ایران کشوری در آسیای غربی است. این کشور با ۱٫۶۴۸٫۱۹۵ کیلومتر مربع پهناوری، دومین کشور بزرگ خاورمیانه است. ایران از شمال غرب با ارمنستان و آذربایجان، از شمال با دریای خزر، از شمال شرق با ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان، از جنوب با خلیج فارس و دریای عمان و در غرب با عراق و ترکیه هممرز است. این کشور خاورمیانهای، جایگاه استراتژیکی در منطقهٔ خلیج فارس دارد و تنگه هرمز در جنوب آن، مسیری حیاتی برای انتقال نفت خام است. جمعیت کل استانهای ایران از ۸۳٫۵ میلیون تن، میگذرد و تهران، پایتخت و بزرگترین شهر این کشور است. ایران، جامعهای با قومیت و فرهنگهای گوناگون دارد و گروه قومی و فرهنگی غالب این کشور، برآمده از فارسیزبانان آن است. در کنار آنان، قومیتهای دیگری، همانند اقوام پرجمعیت آذری و کرد وجود دارند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اسلام شیعه را دین رسمی ایران اعلام کردهاست و اکثریت مردم این کشور، پیروان همین مذهب هستند. زبان رسمی این کشور نیز فارسی است.

سرزمین ایران، میزبان تمدنهای کهنی چون ایلام، جیرفت و زایندهرود بودهاست. نخستینبار در سدهٔ هفتم پیش از میلاد، در دوران پادشاهی ماد بود که بخشهای قابل توجهی از فلات ایران یکپارچه شد. در سدهٔ ششم پ. م، شاهنشاهی هخامنشی توسط کوروش بزرگ بنیان نهاده شد تا ایران یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ را تشکیل دهد. در سدهٔ چهارم پ. م، اسکندر مقدونی این امپراتوری را پایان داد و ایران به بخشی از ممالک هلنیستی تبدیل شد. پدیداری شاهنشاهی اشکانی در سدهٔ سوم پ. م، بار دیگر این کشور را تحت فرمان یک شاهنشاهی ایرانی قرار داد. در سدهٔ سوم م، شاهنشاهی ساسانی، یک امپراتوری گستردهٔ دیگر، در ایران به قدرت رسید و برای چهار سده بر سرزمینی پهناور حکومت کرد و مزدیسنا به دین غالب آن، تبدیل شد. ایران در این دوران نیز درگیر جنگهای مستمر و فرساینده با روم بود که به تضعیف کشور انجامید. در میانههای سدهٔ هفتم م، مسلمانان، امپراتوری ساسانی را سرنگون کردند و اسلام را به جای دینهای ایرانی، رواج دادند. از دوران خلافت اسلامی تا سدهٔ سیزدهم، فعالیتهای ادبی، علمی و هنری ایرانی نه تنها پایان نیافت، بلکه بار دیگر به شکوفایی رسید و ایرانیان مشارکتی اثرگذار در شکلگیری دوران طلایی اسلام داشتند. از سدهٔ نهم م، میاندورهٔ ایرانی آغاز شد و نخستین حکومتهای ایرانیتبار پس از اسلام، پدیدار شدند. در سدهٔ دهم م، اقوام ترک به این کشور آمدند و حکومتهایی را تشکیل دادند که بر بخش بزرگی از ایران، حکومت میکردند. از سدهٔ ۱۳ م، حملهٔ مغول به ایران روی داد که به تشکیل ایلخانان انجامید و پس از آن، امپراتوری تیموری پدیدار شد.
