به نام انکه جان را فکرت اموخت
درود ب همه گلهای باغ زندگانی
از شلوارک رکابی پوشان تا تاب دامن پوشان
خسته ام خسته
خسته مث اون سربازی ک 48 مرخصی گرفته بره خونه پیش خونواده اما تا پاش میرسه خونه میبینه خونشون بناییه
ممنون ک تو این مدت مارو یاری کردین انشاله ک نفساتون چاق کرده باشین و مهیا باشین چرا ک تا chekpoint بعدی توقفی نداریم پس باز وسط راه نگین اقا نگه دار بچمون جیش داره و اینا همی الان ناهار نماز سیگار دششوری تیز بپرن پایین ک عجله داریم میخام حرکت کنیم ....................................امل بابل ساری لاهیجان رشت جا نمونی بابا
دوستان بفرمایین کافه فیلم شلوغم نکنین هرکی سرجای خودش بشینه پوست تخمه ام کف زمین ببینم فیلمو قطع میکنم گفته باشم
--------------------------------------------------
درباره فیلم
نام اثر : اخرین سامورایی - 2003
کارگردان: Edward Zwick
نویسنده:
John Logan
ستارگان: Tom Cruise، Ken Watanabe، Billy Connolly، Tony Goldwyn، Hiroyuki Sanada، Koyuki و Shin Koyamada.
ژانر: تاریخی، اکشن و درام
موسیقی متن فیلم آخرین سامورایی
یکی از زیباترین کارهای آهنگساز افسانه ای هالیوود ، هانس زیمر موسیقی متن فیلم آخرین سامورایی می باشد، این موسیقی حماسی که تم شرقی نیز تا حدودی در آن بکار رفته، یکی از زیباترین قطعات موسیقی فیلم تاریخ سینماست که هر مشتاق سینما ، باید حتما یکبار آن را شنیده باشد. !
موسیقی متن The Last Samurai در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۰۳ توسط کمپانی Warner Sunset Records منتشر شد. و تمام آلبوم موسیقی توسط هانس زیمر آهنگسازی , ارنج و تولید شده بود. موسیقی آن توسط ارکستر سمفونی Hollywood Studio Symphony به رهبری ارکستر Blake Neely ضبط شده بود. آلبوم موزیک این فیلم در رتبه ۲۴ بهترین موسیقی متن های فیلم قرار دارد
برای من بسیار سخت است تا علاقه خودم و زیبایی آلبوم را از طریق کلمات بیان کنم…. تا به حال رویایی زیبا را تجربه کرده اید…رویایی به شدت خالص که هیچ وقت از ان خسته نشده باشید؟ صبح روزی بهاری را متصور شوید…. در جای مورد علاقه ی خودتان در هر جای این دنیا نشسته اید, در بالکن خانه ی دوران کودکیتان , در ساحل دریا, در بالای تپه ای یا در اغوش کسی که عاشق او هستید…. درباره ی یک ساعت قبل از طلوع آفتاب صحبت می کنم. در آن ساعت زیبا شما شاهد چیزی جادویی در آسمان هستید, انگار اتشی در اسمان وجود دارد , شاهد رنگ های مختلفی در آسمان هستید.
حالا فرض کنید که یکی از بهترین خاطره های خود را به یاد می آورد.
زمانی که آن شادی را تجربه کردید مهم نیست مال دو هفته قبل است
یا مال ۲۰ سال قبل, یا حتی خاطره ای از دوران کودکیتان.
ان خاطره انچنان خوشحال کننده است که وقتی به ان فکر می کنید
به مدت طولانی به اعماق ان فرو می روید و از ان لذت می بردید.
خیلی خب حالا بهترین موقعیت را تصور کردید. حسی که موسیقی فیلم آخرین سامورایی ایجاد می کند دقیقا همین است.
هانس زیمر ان نقطه پنهان در وجود من را پیدا کرد و ان را به نت موسیقی تبدیل کرد. آن رویایی بینظیر هم اکنون به موسیقی تبدیل شده است. او به چیزی که فکر میکردم غیر ممکن است دست پیدا کرد. برای این که ان رویا را پشت هم و در هر زمانی که بخواهم تجربه کنم, برای برگشت به بهترین خاطرات زندگی ام, برای ارتباط با خودم در هر زمانی که بخواهم. او آلبوم موزیک فیلم آخرین سامورایی را خلق کرد. باغ های آرامش بخش ژاپنی دقیقا همین هدف را دارند.
هر ترک در جایگاه درست خود قرار دارد. موسیقی همانند آبی روان در باغی می باشد که من را به رویایی دعوت می کند. در ان باغ همیشه بهار است. درست در همان اغاز آلبوم ان حس ابدیت بوجود می آید. یک جورایی زمان متوقف می شود.
A Way of Life
ترک “A Way of Life” تولد است… از سمت عابدین سواحل بی کران دریا است. در ان شاهد موسیقی فلوت ژاپنی , ویولن و استرینگ گرمی هستیم. هنگام گوش دادن به این ترک چشمانم را می بندم و من را به پروازی غیر قابل توصیف می برد.
