زیادی قائل و صاحب کاریزما در بین فوتبالیها است.زیر بار حرف زور نمی رود و اشباع شده از تعریف و تمجیدهایی است که این روزها برخی بازیکنان در فضای مجازی تشنه آن هستند.
دشمن درجه یک فضای ملتهب مجازی در موضوعات فوتبالی است. قربانی بعد از فوتبال وقتش را هدر نداده و با پیمودن راه تحصیل به معلوماتش این قدر اضافه کرده که بتواند چنان خود را مدیریت کند که از فضای مجازی و ماجراهای شر آن دوری کند هرچند که خودش در زمان بازیگری چندان هم بی شر و شور نبوده است. او میتوانست این فصل کنار کادر فنی استقلال باشد اما رفتارهای عجیب مدیریتی و همچنین خواسته های استراماچونی باعث شد تا قربانی عزم خود را برای حفظ شخصیتش جزم کند و حتی در حالی که فرهاد مجیدی او را برای دستیاری فرا خواند به دعوت سرمربی کنونی آبی پوشان هم پاسخ مثبت نداد تا نشان دهد او کسی نیست که به راحتی با هر بادی به هر سمتی برود. با پیروز قربانی مدافع متعصب استقلال در سال های نه چندان دور در دفتر خبرگزاری فارس گپ و گفت مفصل و 2 ساعتهای زده ایم که در زیر ماحصل این گفت و گو را می خوانید:
ابتدا میخواهیم مصاحبه را از حضور شما در گلگهر سیرجان شروع کنیم. چه شد آنجا رفتید و بعد هم به تهران برگشتید؟
آقای جلالی با من تماس گرفت و من هم به سیرجان رفتم چون احساس میکردم آنجا میتوانم کار را شروع کنم ولی وقتی دو سه روز همه چیز را سبک سنگین کردم متوجه شدم آنطور که دلم میخواهد نمیتوانم به آن مجموعه کمک کنم و به همین دلیل قید کار در سیرجان را زدم. باید اشاره کنم که مجموعه گلگهر شرایط بسیار خوبی از نظر امکانات دارد ولی من هم تفکراتی دارم که باید ببینم میتوانم به یک تیم کمک کنم یا خیر. به همین علت از آنجا جدا شدم.
ظاهرا شخصیتت به گونهای است که یکسری مسائل را قبول نمیکنی، درست است؟
بله از اول این شکلی بودم. خیلیها به من میگویند اشتباه میکنی ولی من دوست دارم جایی باشم که بتوانم کمک کنم. دوست ندارم کنار یک سرمربی بایستیم و عکس بیندازم و جای یک نفر را تنگ کنم. شاید این حرف را جایی نگفته باشم ولی من از 25 سالگی در شرایطی که بازی میکردم به این فکر بودم که مربیگری را شروع کنم و برنامه بریزم. برای کاری که میکنم وقت میگذارم و ارزش قائل هستم. دوست دارم کاری که میکنم به نتیجه برسد. دوست ندارم با هر شرایطی کارم را شروع کنم و بهتر است اول اسباب فراهم باشد و زمینهچینی کنم و بعد استارت بزنم.
پیروز قربانی: نفر دوم بودن؟ برنامهای که برای خودم ریختم این بود که نفر اول باشم
کلا نفر دوم بودن را قبول داری یا نه؟
برنامهای که برای خودم ریختم این بود که نفر اول باشم ولی به دلیل شرایطی که در فوتبال ایران برقرار است شاید مجبور باشم در برهه ای نفر دوم کار کنم.
بازیکنانی که سالها در استقلال بازی میکردند معمولا الگویی در مربیگری برای خودشان دارند، مثلا خودت با ناصر حجازی، و امیر قلعهنویی و.. کار کردی. آیا میشود از پیروز قربانی تلفیقی از این مربیان به فوتبال کشور معرفی شود؟
من اعتقادی به این قضیه ندارم. دوران بازیگری با مربیگری کاملا متفاوت است. کسی که میخواهد مربی شود میتواند از تجربیات و نکاتی که مربیان به او آموزش دادهاند، استفاده کند اما اینکه بخواهد از کسی که با او کار کردید کپیبرداری کند اصلا کار درستی نیست. اگر قرار است من به عنوان مربی همان کاری را انجام دهم که 20-30 سال پیش مربی من انجام داده پس بهتر است اصلا مربی نشوم. در اکثر کشورهای پیشرفته فوتبال دنیا اکثر مربیان بزرگ فوتبالیستهای خوبی نبودند. اکثرا در کشورهای پیشرفته دنیا اینگونه است وقتی یک فوتبالیست به 38 سالگی میرسد کسی است که فقط بلد است فوتبال بازی کند. آنها جامعه شناسی، نحوه برقراری ارتباط و خیلی شاخصهای دیگر که برای مربیگری لازم است را ندارند. برای همین است که بازیکنانی که فوتبالیستهای بزرگی نشدند در این زمینهها وقت گذاشته و در دوران مربیگری از ستارههای فوتبال دنیا جلو میزنند. در فوتبال ایران هم یک از ضعفها همین است. برخیها به خاطر اینکه بازیکن بزرگی بودند میآیند و وارد مربیگری میشوند اما سرنوشت آنها را خودتان در این سالها شاهد بودهاید. در کل در پاسخ به سؤال شما باید بگویم از هر فردی باید نکات مثبتش گرفته شود ولی یادتان باشد فوتبالی که امروز تماشا میکنیم از فوتبال همین چند روز قبل پیشرفتهتر است. متاسفانه در این بین یکسریها بازیکنان نسلها را با هم قیاس میکنند.
اتفاقا یکی از سؤالاتی که مدنظر ما بود همین است. چرا این اتفاق میافتد؟
نسلی که امروز فوتبال بازی میکند از ما جلوتر است. این موضوع دلایل بسیار مختلفی دارد. خیلیها فوتبال 40-50 سال پیش را با الان مقایسه میکنند که این قیاس درست نیست. اگر بخواهیم منطقی به قضایا نگاه کنیم اصلا نباید چنین قیاسی صورت بگیرد.
خیلیها میگویند اگر فلانی(ستارههای سابق) الان در استقلال بازی میکرد سالانه باید 10 میلیارد پول میگرفت، این حرف را قبول داری؟
اصلا. هر بازیکنی در دوران خودش شرایط خاصی دارد. مثلا الان سؤال میکنند مسی بهتر است یا مارادونا؟ ولی به نظرم مسی خیلی جلوتر است.فوتبال پیشرفت کرده، تاکتیکهای پرس افزایش داشته و خیلی از مدافعان به شما زمان نمیدهند تا برای خودتان ایجاد موقعیت کنید. اگر همین الان به مسی فضا بدهند هر کاری میتواند انجام دهد. طبیعی است وقتی چنین بازیکنی در این شرایط بازی میکند از مارادونا که 50 سال پیش در اوج بوده،جلوتر است. در فوتبال ایران هم شرایط همین است. بازیکنانی که قبلا بودند از نظر تکنیکی فوقالعاده کار کردند اما به هیچ عنوان نمیشود آنها را با فوتبالیستهای امروزی قیاس کرد. در کل این مقایسه اشتباه است چون فوتبال خیلی پیشرفت کرده است. شاید اگر یکسری بازیکن از نسل قدیم به نسل جدید بیایند خیلی هم خوب کار کنند ولی شاید خیلی از آنها نتوانند در این فوتبال بازی کنند.
به چهرهات که نگاه میکنیم متوجه میشویم که موهای سرت سفید شده است. چرا؟
من 40 سال سن دارم. شاید هم ارثی باشد. اما اینگونه قشنگتر است!
احساس کردم شاید فردی درونریز هستی؟
در کل آدم فکر و خیالی هستم اما اینکه بخواهم بابت یکسری مسائل خیلی فکر و خیال کنم نه، این کار را انجام نمیدهم.یکی دو سال است که به این نتیجه رسیدم در زمان حال زندگی کنم و سعی کنم در همین امروز هم زندگی کنم. اینکه بنشینم به تصمیمات گذشتهام فکر کنم کار درستی نیست. مثلا من خیلی تصمیماتی در گذشته گرفتم که وقتی الان به آنها فکر میکنم با خود میگویم عجب تصمیمات احمقانهای گرفتم! فکر میکنم سفیدی موهایم ارثی هم باشد چون پدرم وقتی سن من را داشت موهایش سفیدتر از اینی که میبینید، بود.
متولد جوادیه تهران و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد در مدیریت ورزش هستی؟ درست است.
فارغالتحصیل هنوز نشدم چون چند واحدم مانده است. وقتی به بوکان رفتم کمی در این موضوع وقفه افتاد. اتفاقا لیسانسم را همینگونه گرفتم.
چطور شد ادامه تحصیل دادی؟
من از اول درسم خیلی خوب بود. در دوران راهنمایی و دبیرستان بسیار درسم خوب بود و جزو نفرات اول مدرسه بودم. در یک مقطع هم در دانشگاه مهندسی متالوژی قبول شدم. در آن شرایط با پدرم مشورت کردم که درس را ادامه دهم یا فوتبال بازی کنم که به نتیجه رسیدیم به فوتبال ادامه دهم. بعد از آنکه فوتبالم مقدار شکل گرفت تصمیم گرفتم به درسم ادامه دهم. رشته اصلیام ریاضی بود ولی در دانشگاه رشته انسانی را ادامه دادم.
اینطور که توضیح میدهی میشد جزو نوابغ تحصیلی باشی؟
بله، بدون شک همینطور است. کلا به درست خواندن وکتاب خواندن علاقه دارم. شاید در عرض چند ساعت 5 کتاب را پشت هم بخوانم.
پیروز قربانی: آنقدر شر و شور بودم که پدرم از معلمان بیشتر به مدرسه میآمد!
در استقلال بازیکنانی مثل مجتبی جباری هم بودند که کتاب میخواندند و همه میدیدند ولی این را از قربانی ندیده بودیم.