با پدیداری صفویان، رونق اقتصادی و پایداری مرزها نمود بیشتری یافت و ایران پس از حدود ۹ سده، تحت یک حکومت مستقل بومی، متحد شد و مذهب آن به شیعه تغییر یافت. پس از سرنگونی صفویان، دودمانهای افشاریان و زندیان به ترتیب بر ایران، فرمان راندند. در دوران قاجاریان، جنگهایی با روسیه انجام شد که سرزمینهای قابل توجهی را از این کشور جدا کرد؛ در سدهٔ نوزدهم م، رویارویی با استعمار اروپای مدرن، حاکمیت ملی را تضعیف کرد. در دههٔ ۱۲۸۰، جنبش مشروطهٔ ایران قدرت گرفت و قانون اساسی مشروطه را بر این کشور، حاکم کرد. از سال ۱۳۰۴، حکومت ایران به شکل رسمی به دودمان پهلوی سپرده شد که با اصلاحات گسترده و ایجاد زیرساخت نوین برای ایران، همراه شد. دوران محمدرضا پهلوی با اعتراضات فراوانی علیه وی همراه بود و آخرین شاه ایران، به سوی خودکامگی و سرکوب مخالفان پیش رفت؛ در این دوران، صنعت نفت ایران، ملی شد و با وجود آنکه نوسازیها ادامه داشتند، نارضایتیها افزایش یافت تا با انقلاب ۱۳۵۷، این کشور، تحت نظام جمهوری اسلامی ایران اداره شود. از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ نیز این کشور درگیر جنگی گسترده با عراق بود.
ایران کنونی، یک جمهوری اسلامی با بخش قانونگذار است و این نظام ترکیبی، تحت نظر رهبر ایران، سید علی خامنهای قرار دارد. ایران از اعضای مؤسس سازمان ملل متحد، سازمان همکاری اقتصادی، سازمان همکاری اسلامی و اوپک است و یک قدرت متوسط و منطقهای بزرگ شمرده میشود. ایران، زیرساخت قابل توجهی در بخشهای خدماتی، صنعتی و کشاورزی دارد که اقتصاد این کشور را توانمند میسازند اما این اقتصاد هنوز بر فروش نفت و گاز متکی است و از فساد مالی رنج میبرد. منابع طبیعی ایران، قابل توجه هستند و در میان اعضای اوپک، ایران سومین دارندهٔ ذخایر بزرگ اثبات شدهٔ نفت است. میراث فرهنگی این کشور، غنی است و فهرست میراث جهانی یونسکو در ایران از ۲۴ مورد تشکیل میشود.
واژهٔ ایران مستقیماً از پارسی میانه سرچشمه میگیرد. نخستینبار در دنبالهٔ نام اردشیر بابکان، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی به نام ایران اشاره شدهاست. در نقش رستم و سکههای اردشیر بابکان، به او با عنوان «اردشیر شاهنشاه آریان (ایران)» اشاره شدهاست. ایران (پهلوی ساسانی) و آریان (پهلوی اشکانی) هردو برای اشاره به مجموع مردم ایران نیز استفاده میشدند؛ این دو واژه برگرفته از آریا[یادداشت ۱] در زبان نیاایرانی هستند. بر اساس اسناد تاریخی موجود، ایرانشهر را ساسانیان برای نخستینبار به شکل سیاسی به کار بردند و پیش از آنان، به این کشور با چنین عنوانی اشاره نشدهاست؛ پیش از ساسانیان تنها یک بار، از اصطلاح سرزمینهای غیر آریایی استفاده شدهاست. بر اساس اساطیر ایران نیز، نام ایران از نام ایرج، یک شاهزادهٔ افسانهای که توسط برادرانش کشته شد، آمدهاست. در اوستا، منطقهای که نخستین مهد زندگی آریاییها بوده، ایران وئجه نامیده شدهاست که به معنای «سرزمین آریاها» است. همچنین در اوستا واژهٔ ایریا برای اشاره به همین نژاد استفاده شدهاست.
به جز واژهٔ ایران، این کشور بیشتر با پارس و واژههای برگرفته از آن، توسط جهان خارج مورد اشاره قرار گرفتهاست. به شکل تاریخی، جهان غرب به این کشور با عنوان Persia اشاره کردهاست که در زبانهای مختلف آنان، به شکل خاصی تلفظ میشود. از مهمترین عوامل گسترش این نام در جهان غرب، نوشتههای مورخان یونانی است که از ایران به عنوان Persís یاد میکردند. پارسه، یکی از این دسته واژهها، دارای معنی «سرزمین پارسیان» است. این موارد، در حالی اند که پارس نام یکی از استانهای ایران باستان نیز بود که امروزه به عنوان استان فارس تعریف شدهاست. این دسته از نامها، در داخل ایران نیز مورد استفاده قرار میگرفتند. در ادبیات فارسی و عربی، با عنوان مملکت فارس به این کشور اشاره شدهاست.