Specters in the fog
قطعه ی “Specters in the fog” همانند ضربان قلب است که در حال قوی و قویتر شدن است. ملودی که در ابتدای این ترک وجود دارد غیر قابل توصیف است. یادم می آید هنگامی که برای اولین بار به این آلبوم گوش میدادم به این ترک که رسیدم از شدت زیبایی ان اصلا توانایی رفتم به قطعه بعدی را نداشتم و پشت سر هم و مداوم ان را پخش می کردم. دوست داشتم موسیقی ان مداوم در وجود من بماند. بخش ابتدایی این ترک به محض پخش شدن انچنان تاثیرگذار است که اصلا نمیتوانم در زمان گوش دادم به ان آرام بگیرم مدام در هنگام گوش دادن به ان دست هایم را به همراه ریتم موسیقی تکان می دهم و هیچ کنترلی روی انها ندارم. در این ترک سه ابزار موسیقی با هم نواخته می شوند و غوغایی به پا می کنند, هرچی بگم کم گفتم.
A hard teacher
قطعه “A hard teacher” در بین ۵ قطعه برتری است که تا به حال نوشته شده اند. با این موسیقی میتوانید ان روستای کوهستانی ایده آل ژاپنی را که داخل فیلم شاهد ان بودیم , متصور شوید. آن لطافت و ملایمت و ظرافتی که در این قطعه وجود دارد من را به دوران کودکی می برد. و خاطرات خالصی که در ان زمان داشتم را تدایی می کند. قطعه ای متفکرانه و شاهکارانه است.
پیشنهاد ویژه : دانلود موسیقی فیلم شوالیه تاریکی بر می خیزد (The Dark Knight Rises)
پیچیده ترین قطعه آلبوم “Idyll’s End” است. بیت بسیاری از تم های آلبوم در ان وجود دارد و میتوان گفت کوتاه شده ی همه ی انها است. قطعه ی “Red warrior” همانند شمشیر ژاپنی سخت و محکم است.
A small measure of peace
دو ترک پایانی آلبوم “The way of the sword” و “A small measure of peace” بازگو کننده ی داستان خود هستند. جاده ای طولانی و گاهی اوقات سخت و نفس گیر همه این چیز ها جلوی شما را از رفتن به خانه نمی گیرد. این دو ترک همیشه من را یاد این موضوع می اندازند مهم نیست چه اتفاقی رخ دهد همیشه مسیر وجود دارد. هیچ وقت راهم را گم نمیکنم و به small measure of peace (آرامش کوچک) را پیدا می کنم.
در زمانی که در لب ساحل هستید و به دوردست ها نگاه می کنید به این ترک گوش دهید. گوش داده به این البوم در صبح بهاری واقعا لذت بخش است. زیبایی که در این آلبوم است بدون شک مو به تن شما سیخ خواهد کرد و اشک را به چشمانتان خواهد آورد. قطعا گوش دادن به آلبوم آهنگ فیلم آخرین سامورایی جزء واجبات است.
تولید فیلم The Last Samurai
اکثر فیلمبرداری در نیوزیلند در منطقه Taranaki انجام شد. تیم بازیگری این فیلم اکثرا بازیگرانی ژاپنی بودند و تیم سازنده ی فیلم آمریکایی بودند. این لوکیشن فیلمبرداری به دلیل شباهت Egmont/Mount Taranaki به Mount Fuji انتخاب شده بود. همچنین در انجا جنگل های زیاد و زمین های کشاورزی را شاهد هستیم. مدیر لوکیشن Charlie Harrington منطقه کوهستانی را در کتاب سفر پیدا کرده بود که از تیم سازنده خواست او را به Taranaki بفرستند تا این منطقه را بررسی کند.
تعداد زیادی از سکانس های روستا در استودیوی برادرام وارنر در Burbank , کالیفورنیا فیلمبرداری شده بود. تعدادی از سکانس ها هم در Kyoto و Himeji, Japan صورت گرفته بود. به طور کلی فیلمبرداری فیلم در ۱۳ لوکیشن مختلف انجام شده بود. و تام کروز هم شاهکار بازیگری خود را ارائه داده بود. فیلم بر اساس فیلمنامه اصلی با عنوان “The Last Samurai” نوشته ی جان لوگان می باشد. خود پروژه هم از کارگردان و نویسنده Vincent Ward الهام گرفته است. که بعدا به عنوان تهیه کننده اجرایی در فیلم حضور داشت.
“وارد” حدود ۴ سال به دنبال کار تولید فیلم بود و با کارگردانان مختلف از جمله (Francis Ford Coppola, Peter Weir) صحبت داشته اما در پایان به Edward Zwick علاقه مند شده.
جوایز دریافتی
فیلم آخرین سامورایی ۳۹ بار نامزد دریافت جایزه از آکادمیهای مختلفی شده است که در این میان ۴ نامزدی آن برای دریافت جایزه اسکار بوده است. در نهایت، آخرین سامورایی ۱۵ بار برنده جوایز مختلفی شده است.
امتیازات فیلم:
۷.۷ / ۱۰ (IMDb)
بر اساس وب سایت “Rotten Tomatoes” از ۲۲۱ نقدی که از فیلم انجام شده بود
فیلم با ۶۶ درصد نظر مثبت رو به رو شده بود و امتیاز ۶٫۴۳ از ۱۰ دریافت کرده است.
بر اساس وب سایت “Metacritic” از ۴۳ نقدی که از فیلم انجام شده امتیاز ۵۵ از ۱۰۰ را دریافت کرده.