من همه چیز را در حد خودش داشتم. شاید باور نکنید آنقدر شر و شور بودم که پدرم از معلمان بیشتر به مدرسه میآمد! واقعا شرایط عجیبی داشتم. خیلی از همکلاسیهایم میگویند تو نشان نمیدادی اینقدر شر هستی چون درس هم میخواندی و جزو نفرات ممتاز بودی. شاید باور نکنید خیلی از مواقع از مدرسه اخراجم نمیکردند چون درسم خیلی خوب بود. خیلی از بچههای دهه 60 میگویند ما امکانات نداشتیم و نسل سوخته هستیم. با اینکه خودم اواخر دهه 50 به دنیا آمدم ولی این حرف دهه شصتیها را قبول ندارم. من از دوران بچگی و جوانیام واقعا لذت بردم و اینگونه نبود که یک بچه درسخوانِ به قول دوستان خنگ باشم. از ابتدا هم درسم خیلی خوب بود و خودم خیلی پیگیر درسهایم بودم.
به فوتبالت برگردیم. اینکه زوج قربانی صادقی توسط قلعهنویی به فوتبال ایران معرفی شد.خودت چه صحبتی در این مورد داری؟
من توسط مرحوم پورحیدری به بزرگسالان استقلال معرفی شدم. در سال 80 در مقطعی وقتی استقلال قهرمان آخرین دوره لیگ آزادگان شد در جام حذفی شرکت نکرد و باشگاه تصمیم گرفت از تیم امید در مسابقات استفاده کند. در آن دوره مرحوم رضا احدی و صمد مرفاوی مربیان تیم ما بودند و یادم هست در آن بازیها 4-5 مسابقه خوب را انجام دادیم. در آن دوره منصور خان پورحیدری من و چند نفر از دوستانم را معرفی کرد و به بزرگسالان استقلال رفتیم. خیلی شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم تا در نهایت من و سعید بیگی توانستیم با بزرگسالان استقلال قرارداد ببندیم. ابتدا صد در صد فیکس نبودم چون چهرههای مطرح و با کیفیتی در استقلال بازی میکردند و باعث افتخارم است که کنار آنها حضور داشتم. سال 82 بود که امیر قلعهنویی من و امیرحسین صادقی را به صورت فیکس بازی داد. البته گذشته از شجاعت امیرخان یک مقدار اجبار هم در این تصمیم تاثیر داشت.
چرا؟
در آن مقطع من و امیر حسین صادقی کنار هم بودیم ولی خود آقای قلعهنویی آنطور که باید و شاید به ما اعتقاد نداشت. یکی از نشانههایش هم این بود که سبو شهبازیان و سعید لطفی هر دو مصدوم بودند و با استقلال قرارداد بستند اما کادر فنی نمیتوانست از هیچ کدام آنها استفاده کند. این شرایط اجباری پیش آمده بود و تا مصدومیت این دو نفر خوب شود من و امیرحسین صادقی کار را گرفتیم.هم من و هم امیرحسین صادقی برای جایگاهی که به دست آوردیم تلاش کردیم. اعتقادم این است که آن جایگاه را به ما ندادند بلکه ما آن را گرفتیم.
از کدام بازی بود که بازی شما گل کرد و خودتان را ثابت کردید؟
خود من در ابتدای حضور کخ در استقلال فیکس بازی میکردم ولی در اواخر حضور او یکسری اتفاقات افتاد که نیمکت نشین شدم. وقتی او عوض شد زرینچه هدایت استقلال را به عهده گرفت و امیرحسین صادقی از امیدها به تیم بزرگسالان اضافه شد. در سال 82 امیرحسین صادقی در یک مقطعی از من بیشتر بازی میکرد ولی فکر میکنم در بازی با فولاد خوزستان بود که آقای قلعهنویی از من و صادقی برای اولین بار کنار هم استفاده کرد. آن بازی قبل از دربی بود و ما 3 بر یک حریف را شکست دادیم. همان مسابقه باعث شد ما در دربی فیکس بازی کنیم و خدا را شکر هر دو نفر خوب بازی کردیم.
ترس نداشتید؟
اصلا،اتفاقا من آن شرایط را خیلی هم دوست داشتم. آن مسابقات باعث میشد انگیزهام بالا برود و کیفیتم را بیشتر نشان دهم.
تو بازیکن شَری بودی؟
شرِ بیادب نه. ولی به قول فوتبالیها بازیکن آرامی هم نبودم. ما احترام گذاشتن به دیگران را بلد بودیم ولی هر کسی در جوانی یک شر و شور خاصی دارد.
تو جزو بازیکنانی هستی که 9 سال به صورت پیاپی در استقلال بازی کردی. فکر میکنم برای نسل جدید دیگر چنین اتفاقی نیفتد.
البته اگر آن سه سال جوانان امید را هم حساب کنید 12 سال افتخار پوشیدن پیراهن استقلال را به صورت پی در پی دارم. فکر میکنم فقط 2-3 نفر از جوانان به بزرگسالان استقلال رسیدند. شاید من اشتباه کنم آقایان پاشازاده، ورمزیار و چند نفر دیگر.
خیلی از هواداران استقلال یک نسل با شما بزرگ شدهاند. آیا قبول داری که خیلی چیزها عوض شده است؟
طبیعتا شرایط خیلی عوض شده است.در زمان ما هم بعضی شرایط مثل الان بود. ما هم بازیکن بودیم و صادقانه بگویم در همه بازیها خیلی خوب کار نمیکردیم. خیلی مواقع ما هم در زمین اشتباه میکردیم و باعث شدیم تیم لطمه بخورد. در زمان ما هم نسل ما را با نسل قبلتر مقایسه میکردند اما این قیاسها کاملا اشتباه است.الان تا یک بازی نتیجه نمیگیرد خیلی از دوستان میگویند نسل ما اگر در زمین بود فلان کار را میکرد، این چه حرفی است، فوتبال هم برد دارد هم باخت. در زمان خیلی دوستان بوده که تیم شرایط خوبی نداشته است. به نظرم قیاس نسل فعلی با نسل گذشته اصلا کار حرفهای نیست.
خود تو چند قهرمانی با استقلال داشتی؟
دو بار در لیگ برتر قهرمان شدیم و در سالی که در لیگ آزادگان عنوان قهرمانی را به دست آوردیم من هم در لیست بودم. دو قهرمانی جام حذفی هم در کارنامه داریم و فکر میکنم دو سه عنوان دومی و...
پس کارنامه خوبی داری؟
بله خدا را شکر. فکر میکنم به غیر از یک سال که یک اشتباه مدیریتی باعث شد شرایط استقلال به هم بریزد در بقیه سالها که من در استقلال حضور داشتم شرایط ما خوب بود. در آن سال ناصر خان حجازی را برکنار کردند و اگر او برکنار نمیشد آن اتفاقات نمیافتاد. در آن سال حضور فیروز کریمی در استقلال کاملا اشتباه بود.
واقعا چرا استقلال در زمان حضور آقای کریمی به آن روز افتاد و هر کاری میکردید تیم نتیجه نمیداد؟
اعتقاد من این است که یک تیم فوتبال همیشه مثل مربیاش میشود. نحوه برخورد مربی نشانگر تیم اوست. در خانواده هم پدر در شکلگیری تربیت فرزندان تاثیر بسیار زیادی دارد. صادقانه میگویم در آن مقطع استقلال اصلا استقلال نبود! آن تیم از شاخصههای استقلال دور شده بود.
مشکل چه بود؟
نمیخواهم خیلی مسائل را باز کنم. ولی اعتقادم این است اگر فتحاللهزاده حمایت بیشتری از مرحوم حجازی میکرد این تیم موفق میشد.
ظاهرا خیلی با فیروز کریمی مشکل داشتی؟
بله مشکل داشتم.
پیروز قربانی: فیروز کریمی شخصیت دلخواه من نبود
الان چطور؟
الان کاری به او ندارم. در آن مقطع فیروز کریمی از نظر فنی من را قبول نداشت و من هم به تبع جوانیام و چون نمیتوانستم خیلی از مسائل را هضم کنم با او به مشکل خورده بودم. طبیعی است وقتی یک نفر شما را از نظر فنی قبول نداشته باشد با همه چیز او مشکل پیدا میکنید. فیروز کریمی در آن مقطع من را از استقلال کنار گذاشت اما اگر در کل سؤال میکنید او شخصیت دلخواه من نبود. البته این را هم بگویم من همان زمان هم به سرمربی تیمم احترام میگذاشتم ولی به هر حال اخلاقهایی از این مربی سر میزد که برای من قابل هضم نبود.
یادت است در آن سال چقدر برای استقلال بازی کردی؟
بعد از رفتن مرحوم حجازی 3-4 بازی کردم و سپس اخراج شدم تا اینکه آقای قلعهنویی به استقلال برگشت. در آن سال بیژن کوشکی و پژمان منتظری در استقلال بازی میکردند.
بعد از بازگشت قلعه نویی جام حذفی را گرفتید و فصل بعد هم قهرمان لیگ شدید. چگونه است که استقلال مرتب با قلعهنویی قهرمان میشد؟
به هر حال آقای قلعهنویی خیلی خصوصیات مثبت داشت که به کار استقلال میآمد. شجاعت و تیم جمع کردن او باعث موفقیت خودش و استقلال بود. یکی از فاکتورهای موفقیت این است که بازیکن مربیاش را قبول داشته باشد. یکی از دلایلی که میگویم اگر حجازی در استقلال میماند در آن سال تیم نتیجه میگرفت همین بود. بیش از 90درصد تیم استقلال در آن سال زنده یاد حجازی را دوست داشتند. من قبول دارم تیم ما مشکل فنی داشت چون نمیتوانیم خودمان را گول بزنیم اما همه دست به دست هم داده بودیم تا مشکلات حل شود. سه بازی آخر را هم بردیم ولی به یک باره هیأت مدیره تصمیم گرفت حجازی را برکنار کند که در کل تصمیم اشتباهی بود.
یک سؤال حاشیهای از زمان حضورت در استقلال داریم. اگر قرار بود به پرسپولیس بروی؟
(تعجب میکند) نه!