در ۶ دی ۱۳۱۳، در دوران رضاشاه، حکومت ایران به شکل رسمی از کشورهای دیگر خواست که در مکاتبات رسمی، از واژهٔ ایران به جای واژههایی همچون پرشیا، پرس و پرسه استفاده کنند. در این دوران، در اروپا، ایران تنها یک اصطلاح جغرافیایی بود و برای اشاره به این کشور به کار نمیرفت. سعید نفیسی، در دفاع از تغییر نام این کشور به ایران، ضمن انجام اشاراتی به تاریخ این کشور، اعلام داشت که ایران قدیمیترین نام باستانی و تاریخی این کشور است.
قدیمیترین آثار باستانی کشفشده در ایران، همانند نمونههای کاوش شده در کشفرود و گنج پر در شمال ایران، حضور انسان در ایران را از دوران پارینهسنگی زیرین گواهی میدهند. آثاری از نئاندرتالهای ایران از پارینهسنگی میانی وجود دارد که عمدتاً در منطقهٔ زاگرس، در مکانهایی مانند ورواسی و یافته (از فرهنگ موستری) یافت شدهاند. در پارینهسنگی پسین، فرهنگهایی چون برادوستی و زرزی در منطقه جان گرفتند. در این دوران، سکونتگاههای زاگرس در فضای باز بودهاند و ابعاد آنها، یک نظام سلسلهمراتبی را نشان میدهد.
دوران نوسنگی و مسسنگی در ایران با توجه به سردی، نزدیک هزار سال طول کشید تا عصر نوسنگی از هلال حاصلخیز به فلات ایران برسد و کشاورزی ممکن شود. سکونتگاههای نوسنگی یافت شده در این کشور، در جاهایی با امکان دیمکاری قرار دارند. از هزارهٔ دهم تا هفتم پیش از میلاد، نخستین جوامع کشاورزی، در منطقهٔ زاگرس در غرب ایران، از جمله چغاگلان، چغابنوت و چغامیش به شکوفایی رسیدند. در دوران عصر برنز در ایران، مناطق پیرامون دشتهای فلات ایران از میانهٔ هزارهٔ چهارم پیش از میلاد تا اوایل هزارهٔ سوم پیش از میلاد، دستخوش پیدایش مراکز شهری شد که نتیجهٔ گسترش بازرگانی بهویژه در زمینهٔ فلز بود. این فرایند، غالباً شاخهای از پیدایش تمدن در دوران اوروک میانرودان دانسته میشود. در دوران برنز، جمعیت فلات ایران به شکلی قابل توجه، افزایش یافت.

پدیداری شوش به عنوان یک شهر کهن، که با تاریخگذاری رادیوکربن تعیین شدهاست، به اوایل سال ۴۳۹۵ پیش از میلاد بازمیگردد. شمار زیادی سایتهای پیش از تاریخ در سراسر فلات ایران وجود دارد که گواهی هستند به وجود فرهنگهای باستانی و سکونتگاههای شهری در هزاره چهارم پیش از میلاد. در دوران برنز، قلمروی ایران کنونی، جایی برای زندگی تمدنهای گوناگون، از جمله ایلام، جیرفت و زایندهرود بود. ایلام، برجستهترین این تمدنها، در جنوب غربی کشور در کنار بینالنهرین توسعه یافت و تا زمان پدیداری امپراطوریهای ایرانی، وجود خود را ادامه داد. پیدایش نگارش در ایلام با سومر موازی بود و خط میخی ایلامی، از هزارهٔ سوم پیش از میلاد توسعه یافت. از حدود ۳۳۵۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش از دوران مشترک نیز، شمال باختری ایران بخشی از تمدن کورا–آراکس بود.