======================================================
خلاصه داستان
آخرین سامورایی، فیلمی در ژانر تاریخی، اکشن و درام به نویسندگی جان لوگان که توسط ادوارد زوئیک کارگردانی شده است. تام کروز برای حضور در این فیلم، چندین ماه آموزش شمشیرزنی دید. افسری امریکایی که از زندگی و اعمال خود به غایت گریزان است و برای رهایی از این خستگی ماموریتی برای مقابله با سامورایی ها را قبول میکند تا به آموزش ارتش ژاپن بپردازد . در این میان در نبردی بین ارتش ژاپن و سامورایی ها، کاپتان اتان الگرن به اسارت جنگجویان بومی ژابن در می آید و در این بین با فرهنگ و طرز فکر آنها آشنا شده و …
=================نکات فیلم=================
سامورایی کیست ؟
سامورایی (Samurai) در واقع نجیبزادگان نظامی و افسرانی بودند که در قرون وسطی و عصر تجدد ژاپن زندگی میکردند. شاید بسیاری از ما به واسطه فیلم "آخرین سامورایی" با آنها آشنا شده باشیم اما آنها به اندازه تاریخ کشور ژاپن اهمیت دارند. در زبان ژاپنی به ساموراییها "بوشی یا بوکه" میگویند که در اصل به معنای ملازمت و یاری کردن است. در واقع آنها ملازمان نجیب زاده و جنگجویان بودند که وظیفه پاسداری از سرزمین ژاپن را بر عهده داشتند. آنها در قالب ارتش خصوصی و ماهر توسط اربابان محلی به نام "دای میوها" استخدام میشدند تا برای مقابله با هدف خاصی حرکت کنند.
چرا سامورایی ها نابود شدند ؟
کمکم با قدرت گرفتن سرداران نظامی یا شوگونهای ژاپنی بعضی از ساموراییها به سیستم دولت راه پیدا کردند و حکومت را به دست گرفتند. این روند از سال 1603 میلادی یا سال 1873 ادامه داشت. در اواسط قرن 19 میلادی عصر تجدد در ژاپن آغاز شد و با ورود مستشاران غربی، حاکمان ژاپن تمایل پیدا کردند تا سبک زندگی و حکومت داری خود را تغییر دهند. در زمان امپراتور مینجی وزیر جنگ ژاپن که فردی به نام یاماگاتا بود تصمیم گرفت قانون خدمت عمومی سربازی را تصویب کند تا قدرت از سپاه ساموراییها گرفته شود و این گونه ساموراییها تضعیف شدند.
لوکیشن فیلم آخرین سامورایی
شاید شما هم تصور کنید که به دلیل موضوع فیلم محل تصویربرداری آن در کشور ژاپن است، اما جالب این که بدانید لوکیشن فیلم در کشور نیوزیلند بود. البته سکانسهای مربوط به قصر پادشاه در قصر مینجی در توکیو تصویربرداری شد، اما بقیه سکانسها از جنگها یا محله زندگی ساموراییها در کشور نیوزیلند انجام شد. مهمترین لوکیشن های فیلمبرداری آخرین سامورایی به ترتیب زیر هستند:
- خانه محلی ساموراییها در قلعه کاتسوموتو (Katsumoto’s temple) در شهر تاریخی هیمجی نزدیکی شهر کوبه ژاپن قرار دارد.
- قلعه پادشاهی نیز در قصر مینجی شهر توکیو قرار دارد.
- دهکده ساموراییها در آوکلند نیوزیلند، شمال تاراناکی و دره اوروتی (Uruti Valley) قرار دارد. این دهکده انتخاب شد چون کوه تاراناکی شباهت بسیاری با کوه فوجی ژاپن دارد.
- رستورانی که در آن تام کروز به نمایندگان ژاپنی معرفی میشود در منطقه هالیوود نزدیک گرین کستل در خیابان ساوت ریموند 99 قرار دارد.
====================================نقد و بررسی====================================
نقد اول
در روزهایی که دست یافتن به واقعیت محض تمام هدف زندگی انسانها شده، افسانهها تاثیر عمیقی بر انسان میگذارند. گاه آنقدر غرق در روزمرگیها و یکنواختی میشویم که از یاد میبریم زیستن و جنگیدن برای حفظ شرافت از افتخارات پدران ما بوده است.
فیلم «آخرین سامورایی» به کارگردانی ادوارد زوویک، تلاش میکند این داستان تاریخی را در گوش مردمان امروز زمزمه کند.
کاپیتان ناتان آلگرن(تام کروز) یکی از جنگجویان سپاه ژنرال کاستر در جنگهای علیه سرخپوستان بوده و خاطرات کشته شدن زنان و کودکان بیگناه قبایل سرخپوستی عذابش میدهد، آنچنان که برای رهایی از این خاطرات به الکل پناه آوردهاست و تقریباً همیشه دائمالخمر است.
او اکنون برای یک شرکت اسلحهسازی با توجه به مهارتش در تیراندازی تبلیغ میکند.
در یکی از روزها یکی از همسنگران سابقش به او پیشنهاد کار میدهد.
از طرف دولت ژاپن از او خواسته میشود برای آموزش سربازان ژاپنی و تجهیز آنان به سلاح گرم ناتان به ژاپن برود. این ساخت سپاه جدید هدفی دارد و آن از بین بردن ساموراییهایی است که اطرافیان امپراتور، امپراتور جوان را از آنان بیم میدهند و تلاش میکنند او را قانع سازند ساموراییها و در صدر آنان، کاتسوموتو(کن واتانابه) قدرت را از کف او خارج میسازند. ناتان با وعدهی یک حقوق خوب به ژاپن میرود و به سربازانی آموزش میدهد که همگی دهقانند و تا بحال تفنگ ندیدهاند.