اما در آن مقطع بحث رفتنت به پرسپولیس مطرح شده بود.
یادم نیست. بعید میدانم پیشنهاد جدی به من داده باشند. چیزی یادم نمیآید.شاید مثلا حرفی مطرح شده باشد. ولی اینکه خودم بخواهم به آن تیم بروم و این مباحث مطرح شود چیزی یادم نمیآید.
یعنی حتی مذاکره و پیشنهاد هم نشده بود؟
در برههای مرحوم خطیب که مدیرعامل پرسپولیس بود یک پیشنهاد جسته و گریخته ارائه کرد ولی من اصلا آن را پیگیری نکردم. اصلا یادم نمیآید چه شد. این را هم بگویم ما در آن زمان در یک سنی بودیم و وقتی میخواستیم یکسری مزایا بگیریم الکی میگفتیم من به پرسپولیس میروم (باخنده) از آن طرف هم میگفتند ما به استقلال میرویم. نمیگویم این کار درست بود چون خیلی مواقع باعث اذیت و آزار هواداران هم میشد ولی متاسفانه این قضیه وجود داشت. تاکید میکنم با اینکه پدرم پرسپولیسی سخت است و خانوادهام کلا پرسپولیس بودند ولی هیچ وقت به صورت جدی بحث رفتنم به پرسپولیس مطرح نبود. خانوادهام وقتی به استقلال آمده بودم کلا تغییر رنگ داده بودند و از تیم ما حمایت میکردند.
یک گل هم در دربی زدی که برای هواداران بسیار خاطره انگیز بود.
شاید باورتان نشود ولی من میدانستم در آن بازی گل میزنم. من از قبل از بازی از این موضوع مطمئن بودم.
چطور؟
یک احساسی در وجودم بود که من در دربی گل میزنم. شب قبل از بازی با سبو شهبازیان گفته بودم گل میزنم.او هم اتاقی من بود و به او گفتم من فردا حتما گل میزنم. اینکه بخواهم نذر و نیاز کنم نه ولی مطمئن بودم گل میزنم. شاید این حرفم را باور نکنید ولی آنقدر مطمئن بودم گل میزنم زمانی که بازی دو بر دو بود در دقیقه 85 به داوود حقدوست که دفاع آخر ما در آن مسابقه بود گفتم ( داوود بازی دارد تمام میشود چرا من گل نمیزنم؟) قشنگ یادم است حقدوست به من گفت همین جا در زمین ما بمان همین دو دو هم نتیجه خوبی است. چند دقیقه بعد هم که گل پیروزی را زدم.
از نظر تو بهترین مربی که با او کار کردی، که بوده؟
لوکا بوناچیچ.
واقعا؟ او از نظر فنی خوب است ولی مربی بیاعصابی است.
اتفاقا خوب بود. ما دقیقا لنگه هم بودیم و همیشه به من میگفت تو را دوست دارم. میگفت تو دیوانهای من هم دوستت دارم (با خنده) جدای از شوخی سبک کاری او را دوست داشتم اما به هیچ عنوان اجازه نمیداد خط قرمز مربی و بازیکن شکسته شود. یادم هست یک روز در اتاق مربیان حضور داشتم و او آمد و دید من کنار بقیه مربیان نشستهام. خیلی مودبانه گفت پیروز اینجا اتاق مربیان است. شاید در آن لحظه خیلی ناراحت شدم ولی واقعا درس بزرگی برای من به وجود آمد که هیچ زمان خط قرمزها را بین مربی و بازیکن فراموش نکنم.
در کارت که این موارد را رعایت میکنی؟
صد در صد. در هر تیمی که کار کردم به بازیکنانم گفتهام حتی اگر شما دیدید در حال عبور از خط قرمز بین خودتان و من هستم، به من این اجازه را ندهید.بعضی وقتها یک بازیکن میتواند با رفتارش به مربی نشان دهد شان و حدش کجاست.
به مهمترین بحث برسیم. واقعا این ماجرای اختلاف تو و فرهاد مجیدی چه بود؟
واقعا اختلافات مستقیمی نبود.
یادم میآید در یک مقطع از قول مجیدی عنوان شده بود که تو با فرزاد برادرش اختلاف داشتی و حتی به خاطر کاپیتانی باعث شدی او در تیم نماند.
اصلا چنین موضوعی نبود و از این حرف کاملا تعجب کردم چون تا به حال آن را نشنیده بودم. خدا شاهد است اصلا چنین موضوعی نبود. من خیلی اخلاقهای بدی دارم ولی اصلا چنین آدمی نیستم که کاری کنم که یک بازیکن باشد یا نباشد. در آن مقطع یکسری اختلافات وجود داشت ولی با فرهاد نبود.
چرا اصل موضوع را نمیگویی؟
شاید در یک برههای اتفاقاتی در باشگاه افتاد که باب میل من نبود. من یک اخلاق بدی دارم که بلافاصله به یک موضوع واکنش نشان میدهم. وقتی الان به برخی موضوعات زمان فوتبالم فکر میکنم مطمئن هستم که کاملا اشتباه میکردم. در آن زمان باشگاه شرایط عادی داشت و بر اساس سلیقههای مدیریت پیش میرفت اما من باید خودم را منعطفتر میکردم. صادقانه بگویم شاید در آن مقطع حدم را به عنوان یک بازیکن ندانستم و فکر میکردم اتفاقاتی که در باشگاه رخ میدهد درست نیست.
باز هم کلی گفتی و ما جوابمان را نگرفتیم.
واقعا چیز خاصی نبود. خیلی مواقع از صحبتها سوء برداشت میشد. مثلا من فکر میکردم باشگاه سر این قضایا هوای فرهاد مجیدی را بیشتر دارد. همین مسائل باعث شد من مصاحبهای انجام دهم و الان هم میگویم اخلاقم به گونهای است که فورا واکنش نشان میدهم آنهم بدون اینکه به فکر تبعاتش باشم. الان هم اخلاقم اینگونه است و تغییری نکردم. من در آن مقطع میتوانستم تصمیم بهتری بگیرم و با وجود اینکه مشورتهای زیادی به من داده شده به آنها گوش نکردم. زندگی سرشار از تصمیمات است و من هم تصمیمات اشتباه کم نداشتم.
اگر اختلافی نبود چطور شد با مجیدی ارتباط خوبی پیدا کردی؟
چرا این حرف را می زنید؟
پیروز قربانی: اگر من حمایتی از مجیدی کردم دلیل داشت چون میدیدم مقایسههایی صورت میگیرد که ناجوانمردانه است
چون به نظرم تنها حامی مجیدی در یک سال اخیر فقط پیروز قربانی بوده است.
نمیدانم چرا این حرف را میزنید.البته در یک مقطعی مجیدی لطف کرد و به من پیشنهاد داد ولی به جان پسرم نه دنبال چیزی هستم و نه خواهم بود. خدا شاهد است که اصلا به فکر این نبودم که از مجیدی حمایت کنم چون او به من پیشنهاد داده است. آنهایی که من را میشناسند خوب میدانند چه میگویم. اگر من حمایتی از مجیدی کردم دلیل داشت چون میدیدم مقایسههایی صورت میگیرد که ناجوانمردانه است. من از استراماچونی به صورت کاملا فنی تاکید میکنم کاملا فنی انتقاد کردم و همه آنها هم درست بود. در 6-7 بازی اول استقلال که هدایت تیم به عهده استراماچونی بود هم فیلم و هم آمارهای بازی موجود است. آن انتقادها به حق و فنی بود و بعد از آن هم دیدید که حتی وقتی شرایط تیم عوض شد از او تعریف هم کردم چون تیمش شکل گرفت.این وسط خیلیها آمدند و گفتند چون پیروز قربانی دستیار استراماچونی نشد از او انتقاد میکند. تفکر یک عده آدم که اصلا نمیدانند چه میگویند برای من اهمیت ندارد. وقتی این مربی ایتالیایی رفت قیاسهایی بین او و مجیدی رخ داد که به نظرم زیاد منطقی نبود. دلیل حمایت من این بود که منطق میگفت مجیدی نباید با استراماچونی قیاس شود. این دو مربی دو دنیای کاملا متفاوت دارند. وقتی شما فرهاد مجیدی را به عنوان سرمربی جذب کردهاید و اعتقاد دارید او اسطوره این باشگاه است و زحمات زیادی برای استقلال کشیده طبیعتا باید از او حمایت کنید. این حمایت باید از همه انجام شود چه من و چه دوستان دیگر. همین الان هم مطمئن باشید اگر سبک بازی استقلال مشکلی داشته باشد آنها را میگویم کما اینکه چند بار در مصاحبه با خود شما این مسائل را عنوان کردم اگر از من به عنوان یک کارشناس سؤال کنند باید صادقانه حرفم را بزنم.
ظاهرا در آن زمان که از استراماچونی انتقاد کردی خیلی به تو حمله شد.
بله متاسفانه حرفهای بدی هم به من زدند ولی یادتان باشد برای پیروز قربانی اصلا این حرفها مهم نیست. من کاری را انجام میدهم که فکر میکنم درست است. الان هم میگویم اینکه شما میگویید من با فرهاد مجیدی خیلی خوب هستم یا خیلی بد، فکر اشتباهی است. من همیشه سعی میکنم با افراد با احترام برخورد کنم ولی اگر فکر کنید من به کسی احتیاج دارم و به خاطر آن احتیاج خیلی حرفها را نمیزنم سخت در اشتباه هستید.
در این مدت با مجیدی صحبتی نکردهای؟
همان مقطعی که او سرمربی استقلال شد به صورت تلفنی صحبت کردیم ولی بعد از آن اصلا با هم تماسی نداشتیم.
چطور شد پیشنهاد او را قبول نکردی؟
دقیقا به خاطر همین حرف و حدیثها بود که پیشنهادش را قبول نکردم. شاید خیلی از افراد اگر در آن شرایط قرار میگرفتند بلافاصله قبول میکردند. ولی من یکسری اخلاقها دارم که بعضی مواقع باعث شده چنین تصمیماتی بگیرم.