تا هزاره دوم پیش از میلاد، مردم ایرانی باستان از استپ اوراسیا به آنچه هماکنون ایران خوانده میشود، وارد شدند و به رقابت با ساکنین بومی این منطقه پرداختند. مهاجرت آریاییها به ایران که به دلایلی همچون افزایش جمعیت و تغییرات اقلیمی رخ داد، بسیار مورد بحث بودهاست و هنوز زمان دقیقی برای شروع آن مشخص نشدهاست؛ با این وجود، پایان این مهاجرت، حدوداً در قرن نهم و هشتم پیش از میلاد در نظر گرفته شدهاست. مهمترین اقوام آریایی که ایران را برای زندگی برگزیدند، پارسها و مادها بودند. این دو، دارای فرهنگی نزدیک به هم بودند و زبان آنان با یکدیگر چندان تفاوتی نداشتهاست. مادها در گروههایی جدا از هم زندگی میکردند و در هنگام نیاز، با یکدیگر متحد میشدند. مادها در غرب و شمال غربی ایران اقامت داشتند و تا پیش از بنیانگذاری دولتشان، مورد حملهٔ اقوام دیگر قرار میگرفتند. دیاکو، بنیانگذار و نخستین شاه پادشاهی ماد بود که برای ۵۳ سال حکومت کرد و تاریخ حدودی حکومت وی، از ۷۰۸ تا ۶۵۵ پیش از میلاد در نظر گرفته شدهاست. دیاکو هگمتانه را به عنوان نخستین پایتخت حکومت خود برگزید؛ پس از دیاکو، پسرش، فرورتیش به عنوان شاه برگزیده شد که همان سیاستهای پدرش را دنبال کرد و پس از اتحاد با پارسها، به آشوریها اعلام جنگ کرد تا مردم خود را از پرداخت باج به آنان رها سازد؛ فرورتیش برای ۲۲ سال حکومت کرد (از ۶۵۵ تا ۶۳۳ پیش از میلاد) و در جنگی با آشوریها شکست خورد و کشته شد. ریشهٔ این درگیریها به مدتها پیش، از اواخر قرن دهم تا قرن هفتم پیش از میلاد بر میگردد؛ مردم و تمدنهای ایرانی در این دوران، تحت سلطهٔ آشوریان که در شمال بینالنهرین اقامت داشتند، بودند. اما در نهایت، هووخشتره، سومین شاه ماد (دوران: ۶۲۵ تا ۵۸۴ پیش از میلاد) یک ارتش ایرانی مسلح و منظم ایجاد کرد تا به سلطهٔ آشوریان بر مردم ایرانی پایان دهد. هووخشتره به همراه ارتش مسلح خود، به دژهای آشوری حمله برد و نینوا، پایتخت دشمن را محاصره کرد؛ در این دوران، بابل متحد هووخشتره بود و نینوا در نهایت به دست نبوپلسر، پادشاه بابل افتاد و ویران گشت. این پایانی بر سلطهٔ آشور بر مردم ایرانی بود.
پایان سلطهٔ آشور بر مردم ایرانی، آغازی بر گسترش بیشتر تمدنهای ایرانی بود و پس از پیروزیهای هووخشتره، بخش اعظم آسیای صغیر در اختیار مادها قرار گرفت. هووخشتره برای مدت ۶ سال نیز با پادشاهی لیدیه جنگید که در سال هفتم به دلیل خورشیدگرفتگی جنگ متوقف شد. بابل میان دو طرف جنگ وساطت کرد و هالیس مرز میان دو کشور شد. هووخشتره یک سال پس از این، در ۵۸۴ پیش از میلاد درگذشت. آخرین پادشاه ماد نیز ایشتوویگو بود که در زمان وی، دربار ماد مجلل گشت و درباریان پوشاکی سرخ با تزئیناتی زرین بر تن میکردند. زیادهروی درباریان در تجمل باعث نارضایتی مردم از شاه شد و زمینه را برای سقوط وی فراهم کرد.