نگاهی دقیق به فیلم
فرمان حمله به سپاه کاتسوموتو در شرایطی صادر میشود که سربازان زیر دست ناتان هنوز آمادگی جنگیدن ندارند و بر خلاف نظر ناتان باید به جنگ بروند. نتیجه هم که قابل پیشبینی است: شکست.
ناتان زخمی در میان ساموراییها گرفتار میشود ولی هنوز تسلیم نشده و در صحنهای که با مرگ فاصلهای ندارد با فرو کردن نیزهای در گلوی یکی از ساموراییها خود را از چنگال او میرهاند، کاتسوموتو با دیدن او به یاد یکی از رویاهایش میافتد که ببری خشمگین در محاصره تسلیم نمیشود و به یارانش اجازهی کشتن او را نمیدهد و در نهایت او را اسیر میکنند تا اطلاعات لازم را از تحرکات ارتش به دست آورند.
ناتان را به خانهی خواهر کاتسوموتو، تاکا(کویوکی)، میبرند تا زخمش درمان شود. در خانهی تاکا هم زخم و هم اعتیاد او به الکل درمان میشود و او در مییابد آن سامورایی که مجبور به کشتنش شده، شوهر تاکا بوده و او اکنون از او و دو پسر خردسال یتیم شرمنده است.
کاتسوموتو برای شناختن ناتان دفترچهی خاطرات او را میخواند و از درگیریهای روحی او آگاهی مییابد، در مقابل ناتان هم نسبت به مردم غریبهی دهکده که با صبوری کار میکنند و کار، کنجکاو میشود و پس از مدتی به زندگی آنان علاقمند میشوند.
آرامش غریب و وقار تاکا در او تاثیر مینهد و او کمکم دلباختهی این زن ژاپنی میشود.
تام کروز در نقشی متفاوت
بازی تام کروز بسیار تاثیرگذار است. او برای بازی در این فیلم تا مدتها آموزش شمشیرزنی دیدهبود. البته خاطرهی فیلمهای خوب و حضور درخشانش در فیلمهای ماموریت غیر ممکن و چشمهای باز بسته انتظاری جز این را از او ایجاد نمیکرد.
هرچند، مدتی پس از این فیلم با اظهارات عجیبش به نفع فرقهی ساینتولوژی و ارتباط با کیتی هلمز محبوبیتش بشدت افت کرد و اینروزها تلاش میکند با فیلم جدیدش، «والکیری»، دوباره به دوران اوجش باز گردد.
تام کروز دز آخرین سامورایی
کن واتانابه در نقشی بینظیر
اما در کنار فوقستارهای چون کروز، فیلم ستارهای در خور ستایش دارد و او «کن واتانابه» است.
پس از این فیلم او یکی از بازیگران مطرح آسیایی بود که با شایستگی راه جهانی شدن را آغازید و پس از آن در فیلمهای «خاطرات یک گیشا» و«نامههایی از آیووجیما» درخشید. سه سکانس این فیلم را بسیار دوست دارم که شخصیت محوریشان واتانابه است.
اول، آنجا که او به کابینه میرود و در مشاجرهای با اومورا حاضر به گشودن شمشیرش نمیشود و آنگاه است که شمشیرش را بر دو دست میگیرد و در برابر امپراتور تعظیم میکند و میگوید: «تنها وقتی شمشیرم را کنار میگذارم که امپراتور از من بخواهند»، اما امپراتور که نوجوانی ترسو است هیچ نمیگوید، اومورا پوزخند پیروزمندانهای میزند و درد و بغضی که در صورت کاتسوموتو میآید تمام غم بزرگ یک سامورایی است که گفتنی نیست.
دیگری وقتی است که پسرش در برابر دیدگان او میمیرد و او میان رییس گروه بودن و پدر بودن خود درگیر میشود و در آخر سکانس آخر بازی اوست که از آلگرن میخواهد او را بکشد تا مانند یک سامورایی باشرف بمیرد. واتانابه در یکی از خاطراتش میگوید در یک سکانس که باید با شمشیر با کروز روبرو میشد ناگهان اشتباهی مرتکب میشود و کم مانده بود جداً سر از بدن کروز جدا کند!
-----------نقد دوم----------------
بخش اول
بیایید درباره آخرین سامورائی صحبت کنیم. وقتی که برای اولین بار این فیلم را تماشا کردم, از اعماق قلبم تحت تاثیرش قرار گرفتم و میدانم نه تنها من بلکه خیلی از افرادی که فیلم را دیدند این اتفاق برایشان رخ داده. چیزی که بیشتر از همه من رو تحت تاثیر خودش قرار داد و چیزی که هنوز که هنوزه من رو تحت تاثیر قرار می دهد, این است که سکانس های نبرد فوق العاده بودند, به شکل با شکوهی حماسی بودند و به خوبی ساخته شده بودند و به بهترین شکل طراحی شده بودند. همه چیز به شکل بی رحمانه ای واقعی به نظر می رسید.
سکانس های نبرد مرکزیت اصلی این فیلم را تشکیل نمی دادند.
مرکزیت داستان دوستی قلبی بین این دو مرد است,
که هر دو اهل فرهنگ و تمدن های کاملا متفاوت هستند.
تام کروز در نقش نیتان الگرن یک سرباز امریکایی است که کاملا شخصی مست است,
او فرضا تاریخچه ای سرشار از پیروزی دارد, اما بعدا به احمقی مست تبدیل شده است.