در مورد عدم حضور در کادر فنی استراماچونی بارها توضیح دادهای اما ظاهرا رفتار مسئولان باشگاه به شکلی بود که نام پیروز قربانی را خراب کرد. ظاهرا در مراسم معارفه خودت متوجه شدی که استراماچونی نظری روی پیروز قربانی ندارد. در آن مورد توضیح بده.
من به دنبال این مسائل نیستم که اسمم خراب شده یا نه. یک وجدان بیدار پیش خودم دارم و همیشه این موضوع برایم مهمتر از هر چیزی دیگری است. مهم نیست دیگران در مورد من چه فکری میکنند، مهم این است که پیش وجدانم سرافکنده نباشم.در آن مقطع آقای فتحی با من تماس گرفت و یک جلسه حضوری با او برگزار کردم. بعداز آن هم وقتی کمکهای استراماچونی به ایران آمدند یک جلسه داشتیم و صادقانه بگویم خیلی دوست داشتم در تیم کار کنم چون برای شروع مربیگریام برنامه داشتم و هدفم فقط و فقط یادگیری بود. در جلسه معارفه استراماچونی وقتی صحبت میکرد من چون زبان انگلیسی بلد هستم متوجه شدم که او میگوید یک مربی بدنساز، یک مربی دروازهبانی، و یک کمک آنالیزور میخواهد. البته صحبتهای او بد ترجمه شد و به هیچ عنوان استراماچونی صحبتی از تکنیکال کوچ نزد. مراسم که تمام شد به خانه رفتم و ساعت 11 شب بود که با خودم نشسته بودم و فکر میکردم. با خودم گفتم چرا استراماچونی چنین حرفی زد نکند فردا این موضوع داستان شود. به همین دلیل بلافاصله با خطیر تماس گرفتم. وقتی جریان را به او توضیح دادم گفت شما دو سه روز صبر کن ما همه چیز را درست میکنیم. فتحی کمی عجله کرده است! وقتی این حرف را شنیدم گفتم معلوم است چه میگویی؟ او هم جواب داد نگران نباش ما موضوع را درست میکنیم. من هم گفتم چه چیز را درست میکنید خدا نگهدار! تلفن را قطع کردم و دیگر همه چیز برایم تمام شد. کل داستان همین بود و هیچ بحث دیگری هم وجود نداشت.
هیچ صحبتی و هیچ بحثی نشد؟
بنده خدا استراماچونی نه من را میشناخت و نه صحبتی با من کرده بود. در جلسه معارفه هم من در جایی نشسته بودم که او چند صندلی آنطرفتر بود. هیچ برخورد و صحبتی هم با هم نداشتیم. اتفاقا او در ترکیه همان چیزهایی را خواسته بود که در جلسه معارفهاش بود. اما نمیدانم باشگاه دنبال چه مسئلهای بود که از ما برای حضور در کادر فنی دعوت کرد. شاید اگر من مدیرعامل استقلال بودم به استراماچونی میگفتم یک کمک ایرانی در کنار خودت داشته باش. چون این مربی ایرانی میتوانست از این مرد ایتالیایی چیزهایی یاد بگیرد که چند سال بعد به درد فوتبال ایران بخورد. واقعیت این است که استراماچونی گفته بود مربی ایرانی نمیخواهد. ولی بعد از آن آقایان حرف و حدیث راه انداختند که چون تو به استقلال نیامدی از او انتقاد کردی یا چون این مربی تو را نخواسته علیه او صحبت کردی. اینها همه تخیلات افرادی است که از جریانات خبر نداشتند. همان شب معارفه وقتی معاون استقلال به من گفت دو سه روز صبر کن گفتم من درخانهام نشستهام و خدا را شکر نه به پول فوتبال احتیاج دارم و نیازی به چیزی ندارم. همان لحظه هم انصرافم را اعلام کردم و قید حضور در تیم را زدم.
یعنی دیگر موضوع پیگیری نشد؟
باشگاه چند بار بعد از آن موضوع تماس گرفت ولی من به هیچ عنوان ادامه صحبت را نپذیرفتم. کل داستان هم این بود که به شما منتقل کردم.یعنی نه استراماچونی من را میشناخت و نه بنده خدا هدفی از نخواستن من داشت. چون اصلا او نمیدانست پیروز قربانی کیست چه برسد به اینکه بخواهد با حضور من مخالفت کند. کل داستان همین بود و اگر شما چیز دیگری شنیدید باور نکنید. به نظرم در آن مقطع ناهماهنگیهایی در باشگاه وجود داشت و حتی بین مدیرعامل و معاون چندگانگی وجود داشت. در آن یکی دو روز که من درگیر موضوع بودم همه چیز را متوجه شدم.از اینکه نتوانستم دستیار استراماچونی شوم متاسفم چون میتوانستم از او چیزهای زیادی یاد بگیرم. قطعا حضور در کنار مربی که در ایتالیا کار کرده برای من یک کلاس خوب بود و ناراحتم از اینکه این اتفاق نیفتاد.
الان میبینیم یک تلفن همراه به روز داری ولی در مصاحبه ای عنوان کردی که در فضای مجازی فعالیت نمیکنی. حتی یادم است در مصاحبهای با خود ما گفتی اگر ادمینهای فضای مجازی استقلال ببینم آنها را با کمربند میزنم.
آن حرف من که شوخی بود. به هرحال یکسری دوستان و برادران من در فضای مجازی فعالیت میکنند و طبیعتا اگر مطلبی بر علیه من باشد به من منتقل میکنند. در آن برهه دیدم یکسری مباحث غیرمنطقی را مطرح میکنند و فحاشیهای رکیکی به خانواده ما میکنند. حرف من این است که وقتی شما در خانهات نشستی و فحش میدهی اسمت چیست؟ وقتی به یک فردی دسترسی نداری و در فضای مجازی علیه او مطلب مینویسی اسم این کار چیست؟ کمربندم را هم برای آنها استفاده نمیکنم چون حیف است، اگر مرد هستید بیایید رو در رو با من صحبت کنید! آن جمله را من به حالت طنز گفتم ولی اینکه بخواهم کسی را با کمربند بزنم درست نیست. من این را گفتم برای اینکه به آنها بگویم بدانند اگر کسی حرف نمیزند دال بر نفهمیدنش نیست. من آن حرف را زدم که بگویم خوراک غلط به مردم ندهید. آن زمان میگفتند چون استراماچونی قربانی را نخواسته او انتقاد میکند ولی این حرف توهین نه به من بلکه به خود و کشورشان است. شاید به خاطر آن صحبت خیلی حرفها هم شنیدم ولی اصلا برایم مهم نیست و من از بچگی به واسطه محلهای که در آن بزرگ شدم حرفم را رو در رو میزنم. من هم اگر در اینستاگرام فعال باشم خیلی شجاع میشوم و خیلی حرفها میزنم که اصلا تخصصش را ندارم. طرف داخل خانه نشسته هر چه دلش میخواهد میگوید.
ظاهرا یک بار صفحه اینستاگرام باز کردی و آن را بستی.
بله یکی از دوستانم برایم صفحه ای باز کرد و خیلی زود آن را بستم. خیلیها میگویند چرا در اینستاگرام فعال نیستی. نه اینکه نخواهم باشم همین الان هم که با شما صحبت میکنم در این نرم افزار صفحاتی وجود دارد که برنامههای تمرینی در آن میگذارند و من هم از آنها استفاده میکنم اما اینکه بخواهم در آن فعال باشم، نظر بدهم و یا اینکه بخواهم مثل خیلیها بدنامی را بهتر از گمنامی بدانم اصلا این مسئله را دوست ندارم. من آدم فحشخوری نیستم و اگر قرار باشد یک نفر بیاید و 4 کامنت بد بگذارد فورا واکنش نشان میدهم. شاید خیلیها بلد باشند از این نرم افزار خوب استفاده کنند ولی من بلد نیستم. این را هم بگویم طبیعتا از نکاتی که مثبت باشد استفاده میکنم.
با این صحبتها که کردی یعنی پیج فیک داری که به اسم خودت نیست؟
(حالا) میخندد... دارم، چرا دروغ بگویم؟ باز هم میگویم این نرم افزار خیلی نکات خوبی دارد وخیلی از صفحات خارجی مطالب خوبی در آن میگذارند که مثل یک کلاس میماند. ولی اینکه بخواهیم لایک بزنم و نظر بدهم اصلا این کارها را انجام نمیدهم.
به جز فوتبال شغل یا فعالیت تجاری دیگری داری؟
خیر. یک مدت کارهایی انجام میدادم که به شکست انجامید. همان جا فهمیدم هر کسی را برای هر کاری ساختهاند.
در طول روز چه کار میکنی؟
خانه مینشینم. خرید میکنم و با بچهام بازی میکنم. البته در خیلی مواقع فیلم نگاه میکنم و کتاب میخوانم. من این سبک زندگی را خیلی دوست دارم. اگر کتاب و فیلم را از من بگیرند میمیرم. در کل آدم خانه هستم ولی این را هم بگویم با خانواده بیرون میروم ولی کم پیش میآید که شما من را با رفقایم ببینید. شاید در کل با یکی دو رفیقم رفت و آمد داشته باشم که مثلا شام با هم بیرون برویم اما اگر این اتفاق بیفتد با خانواده است.
معمولا چه کتابهای میخوانی؟
همه چیز میخوانم. از روانشناسی و رمان گرفته تا کتابهای تاریخی و اجتماعی. یک آرشیو کامل فیلم هم داشتم.یادم میآید یک بار به چین سفر کردیم که آقای دایی کلی DVD خرید. همان زمان من به فیلم علاقمند شدم. شاید باور نکنید ولی 5-6 هزار DVD دارم ولی الان بیشتر در تلفن همراهم فیلم میبینم.
پیروز قربانی: کار کردن با علی دایی لذتبخش است
صحبت از علی دایی شد. کار با او چطور بود؟
خیلی خوب بود. انصافا کار کردن با او لذتبخش است. او یک شخصیت بزرگ دارد و فوتبالیست تاپی محسوب میشد. شما اگر با دایی ارتباط داشته باشید نشانه بزرگی را میتوانید در شخصیتش ببینید.