بر اساس اسناد تاریخی موجود، در نزدیکی سال ۵۵۰ پیش از میلاد، حکومت مادها با پشتیبانی داخلی از میان مادها به کوروش بزرگ تقدیم شد. شرایط داخلی مادها، به جنگ کوروش علیه ایشتوویگو کمک کرد و در نهایت، سپاهیان ایشتوویگو وی را به کوروش تحویل دادند؛ کوروش به وی آزاری نرساند و به شکست دادنش اکتفا کرد. پس از آن که کوروش لقب شاه ماد را از آن خود کرد، کرزوس، پادشاه لیدیه برای جنگ آماده شد و از یونانیها و مصریها برای جنگ با کوروش درخواست اتحاد کرد. کوروش در سال ۵۴۶/۵۴۵ پ. م، به همراه ارتش خود وارد سارد شد؛ کوروش با اتخاذ ترفندهایی ویژه برای تقابل با هر واحد نظامی دشمن، در این پیروزی نقش اساسی داشت. کرزوس، پادشاه لیدیه که متوجه شکست خود شده بود، قصد داشت خود را به همراه خانوادهاش بسوزاند که کوروش مانع آن شد.[یادداشت ۴] پس از این رخداد، مستملکات یونانی در آسیای صغیر بهدست سرداران ارتش کوروش فتح شد.
از سال ۵۴۵ تا ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش با اقوامی که میان دریای خزر و هند اقامت داشتند مشغول مبارزه شد و توانست شهرهای بسیاری همچون بلخ، مرو و سغد را ضمیمهٔ قلمروی شاهنشاهی هخامنشی کند. در سال ۵۳۹ پ. م، کوروش تصمیم به فتح بابل، از شهرهای پر افتخار آن دوران را گرفت؛ با توجه به پاسخگو نبودن ترفندهای نظامی معمول آن دوران برای حمله به بابل، تصمیم گرفته شد که مجرای فرات تغییر یابد و ابزار خاصی همراه لشکریان فرستاده شد. ارتش پارسها توانست بلشاصر و نیروهایش را شکست دهد و از مجرای فرات وارد بابل شد. در اقدامی که بسیاری از تاریخنگاران مطرح، آن را سرآمد میدانند، کوروش دستور منع کشتار و غارت را صادر کرد. با توجه به مشکلات داخلی بابل در آن دوران که شامل مسائل اقتصادی و فرهنگی بود، آوازهٔ پارسها پیش از این حمله نیز در بابل پیچیده بود؛ به نحوی که مردم از ورود کوروش به شهرشان استقبال کردند و او را نجاتدهندهٔ خود دانستند. نبونعید آخرین پادشاه امپراتوری بابل نو نیز پس از پذیرش شکست از پارسها، به کرمان فرستاده شد. اقدامات کوروش در فتح بابل، در تاریخ بشریت مهم دانسته میشوند؛ مهربانی وی بر ملل مغلوب متمایز بود. آزاد کردن زندانیان یهودی و مهربانی پادشاه ایرانی با یهودیان باعث شده تا در در تورات به وی اشاره شود؛ به نحوی که در اشاره به فتح بابل آمدهاست: «کوروش به شهر آرامش داد». ورود ارتش وی به شهر نیز همانند یک رژهٔ نظامی نبود و کشتار و غارتی رخ نداد. احترام گذاشتن پادشاه ایرانی به باورها و فرهنگ دیگر تمدنها نیز مورد اشاره قرار گرفتهاست. کوروش آداب و دین پارسها را به دیگر ملل تحمیل نکرد. احترام وی به ادیان دیگر در بابل نیز قابل توجه بود؛ برای مثال، او اموال یهودیان را به آنان بازگرداند و به آنان اجازه داد معبد خود را دوباره بسازند. منشور کوروش که پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل (حدود ۵۳۹ و ۵۳۸ پ. م) نوشته شدهاست، نشانی است از اینکه کوروش برای مردم این امکان را فراهم کردهاست که در آرامش زندگی کنند.
