ایالت بَلوچستان بزرگترین ایالت کشور پاکستان است و حدود ۴۴ درصد از خاک پاکستان را دربرمیگیرد. این ایالت با وجود گستردگی، کمجمعیتترین ایالت پاکستان است. آمار دقیقی از جمعیت این ایالت با توجه به سیاستهای ضد قومی دولت مرکزی پاکستان علیه قوم بلوچ در دست نیست ولی با توجه به جمعیت نقاط مختلف این ایالت میتوان جمعیت این ایالت را بین ۵ تا ۷ میلیون نفر در نظر گرفت.
این ایالت تا سال ۱۸۷۱میلادی بخشی از ایران بود که در آن بر اساس قرارداد گلدسمید در دوره ناصرالدینشاه قاجار از ایران جدا گردیده و تا پیش از استقلال پاکستان به بلوچستان انگلیس نامور بود. مرکز ایالت بلوچستان پاکستان شهر کویته است که ۸۹۶ هزار نفر جمعیت دارد. بلوچستان پاکستان از سوی جنوب به دریای مکران محدود میشود و بندر مهم این ایالت در کنار این دریا بندر گوادر است. اقوام اصلی و بومی ساکن بلوچستان پاکستان عبارتند از بلوچها و دیگر اقوام شامل پشتونها، هزارهها میباشند. نام مناطق جنوبی بلوچستان مکران نامیده میشود و مناطق مرکزی بلوچستان پاکستان را امروزه سنتاً کلات مینامند. با وجود برخورداری از منابع طبیعی زیاد، بلوچستان فقیرترین منطقه پاکستان است. منابع گازی ونفتی در ایالت بلوچستان نردیک به مرز ایران کشف شدهاست که به گفته محققان میتواند چندین برابر منبع نفتی کویت باشد.
این ایالت از سوی غرب با ایران، از سوی شمال با افغانستان و مناطق ایلی پاکستان، از سوی شرق با پنجاب و سند و از سوی جنوب با دریای عرب هممرز است. مرکز این ایالت شهر کویته است. بلوچستان پاکستان در جنوب شرق فلات ایران قرار گرفتهاست و جزئی از این فلات است. این ایالت با چند منطقه مهم ژئوپلیتیکی یعنی خاورمیانه، جنوب غرب آسیا، آسیای میانه، و جنوب آسیا هممرز است.
بلوچستان در جنوب غرب پاکستان واقع شده و مساحت آن ۳۴۷ هزار و ۱۹۰ مترمربع است. بلوچستان بزرگترین ایالت پاکستان است و ۴۴ درصد از خاک این کشور را در بر میگیرد. منطقه بلوچستان پاکستان به همراه بلوچستان ایران از تنگه هرمز تا شبه قاره هند ادامه دارد و بدین طریق کوتاهترین مسیر برای آسیای مرکزی به دریاهای آزاد است. با وجود دورافتادگی و خشکی بلوچستان این موقعیت جغرافیایی باعث رقابتهای جهانی برای عبور دادن مسیرهای مهم راهگذر شمال-جنوب از طریق این منطقه شدهاست.
مرکز ایالت بلوچستان پاکستان یعنی شهر کویته در پرجمعیتترین بخش کوههای سلیمان در شمال شرقی ایالت قرار گرفتهاست. کویته در دره رودخانهای نزدیک به تنگه بولان جای گرفتهاست. این مسیر یکی از مسیرهای آسیای میانه به ساحل دریاست که از قندهار در افغانستان به اینجا میرسد. امپراتوریهای قدیم و جدیدتر مانند امپراتوری بریتانیا از این مسیر برای تهاجم به افغانستان استفاده میکردند. بلوچستان منابع زیرزمینی و تجدیدپذیر مختلفی دارد و دومین تأمینکننده مهم گاز طبیعی در پاکستان است. به خاطر مسائل سیاسی و فعالیت گروههای جداییطلب در منطقه، منابع طبیعی آن هنوز بهطور کافی شناسایی و بهرهبرداری نشدهاست.
در سده شانزدهم میلادی، براهوییها، حکومتی را در کلات تشکیل داده و میر احمد خان را حکمفرمای آزاد آن سامان تلقی کردند. او با گشودن نواحی مستونگ، سبی، کچی، شلکوت (کویته کنونی) و کرخ، حکمرانی خود را گسترش داده بود. جانشین وی میر عبداللّه خان هانات کلات را گسترش بیشتری داد. او حکام کلهاری سند را شکست داده و مکران و شوروک را تحت سلطهٔ خود آورد. در نتیجه حمله نادرشاه افشار پادشاه ایران (م: ۱۷۴۸ م) به شبهقاره این ناحیه نیز به ایران ملحق ماند و سپس بدست احمد شاه بابا ابدالی افتاد. حکمران محلی میرناصرخان با بیست هزار سپاه جنگجو احمد شاه ابدالی را علیه تیموریان کمک کرده بود و ابدالی در جنگ پانی پت موفق گردیدهاست.