اما بعد از اینکه استخدام می شود که به سربازان آموزش دهد تا وارد صحنه نبرد شوند و سامورائی را شکست دهند. اما سرانجام توسط این سامورائی ها اسیر می شود, او قرار بود که کشته شود و همان موقع است که با کاتسو موتو با بازیه کن واتانابه آشنا می شود, رهبر این گروه سامورائی.
بخش دوم
کاتسو موتو از کشتن او خودداری می کند, در حقیقت از او مراقبت می کند تا سلامتی اش را کامل بدست آورد. و سعی می کند به او شیوه متفاوت زندگی کردن را آموزش دهد. در این لحظه از موسیقی فیلم آخرین سامورایی ترک فوق العاده زیبای A Way of Life پخش می شود که حقیقتا مو به تن انسان سیخ می کند.
حقیقتا این فیلم به شکل شگفت آوری بر روی یک چنین داستان زیبایی تمرکز دارد,
که در ان زمان در حال نابودی یکدیگر بودند و یاد میگیرند در کنار یکدیگر کار کنند.
از تفاوت های یکدیگر درس میگیرند و یاد میگیرند که به یکدیگر عشق بورزند.
این موضوع تاثیر احساسی زیادی روی من داشت,
چونکه معمولا در این نوع فیلم ها همش با خودمون میگیم کی قرار سکانس جنگی ببینیم!
کی قرار خون و خون ریزی راه بیوفته! چند تا جسد تیکه تیکه شده نشون بدین! بجنبین!
اما همانطور که گفتم وقتی که سکانس های جنگی وارد می شوند, به شدت تاثیرگذار هستند, حتی بعد از این همه سال همچنان قدرت خود را حفظ کرده اند. ر این فیلم CGI خیلی کم دیده می شود و اکثر ان با دوربین فیلمبرداری شده است. چنان سکانس هایی را فیلمبرداری کرده اند که همچنان هیجان خود را دارند. این فیلم رو بی انتها تصور کرم چونکه تصمیم گرفته بود بر روی فاکتور دوستی تمرکز داشته باشد. دوستی که بین این دو کاراکتر در حال رشد بود, از تمام این سکانس هایی که این دو کاراکتر در کنار یکدیگر می نشستند و صحبت میکردند خیلی لذت بردم.
بخش سوم
اکثر مواقع انها صحبت خاصی هم با یکدیگر انجام نمی دهند, تنها از گفت و گو با یکدیگر لذت می برند.
انها از یادگرفتن چیزهای مختلف از یکدیگر لذت می بردند, از این لحاظ فیلم فوق العاده است.
یک موضوع دیگری هم بود که من رو تحت تاثیر قرار داد, وقتی که این فیلم منتشر شد,
خیلی از مردم شاکی بودند که یک فیلم دیگر با رهبری سفید پوست,
که با تمدنی به نام آخرین سامورایی رو به رو می شود و تام کروز هم اخرین سامورایی قهرمان می شود.
کاملا مشخص بود این شکایت از طرف افرادی بود که اصلا فیلم را تماشا نکرده بودند. چونکه این فیلم درباره دو فرهنگ مختلف است که در جنگ با یکدیگر بودند, انها یاد میگیرند که به یکدیگر احترام بگذارند و این موضوع باعث می شود انها با یکدیگر دوست شوند و حتی همدیگر را هم دوست داشته باشند. هیچ جای این فیلم نژادپرستی وجود ندارد.
نکته ای که درباره عنوان این فیلم وجود دارد, عنوان فیلم “آخرین سامورایی” است
اما منظورش یک سامورایی نیست, کلمه سامورایی در اینجا جمع است, یعنی اخرین گروه بازمانده سامورایی.
فقط منظور تام کروز نیست, منظور اخرین گروه بازمانده سامورایی است.
این شکاست ها رو کاملا سطحی می دونم.
راستی این موضوع رو فراموش نکنم, باید به هانس زیمر آفرین گفت, چون با ساخت موسیقی فیلم آخرین سامورایی بدون شک شاهکاری تمام عیار خلق کرده بود. مثلا ترک Ronin اینقدر زیبا بود که تقریبا در تریلر هر فیلمی بعد از این فیلم قرار گرفته بود.
بخش چهارم
موضوعی که وجود دارد, بازی کن واتانابه رو برای اولین بار در این فیلم دیده بودم. یادمه اون زمان با خودم گفتم Holy Shit این آدم دیگه کیه! این دوستمون کارش حرف ندارد. و واقعا هم در این فیلم خوش درخشید, توی این فیلم عاشقش هستم. اون عشق عجیبی نسبت به کشورش به فرهنگش و به امپراتوریش دارد. اما اون این موضوع را میدید که دارد به سمتی می رود که زیاد موافقش نیست, و به خاطر همین عشق شدیدش به این نتیجه می رسد که باید راه مقابله رو در پیش بگیرد. همین موضوع باعث شده بود کاراکتر خیلی جالبی از کار در اید.
و ان تقابل با تام کروز, که به نظر می امد با کشمکش مشابه ای رو به رو است, چونکه در پیش زمینه او یک آمریکایی خالص بود. اما به ناگهان وارد این دنیا شده است که مردمی را می بیند که درکنار یکدیگر در آرامش زندگی می کنند, و حاضر هستند برای یکدیگر جان خودشان را هم بدهند. خب این دو کاراکتر یاد میگیرند که با یکدیگر کنار آیند و تماشای این موضوع برای من تجربه ای خارق العاده بود. میشه دوباره بگم! سکانس های نبرد فوق العاده بودند.