با احمدرضا عابدزاده چطور با او کار کردی؟
متاسفانه نه. سالی که ما به راهآهن رفتیم او از راهآهن جدا شده بود. ولی احمدرضا عابدزاده شخصیت بزرگی دارد و افرادی که بزرگ هستند شخصیت آنها کاملا مشخص است.
تو جزو بازیکنانی بودی که در استقلال واقعا خوب کار کردی ولی هیچ وقت در تیم ملی فرصت عرض اندام نداشتی. معمولا در استقلال و پرسپولیس این اتفاق میافتد، حنیف عمرانزاده هم دعوت نمیشد الان هم مدتی است خلیلزاده از پرسپولیس پشت خط میماند.
یکسری از این اتفاقات کاملا درست است و به سلیقه مربی برمیگردد. یکسری هم به تفکرات بازیکن برمیگردد. به طور مثال خود من هم خیلی دوست نداشتم به تیم ملی بروم. شاید به خاطر اینکه سالها در یک تیم بزرگ بودم آن محیط من را ارضاء میکرد اما این تفکر کاملا اشتباه بود. من به اندازه خودم به تیم ملی دعوت شدم. هر چند شاید کم بازی کرده باشم. اما واقعا این به خاطر تفکرات خودم بود. به بازیکنان فعلی هم میگویم واقعا این گونه فکر نکنید. من دوست داشتم در محیطی که کار میکنم راحت باشم.
الان هم البته این اتفاق میافتد و خیلیها در استقلال و پرسپولیس دعوت نمیشوند.
بازیکن استقلال و پرسپولیس همیشه در حد تیم ملی است. ولی عدم حضورش در آن جا به تفکر بازیکنان هم برمیگردد. طبیعتا وقتی یک تیم آن همه تماشاگر دارد بازیکن باید خیلی بیشتر تلاش کند تا به حد ملی برسد. من الان که به این موضوع فکر میکنم میفهمم آن زمان تفکر اشتباهی داشتم و میتوانستم طوری فکر و عمل کنم که در تیم ملی ایران بیشتر بازی کنم.
آیا این صحبت را قبول داری که بازیکنان فوتبال مغرور هستند؟
این مسائل به شخصیت خود آدمها برمیگردد. طبیعتا در فوتبال، سینما و موسیقی این شرایط ایجاد میشود. وقتی توجهات به سمت بازیکن و یا سینماییها سرازیر میشود و مسائل مالی پررنگ میشود طبیعتا این اتفاقاتی که شما میگویید رخ میدهد. اگر نتوانید خودتان را با شرایطی که دارید وفق بدهید دچار مشکل خواهید شد. خیلی از بازیکنان ما هم بودهاند که از نظر فنی و خیلی مسائل دیگر بالا بودند اما رفتارشان خاکی و لوطی منشانه است. شاید زیاد با کلمه غرور موافق نباشم. ولی همانطور که گفتم اینگونه مسائل به نحوه آموزشی که به شما دادهاند برمیگردد. باز هم میگویم اگر از سطح پایین به یک باره به سطح بالا برسیم و ظرفیتش را نداشته باشیم دچار مشکل میشویم.
با بازیکنانی که هم دوره تو بودند، در تماس هستی و با آنها صحبت میکنی؟
نه! هیچ رابطهای ندارم.مگر اینکه یک اتفاق عجیبی بیفتد و یا خدای ناکرده برای کسی مصیبتی ایجاد شود که تسلیت بگویم.
واقعا چرا چنین تفکری داری؟
فکر میکنم بقیه هم اینگونه باشند. با کسی قطع ارتباط نیستم، مثلا با پرویز برومند، سهراب بختیاریزاده، مهدی هاشمینسب، محمد خرمگاه بعضی مواقع حال و احوال میکنم ولی فقط در همین حد است.
این روزها مد شده که خیلی از پیشکسوتان استقلال در فضای مجازی با یکدیگر گفتوگو میکنند و مثلا بازیکنانی که فوتبالشان تمام شده هر شب با یکدیگر لایو اینستاگرامی انجام میدهند. جالب است آنها در مورد مسائلی صحبت میکنند که حداقل مربوط به 10 سال پیش است. ظاهرا یک مصاحبه هم در این زمینه انجام دادی. در مورد این مسائل چه نظری داری؟
وقتی فوتبال یک بازیکن تمام میشود مشکلاتی برای آنها از نظر روحی به وجود میآید. شاید کمبود محبت پیدا کنند! خیلی از فوتبالیستها در کل دنیا بودهاند که بعد از پایان فوتبالشان حتی به اعتیاد هم روی آوردند. طبیعتا آنها در دوران فوتبالشان مسائلی را میدیدند که با پایان آن دوران چیزهایی که دیدند تمام شده است. این یک مبحث است. طبیعتا وقتی باشگاه بزرگی مثل استقلال شرایطی را برای بازیکنی مثل من رقم زده، طبیعتا یک تریبونی مثل فضای مجازی و یا رسانههای رسمی در اختیار ما است.اینکه من چگونه از آن تریبون استفاده کنم شرط است. اگر قرار باشد من از این تریبون برای جذب فالوور استفاده کنم به نظرم خیانت به یک رسانه و حتی فضای مجازی است. وظیفه من این است اگر تریبونی در اختیار دارم مسائلی مطرح کنم که به درد مردم بخورد و یا مشکلات آنها را حل کند و یا نوعی راهکار به آنها ارائه شود نه اینکه به فکر خودم باشم تا 4 نفر برایم قلب و لایک بفرستند. این باید برای همه تعریف شود. من روی این مسئله مطالعه کردم. همه آنهایی که این کارها را انجام میدهند به سمتی میروند که مردم دوست دارند چه از زبان آنها بشنوند و طبیعتا فوتبالیستها هم همان را به زبان میآورند. شاید چیزی که مردم دوست دارند بشنوند فرسنگها از واقعیت دور باشد ولی من آن حرف اشتباه را میزنم تا آن چند نفری که من را دنبال میکنند خوششان بیاید و لایک کنند. متاسفانه این فضای بیمنطقی حاکم شده و همه از واقعیت دور شدهاند. به یک مورد مهم دیگر هم میخواهم اشاره کنم.
چه موردی؟
متاسفانه سواد رسانهای ما هم پایین است. اینکه فردی در همه زمینهها نظر میدهد نشانه سواد رسانهای اوست. الان هم که میبینید چه بلبشویی راه افتاد و هر کسی هر چیزی دلش میخواهد میگوید.
چرا برخی از بازیکنان فوتبال و یا مسئولین سابق الان کار خبرنگاری میکنند و به نوعی گزارشگران صفحات مجازی شدند. دلیل این موضوع چیست؟
واقعا نمیدانم ولی موافق چنین کارهایی نیستم. تنها کاری که میتوانم بکنم این است که حرف درست بزنم. این را هم بگویم که پژوهشگران خیلی از کشورهای دنیا خودشان ادعا کردند فضای مجازی به معنی واقعی مجازی است. و افراد شخصیتی از خود بروز میدهند که همه چیز گل و بلبل است اما در واقعیت چیز دیگری است. در ایران هم اینگونه است. مثلا فلان بازیکن یا فلان سلبریتی میگوید امشب شام سبزی پلو خوردم و همه برای او لایک میفرستند. من واقعا نمیفهمم معنی این کارها چیست و نمیتوانم آن را درک کنم. بیشتر از آن هم از کسانی که این مسائل و این افراد را دنبال میکنند تعجب میکنم. شاید اگر محققان فضای مجازی به زندگی افرادی که در این فضا فعالیت گسترده میکند ورود داشته باشند خیلی راحت متوجه میشوند که چیزی که در فضای مجازی نمایش داده میشود دروغی بیش نیست.
در این چند سال زیاد در برنامههای تلویزیونی شرکت کردی، سالها از پیروز قربانی خبری نبود ولی یکباره پررنگ شدی، دلیلش چیست؟
واقعا چنین قصدی نداشتم. البته الان هم اگر بخواهم به همان شکل سابق میشوم و پیدایم نمیشود. اگر به برنامهای میرفتم انصافا وقت میگذاشتم که اگر فردا دو نفر آن برنامه را تماشا کنند یک چیزی از حرفهای من بگیرند. حتی حضور در آن برنامهها یک کلاس درس هم برای خودم بود. مطمئن باشید من در این مملکت مربی میشوم و بعد از طی کردن کلی سختی کار را خواهم کرد، طبیعتا باید 4 کلمه بلد باشم که حرف بزنم.
به نظر تو چرا استقلال قهرمان نمیشود؟
برای قهرمانی یکسری پازلها باید در کنار هم قرار بگیرد. مثلا مدیریت، کادر فنی، بازیکنان، و همه چیز باید کنار هم به شکل اصولی قرار داشته باشد. اگر این شرایط کنار هم نباشد طبیعتا قهرمانی هم وجود نخواهد داشت. به حرفی که میزنم کاملا اعتقاد دارم، شما یک فرایند و یک نتیجه دارید. برای رسیدن به نتیجه باید فرایند را درست طی کنید. وقتی آن فرایند درست طی نشود طبیعتا نتیجه درست حاصل نخواهد شد.کار غلط هیچ وقت جواب نمیدهد. متاسفانه در سالهای اخیر این رویه لحاظ نشده چون همیشه سعی کردیم مشکلات خودمان را به گردن چیزهای دیگر بیندازیم. در این سالها مرتب به دنبال تبرئه خودمان بودیم.