کمبوجیه دوم، فرزند ارشد کوروش بزرگ پس از درگذشت پدرش، در نزدیکی سال ۵۳۰ پ. م تاجگذاری کرد. در سال ۵۲۵ پ. م، پس از عبور از صحرا و شکست ارتشهای مصری، او توانست به همراه سپاهیان خود، منف، پایتخت کشور مصر را به تصرف درآورد. دربارهٔ رفتار وی با فرعون مصر نیز دو روایت وجود دارد؛ نخست اینکه وی توسط کمبوجیه کشته شد و دومین اینکه وی به زندان فرستاده شد. با این حال، پادشاه جدید هخامنشیان آداب و رسوم مصریان را محترم دانست و همسر فرعون پیشین را نزد اقوامش فرستاد. هخامنشیان همچنین خسارات وارد شده بر معابد مصریان را جبران کردند. دیگر شاه هخامنشیان که اقدامات مهمی داشت، داریوش بزرگ است که چهارمین پادشاه هخامنشی شناخته میشود. کسب پیروزی در جنگهایی جهت حفظ قلمرو، افزایش نظارت حکومت مرکزی به ساتراپیها، افزایش عدالت اجتماعی، ایجاد شاهراه شوش و سارد، انجام اصلاحات مالی گسترده و کاهش مالیات و توجه بیشتر به معماری و هنر از اقدامات او بودند. در دوران وی، به قلمروی هخامنشیان افزوده نیز شد. برای مثال، در حدود سال ۵۱۲ پ. م، داریوش به ناحیهٔ پنجاب لشکرکشی کرد، بخش وسیعی از این ناحیه را تصرف کرد و یک ساتراپی جدید تشکیل داد.
پیروزیهای هخامنشیان باعث شد گستردگی قلمروی آنان به حدی برسد که به عنوان نخستین حکومت جهانی و بزرگترین امپراتوری جهان تا به آن زمان، شناخته شوند. این امپراتوری در اوج خود، بیش از ۴۴ درصد از جمعیت جهان را اداره میکرد که بالاترین رقم در میان امپراتوریهای تاریخ است. دانش و ساختههای آنان نیز برای تاریخ بشریت دارای اهمیت بالایی است. سازههای زیربنایی همانند راه شاهی و چاپارخانه و استفاده از یک زبان رسمی در سرتاسر سرزمینهای امپراتوری به رفاه همگانی و ادارهٔ کشور بسیار کمک کرد. امپراتوری هخامنشیان دارای یک دولت متمرکز با بخشهای اداری، یک ارتش پر جمعیت آموزشدیده، کارمند و خدمات حقوقی بود که الهامبخش تحولات مشابه در امپراتوریهای بعدی شد.
در نتیجهٔ افزایش کشمکشها در مرزهای غربی امپراتوری هخامنشیان به دلیل شورش ایونیان، جنگهای یونانی-پارسی شعلهور شد و تا نیمهٔ نخست قرن ۵ پیش از میلاد ادامه یافتند. این جنگها با عقبنشینی هخامنشیان از سرزمینهایشان در بالکان و شرق اروپا پایان یافت. داریوش سوم، آخرین پادشاه امپراتوری هخامنشی بود؛ او در سال ۳۳۶ پ. م به تخت نشست و در شرایطی قرار گرفت که میبایست به تنشهای تاریخی میان امپراتوری هخامنشی و یونانیها پایان دهد. اسکندر مقدونی در بهار ۳۳۴ پ. م به همراه ارتشی چنددههزار نفری، توانست از داردانل، که دارای اهمیت بود، گذر کند و در نبرد گرانیک نیز پیروز شود. در نبرد گرانیک، حداقل ۱۰٫۰۰۰ سوارهنظام ایرانی حضور داشتهاست، اما شمار پیادهنظام که باید از ساتراپیهای نزدیک میآمدند، مشخص نیست؛ در این جنگ، سپهرداد، داماد شاه ایران کشته شد. اسکندر پس از کسب پیروزی در نبرد گرانیک، مستملکات یونان را در آسیای صغیر از کنترل هخامنشیان خارج کرد.