این فیلم من رو با بازیگر یوکی ساناتا آشنا کرد که بازیگر ژاپنی فوق العاده ای است.
که در فیلم ژاپنی Ring بازی او را دیده بودم.
عاشق این بشر هستم و وقتی او را در این فیلم دیدم به شدت شیفته او شدم.
او در این روستا زندگی می کند و زیاد حس خوبی از حضور کاراکتر تام کروز در انجا ندارد.
“از تو خوشم نمیاد! تو مثل من نیستی!” دیدن اینکه این دو کاراکتر هم با هم کار می کنند هم خیلی خوب بود. امتیاز من به فیلم اخرین سامورایی A+ است.
==============================تحلیل فیلم==================================
چکیده :
بازی تام کروز بسیار تاثیرگذار است. او برای بازی در فیلم آخرین سامورایی The Last Samurai 2003 تا مدتها آموزش شمشیرزنی دیده بود. البته خاطرهی فیلمهای خوب و حضور درخشانش در فیلمهای ماموریت غیر ممکن و چشمهای باز بسته انتظاری جز این را در آن سال از او ایجاد نمیکرد.
عوامل فیلم مطالعهی عمیقی بر فرهنگ شرق و ژاپن انجام دادهاند که در لباسها، صحنهآرایی و حتی روایت ظرایف سنت هاراگیری و چرایی وجودش مشهود است. جالب آنست که بدانید امپراتور نوجوان فیلم که آنقدر دیر و پس از گذشتن کار از کار به سخن میآید، همان امپراتور میجی بزرگ است که در زمان حکومت طولانی مدتش ژاپن را به بالاترین سطح توسعه و پیشرفت نسبت به نیاکان خود رساند و چه بسا او را از نیکترین امپراتورهای سرزمین آفتاب هم نام برده اند، سرزمینی که شاهبیت غزلهایش را شکوفههای گیلاس میسرایند.
آخرین سامورایی 2003 فیلمی خوش ساخت و پرشکوه است. اما یکی از ایرادهای اصلی فیلم صحنه پایانی آن است که بیش از حد کشدار شده و در آن ضعف و زوال سامورایی ها تصویر می شود. خاتمه فیلم زیبا و دوست داشتنی است ، اما نحوه روایت زوئیک به دلیل طولانی بودن ضعیف از کار درآمده است. آخرین سامورایی شروعی عالی و غافلگیرکننده دارد اگر در پایان نیز این گونه بود، آن وقت کار ادوارد زوئیک هیچ گونه ضعفی نداشت.
.......
آخرینسامورایی؛ چشمان غران، لبان خندان
روایت آخرین سامورایی (the Last Samurai) ساختهی ادوارد زوئیک؛ درباره رویارویی دو جنگجوست که با وجود دوری و بیگانگی فرهنگی؛ سر آخر به تعاملی عارفانه میرسند.
نیویورک ، بهار ۱۸۷۶، جشن پیروزی سواره نظام امریکا. "کاپیتان ناتان آلگرن" به عنوان سردار فاتح در این جشن معرفی میشود. ناتان میداند که این تقدیر به دلیل کشتار یکدست و تمیزیاست که اوو افرادش در قصابی کودکان و زنان سرخپوست به راه انداخته بودند. او در بدترین شرایط روحی و پشیمان و منفعل از کرده خویش بی تاب و مستاصل است.
اما یک اتفاق می تواند او را از محیط آلوده و کثیف سیاسی و نظامی امریکا دور کند؛ دعوت امپراتور ژاپن از او و گروه همراهش برای رفتن به کشور آفتاب تابان و ساماندهی ارتش آنجا.
آنها باید ساموراییها را از بین ببرند. اما قضیه به همین سادگی نیست و دست تقدیر سرنوشت دیگری برای او رقم زده است. اولین درگیری او و ساموراییها منجر به دستگیری ناتان میشود. او که شدیدا زخمی شده به دهکده اصلی و مقر مرکزی ساموراییها برده میشود.
به دستور کاتسوموتو رهبر ساموراییها بدقت از او پرستاری میکنند. ناتان رفته رفته به درک عمیقی از فرهنگ عارفانه ، انسان دوستانه و صلح طلب سامورایی میرسد. گفتگوهای او و کاتسوموتو باعث پیدا شدن تعاملی روحی میان آن دو میشود.
اینجاست که ناتان آنچه دارد رو میکند تا با همراهی ساموراییها به رهبری کاتسوموتو به جنگ امپراتور ژاپن برود. کسی که ندای صلح سامورایی ها را نشنید و تنها مرگشان را طلب می کرد.
آخرین سامورایی ادوارد زوئیک درباره دو جنگجوست که با وجود دوری و بیگانگی فرهنگی به تعاملی عارفانه میرسند. قسمت اول فیلم این 2 شخصیت را معرفی می کند.
زوئیک مانند دیگر فیلمهایش جزییات جذاب را در مسیری منطقی کنار هم میگذارد و با پرداختی روان ، قصه ای پرهیجان و سرشار از واقعیت تصویر می کند.در اين مسير او ابتدا شخصیتهای اصلی اش را به اختصار معرفی كرده و بعد از تماشاگر میخواهد در استحاله یا قوام تفکر قهرمانان فیلم شریک شود.