پیش از تأسیس کشور پاکستان، بلوچستان کنونی این کشور دو قسمت داشت. واحدی را ریاستهای کلات (قلات)، خاران، لسبیله و مکران شامل بود و قسمت کویته و نواحی آن بلوچستان انگلیسی نامیده میشد. بلوچستان انگلیسی تحت نظارت انگلیسها بود و ریاستهای مزبور بوسیله رؤسای محلی اداره میشد. از سال ۱۹۵۴ میلادی هردو قسمت یادشده به صورت یک واحد تقسیمات کشوری درآمده است. یکی از دلایل تلاش مضاعف اسلامآباد برای برقراری امنیت در بلوچستان در سالهای ۲۰۱۶ میلادی به بعد، هشدار چین به این کشور به دلیل سرمایهگذاری گستردهای است که پکن در زمینه جادهسازی و راهآهن مابین دو کشور کرده که از منطقه بلوچستان میگذرد. از رهگذر این تلاشها، در آذرماه ۱۳۹۶ خورشیدی ۳۱۳ شبهنظامی از سه گروه جداییطلب مختلف، در مراسمی در فرمانداری ایالت بلوچستان در شهر کویته، سلاحهای خود را به نواب ثناءالله زهری، سروزیر این ایالت تحویل دادند. لازم است ذکر شود که مردم بلوچ در تاریخ همواره حضور داشتهاند و در جنگهای مهمی مانند فتح اصفهان توسط افاغنهٔ غلزائی، نبرد کرنال (فتح هندوستان)، فتح مومباسا توسط سپاه عمان و … حضور زیادی داشتهاند.
زبانهای رایج در این ایالت به ترتیب زبان بلوچی، براهوئی، پشتو، اردو و فارسی هزارگی است. زبان فارسیزبان مادری قوم دهوار است که بیشتر ساکن قلعه لادگشت هستند. همچنین جمعیت زیادی از قوم هزاره در کویته زندگی میکنند که فارسی زبانند.
در مورد زبان بلوچی تلاشهای زیادی صورت گرفتهاست چندین کتاب زبان بلوچی از جمله مانند؛ کتاب بلوچی لبزبلد تألیف آقای اسحاق خاموش، کتاب بلوچی لبزبلد تألیف آقای جان محمد دشتی، کتاب فرهنگ بلوچی _ فارسی تألیف آقای عبدالغفور جهاندیده، کتاب زبان بلوچی تألیف آقای ظهورشاه هاشمی و … به چاپ درآمده اند.
بلوچستان از دو منطقه وسیع تشکیل شدهاست. این دو منطقه با وجود داشتن مشترکات زیاد در برخی موارد تفاوتهایی در فرهنگ عامه، زبان و گویش محلی، آداب و رسوم، موسیقی و حتی مسکن عشایری، آب و هوا و پوشش گیاهی دارند.
این منطقه یعنی بلوچستان در ایران و پاکستان متناسب با محیط طبیعی و جغرافیایی از تنوع فراوان آب و هوا برخوردارند. منطقه بلوچستان ایران شامل شهرستانهای سراوان، سیب و سوران، مهرستان، ایرانشهر، دلگان، نیکشهر، سرباز، چابهار، کنارک و فنوج و خاش و زاهدان میباشند. وجود آثار تاریخی و باستانی همچون کوه مهرگان در سراوان، قلعه سب در سب و سوران و نیز آثار بجا مانده از تمدنهای باستانی دامن و اسپیدژ ایرانشهر و سایر کاوشها و تحقیقات باستانشناسی و نظریه بسیاری از مورخین حکایت از آن دارد که قوم بلوچ یکی از اقوام اصیل آریایی و ایرانی است هر چند در بین طوایف بلوچ بعضی از آنها در ادوار مختلف از مناطقی به بلوچستان مهاجرت کردهاند و شاید آریایی نباشند اما پس از سکونت در بلوچستان و خویشاوندی و آمیختگی با قوم بلوچ آنچنان در فرهنگ اصیل آریایی و فرهنگ بلوچ تنیده شدهاند که جدا نمودن آنها امکانپذیر نمیباشد و امروز نیز همچون بلوچهای اصیل در آداب و رسوم، پوشش، زبان، و سایر اجزای فرهنگی مشترک هستند. یکی از آئینها و مراسم بجا مانده از ایران باستان مراسم جشن بهارگاه و عید نوروز است که در بین همه اقوام ایرانی به عنوان آئین کهن ملی و باستانی با اندک تفاوتهایی رواج دارد. بلوچها نیز همچون سایر اقوام ایرانی بهار طبیعت و شکوفایی غنچههای بهاری را گرامی میدارند و دراین ایام علاوه بر جشن و سرور و شادی و برپایی مراسم عید نوروز و عید طبیعت، آداب و رسوم ویژه و خاصی را در این ایام خجسته برگزار میکنند مهری آباد+هزاره تاون+علیآباد اسم محلههای شهر کویته میباشد.
روز فرهنگ بلوچ (بلوچ دودءربیدگی روچ): روز دوم ماه مارچ هرسال بلوچها در گوشه وکنار نقاط مختلف بلوچستان روز فرهنگ قوم خود را جشن می گرند. در این روز خاص برای قوم بلوچ، مردم بلوچ به اجرای رقصهای محلی نظیر رقص بلوچانه، اتن بلوچی و … پرداخته و جوانان کلاه بلوچی (با پوست گوسفند) به سر میبندند.