مثال میزنی؟
یکی از آنها این است که برخی از دوستان میگویند فلان مسئول نمیخواهد استقلال قهرمان شود یا حرفهای دیگر. من همه چیز را از دید فنی میبینم و به خاطر همین به این حرفها اعتقاد ندارم. اگر پرسپولیس 4 سال قهرمان میشود و یک سال هم در آستانه کسب قهرمانی هفته آخر این عنوان را از دست میدهد کار کوچکی نکرده است. من نمیخواهم حرفی بزنم که استقلالیها ناراحت شوند چون 9 سال با گوشت و پوست و استخوانم حس هواداران را لمس کردم. اگر من به عنوان کارشناس بگویم وزیر این کار را کرد یا آن کار را کرد یا کارشناسی بگوید تیمش به خاطر وزیر قهرمان نشده باید باید فاتحه او را بخوانیم. شما باید ابتدا ببینید چه روندی طی شده است. تیمی که توانسته در 5 سال 4 بار قهرمان شود حتما روند خوبی داشته است. شما مطمئن باشید پرسپولیس هم مشکل مدیریتی داشته و تعداد تعویض مدیران واعضای هیأت مدیره این باشگاه کمتر از استقلال نبوده است. خیلی از مربیان آنها به خاطر مشکل مدیریتی تیم را رها کردند. من منکر مشکل مدیریتی در استقلال نیستم چون در کل در کشور ما چنین مشکلاتی زیاد است به خصوص در فوتبال. انتخاب مدیران در این سالها کاملا اشتباه بوده و آنها فاجعه به راه انداختند. همه این مسائل را هم قبول دارم. اما از آن طرف در پرسپولیس هم شاید با یک حد پایینتر این اتفاقات رخ داده است. سوال من این است که مگر کالدرون به خاطر مشکلات مدیریتی پرسپولیس را رها نکرد. مگر برانکو به خاطر عدم مدیریت مدیران این باشگاه از پرسپولیس نرفت؟ اما باید سؤال کرد چه اتفاقی میافتد این تیم دوباره قهرمان میشود. یک مربی با کیفیت میتواند همه ضعفهای یک باشگاه را پوشش دهد. حرف من این است به جای آنکه من پیروز قربانی بیایم قهرمانیهای پرسپولیس را زیر سؤال ببرم و همه چیز را گردن وزیر و این و آن بیندازیم یک بار باید حرف درست را به مردم بزنم و از نقاط ضعف خودمان بگویم. اینکه 4 نفر بگویند فلانی و فلانی باعث قهرمانی تیم پرسپولیس شدهاند نه کارشناسی است و نه فنی. یکی از مهمترین دلایل موفقیت پرسپولیس شخص برانکو بوده که روی ساختار این باشگاه کار کرد.
واقعا یعنی یک مربی عامل تمام موفقیتها است؟
من در لابلای صحبتهایم گفتم خیلی از مسائل ربط دارد اما باید بپذیریم که مربی هم باعث تغییر ساختار میشود. برانکو در تیم ملی هم همین کار را کرد. حتی خود کیروش این کار را انجام داد. شاید اگر ویلموتس هم سبک کیروش را ادامه میداد موفق میشد. چون آنها ایجاد ساختار کرده بودند. مربیان بزرگ کارشان این است که ساختار ایجاد کنند و همین کار باعث پوشش دادن خیلی از ضعفها میشود. آیا در استقلال طی سالهای گذشته شما چنین اتفاقی دیدید؟ یا مربیان کیفیت بالایی نداشتند یا زمان کافی در اختیار آنها قرار نگرفت. شما به تیم پرسپولیس دقت کنید از زمانی که برانکو هدایت این تیم را به عهده گرفت هر سال تغییرات این تیم کمتر از انگشتان دست بود و نهایتا دو سه بازیکن تغییر میکردند. طبیعتا این کار بزرگ است و بد است که من این گونه مسائل را نبینم و همه چیز را مثلا به وزیر ربط بدهم و بگویم فلانی نگذاشت تیم قهرمان شود. شما مطمئن باشید اگر تیمی قهرمان نمیشود مشکل فنی دارد. استراماچونی از استقلال رفت چون باشگاه مشکل مدیریتی داشت ولی از آن طرف کالدرون هم به خاطر مشکل مدیریتی رفت.اگر قرار باشد 4 نفر به این جو دامن بزند چون فالورهایشان خوششان بیاید این خیانت است. هوادار استقلال هم باید بداند و باهوش باشد که این نوع ادبیات و این نوع اظهار نظرها خیانت است. هوادار استقلال هم باید بداند اگر تیم رقیب قهرمان شده به خاطر عملکرد مربی و ایجاد ساختارش بوده است. اگر تیمی هم قهرمان نشده به دلیل مسائل فنی است. باز هم تاکید میکنم من یک فرد فنی هستم و برای کارم زمان میگذارم. به خاطر اینکه 10 سال پیش کاپیتان استقلال بودم این حرف را نمیزنم چون آن دوران اصلا در مورد فوتبال چیزی نمیفهمیدم ولی الان باید آنقدر مطالعه و تحقیق کنید تا یاد بگیرید و قطعا میگویم یکی از دلایل موفقیت پرسپولیس در این سالها شخص برانکو بود. اگر قرار باشد این موضوع را باز کتمان کنیم مطمئن باشید 6-7 سال بعد هم این مشکل پیدا نمیشود و مرتب درجا میزنیم. خود استراماچونی هم در استقلال در حال ایجاد ساختار بود اما به دلیل مشکل مدیریتی رفت. اینکه مشکل مدیریت به کجا برمیگردد و یک عده نتوانستند شرایط را مدیریت کنند خودش یک بحث دیگر است که باید به آن ورود کرد اما هوادار استقلال بداند اگر من مشکل اصلی را به آنها نگویم قطعا آنها را فریب دادهام.
میشود حرف شما از نظر فنی پذیرفت اما هواداران استقلال معتقدند اتفاقات ریز و درشتی بعضی مواقع افتاده که برای استقلالیها ذهنیت ایجاد کرده است. شاید درست نباشد آن اتفاقات را بگوییم اما در هر صورت این ذهنیت ایجاد شده است.
من از شما سؤال میکنم آیا یک بازیکن تاثیر دارد؟ آیا محرومیت یک بازیکن که مثلا دیر اعلام شده در نتیجه تاثیر دارد؟ اگر هم تاثیر گذار باشد صد در صد نیست. اصلا فرض بر این بگیریم که یکسری مشکلات وجود دارد اما استقلالیها باید بدانند هنوز مشکل اصلی تیم شان پیدا نشده است. در شرایطی که هنوز مشکل اصلی پیدا نشده اما یکسری به فرعیات چسبیدهاند شما باید مشکلات اصلی را درست کنید در آن صورت مطمئن باشید زور مشکلات فرعی به مشکلات اصلی نمیرسد. این مسئله فقط در فوتبال نیست و در خیلی جاهای دیگر چنین مشکلاتی وجود دارد. همین الان که با شما صحبت میکنم صراحتا میگویم همه تیمهای دنیا تماشاگر دارند حتی تیم ساسولو در شهر خودش تماشاگر دارد. ولی در نهایت چه تیمی قهرمان میشود طبیعتا یوونتوس، منچسترسیتی و همه تیمهای که ساختار دارند موفق و قهرمان میشوند. ما باید روی مشکلات فرعی کار کنیم. والسلام
شما که از بیرون به قضایا نگاه میکنید تعجب نمیکنید چرا استقلال هر سال 10-15 بازیکن را از دست میدهد؟
طبیعتا این مشکل مدیریتی است. در تیم حریف این مشکلات بوده اما کمتر. تمام حرف من در این مصاحبه این است که فردی مثل برانکو تمام این مسائل را مدیریت میکرد. از دید من این کار درست بود شاید از دید خیلیها اشتباه بود ولی یادتان باشد او هم از نظر مدیریتی و هم فنی در پرسپولیس خوب کار کرد. شما اگر از نظر فنی خوب باشید بازیکن را زیر سیطره خود میآورید. در همین پرسپولیس خیلی مواقع بازیکن بیانضباطی میکرد اما او با پنبه سر میبرید و اجازه نمیداد تیمش دچار مشکل شود. استقلال هم اگر میخواهد موفق شود باید به سمت این برود که مشکل اصلی را حل کند.
فقط چند هفته تا پایان لیگ برتر مانده؛ توصیه پیروز قربانی به مدیران استقلال چیست؟
مدیران استقلال اولین کاری که باید انجام دهند این است که تکلیفشان را روشن کنند .آنها اول باید تکلیف مربی خود را روشن کنند که اگر به او اطمینان دارند باید به وی زمان بدهند. شما یک فردی را آوردید که سرمربی است ولی از همین الان خیلی مباحث مطرح شده که سال بعد قرار است فلانی و فلانی بیاید. همین موضوع هم تمرکز بازیکن را به هم میزند هم مربی را. زمانی که آقای قریب به استقلال آمد اول به امیر قلعهنویی اطمینان کرد و یک پروسه سه سال طی شد. خیلی از بازیکنان و ستارههای آن زمان استقلال از این تیم جدا شدند. اما در سال سوم استقلال قهرمان شد. من برای همه بازیکنان استقلال احترام قائل هستم اما استقلال از همه بالاتر است. یادتان باشد در لیگ ما کیفیت بازیکنان آنقدر با هم تفاوت ندارد که نگرانی وجود داشته باشد. یک مربی بر اساس تفکراتش میتواند تیمی جمع کند که آنها را هماهنگ کند. اگر صادقانه بخواهم بگویم کیفیت رضا عنایتی حتی از تیام هم بالاتر بود. عنایتی از استقلال رفت اما باز هم مهاجمان خوبی آمدند. بعد از تیام هم دیاباته آمده است. اگر یک مربی زمان داشته باشد قطعا می تواند بازیکنان خوبی را در تیمش به فوتبال معرفی کند. اگر مجیدی یکی دو سال فرصت دارد قطعا میتواند تیمی را با تفکرات خودش بسازد. بازیکن میآید و میرود، مهم نام استقلال است.صادقانه بگویم تیمی که با رفتن یک یا دو بازیکن بیچاره شود اسمش تیم نیست. اگر ساختار فنی درست شود خیلی از مشکلات کاهش پیدا میکند. در مورد ساختار مدیریتی هم اصلا امید نداشته باشید. درست نمیشود!