با اين طرز روايت؛ دگرگونی ناتان (تام كروز) در نقش یک نظامی امریکایی که پی به بی مغزیاش برده و با پشیمانی از آدمکشی اش در فکر پالایش روحی خود است ، دیگر غیرواقعی به نظر نمیرسد. روند منطقی آشنایی واتانابه با تام کروز نیز خلق الساعه رو ایت نمی شود.
در زیرساختی که زوئیک در نظر داشته و کلیدی ترین آیتم پیش برنده فیلم نیز هست ، تعامل فکری و روحی تام کروز و کن واتانابه قرار دارد.
شد غلامی که آب جوی آرد
ناتان آلگرن در حالی به ژاپن اعزام میشود که لحظه ای از کابوسهای شبانهاش خلاصیندارد. چهرههای کودکان معصوم و زنان بی دفاع قبیله سرخپوستی "سو" مدام در این کابوسها جلوی چشمان او رژه میروند.
او حتی از یونیفورم نظامی خود نیز بیزار است ، ولی نمیداند قرار است به سمت و سویی برود که سرانجامی هزاران بار دردناک تر از گذشته برایش خواهد داشت. به او گفته اند ساموراییها راهزنانی سفاک و پلیدند و مهمترین مانع در راه مدرن شدن امپراتوری ژاپن! اما دست تقدیر واقعیت را برای ناتان روشن میکند.
در اولین جنگ با ساموراییها، ارتش ژاپن فرار را بر قرار ترجیح میدهد و ناتان در محاصره ساموراییها قرار می گیرد.
او که بیسلاح مانده؛ نیزهای با پرچم مقدس ساموراییها که نشانه و نماد آنهاست از یک سامورایی میگیرد و با آن مبارزه میکند. در اين نما پرچمي كه بدست ناتاناست (منقش به ببر سفید) به گونهاي زيركانه سرنوشت بعدي وي را بازگو ميكند.
کاتسوموتو از دیدن پرچم سامورایی در دستان ناتان و طرز جنگیدن وی به درک عمیقی از شخصیت او میرسد. ناتان را به مقر خود میبرد، خواهرش از او پرستاری میکند و رفته رفته فرهنگ و خلقیات سامورایی را به ناتان نشان میدهد.
در نهایت کاپیتان ناتان آلگرن که برای قلع و قمع ساموراییها آمده بود خود را در فرهنگ سامورایی غوطه ور میبیند و به کسوت آنان درمی آید.او نیز با چشم میغرد و لبانش میخندد مثل دیگر سامورایی ها.
زخمهایت را می بندم، ای قاتل!
اگر فیلم آخرین سامورایی را به 3 قسمت عمده تقسیم کنیم ، داستان میانی مربوط به ایامی است که تام کروز در دهکده ساموراییها دوران نقاهتش را میگذراند.
او در خانه خواهر کاتسوموتو زندگی میکند؛ خانه آخرین سامورایی که به دست ناتان کشته شده و شوهر همین کویوکی خواهر کاتسوموتو است.
ادوارد زوئیک به ظرافت تماشاگر را مشتاق میکند تا نتیجه را پیگیری کند و مدام با حدس و گمان با روند شکل گیری فیلم شریک شود.
کویوکی نمیداند قاتل شوهرش همین مجروحی است که او زخمهایش را بسته و پرستاریاش را کرده است. تماشاگر میخواهد بداند کویوکی پس از دانستن این حقیقت چه میکند؛ از طرفی دیگر کاتسوموتو نسبت به ناتان نظر مساعد دارد تا قضیه باز هم پیچیدهتر شود.
وقتی کویوکی بفهمد برادرش به عنوان رهبر ساموراییه؛ا قاتل شوهرش را به خانه او فرستاده ، چه واکنشی نشان میدهد؟
زوئیک با کنار هم قرار دادن چند صحنه پرمعنا به این پرسش پاسخ میدهد. روندی که در فیلم با صحنه روبه رو شدن کویوکی با برادرش کاتسوموتو به اوج زیبایی میرسد:
کویوکی: برادر! لطف کن بگو او از اینجا بره.من نمی توانم اونو تحمل کنم.
کاتسوموتو: به نظرت اون آدم نفرت انگیزی مییاد؟
کویوکی: بودنش در خانهام یک ننگ غیرقابل تحمله.
کاتسوموتو: تو میخواهی که من این حرفها رو به او بگم و ترجیح میدی که برای انتقام شوهرت ،او را بکشم؟
کویوکی: بله!
کاتسوموتو: اما باید بدونی که اول این شوهرت هیرو تارو بود که می خواست او را بکشد. این درست عین انجام یک مراسم ربانی بود.
کویوکی: می فهمم ، باید این ضعف را فراموش کنم.
کاتسوموتو: برای بودن او در اینجا دلایلی دارم و این تمام چیزی است که میفهمم.
واقعیت های در دسترس
آنچه در آخرین سامورایی روایت میشود، برخاسته از اعتقادات قلبی و نیتهای پاک و شفاف است. این روند از وقتی که پای ناتان برای اولین بار به دهکده ساموراییها میرسد تا صحنههای پایانی جنگ قابل دریافت است.شفافیتی که تنها نزد ساموراییهاست و بزرگنمایی آن با رفتارهایی که نمایش میدهند نمود مییابد.