منطقه کلی بلوچستان
بَلوچـِستان منطقهای است که در بخش جنوب شرقی فلات ایران قرار دارد؛ که از کنار کویر کرمان در شرق بم و کوههای بشاگرد تا مرزهای غربی سند و پنجاب و هند را در بر میگیرد. مرزهای آنرا دقیقا نمیتوان مشخص کرد اما مساحت آن عموما حدود ۶۹۰٬۰۰۰ کیلومترمربع تخمین زده میشود. جمعیت این سرزمین گرم وخشک و کوهستانی، ومردمان ساکن در آن قوم بلوچ هستند. بلوچستان در طول تاریخ بین حوزههای نفوذ ایران و هند تقسیم، و از سال ۱۸۷۰ میلائی رسماً بین ایران و هند (بعدتر پاکستان) تقسیم شدهاست. بلوچستان هماکنون نام بخشی از استان سیستان و بلوچستان واقع در جنوب شرقی ایران و همچنین بلوچستان بزرگترین ایالت کشور کنونی پاکستان است که در غرب این کشور واقع شده و به آن بلوچستان پاکستان هم میگویند. بلوچستان ایران نیز شامل مکران و سرحد است . از این سرزمین در دورههای پیش از اسلام اطلاعات بسیار اندکی موجود است. محتمل است ایرانی زبانان دیر به مکران آمده باشند. فردوسی نقل میکند در زمان حکومت اردشیر و خسرو یکم انوشیروان ساسانی، قوم بلوچ وکوچ به همراه قوم گیلان ودیلم سر به شورش علیه حکومت مرکزی برمیآورند که توسط انوشیروان سرکوب میشوند و در عین حال میگوید در زمانهای متعددی از حکومت سایرشاهان ساسانی بلوچها جزو ارتش ساسانی بودهاند. منطقه بلوچستان امروزی به نام ماکا، ایالت چهاردهم ایران در زمان امپراطوری هخامنشی بودهاست که بعدها به مکران تغییر یافتهاست
فردوسی در شاهنامه علاوه بر اینکه قوم بلوچ را در کنار سایر اقوام ایرانی ذکر کرده هست از بلوچستان (مکران) به عنوان بخشی از قلمرو ایران یاد کردهاست. یکی در زمان پادشاهی کیخسرو و جنگ ایران وتوران وآن هنگام که فرمانده سپاه قوم کوچ وبلوچ به نام اشکش به مکران میرود ودیگری در زمان ستاندن کین سیاوش در حمله به توران:
پس گستهم اشکش تیز گوش /که بازور و دل بود و با مغز وهوش
' 'سپاهش زگردان کوچ وبلوچ /سگالیده جنگ وبرآورده خوج
کسی درجهان پشت ایشان ندید/برهنه یک انگشت ایشان ندید
' 'درفشی برآورده پیکر پلنگ /همی از درفشش بیارید جنگ
چو آگاه شد اشکش آمد براه/ ابا لشکری ساخته پیش شاه
همه تیز و مکران بیاراستنند/زهرجای رامشگران خواستند
.......
گزین کرد از آن نامدارت سوار/دلیران جنگی دو وده هزار
هم از پهلو وپارس و کوچ وبلوچ / زگیلان جنگی و دشت سروچ
.......
از ایران بشد تا به توران و چین/گذر کرد از ان پس به مکران زمین
ز مکران شد آراسته تازره/ میانها ندید ایچرنج ازگره
در کتیبههای عصر ساسانی از بلوچستان با نام «مکوران، مُکران». نیز یاد شدهاست این اسامی تا قبل از اسلام در بین مردم معمول بود وامروزه هم در بسیاری از مناطق مردم محلی این سرزمین را با همین نام میخوانند. بنا به نظر برخی از محققان، اصطلاح بلوچستان از زمان نادرشاه در منابع فارسی پیداشد. دلیل اصلی جانشینی این اصطلاح نفوذ قبایل بلوچ درمنطقه و کم کهای فراوانی بود که سران این قبایل به نادر شاه کردند
رقابت دولتهای فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان، انگلیسها را برآن داشت تا کنترل مکران (بلوچستان) را که یکی از معابر دسترسی به هندوستان بود، به دست بگیرد. انگلیسیها برای جدا کردن بلوچستان از ایران اقدامات گستردهای برای شناسایی این سرزمین انجام دادند. از جانب دیگر دولت ایران در تلاش بود تسلط خود را بر این نواحی گسترش دهد. در دوره ناصرالدین شاه، دولت مرکزی تسلط و گسترش نفوذ خود را در مکرا بلوچستان و مرزهای شرقی ایران افزایش داد. این حرکات سبب شد تا انگلیس سرحدی برای جلوگیری از پیشروی ایران تعیین نماید. انگلیس بعد از کشیدن خطوط تلگراف، درخواست تعیین حدود متصرفی دولت ایران را در بلوچستان نمود، اما با مخالفت دولت ایران مواجه شد. ناصرالدین شاه که قدرت مقاومت در برابر سیاست انگلیسیها را نداشت، تن به تشکیل کمیسیونهای مرزی مشترک داد. نتیجه کار این کمیسیونهای مرزی، واگذاری بخشهای وسیعی از بلوچستان و تشکیل بخشی از منطقهٔ حایل برای هندوستان بود.
نخستین اشاره به این منطقه به اسم «مکا» در کتیبه داریوش در بیستون و تخت جمشید صورت گرفتهاست. از این سرزمین در دورههای پیش از اسلام اطلاعات بسیار اندکی موجود است. محتمل است ایرانی زبانان دیر به مکران آمده باشند.