چرا؟
اگر بخواهیم ساختار مدیریتی درست شود از بالا باید تفکر تغییر کند. باید افراد متخصص بالا سر کار باشند. من اصلا نمیخواهم سیاسی حرف بزنم ولی این رویه باب شد که هر که با ماست خوب است و هر که بر ما است بد. متاسفانه در فوتبال ما اگر با یک آدم بد باشند حتی از توانایی او هم استفاده نمیکنند و به همین راحتی او را کنار میگذارند. هیچ طرح و برنامهای هم وجود ندارد. وقتی سیستم درست طراحی شود افراد خود به خود کار خود را انجام میدهند. متاسفانه ورزش ما به حیات خلوت تبدیل شده و دولتمردان همه کاره هستند. متاسفانه افرادی وزیر ورزش کشور ما میشوند که در جاهای دیگر رای نیاوردند. ورزش یعنی اینکه افراد متخصص خودش را تربیت کند. ما وزیری داشتیم که 50 کتاب نوشته بود اما کار بلد نبود و بدترین دوران ما هم در زمان حضورش در وزارت اتفاق افتاد. متاسفانه ما میدانیم یکسری کارها غلط است اما همین که به آن اشاره میکنند ناراحت میشویم. ما ایرانیها انعطاف ناپذیر هستیم و با سیستم غلط هم جلو میرویم. برایتان مثال میزنم، ایران هر دوره به المپیک که میرود نهایتا 4-5 مدال طلا میگیرد ولی آنقدر در بوق و کرنا میکنیم که باورتان نمیشود. جالب است چین و آمریکا هر دوره 200 مدال میگیرند پس اگر ما جای آنها باشیم چه باید بگوییم. قطعا آنها در ورزش سرمایهگذاری کردند و نتیجه گرفتند. این مشکل از عدم ساختار در ورزش است. مثلا یک چهره بعد از سالها میشود حسن یزدانی اما باید 10 سال صبر کنیم تا یکی مثل او پیدا شود. فوتبال ایران هم به دنبال تک چهرهها است و ساختار ندارد. متاسفانه استاندارد مربیگری در ایران فوقالعاده پایین است. یک مربی درجه دو یا سه اروپایی به اینجا میآید و نتیجه میگیرد. به نظرم تنها مربی خوبی که در این چند سال به کشورمان آمد فقط کیروش بود و بقیه همه مربیان درجه دو و سه بودند. کمی هم برانکو خوب بود.
البته ما استاد سوزاندن چهرهها هم هستیم.
بحث من این نیست، طبیعتا وقتی فردی وارد کاری میشوند باید نهایت تلاشش را انجام دهد. در کشور ما شایستگی فنی اولویتهای آخر است.همه به دنبال این هستند که آیا فلان مربی چه رابطه سیاسی دارد تا از او استفاده کنند. فوتبال ایران با این شرایط هیچ تکانی نخواهد خورد. شما به نحوه انتخاب مربیان تیم ملی دقت کنید. چه منطقی پشت انتخابات است. من اسمی از احدی نمیآورم ولی چه منطقی وجود دارد. فقط میخواهند ببینند چه کسی هدایت تیم ملی را قبول میکند. وقتی اسمها را کنار هم می گذاریم به کمیته فنی فدراسیون میرسیم. متاسفانه یکسری افراد همیشه هستند و ظاهرا آنها قرار است همیشه باشند. این چه ساختاری است. چرا جوانترها را نمیآورند و به آنها اعتماد نمیکنند؟ شما اگر به لیگ ایران نگاه کنید 15 سال است که هیچ زایش تاکتیکی در آن به وجود نیامده است. همه چیز به روزمرگی رسیده و با این روندمطمئن باشید اتفاقی در فوتبال کشورمان نخواهد افتاد.
شناختی از مدیرعامل استقلال داری؟
خیر. فقط چند شب پیش در یک برنامه تلویزیونی صحبتهایش را گوش کردم و متوجه شدم حرفهای خوبی در مورد حل مشکلات استقلال میزند. امیدوارم در عمل هم این اتفاق بیفتد.
مدیرعامل استقلال ظاهرا برنامههای اقتصادی دارد و قصد دارد با فروش پفک آبی مشکلات باشگاه را حل کند.
این اتفاقا ایده خوبی است. اما قوانین کشورمان اجازه اجرای چنین ایدههایی را نمیدهد. برایتان مثال میزنم. ما پیراهن بازی را میپوشیدیم و وقتی به منیریه مراجعه میکردیم میدیدیم 10 مدل بهتر از آن در بازار وجود دارد آن هم با قیمتهای متفاوت.آیا در کشورهای خارجی چینن اتفاقاتی هم میافتد؟ آیا در ایران حق کپیرایت داریم؟ در ایران اصلا اجازه نمیدهند بازیکن تبلیغ کند و همه چیز را در اختیار خود او قرار میدهند اما یوونتوس از حق تبلیغات مراسم معارفه رونالدو نیمی از پول قرارداد او را تامین میکنند. در ایران اینگونه است که اگر میخواهند بازیکنی تبلیغ کند چهره او را نشان نمیدادند بلکه آسمان را نشان میدادند (باخنده) یادم است علی انصاریان یک تبلیغی میکرد و به جای اینکه چهره او را نشان دهند یک چیزی دیگر پخش میکردند. من اصلا این مسائل را نمیفهمم. همانطور که گفتم یکسری قوانین در این کشور وجود دارد که اجازه نمیدهد یکسری ایدهها اجرایی شود. البته چون بحث از قوانین شد دوست دارم از طریق رسانه شما به عنوان یک ایرانی صحبتی هم با نمایندگان مجلس داشته باشم شاید صدای ما را از طریق رسانه شما بشنوند.
بفرمایید.
امروز در حال تماشای تلویزیون بوم و کانالها را بالا پایین می کردم. در شبکه خبر دیدم 200-300 نفر در مورد قیر صحبت میکنند. آیا واقعا تمام مشکلات کشور ما قیر است؟ واقعیت این است که مردم کلی مشکل دارند و دولتمردان باید به مشکلات مردم رسیدگی کنند. خبرگزاری شما رسانه معتبری است و من به عنوان یک ایرانی باید مشکلات مردم را به گوش نمایندگان مجلس برسانم. به نظرم قیر در برابر این همه از مشکلات مردم واقعا اولویت ندارد. تو را به خدا مشکلات مردم را حل کنید. متاسفانه مشکلات اولویت بندی نمیشوند. در همین فوتبال افرادی برای سرمایهگذاری وارد شدهاند که هیچ کمکی به آنها نشده است. وقتی بخش دولتی نمیتواند در ورزش به صورت مستقیم سرمایهگذاری کند و بخش خصوصی هم حمایت نمیشود پس چه کار باید کرد؟ چرا ورزش را تعطیل نمیکنند؟ من خودم زمانی که بازی میکردم با خیلی از افراد کار میکردم و آنها به دنبال هزار راه بودند که قوانین مجلس را دور بزنند. همه باشگاههای ایران دولتی هستند و طبیعتا به دنبال دور زدن قانون تا ارتزاق کنند. ما دلمان خوش است قانون را رعایت میکنیم در صورتی که اصلا اینگونه نیست. همه ایران میدانند استقلال و پرسپولیس خصوصی نمیشود اما وزارت اصرار دارد این اتفاق بیفتد. بخش خصوصی یعنی اینکه استقلال را مثلا به من بدهند نه اینکه دوباره باشگاه را به کسانی بدهند که زیرمجموعه خودشان کار میکند.
این روزها استقلالیها از وزیر ورزش ناراحت هستند و او را متهم به پرسپولیسی بودن میکنند اما ظاهرا در دورهای که شما فوتبال بازی میکردید یک رئیس جمهور در یکی از جشنهای قهرمانی شما در یک سالن شرکت کرده بود. آیا این موضوع درست است؟
من چنین چیزی یادم نمیآید. اصلا جشنی در کار نبوده است. فقط یادم هست یک بار رئیس هیأت مدیره باشگاه اعلام کرد که به خاطر قهرمانی به شما یک پرشیا میدهیم. آن را هم ندادند. شما فکر میکنید ما به خاطر آن پاداش پرشیا رفتیم و قهرمان شدیم. در کل من با این سیستمهای مدیریتی استقلال مشکل دارم. فکر نمیکنم که جشنی برای ما گرفته باشند که کسی در آن شرکت کند. یک بار در مشهد قهرمان شدیم و وقتی به فرودگاه رفتیم آنقدر جمعیت زیاد بود که از یک در دیگر فرار کردیم. یادم نمیآید بعد از آن جشنی گرفته باشند.
به قهرمانی سال 88 اشاره کردی که واقعا معجزه به نظر میرسید.
در فوتبال این اتفاقات پیش میآید ولی هیچ کسی فکر نمیکرد ما قهرمان شویم. خود آقای قلعهنویی هم فکر نمیکرد ما قهرمان شویم. یک فیلمی هم در آن سال ضبط شده که در دسترس عموم قرار گرفت، خود آقای قلعهنویی در جلسه پیش از بازی به بازیکنان توپید و از همه انتقاد کرد. او فکر میکرد ما قهرمان نمیشویم ولی قهرمان شدیم و این هم خواست خدا بود.من از شما سؤال میکنم خدا برای چه کسی بد میخواهد؟ خدا برای همه خوب میخواهد به شرط آنکه اطاعتش کنید.
آن بازی هم یک پنالتی عجیب داشت...
بله آرش برهانی آن پنالتی را خراب کرد. او بسیار خونسرد است و در شرایطی که کل تحت فشار بودیم پنالتی را خراب کرد آن هم به شکلی عجیب. جالب است وقتی او تعویض شد به هر بازیکنی میرسید یک چیزی بار او کردیم و او هم فقط میگفت ببخشید.
گل قهرمانی را هم که جان واریو زد.
بله او هم بازیکن خوبی بود و هم پسر خوبی.