اسکندر پس از رد کردن کاپادوکیه، به کیلیکیه رفت و برای نبرد بزرگتری آماده شد. پیشرویهای دشمن باعث شد تا شاه ایرانی مجبور به واکنش جدیتری شود؛ داریوش سوم به همراه ارتش بزرگی (شمار نیروها بر اساس منابع قدیم: تا ۶۰۰٫۰۰۰ تن و بر اساس منابع نوین: حدود ۵۰٫۰۰۰ تن) به نزدیکی ایسوس در جنوب ترکیه رفت تا در سال ۳۳۳ پیش از میلاد، در نبرد ایسوس با اسکندر روبرو شود؛ اسکندر توانست به شکلی حیرتانگیز بر داریوش سوم پیروز شود. برخی منابع تاریخی نوشتهاند که موفقیت یونانیان در خنثیسازی سوارهنظام ایرانی، کلید این پیروزی بودهاست. همچنین این برای نخستینبار بود که ارتش پارسها با حضور شاه شکست میخورد. در این زمان، خانوادهٔ سلطنتی ایرانی به دست دشمن اسیر شد؛ برخی منابع از نقش پارمنیون، سردار اسکندر در این رویداد نوشتهاند. با اسارت خانوادهٔ سلطنتی، شاه از اسکندر درخواست صلح کرد که با پاسخ منفی او روبرو شد. پس از نبرد ایسوس، اسکندر به سوی سوریه و لبنان رفت و محاصره صور را انجام داد و آن را فتح کرد. علاوه بر صور، او غره را نیز فتح کرد؛ در منابع آمدهاست که این کار با بیرحمی بر مردم انجام شدهاست. پس از این، اسکندر به سوی مصر رفت و شهر اسکندریه را بنا کرد.

در سال ۳۳۱ پ. م، اسکندر به بینالنهرین آمد تا در نزدیکی اربیل، بار دیگر با داریوش سوم، این بار در نبرد گوگمل روبرو شود؛ شمار نیروهای هردو طرف بسیار بود و ارتش هخامنشی از واحدهای نظامی جدیدی در این جنگ بهره میبرد. با زخمی شدن داریوش سوم، در ارتش وی بینظمی به وجود آمد تا سرنوشت این نبرد نیز به سود اسکندر رقم بخورد. اسکندر پیروزی بزرگ دیگری را در نبرد گوگمل به دست آورد و پس از این بود که بابل، اصطخر و شوش به دست فاتح مقدونی افتاد. نشانههای رفتار خشونتآمیز اسکندر در جنگ بسیار هستند؛ به آتش کشیدن اصطخر از نمونههای این خشونت است. او همچنین به سمت پایتخت هخامنشیان، پارسه لشکرکشی کرد و پس از کشتن آریوبرزن و نیروهایش، آنجا را به آتش کشید. داریوش سوم نیز در حال جمعآوری نیرو بود که دو تن از ساتراپها وی را کشتند. پس از این وقایع، اسکندر توانست طبرستان، گرگان، خراسان، سیستان و افغانستان را مطیع خود سازد. پایان رسمی دوران هخامنشیان نیز، پس از نبرد دربند پارس، در سال ۳۳۰ پ. م در نظر گرفته شدهاست. پس از درگذشت ناگهانی اسکندر در سال ۳۲۳ پ. م، با توجه به آنکه جانشین لایقی معرفی نکرد، هرج و مرج بر قلمروی وی چیره گردید؛ تا اینکه در سال ۳۱۲ پ. م، امپراتوری سلوکی هلنیستی به پا خواست و ایران نیز در اختیار آنان قرار گرفت.
در دوران آنتیوخوس دوم که از ۲۶۱ تا حدود ۲۴۲ پیش از میلاد حکومت کرد، ایالت پارت به استقلال دست یافت؛ مردم این ایالت از مردم آریایی بودهاند. ارشک یکم، بنیانگذار امپراتوری پارت، در سال ۲۵۰ پ. م، به کمک مردم پرنی، توانست از سلوکیان استقلال یابد؛ پس از وی برادرش، تیرداد یکم، جای او را گرفت و آغاز به گرفتن سرزمینهای از دسترفتهٔ هخامنشیان کرد و توانست ارتش امپراتوری سلوکی را شکست دهد؛ آغاز امپراتوری پارت نیز همان دوران تیرداد یکم، یعنی از سال ۲۴۷ پ. م در نظر گرفته شدهاست. پس از وی پسرش، ارشک دوم در حدود سال ۲۱۴ پ. م شاه شد و به جنگ با امپراتوری سلوکی پرداخت. شاهان پسین اشکانی همگی در راستای پسگیری سرزمینهای هخامنشیان تلاش کردند و در نهایت توانستند یک امپراتوری قوی از لحاظ فرهنگی و سیاسی بسازند.