ذهن نویسندگان اولیهٔ مسلمان با پیشبینی ناپذیری جمعیتهایی که زیر کنترل حکومت نبوده و خطر برای مسافران درگیر بودهاست. توصیفات آنان چیز زیادی در خصوص جمعیتهای این نواحی نمیگوید. آنان گله دار بودهاند و در چادرهایی از موی بز میزیستهاند. زبان بومی شان فارسی نبودهاست. به نظر میرسد در کوههای حاصلخیزتر جنوب شرق کرمان متمرکز بودهاند و بهطور متناوب مسیرهای بیابانی به سوی شمال و شمال شرق را مورد تاراج قرار میدادهاند. وضعیت امنیت مسافرت رو به وخامت گذاشته، چرا که عضد الدوله دیلمی در سال ۳۶۱ هجری کارزار علیه آنان را واجد ارزش دانسته. بلوچها شکست خوردند، ولی همچنان در دورهٔ غزنویان و سلجوقیان مشکل ساز بودهاند. وقتی آنان سفیر سلطان محمود را در بیابان شمال کرمان بین طبس و خبیس غارت کردند، او پسرش مسعود را علیه آنان گسیل کرد. گرچه مهاجرت بلوچها به سمت شرق علی الظهر پس از این شدت گرفته، هنوز در شرق استان کرمان بلوچها هستند. به نظر میرسد هنگام فتح به دست اعراب آنان در بخش شمال غربی منطقه (در جنوب شرقی کرمان) زندگی میکردهاند؛ ولی فعالیتهای آنها تا فاصلهٔ قابل توجهی به سمت شرق امتداد داشتهاست و در پنج قرن بعد تا زمان پراکنش قدرت صفوی در قرن دهم هجری نیز بهطور متناوب ادامه داشته و حرکتهای اصلی احتمالاً در قرون ششم و نهم هجری صورت گرفتهاست. بلوچها احتمالاً در حدود دورهٔ اشغال کرمان به دست سلجوقیان از طریق کرمان وارد مکران (بخش غربی بلوچستان) شدند. کرمان در سال ۲۳ هجری در خلافت عمر به وسیله مسلمانان فتح شد. در کوههای کرمان، آنان بلوچ هستند در زمان معاویه، شهرهای مکران اشغال شدند و با میدهای ساحل جنگ آغاز شد و یورشها تا سند هم گسترش یافت.
تحولاتی که در قاره اروپا روی داد، موجب کشیده شدن میدان رقابت کشورهای اروپایی به دیگر قارهها به ویژه آسیا شد. یکی از سرزمینهایی که اهمیت زیادی برای دولتهای اروپایی داشت، هندوستان بود. در جریان رقابت اروپاییها برای تسلط بر هندوستان، سرزمینهای مجاور آن به عنوان معابر دسترسی بر آن سرزمین، اهمیت ویژه یافتند. یکی از این نواحی بلوچستان بود. انگلیسیها که توانسته بودند، دست دیگر رقیبان خود را از هندوستان کوتاه نمایند، تصمیم گرفتند برای امنیت بخشیدن به سرحدات آن، منطقه حایلی در مرزهای شمال غربی تشکیل دهند و از این زمان سیاست انگلیس، در بلوچستان آغاز شد.
با تأسیس حکومت قاجار، پادشاهان این سلسله در تلاش بودند بلوچستان را تحت تسلط خویش قرار بدهند. توجه دولت انگلیس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند و از طرف دیگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سیاست آنان شد. در این زمان دیپلماسی قوی انگلستان در برابر دیپلماسی ضعیف قاجار قرار گرفت. انگلیسیها برای رسیدن به اهداف خود دست به هر اقدامی زدند و نقشههای گوناگونی را به اجرا درآوردند، تا اینکه در نهایت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعی هندوستان بین هندوستان و ایران تقسیم کردند.
سفر واسکودوگاما از کشور پرتغال در سال ۱۴۹۷ به هندوستان راه را برای ایجاد مستعمرات در این سرزمین و سایر نواحی آسیا باز کرد. بعد از تسلط پرتغالیها بر هند در سال ۱۶۶۲ دولت پرتغال جزیره بمبئی را به چارلز دوم پادشاه انگلیس هدیه کرد و او نیز این جزیره را به کمپانی هند شرقی منتقل کرد. امپراتوری بریتانیا از نیمه سدهٔ هفدهم به تدریج با زور و زر و خدعه هندوستان را از چنگ راجههای ایالت و امپراتوران گورکانی هند خارج کردند. بدین ترتیب انگلیسیها، پرتغالیها را از گردونه رقابت خارج کرده خود بر اوضاع مسلط شدند.
در اواخر ۱۶۰۰ کمپانی هند شرقی به موجب فرمان ملکه الیزابت تأسیس گردید. کمپانی به تدریج توانست نفوذش را در هندوستان گسترش دهد و از دیگر رقبای خود پیشه گیرد. به دنبال ظهور انقلاب صنعتی در اروپا تولید کالا به مراتب بیشتر از احتیاج بازارهای اروپایی بود. علاوه بر این مواد اولیه بسیاری از کارخانهها در اروپا وجود نداشت و کشورهای اروپایی برای رفع این نیازها، توجه بیشتری به سرزمینهای دیگر نمودند. یکی از این سرزمینها که از قبل نیز مورد توجه کشورهای اروپایی قرار داشت، هندوستان بود. این کشور با توجه به ویژگیهای خود، مناسبترین سرزمین برای استعمار بود. با اعزام ژنرال گاردن از جانب ناپلئون به ایران حکومت بریتانیا در لندن وحشتزده شد و نمایندگانی را به دربار ایران مأموریت داد، از جمله این نمایندگان سرجان ملکم بود که به خاطر رابطه دوستی بین ایران و فرانسه، از جانب دولت ایران پذیرفته نشد.