با او ارتباطی نداری؟
من با هم تیمیهای ایرانی ارتباط ندارم چه برسد به جان واریو. ( با خنده)
آیا خاطرهای از مربیانت داری که جالب باشد و بخواهی به ما بگویی؟
بله ما در یک تیمی بودیم و در یک بازی در نیمه اول 5 گل خوردیم.در نیمه اول 5 بر یک به حریف باخته بودیم. واقعا تیم خوبی داشتیم ولی در آن مسابقه با یک سیستم غلط بازی کردیم و هر چه حریف زد داخل دروازه ما رفت. وقتی نیمه تمام شد در ذهن خودم گفتم الان یک تغییر سیستم میدهیم و حریف را میبریم چون واقعا تیم خوبی داشتیم. وقتی به رختکن رفتیم همه ناراحت بودند به یک باره سرمربی داخل آمد و با صدای بلند فریاد زد شما میخواهید من را خراب کنید. او بعد از گفتن این جمله از ورزشگاه رفت. باورتان نمیشود وقتی چنین جملهای شنیدم پیراهنم را روی صورتم آوردم و از خنده غش کردم. با صدای بلند داد زدم کجا میروید ولی او رفته بود. در نیمه دوم هم یک گل خوردیم و یک گل زدیم تا بازی 6 بر 2 تمام شد.
نظرت در مورد مجاهد خذیراوی چیست؟
واقعا فنا شد و فوتبالش نابود. مجاهد یک اشتباه کرد ولی خیلی با او برخورد تندی صورت گرفت. او خرج خانوادهاش را میدهد و به نظرم خیلی در حق او نامردی صورت گرفت. نمیدانم فردی که باعث محرومیت خذیراوی شد فردا چگونه میخواهد به خدا جواب دهد. خذیراوی واقا بازیکن قوی بود و میتوانست آینده فوتبال مملکت باشد. او را فدا کردند تا از بقیه زهر چشم بگیرند.
این سؤال را از خیلیها پرسیدیم. میگویند بعد از فوت پورحیدری و حجازی استقلال بزرگتر ندارد. درست مثل علی پروین که برای پرسپولیسیها بزرگتری میکند. نظرت چیست؟
متاسفانه در ایران پیشکسوت درست تعریف نشده است. من پیروز قربانی باید بپذیرم که هر چه دارم از استقلال است. بدون تعارف تمام زندگی مادی و معنوی و اجتماعیام را از استقلال گرفتم. من در استقلال بازی کردم وقتی به تیم دیگری رفتم قرارداد خوبی امضا کردم. من در استقلال بودم که اگر به خیابان میروم 4 نفر به من احترام میگذارند. من هیچ منتی سر استقلال ندارم و در واقع استقلال است که باید سر من منت داشته باشد. این ذهنیت باید در وجود همه پیشکسوتان بیاید. و آنها باید بدانند هیچ گونه مالکیتی نسبت به آنجا که همه چیز به آنها داده؛ نداریم.همه پیشکسوتان و بازیکنان سابق قابل احترام هستند و بازیکنان فعلی باید آنها را بشناسند.این چرخه همچنان ادامه دارد و اینکه بخواهیم به عنوان پیشکسوت بودن احساس مالکیت داشته باشیم، کار درستی نیست. این هم که شما میگویید استقلال بزرگتر دارد یا ندارد حرفی است که اصلا به آن اعتقاد ندارم.
فکر نمیکنی اگر فردی مثل پورحیدری در استقلال حضور داشت؟
قربانی حرف ما را قطع میکنئد و میگوید چه اتفاقی میافتاد؟ من از شما سؤال میکنم مگر خود منصور خان پورحیدری زمانی که زنده بود کم توهین شنید؟ آیا شما میخواهید مردم را گول بزنید؟ یا خود ناصر حجازی مگر کم بیمهری دید؟ الان میبینم تا بحثی میشود میگویند منصور خان، ناصر خان اما من که دیگر فراموش نکردهام چه بلاهایی سر این عزیزان آوردند. خیلیها یادشان رفته چقدر این نفرات را اذیت کردند. حالا که این عزیزان فوت کردهاند حالا همه از اسمشان استفاده میکنند. ما نباید گذشته را فراموش کنیم. شما انتظار دارید وقتی پیشکسوت چیزی را میبیند بیان نکند؟این میشود خیانت به هوادار استقلال. خیلیها زمانی که سعید رمضانی میخواست سرپرست تیم شود علیه او جبهه گرفتند.ولی دلیل این کار چه بود؟ کسی که کار بلد باشد چرا باید علیه او موضع بگیرند؟ چرا به واسطه اینکه پیشکسوت هستند علیه کسی که کارش را میکند موضعگیری میشود؟ این بحثها هواداری است و واقعا از نظر واقعیت کمکی به استقلال نمیکند.همه اینها هم نشات گرفته از فضای مجازی است.
چرا چنین نظری داری؟
چند دقیقه پیش هم گفتم فضای مجازی کاری کرده که همه فقط حرفهای مردم پسند بزنند در حالی که نمیدانند آن حرفها اشتباه است و همان اشتباه به زندگی خودشان برمیگردد. سر قضایای استراماچونی به من خیلی توهین شد ولی باز هم سر حرفم هستم. منطق من آن حرفها را میزد من در خانه یک وسیله به نام آئینه دارم. وقتی مقابل آن میایستم نباید شرمنده خودم باشم. شاید نظر من برخلاف نظر خیلیها باشد ولی مهم نیست.
یکی از گلایههایی که بازیکنان استقلال مطرح میکنند این است که وقتی نتیجه نمیگیرند هواداران به آنها فحاشی میکنند یا به صفحات مجازی آنها حمله میشود اما شما هم این شرایط را بدون صفحات مجازی تجربه کردید.
در کل فحاشی کار خوبی نیست. الان اینستاگرام کاری کرده که یک عده شجاع شدهاند. نمیخواهم از لفظ لات اینستاگرامی برای آن استفاده کنم اما فحاشی چیزی را دوا نمیکند. فحاشی کار افراد ضعیف است. زمانی که ما بازی میکردیم چند نفر پشت فنسها با 300 متر فاصله فحش میدادند. معلوم است که از آن فاصله باید هم فحش بدهند. متاسفانه ورزشگاههای ما جایگاهی شده برای تخلیه افراد. طرف هر مشکلی دارد با فحاشی آن مشکل را در استادیوم تخلیه میکند.
شما قلیان میکشید؟
خدا را شکر نه. کلا بدم میآید. البته بگویم آن را امتحان کردم ولی سرگیجه گرفتم و پرتش کردم آن طرف.
اما خیلی از فوتبالیستها میکشند و این سؤال را از شما پرسیدم.
این یک مسئله شخصی است. من دیدم خیلی از افراد خودشان میکشند و بعد در تلویزیون انتقاد میکنند که چرا ورزشکاران قلیان میکشند. باید به بازیکن بگوییم که قلیان چیز خوبی نیست و عمر فوتبالت را کم میکند. شاید در کوتاه مدت اثری نداشته باشد اما اگر قرار باشد 15 سال فوتبال بازی کنید ممکن است به 10 سال کاهش پیدا کند. اگر در آن 5 سال سالی یک میلیارد تومان هم قرارداد ببندی خوب است ولی به خاطر قلیان آن را از دست دادهای. مصرف قلیان را باید اینگونه به بازیکنان تفهیم کنید. وگرنه اگر قرار باشد به آنها بگویید قلیان بد است قبول نمیکنند. اگر هم بد است چرا آن را جمع نمیکنید.
زمان شما قلیان کشی بین بازیکنن کمتر بود.
الان قلیان کشید باکلاسی شده است. من در راهآهن به بازیکنان گفتهام اگر من مرتب به شما بگویم فلان کار را نکنید کار خوبی نیست اما هر چیزی حد و روشی دارد. امر و نهی جواب نمیدهد و یکی از مشکلات جامعه ما محسوب میشود.
با پسرت وقتی صحبت میکنی چه نکاتی میگویی؟
شاید برایتان جالب باشد. چند وقت پیش وقتی از مهد کودک برگشت گفت یکی از دوستانم من را میزند من هم به او گفتم به دوستت بگو این کار را نکند. چند بار به او این حرف را بزن. اگر به حرفت گوش نکرد به مربیات بگو و اگر باز هم گوش نکرد تو هم بزن. در ابتدای حرفهایم همسرم خوشش آمده بود و با خودش میگفت چه نصیحت خوبی کردم. ولی وقتی شنید به پسرم گفتم تو هم بزن ناراحت شد و گفت این چه نصیحتی است و گفتم بچه باید گلیم خود را بیرون بکشند چون متاسفانه جامعه ما به شکلی است که نمیشود بچه را به حال خودش رها کرد.
به نظرت کدام مربی در استقلال خوب بود؟
از نظر مدیریتی استراماچونی ولی از نظر فنی شفر هم خوب بود. در زمان شفر یک اشتباه بدی رخ داد که در دربی در صحنه پنالتی مدیریت نشد و آن اتفاقات برای رحمتی رخ داد. اگر شفر مدیریت خوبی میکرد اجازه نمیداد که آن همه هجمه روی کاپیتان تیمش وارد شود. از نظر مدیریتی و شخصیتی استراماچونی واقعا خوب کار کرد هر چند او هم در ایران چیزی یاد گرفته بود که از تماشاگر برای استفاده از اهداف شخصی خودش استفاده کرد و در کنفرانسهای خبری باشگاه را تحت فشار گذاشت اما انصافا تیمش را از نظر مدیریتی یکدست کرده بود.
صحبت از رحمتی شد آیا با او ارتباط داری؟
بله بعضی مواقع صحبت میکنیم. از نظر من او میتواند یک استثنا باشد. او در این شرایط بسیار سطح بالا بازی میکند و با وجود اینکه در این سالها انواع مصدومیتها را داشته انصافا خود را در شرایط خوبی حفظ کرده است. همین الان او یکی از گلرهای خوب است و اینگونه نیست که در یک تیم مهره اصلی محسوب نشود. این همه بوفون را در بوق و کرنا میکنند و رحمتی هم الان همان سن و سال را دارد. مرغ همسایه در این گونه موارد غاز است.
صحبت خاصی باقی مانده؟
حرف زیاد است. اما از اینکه حدود دو ساعت در اینجا با شما صحبت کردم ممنونم و فکر میکنم گفتوگوی خوبی انجام داده باشیم.