نظریه شبیه سازی
برخی از دانشمندان به این نظریه دست یافتهاند: آیا ما در یک دنیای شبیهسازیشده کامپیوتری زندگی میکنیم؟ شاید عجیب به نظر برسد اما بسیاری از دانشمندان مطرح بر روی این نظریه کار میکنند. طبق این نظریه به دلیل شباهت بسیار زیاد تکنولوژی نوین جهان آفرینش، ممکن است تمدنهای پیشرفته مانند تمدن خودمان در آینده و یا بیگانگان سرزمینهای دیگر به چنین کاری دست بزنند. ازآنجاییکه تعداد شبیهسازیها میتواند بینهایت باشد، پس ممکن است ما نیز یکی از آنها جهانهای شبیهسازیشده باشیم.
برای روشن نمودن این نظریه باید بگوییم که فیزیکدان نظری جیمز گیت (S. James Gate) در تحقیق بر روی نظریه ریسمان خویش (String Theory)، به نتایجی دست یافت. گیت در اعماق دنیای ریاضیات که با کمک آن جهان آفرینش را توصیف میکردیم یک کد کامپیوتری یافت. بله درست متوجه شدید، یک کد کامپیوتری، آنهم نه هر کدی، یک کد خطی دوگانه تصحیح خطای مسدودکننده. بله کد تصحیح خطای ۱ و ۰. آیا کد کامپیوتری فقط توسط انسان استفاده نمیشود؟ آیا قرار بوده که با افزایش هوش بشری این کد روزی گشوده شود؟ آیا ما در یک جهان عظیم کامپیوتری زندگی میکنیم؟ فقط کد بزرگ نوشتهشده در آسمان میتواند به این سؤال پاسخ دهد.
نظریه پارادوکس فرمی
ازآنجاییکه نظریه شبیهسازیشده را توضیح دادیم، حالا باید نظریه پارادوکس فرمی را بیان کنیم. این نظریه بر اساس بحثها و نظریههای فیزیکدانانی مانند انریکو فرمی (Enrico Fermi) و مایکل اچ.هارت (Michael H. Hart) مطرح شد که نشان میداد میان تعداد تمدن بیگانهها در جهان آفرینش و میزان شناخت ما درباره آنها، تناقضی آشکار وجود دارد.
این تناقض میتواند توسط معادله دریک (Drake Equation) مستند شود. معادله دریک توسط فرانک دریک (Frank Drake) معرفی شد. طبق نظر او ازآنجاییکه میلیاردها سیاره وجود دارد، بنابراین ممکن است در خارج از کره زمین هم زندگی در جریان باشد. اما تا چه اندازه؟ با کمک معادله دریک ما در حین پاسخ به این سؤال، با سؤالات مختلف مواجه میشویم. آشکار است که در پاسخ به سوالاتی درباره زندگی و هوش، پاسخ ما بر پایه حدس و گمان است. بر اساس چیزی که ما از علم و دانش درک کردیم تصور میکنیم که زندگی یعنی زندگی خودمان، اما شاید در سیاره دیگری زندگی به شکل دیگری جریان داشته باشد. تفکر درباره امکان وجود هوشهای برتر و فرازمینی میتواند انسان را دیوانه کند زیرا همیشه چیزهایی وجود دارد که انسان هرگز آن را درک نخواهد کرد.
آرتور سی.کلارک (Arthur C. Clarke) میگوید: “دو احتمال وجود دارد: یا ما در این جهان تنها هستیم یا نیستیم. و هردوی این احتمالها ترسناک هستند.”
نظریه چند جهانی
حتما نظریه جهانهای موازی را شنیدهاید که طبق آن جهانهای مشابه وجود دارند که در برخی جنبهها از هم متفاوت هستند. در این جهان موازی ممکن است هنوز دایناسورها زندگی کنند یا نازی در جنگ جهانی دوم پیروز شوند، مانند کتاب فیلیپ کی.دیک (Philip K. Dick) به نام “مردی در قلعه بالا” (The Man in the High Castle). اما اگر بیش از یک جهان وجود داشته باشد آنوقت چه؟ اگر میلیاردها جهان وجود داشته باشد آنوقت چه؟ اگر بینهایت حقیقت وجود داشته باشد آنوقت چه؟ نظریه چند جهانی همین را میگوید. طبق این نظریه ما در جهانهای حباب شکلی زندگی میکنیم که به وجود میآیند و ممکن است یک روز از بین بروند. نظریه انفجار بزرگ (Big Bang Theory) نیز میتواند مصداق همین نظریه باشد که طبق آن جهان ما به وجود آمد و ممکن است روزی براثر یک انفجار دیگر از بین برود.