خطر حمله ناپلئون از طریق ایران و بلوچستان به هندوستان و پذیرفته نشدن ملکم سفیر انگلیس از جانب دولت ایران موجب شد کمپانی هند شرقی و دولت انگلیس به شناسایی و بررسی سرزمینهای همجوار هندوستان بپردازند. یکی از این سرزمینها بلوچستان بود که این زمان وارد تاریخ جدید خود شد. انگلیس میبایست هندوستان را حفظ میکرد و معابر لشکرکشی کشورهای اروپایی به هندوستان و مرزهای دفاعی شبه قاره را در اختیار خود میگرفت از طرفی روسیه نیز از آغاز سده هجدهم بر دریاهای گرم جنوب و بیش از همه بر استانبول چشم طمع دوخته بود. روسیه میبایست معابر لشکرکشی به هندوستان را در اختیار خود میداشت تا لندن را لااقل به تسلیم استانبول وادارد. این عوامل سبب شد انگلیس برای دفاع از هندوستان به شناسایی سرزمینهای غربی آن بپردازد که بلوچستان یکی از آنان بهشمار میرفت.
اهمیت هندوستان برای امپراتوری انگلیس به قدری بود که برخی سیاستمداران بر این عقیده بودند که امکان زیستن برای انگلستان بدون هندوستان وجود ندارد. لرد کرزن در اینباره مینویسد: «زمانی که هند شناخته شدهاست، سرورانش همواره صاحب اختیار نیمی از جهان بودهاند». دولت انگلستان در مییابد که بر خلاف تصورات قبلی، ایران به عنوان خط دفاعی هندوستان چندان قابل اعتماد نیست و روسیه نیز میتوانست با عبور از شمال خراسان به خان نشینهای آسیای مرکزی دست یابد؛ بنابراین، لندن و حکومت کمپانی در هندوستان بر آن شدند تا تلاش خود را در آسیای مرکزی به کار اندازند و دیوار دفاعی هند را از بلوچستان به آسیای مرکزی تغییر دهند. به دنبال آن در دهه ۱۲۵۰ هـ. ق/ ۱۸۳۰ م در انگلستان اجماع فزایندهای پدید آمد مبنی بر اینکه، روسیه به زیان ایران، عثمانی و آسیای مرکزی در حال توسعه بخشیدن به قلمرو خود میباشد و از همینجا طرح «مسئله شرق» یا «بازی بزرگ» ریخته شد. در این طرح، بلوچستان به عنوان سرزمین حایل در برابر پیشروی و توسعهطلبی فزاینده روسیه به هندوستان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار شد. در این برهه زمانی انگلیس به دنبال سد دفاعی محکم و استواری میگشت تا بتواند با خیال راحتتری به سلطه خود در هندوستان ادامه دهد. آنان سد دفاعی خود را در مناطق مرکزی بلوچستان یافتند که دولت مرکزی ایران بعد از تصرف آن سیاست قاطعی برای تسلط کامل بر آن نداشت و این همان چیزی بود که انگلیسیها خواستار آن بودند چرا که به راحتی میتوانستند مناطق استراتژیک را از همدیگر جدا کرده به نقشه خود یعنی ایجاد کمربند حایل دست یابند.
با پایان یافتن جنگهای ایران و روسیه، دولتمردان ایران تصمیم گرفتند بلوچستان را تحت مالکیت خودشان درآورند اما انگلیسیها تصور میکردند که دولت ایران هر قدمی که به سمت هندوستان برمیدارند بهطور قاطع به اشاره دولت روس است. انگلیس از اساس تفکر دولت و دربار ایران، دربارهٔ بلوچستان آگاه شده بود. ایران از آغاز سلطنت سلسله قاجار مرز طبیعی جنوب شرقی خود را با احتساب بلوچستان جزو متصرفات ایران، رود سند میدانست. عباس میرزا در خلال گفتگوهای دوستانه و خصوصی با مأمورین انگلیس بارها به این مطلب اشاره کرده بود و محمدشاه نیز بر همین عقیده بود. در نتیجه انگلیسیها درصدد ممانعت از پیشروی ایران به طرف شرق برآمدند که اولین مورد آن مسئله هرات و به دنبال آن تقسیم بلوچستان بود که با تعیین حدود مرزی این مناطق، هم خط دفاعی هندوستان را کامل کردند و هم به پیشروی ایران به سمت شرق برای همیشه پایان دادند.
با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه و توجه دولت مرکزی به بلوچستان برخی سرداران و حاکمان نواحی مختلف این ناحیه، داوطلبانه اطاعت خود را از دولت اعلام نمودند (سپاهی:۱۲۴). و این بدان دلیل است که امیرکبیر صدراعظم ایران در آن زمان اهمیت ویژهای به بلوچستان میداد و آن هم به خاطر آگاه بودن او از سیاستهای انگلیس در بلوچستان بود. در این دوران نیز مبارزاتی در بلوچستان برای استقلال دوباره رخ داد اما با سیاستهای امیرکبیر بلوچها به شدت سرکوب وعده زیادی کشته شدند و دوباره به اطاعت از ایران گردن نهادند. انگلیسها از این وضع نگران شدند، زیرا با گسترش مرزهای شرقی ایران، ایران را به هند نزدیکتر میدیدند. با توجه به چنین اوضاعی، دولت انگلیس در سال ۱۸۵۳/۱۲۷۰ق. به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ بیشتر ایران در بلوچستان، مأمورانی از سند به بلوچستان اعزام کرد. جاسوسان انگلیسی مردم بلوچ را تحریک به مبارزه علیه دولت ایران کرده بودند. دولت انگلیس در این سالها سعی میکرد با ایجاد جو خودآگاهی در میان مردمان بلوچ آنها را به مبارزه علیه دولت مرکزی وادارد اما اقدامات آنها در این زمان نتیجه دلخواه را نداد و انگلیسیها درصدد برآمدند تا به ترفندهای دیگر متوسل شوند.