اما قسمت سوم داستان از صحنه ورود کاتسوموتو به توکیو آغاز و به صحنه جنگ سامورایی ها با ارتش ژاپن خاتمه می یابد.واقعیت های دسترس در این قسمت پایانی چیست؟
الف) وقتی دشمن بزرگ میشود: ورود کاتسوموتو به مجلس مشورتی امپراتور، نتیجه بدی دارد. حاصلی که اومارای زالوصفت در مقام دولتمرد ارشد امپراتور باعث شده تا جنگ با ساموراییها دغدغه اصلی همه باشد.
امپراتور شمشیر کاتسوموتو را نمیپذیرد و این به معنای شروع جنگ است. جنگی که کاتسوموتو و ساموراییها هرگز به دنبال آن نبودند.
اومارا، کاتسوموتو را زندانی میکند در حالی که ناتان به ارتش ژاپن برگشته و طوری وانمود مینمايد که در این مدت اسیر کاتسوموتو بودهاست.
زوئیک در نمایش کمپ نظامی ارتش ژاپن عالی عمل میکند. این ارتش ، دیگر همان ارتش 4 ماه قبل که ناتان آن را آموزش داده نیست. این کمپ ، حالا پادگانی پر از سرباز سر تا پا مسلح است. ناتان می فهمد که دشمن بزرگی دارد، اما نه به اندازه اراده یک سامورایی! این ارتش روح و قدرت ندارد.
ب) پسر خود را فدا میکند: سکانس نفس گیر آزادی کاتسوموتو از دست ماموران امپراتور، سرشار از نماد و معناست. ابتدا دستیار اومارا، خنجری را جلوی کاتسوموتو می گذارد تا خودکشی کند.
او نمی فهمد که یک سامورایی هرگز خودش را نمیکشد. او باید در میدان جنگ و با افتخار بمیرد. در همین گیر و دار ناتان و بقیه ساموراییها سر می رسند و کاتسوموتو را نجات میدهند؛ اما گذشتن از محاصره افراد گارد که به تفنگ مجهز شده اند کار سادهای نیست.
مقابله تفنگ و شمشیر نتیجه معلومی دارد؛ اما قدرت روحی و اعتقاد ساموراییها و ایثار پسر کاتسوموتو باعث میشود افراد گارد از میان بروند و پسر در راه آرمان هایش کشته میشود.
ج) عمق فاجعه: صحنههای جنگ در آخرین سامورایی شکوه خاصی دارد. هرچند که کمی طولانی و خسته کننده روایت میشود؛ اما معنایی قابل درک و جالب توجه دارد.
رفتارشناختی و معناشناختی تصویری صحنههای جنگ در مواردی چنان گویاست که پنداری تمام ماجرای فیلم در میان همین نمادها جای گرفته است.
برای مثال در صحنهای پس از دقایقی از شروع جنگ پایانی میان ساموراییها و سربازان ارتش امپراتوری ژاپن؛ تا چشم کار میکند جسد دیده میشود.
یک لحظه دوربین روی ناتان و کن واتانابه میچرخد و از نگاه آنان میدان جنگ تصویر میشود. از نگاه آنان فاجعه دردناک کشتار انسانها آن هم به سبب بیمغزی ، حسادتها و پستی افرادی چون اومارا عمیقتر از آن است که به تصور بیاید.
این نماد یکی از بهترین و اصلی ترین نمادهای تصویری فیلم محسوب می شود.
د) شکوفههای احتضار: نمای پایانی میدان جنگ با آخرین لحظات زندگی کن واتانابه (کاتسوموتو) پایان مییابد. او زخمهای فراوان برداشته و در کنار تام کروز (ناتان آلگرن) فرسوده و زخمی بر زمین میافتد.
تام خنجرش را به واتانابه میدهد و او هم با افتادن روی خنجر آخرین زخم را به زخمهای عمیقاش میافزاید. آخرین حرف واتانابه در لحظه مرگ تنها یک کلمه است.
او با دیدن تصاویر نمادین شکوفههای سفید درختی سرسبز میگوید: عالی است.هر چند در بسیاری از مواقع به کارگیری نمادهایی که بزرگنماییشان تکراری است فیلم و کارگردان را سهل انگار جلوه می دهد، اما دست کم این روند در اینجا و برای فیلم آخرین سامورایی صدق نمی کند.
زوال شکوه
آخرین سامورایی فیلمی خوش ساخت و پرشکوه است. اما یکی از ایرادهای اصلی فیلم صحنه پایانی آن است که بیش از حد کشدار شده و در آن ضعف و زوال سامورایی ها تصویر می شود.
خاتمه فیلم زیبا و دوست داشتنی است ، اما نحوه روایت زوئیک به دلیل طولانی بودن ضعیف از کار درآمده است. آخرین سامورایی شروعی عالی و غافلگیرکننده دارد اگر در پایان نیز این گونه بود، آن وقت کار زوئیک هیچ گونه ضعفی نداشت.
==================دیالوگ=========================
دیالوگ ماندگار فیلم آخرین سامورایی
همه کسانی که فیلم آخرین سامورایی را تماشا کرده اند می گویند تمام دیالوگ های بین کاتسوموتو و ناتان زیبا و سرشار از معانی عمیق فرهنگی و انسانی است اما این جمله به عنوان دیالوگ ماندگار انتخاب شده است که کاتسومونو می گویند:
"بالاخره روزی همه ما میمیریم.
لحظهها سازنده زندگی هستند و زندگی ما جنگجویان درست به اندازه نوشیدن یک فنجان چای است که ما به آن میگوییم" اوشیتو."