سفید چاله ها
همه ما درباره سیاهچالهها شنیدهایم، زمانی که ستارهای از بین میرود انرژی به وجود آمده و درنتیجه آن حفرهای شکل میگیرد و نور و اجسام نزدیک را در خود فرومیبرد. اما آیا درباره سفید چالهها چیزی شنیده بودید؟ سفید چالهها دقیقاً متضاد سیاهچالهها هستند. آنها هر چیزی که سیاهچاله در خود فروبرده را خارج میکنند. بر اساس درک ما از نظریه نسبیت آلبرت انیشتین، یک سفید چاله یک نقطه فرضی مکانی-زمانی است که چیزی به آن وارد نشده و اجسام و نور از خود خارج میکند. ازآنجاییکه در سیاهچاله اجسام خارجی به آن وارد میشوند، پس سفید چاله عکس سیاهچاله عمل میکند. سفید چالهها هنوز یک فرضیه ریاضی هستند، اما اگر آنها را عکس سیاهچاله در نظر بگیریم، آیا میتوانند منبع تولد یک ستاره باشند؟ این نظریه هم یکی از نظریات دانشمندان است، اما این نظریه ممکن است تولد ستارهها در جهان آفرینش را توجیح کنند.
ما در یک سیاهچاله زندگی میکنیم
میدانید که فضا همانند یک جاروبرقی است. و ازآنجاییکه میدانید سیاهچالهها همهچیز را در خود فرومیبرند، پس آیا میتوان گفت ما درون یک سیاهچاله زندگی میکنیم؟ طبق گفته دانشمندان این احتمال وجود دارد. بسیاری از مردم، بهجز دانشمندان، از داستانهای علمی تخیلی درباره سیاهچالهها اطلاعاتی کسب نمودهاند، درحالیکه داستانهای علمی تخیلی درباره هیچچیز توضیحات کامل ارائه نمیدهند. طبق گفته دکتر نیکودم پاپلاوسکی (Dr. Nikodem Poplawski) از دانشگاه ایندیانا، هر چیزی که به سیاهچاله وارد شود ممکن است از سوی دیگر آن یعنی سفید چالهها، بهعنوان یک جهان خارج شود. اما در داخل یک سیاهچاله چه چیزی رخ میدهد. درحالیکه سایر دانشمندان ممکن است در پاسخ به این سؤال ناتوان باشند، پاپلوسکی در نظریاتش نشان میدهد که طرف دیگر سیاهچاله در حقیقت سفید چاله است و سازوکار آن به شیوه ریاضی درست مانند خلقت یک جهان است. بنابراین جهانی که ما میشناسیم یا درحالیکه تولد است یا منتظر مرگ.
نظریه خلٲ کاذب
نظریه خلأ کاذب نشان میدهد که جهان ما در وضعیت کاذب جهانی دیگر وجود دارد، درنتیجه این جهان موقت و ناپایدار است. دانشمندان معتقدند که این جهان و تمام موجودات آن ممکن است روزی از بین رفته و یا به جهان بزرگتری ملحق شوند، به این معنا که یک روز و بدون هیچ اخطار قبلی ممکن است همهچیز از بین برود. بنابراین دیگر نیاز نیست به فکر آینده باشید. برخی از دانشمندان با تکیه بر این نظریه مبدأ انفجار بزرگ و انفجار بزرگ آینده را پیشبینی میکنند. اگر تابهحال متوجه نشدید بگذارید با زبان ساده بیان کنیم: این جهان همانند یک خودرویی است که با چرخهای خراب در یک جاده خاکی بهسوی شهر حرکت میکند تا وارد جادهای شود که هزاران سیاره در آن درحرکت هستند. بنابراین ما در حال حرکت بهسوی جهان بزرگتری هستیم و میتوانیم نظریه ابعاد بالاتر را توجیح کنیم.