پس از معاهده پاریس و استقلال افغانستان، مشکلات انگلیسیها در هند، برای چند سال، آنها را از دخالت علنی در بلوچستان بازداشت، اما شورش هند در سال ۱۸۵۷م/ ۱۲۷۴ق انگلیسیها را در تقسیم بلوچستان مصمم کرد. انقلاب هندوستان و خطری که در آن مقطع تاریخی متوجه امپراتوری بریتانیا شد، آثار و نتایج عمیقی در ایران به جای گذاشت. از جمله مهمترین این آثار ارتباط تلگرافی هندوستان با اروپا و با انگلیس و در نتیجه کشیده شدن خطوط تلگراف در ایران بود. برای ایجاد خطوط تلگرافی در بلوچستان، مذاکرات توسط افسران انگلیسی با دولت ایران شروع شد، اما این مذاکرات با مخالفت و مقاومت شدید در ایران مواجه شد. دولتمردان وقت ایران به هیچ عنوان نمیخواستند پای مأموران انگلیسی به نقاط تصرف شده، به خصوص نواحی جنوب به ویژه در میان طوایف بلوچستان باز شود. انگلیسیها سرهنگ اپستویک را برای حل این مسئله به سمت سفارت تهران برگزیدند. سرانجام امتیاز کشیدن خطوط در ۲۴ جمادیالثانی ۱۲۷۹ ق / ۱۷ دسامبر ۱۸۶۲ م با دولت ایران به امضا رسید. در آن زمان صدارت ایران با امینالدوله بود که با انگلیسیها رابطه صمیمانهای داشت.
مأموران انگلیسی به هنگام مطالعه، برای کشیدن خطوط تلگرافی پی بردند که کشیده شدن خطوط تلگراف زمینی در بخشی از نواحی ساحلی بلوچستان، برای کنترل و سرانجام جدایی این نواحی مجاور، فرصت مناسبی میتواند باشد. بنابراین تحقیق و بررسی از این نواحی بر عهده سر فردریک گلداسمیت گذاشته شد.
با عبور سیم تلگراف از بلوچستان، دولت انگلستان گلداسمیت را با چند افسر دیگر به بلوچستان فرستاد، اما آنها با مقاومت و مخالفت بلوچها مواجه شدند. افسران انگلیسی به فرماندهی گلداسمیت به این نتیجه رسیدند که تنها از طریق کنار آمدن با سران طوایف و قبایل میتوانند بر حاکمیت خویش در بلوچستان تداوم بخشند. به همین خاطر عمدهٔ سران، خانها و سردارهای بلوچ را با دادن اسلحه و مقرری فریب دادند و به بهانه عبور خط تلگراف در هر محل تلفنخانهای برپا کردند و پرچم انگلیس را بر فراز آن برافراشتند. بدین سان انگلیسیها در سرتاسر بلوچستان نفوذ کردند و از طریق محدود مقرری که به سرداران بلوچ میدادند از آنها تعهد گرفتند تا از سیمهای تلگراف مراقبت نمایند.
در این میان عدهای دیگر از بلوچها که بهرهای نبرده بودند، دست به تحریکات زدند، در نتیجه سیمهای تلگراف را قطع، و برای مأموران انگلیسی مزاحمت ایجاد میکردند و بعضی از کارکنان را کشته، برخی را اسیر نمودند. این پیشامدها سبب شد دولت انگلیس از ایران بخواهد مرز بین ایران و هند در بلوچستان تعیین شود. دولت ایران با این تقاضا موافقت ننمود. گلداسمیت بلوچها را تحریک نمود تا دوباره مبارزات خودشان را آغاز کنند. ناصرالدین شاه متوجه این خطر شد که چنانچه رضایت انگلیس را فراهم نکند، ممکن است بلوچستان تصرف شده را از ایران مجزا نماید. در سال ۱۲۸۸ق. انگلستان عدهای سرباز هندی را به پنجگور فرستاد و خیال داشت تمامی بلوچستان را فتح کند. ناصرالدین شاه از این نقشه باخبر شد و با سفیر انگلیس در تهران در این باب مذاکره نمود. سفیر انگلیس اظهار کرد که اگر دولت ایران خواهان دوستی با دولت انگلیس است، باید خطوط مرزی بلوچستان را با مرز هند تعیین نماید. ناصرالدین شاه نیز این پیشنهاد را پذیرفت. از طرف ایران وزیر خارجهمیرزا سعیدخان و آصف الدوله حاکم کرمان و چند نفر دیگر معلوم شدند. از طرف انگلستان گلداسمیت و دو افسر مهندس تعیین گردیدند، اما نتیجه مطلوبی حاصل نشد. در این جلسه قرار شد دولت انگلیس سالی سه هزار تومان جهت محافظت از تیرها و سیستم تلگرافی که در قسمت بلوچستان واقع میشد پرداخت نماید و تعیین مرزها به ملاحظاتی، نامعلوم و مسکوت ماند. در این زمان انگلیسیها با کاشتن تیرهای تلگراف در گوشه گوشه بلوچستان و گسترش نفوذ خود دراین سرزمین و در نهایت با تفرقه انداختن بین مردم بلوچستان کمکم به اهداف خود نزدیکتر شدند.
در سال ۱۸۶۲م. در دیوار دفاعی هندوستان، تنها منطقهای که ترتیب قطعی برای آن، مطابق نقشه انگلستان داده نشده بود، منطقه بلوچستان بود. در آن هنگام خان کلات قسمتهای شرقی بلوچستان را تحت اداره یا نفوذ خود داشت. انگلستان درصدد بود بلوچستان را دوباره به صورت کشوری مستقل درآورد.
اولین کمیسیون برای تعیین مرزهای شرقی ایران، بین دولت ایران و خان کلات به حکمیت انگلستان تشکیل گردید، انگلیسیها به ظاهر نقش حکم را بازی میکردند اما در واقع مدعی آنها بودند و مطرح نمودن خان کلات بهانهای بود برای استقلال بلوچستان از ایران. بعد از شکست آقاخان محلاتی در مأموریتش برای استقلال بلوچستان، دولت انگلیس بر آن شد که این امر را توسط یکی از خوانین مقتدر محلی و با توسعه بخشیدن قلمرو او انجام دهد. مقتدرترین و مناسبترین فرد برای این منظور خان کلات بود. که انگلیس آن را تحتالحمایه خود کرد و بعد آن را جزء امپراتوری هند درآورد.
ایجاد روابط سیاسی بین دولت انگلیس و خان کلات باعث شد که از اغتشاشات بلوچستان جلوگیری شود و مقام حکمرانی خان کلات استحکام پیدا کند، اما لازم بود ترتیبهای تازه اتخاذ شود که سرحدات غربی این مملکت از تجاوزات مصون بماند و از دولت ایران که قریب بیست سال بود به سرحدات کلات تجاوز میکرد جلوگیری شود، و در بین یک حد و حدودی معین گرددبهزادی:۱۲۵. زمانی که ابراهیم خان در اوایل دهه ۱۲۷۰ق. در حکومت بلوچستان مستقر شد دامنه فتوحات وی انگلستان را مضطرب کرد و به فکر چاره جویی انداختبهزادی:۱۲۸. دولت انگلیس میپنداشت که در صورت عدم مداخله، ابراهیم خان تمامی حوزه حکومتی خان کلات را فتح خواهد کرد و مرزهای شرقی ایران به هند نزدیکتر میشود. آنان درصدد برآمدند تا با تعیین حدود رسمی بین بلوچستان و کلات از پیشروی ابراهیم خان حاکم بلوچستان به سمت سرزمینهای غربی هند جلوگیری کنند.
با شکایات متعدد دولت انگلیس به دربار و دولت ایران، ایران تحت سرپرستی میرزا حسین خان سپهسالار در سال ۱۸۷۱م / ۱۲۸۷ق. حاضر به تحدید رسمی مرزهای ایران و کلات با حکمیت دولت انگلیس شد. سر فردریک گلداسمیت به عنوان حکم انگلیس تعیین گردید. از طرف دولت ایران میرزا معصوم خان انصاری به عنوان رئیس کمیسیون مرزی انتخاب شد.
بر اساس موافقتنامه تعیین حدود مرزی کمیسیونرها ی یاد شده آزادی خواهند داشت نقشهای از متصرفات ایران در بلوچستان و متصرفات خان کلات با مرزهای آن ترسیم کنند و آن را با خود به تهران بیاورند، پس از آن مسئله با آگاهی دولت بریتانیا به گونهای عادلانه تصمیم گرفته میشود. نماینده ایران میرزا معصوم خان در راه بازگشت به تهران به دولتمردان ایران مینویسد: «... این مأمور انگلیسی]گلداسیمد [جز حمایت و تقویت خان کلات و تحصیل سند که کیج و تمپ و بلیده و مند و کوهک و اسپندار و بلکه بیشتر سرباز و دشت باهو تعلق به خان معزی الیه دارد و خیال دیگری ندارد...». به طوری که از نامه میرزا معصوم خان بر میآید، انگلیسیها در نقشه خود قصد داشتند، نواحی تمپ، کیج، بلیده، مند، کوهک و اسپندار و حتی نواحی سرباز و دشت باهو را از بلوچستان تحت مالکیت ایران جدا و به بلوچستان تحت تصرف انگلیس و به خاک کلات بیفزایند.
تلاشهای میرزا معصوم خان برای قرار دادن کیج و مند در قلمرو ایران به جایی نرسید. ناحیه دیگر که در این زمان مورد اختلاف بین گلداسمیت و میرزا معصوم خان بود، ناحیه کوهک و اسپندار بود. اما با همه تلاشهای مأموران ایرانی در افزایش سهم ایران از بلوچستان، دولت ایران در اوت سال ۱۸۷۱م/ جمادی الآخر ۱۲۸۸ق. پذیرفت که نقشهها و یافتههای یکجانبه گلداسمیت، مبنای صدور رأی نهایی قرار گیرد. بدین ترتیب مناطقی از بلوچستان تحت مالکیت ایران جدا و به خان کلات داده شد که حاکم بلوچستان که از دست نشاندگان حکومت ایران بود و شاه ایران از این امر ناراضی بودند. نارضایتیهای حاکم بلوچستان و اقدام خودسرانه او برای تصرف نواحی از دست رفته، بعد از کمیسیون مرزی اول، سبب شد زمینههای تشکیل کمیسیون دوم مرزی نمایان شود.
هر چند دولت ایران نقشه گلداسمیت را برای تعیین حدود مرزی از خلیج گواتر تا جالق قبول نمود، اما اختلاف بر سر کوهک و بخشی از دره ماشکید همچنان باقیماند. حاکم بلوچستان عصبانی و ناراحت از اصل تشکیل کمیسیون و تعیین رسمی سرحدات و به محض مراجعت هیئتهای طرفین از بلوچستان خودسرانه به اشغال و تصرف کوهک پرداخت. با تصرف کوهک توسط حاکم بلوچستان انگلیسیها درصدد زیر فشار گذاشتن دولت ایران به منظور دست کشیدن از کوهک برآمدند.