نظریه ریسمان
نظریه ریسمان در ابتدا توسط فیزیکدانی به نام ورنر هایزنبرگ (Werner Heisenberg) معرفی شد و سپس در سال ۲۰۰۲ توسط دانشمندان دیگر استفاده شد. این نظریه درباره گرانش و فیزیک ذرات توضیح میدهد و معتقد است که ذرات این جهان همانند ریسمان به هم متصل هستند و جدا از هم نبودهاند. نظریه ریسمان یک مدل ریاضی جامع است که تمام اجزا و نیروهای جهان را توصیف میکند. این نظریه میتواند تمام سؤالات مربوط به جهان آفرینش را توضیح دهد و ازاینجهت یک نظریه جامع در نظر گرفته میشود.
اما نظریه ریسمان یک نتیجه منحصربهفرد دارد که در هیچ نظریه دیگری دیده نشده: ابعاد اضافی. این نظریه تعداد ابعاد فضا را پیشبینی میکند. برای اینکه نظریه ریسمان ازلحاظ ریاضی ثابت باشد باید تعداد ابعاد آن ۱۰ عدد باشد. و طبق نظر فیزیکدانان ما در بعد سوم زندگی میکنیم. و درنتیجه ۷ بعد دیگر وجود دارد که باید بیابیم.
نظریه جهان جاسازی شده
اگر نظریه ریسمان وجود دارد و ما در بعد سوم زندگی میکنیم در آن صورت قبل و پس از ما چگونه است؟ طبق نظریه فیزیکدانان جهان ما بیش از سه بعد مکانی دارد. اگر طبق نظریه ریسمان ابعاد دیگری هم وجود دارد چرا ما آنها را نمیبینیم؟ نظریه جهان جاسازیشده به این سؤالات پاسخ میدهد. تصور کنید درحال نگریستن به یک مورچه هستید. این مورچه در بعد دوم زندگی میکند، و درحالیکه میتواند به بالاسرش نگاه کند اما نمیتواند با دنیای خارج از خودش ارتباط برقرار کند مگر اینکه مورچه را بلند کنیم. زندگی کردن در بعد دوم به این معناست که مورچه هرگز متوجه نمیشود که شما آن را بلند کردهاید و به آن نگاه میکنید. بنابراین قوه درک آنها تنها تا همین مقدار است. همانطور که میدانید ما هم در بعد سوم زندگی میکنیم. ما تنها میتوانیم بعد اول و دوم را درک کنیم، اما آنها نمیتوانند مگر اینکه ما به آنها اجازه دهیم. بنابراین باوجوداینکه بعد چهارم وجود دارد، میتواند با ما ارتباط برقرار کند بدون اینکه خودمان متوجه شویم. با این مقایسه میتوانید ابعاد دیگر را نیز درک کنید. هر بعد در پرتو بعد دیگر موجودیت دارد. به همین دلیل است که انسان نمیتواند ابعاد دیگر را ببیند یا با آنها ارتباط برقرار کند. شاید ترسناک به نظر برسد اما طبق این نظریه یک چیز یا یک نفر در حال نگریستن به شماست، درحالیکه خودتان باخبر نیستید.
نظریه ترس از مرگ
در دنیای اطراف ما همهچیز درحال تولد یا از بین رفتن است اما ما انسانها ترجیح میدهیم این حقیقت را انکار کنیم. ما حقیقت مرگ را نمیدانیم و ترجیح میدهیم که ندانیم. نظریه ترس از مرگ میگوید که تمام یافتههای انسان از انگیزه او برای رهایی از مرگ نشاءت گرفته، درحالیکه مرگ غیرقابلانکار است. محقق انسانشناس، ارنست بکر (Ernest Becker) در کتاب خویش به نام “انکار مرگ” (The Denial of Death) که در سال ۱۹۷۳ نوشته شده میگوید که انسانها بهعنوان گونههای هوشمند هنوز نمیتوانند حقیقت مرگ را درک کنند. به همین دلیل همیشه در پی این بودند که به حقایقی دست یابند تا زندگی آنها را پربار و هدفمند کند. او اعتقاد دارد که مرگ در انسان نگرانی ایجاد میکند. مرگ یک حقیقت ناشناخته و نابه هنگام است که باعث رعب و وحشت انسان میشود. این ترس باعث میشود انسان در تمام مدت زندگیاش در پی توضیح، توجیه و یا فرار از مرگ باشد. همهچیز یک روز پایان میگیرد، مگر نه؟