وزیر مختار انگلیس در تهران، طی نامهای به وزارت خارجه ایران، تقاضا کرده بود که با توجه به پذیرفتن نقشه گلداسمیت توسط دولت ایران، مسئله کوهک حل و فصل شود. با ادامه کنترل کوهک و اسپندک توسط دولت ایران، مأموران انگلیسی به فکر افتادند این مناطق را از دست ایران خارج نمایند.
به دنبال تعیین حدود و علامتگذاری بخش اول از مرزهای مکران (بلوچستان امروزی)، در سال۱۲۹۰ق. تامسن وزیر مختار انگلیس، طی نامهای به ایران خواستار تعیین حدود مرزی ایران و کلات از جالق تا ملک سیاه کوه شد. یکی از مهمترین عواملی که سبب شد انگلیسیها دو سال بعد از کمیسیون مرزی اول، تقاضای تشکیل کمیسیون دیگری بنمایند، بدون شک ترس آنها از تصرف قسمتهایی بود که تعیین حدود نشده بود. ترس انگلیسیها از آن بود که با تصرف کوهک توسط حاکم مکران امکان داشت کوهک و نواحی اطراف آن در قلمرو ایران داخل گردد. انگلیسیها بعد از تصرف کوهک توسط ابراهیم خان به تلاشهای خود برای استرداد این ناحیه به خان کلات ادامه دادند.
در نامهای که سفیر انگلیس به دولتمردان ایران نوشته بود، به خط مرزی گلداسمیت استناد نموده بود. طبق این نقشه، جالق و کله گان حدود مرزی ایران را تشکیل میدادند. در ادامه تقاضا کرده بود که خط مرزی از جالق الی کوه ملک سیاه در زمستان آینده تعیین شود. اما دولت ایران نواحی کوهک و ماشکید را متعلق به خود میدانست و با این طرح مرزی جدید انگلیس مخالف بودند.
بعد از آنکه سفارت انگلیس با اصرار دولت ایران، بر تعلق کوهک و ماشکید مواجه شد. و در این مورد با دولت ایران به نتیجه نرسید، دولت هند بریتانیا نیروهایی در سال ۱۳۱۲ق/ ۱۸۹۴ م در پنجگور در نزدیکی ایران مستقر کرد و در واقع میخواست، از راه تهدید نظامی دولت ایران را وادار به قبول درخواستهای خود بنماید ابتدا به دلیل اهمیت استراتژیکی، شاه حاضر به واگذاری ماشکید نشد، در نتیجه تعیین حدود مرزی منتفی شد. بعد از مخالفت سردارهای بلوچ، شاه دستور تشکیل هیئتی برای تعیین حدود مرزی از جالق تا کوه ملک سیاه را صادر کرد.
با حل این اختلاف، تحدید و علامت مرزی در ۲۴ مارس ۱۸۹۶ م / ۹ شوال ۱۳۱۳ ق پایان یافت و موافقت نامهای به امضا رسید در نتیجه کار این کمیسیون، حاکمیت ایران بر مناطق چون کوهک، کناربست، اسفندک، و غرب رود ماشکید که از مدتها قبل در مالکیت ایران بودند، تأیید شد، ولی بخش عمدهای از ناحیه ماشکید و از آن مهمتر ناحیه میرجاوه و شهر آن و نقاط استراتژیک این منطقه از ایران جدا شد. با جدایی این مناطق از مکران (بلوچستان امروزی) تحت مالکیت ایران علاوه بر اینکه دیوار دفاعی هندوستان کامل شد، مقاصد سیاسی انگلیس و بهرهبرداری درازمدت استعمارگران را نیز برای سالیان دراز تأمین کرد.
شرایط جوی از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در تولید محصولات کشاورزی میباشد در مناطق مختلف بلوچستان از شمال گرفته تا جنوب، زمینهای زیر کشت محصولات و باغها به چشم میخورند که زیبایی آنها نظر هر بینندهای را جلب میکند. میانگین سالانه بارش باران در بلوچستان ۱۱۰ میلیمتر است. کشت غلات، نباتات علوفه ای، محصولات جالیزی و تولیدات باغی به ویژه میوههای گرمسیری شامل خرما، موز، مرکبات، انبه، خربزه درختی، چیکو، گواوا) زیتون محلی)، پسته و انگور منحصر به فرد یاقوتی و تولیدات گلخانه ای بخشی از قابلیتهای کشاورزی و باغی بلوچستان را تشکیل میدهد. بلوچستان با داشتن شرایط آب و هوایی گرم و در نواحی جنوب استان مرطوب مستعد پرورش انواع میوههای گرمسیری میباشد که کشت و پرورش این محصولات در نقاط دیگر کشور امکانپذیر نیست. تنوع اقسام خرما از دیگر شگفتیهای طبیعت این منطقه است، حدود ۳۰ ۳۰نوع نخرما در منطقه بلوچستان کشت میشودپاپایا «یا خربزه درختی خربزه بسیار شیرین با پوستی نازک است که در سرباز وچابهاربه عمل میآید. پسته» دشت گوهرکوه شهرستان خاش نیز از انواع خاص پسته است که در سایر نقاط ایران از این نمونه دیده نمیشود. علاوه بر میوههای گرمسیری منحصر به فرد، مرکبات شامل ترنج، پرتقال، گریپ فروت و نارنگی، انواع انار و میوههای جالیزی نیز از دیگر محصولات هستند. بلوچستان از امکان صید در آبهای آزاد سواحل مکران برخوردار است و انوع مختلف ابزیان دریایی وماهی صید میشود.
...........................................
شناخت کشورها
شناخت سایر مناطق