اشکانیان یا پارتها، تا حد زیادی هنر، معماری، مذهب و نشانهای سلطنتی امپراتوری فرهنگی ناهمگن خود را که شامل فرهنگهای پارس، هلنیستی و منطقهای بود، پذیرفتند. در اوایل، درباریان اشکانی برخی از آداب یونانی را قبول کردند اما با گذر زمان، به دنبال احیای فرهنگ و دینهای ایرانی رفتند. همگی پادشاهان اشکانی نسب خود را به هخامنشیان میدانستند و خود را شاهنشاه میخواندند. دربار آنان نیز مخالفتی با فرهنگها و دیگر ادیان نداشته و راه پیشرفت دیگر فرهنگها، در امپراتوری باز بودهاست. با توجه به اینکه پارتیان از نظر فرهنگی و مذهبی با ملل دیگر مدارا میکردند، زبان یونانی باستان را نیز به عنوان یکی از زبان رسمی امپراتوری پذیرفتند؛ این در حالی بود که زبان آرامی کهن، در امپراتوری پارت به عنوان یک زبان میانجی کاربرد داشت. زبان پارسی میانه، زبان اکدی و زبان پارتی که زبان رسمی بود، پرکاربردترین زبانهای این امپراتوری بودهاند.
در امپراتوری پارت، حاکمان برخی ایالات دارای اختیارات بالایی در ادارهٔ امور داخلی بودند. همچنین پادشاهان نیز دارای دو مجلس مشاورهدهنده بودهاند. در امپراتوری پارت، آنچه امروزه ایران خوانده میشود، بسیار آباد بودهاست و فعالیتهای بازرگانی رونق فراوان داشتند؛ با این حال، این امپراتوری سالهای طولانی با رومیان جنگید که باعث شد رسیدگیشان به مرزهای شرقی کاهش یابد. از نظر نظامی، این امپراتوری دارای ارتش دائمی نبود، اما قادر بود که در هنگام بروز بحران، نیروهای نظامی را به سرعت جذب کند. با این حال در مرزها، دژهای دائمی به همراه نیرویی برای محافظت از سرزمین وجود داشتهاست. این امپراتوری همچنین دارای واحدهای نظامی همچون سوار زرهپوش و سوار کماندار بودهاست و از ترفندهای نظامی خاص خود بهره میبردهاست؛ برای مثال، آنها از کمانهایی ویژه استفاده میکردند که قادر باشند در هنگام اسبسواری و از فاصلهای دور، به دشمنان تیراندازی کنند؛ این ترفند، با نام تیراندازی پارتی شناخته میشود. امپراتوری پارت برای حدود ۴۷۱ سال، تا سال ۲۲۴ م بر سرزمینی گسترده حکومت کرد.
پارس، استانی بود که خیزش بنیانگذار امپراتوری تازهٔ ایرانی از آن شروع شد. اگرچه در آستانهٔ سدهٔ سوم میلادی، شهرت پیشین خود را از دست داده بود، اما شاهان محلی پارس، آداب پیشین را هنوز حفظ میکردند و نامهای شاهان هخامنشی را بر خود مینهادند. اردشیر بابکان پس از شکست واپسین شاهنشاه پارت، اردوان پنجم، در سال ۲۲۴ م در دشت هرمزدگان، به دودمان اشکانی پایان داد و شاهنشاهی ساسانی را بنیان گذاشت. اردشیر از آن پس خود را «شاهنشاه» نامید و قصد ایجاد یک امپراتوری متحد همانند هخامنشیان را داشت. اردشیر بابکان به نیروی نظامی خود به خوبی رسیدگی میکرد و دانش نظامی و سیاسی بالایی داشت.
پادشاهان ساسانی، خود را جانشین هخامنشیان میدانستند و همانند داریوش بزرگ، قدرت مرکز امپراتوری را افزایش و استقلال حاکمان محلی را بسیار کاهش دادند؛ چیزی که در سرزمین ایران، از زمان حملهٔ یونانیان و در دوران امپراتوری پارت، وجود نداشت. در شاهنشاهی ساسانی، در موارد بسیاری بر خلاف پارتها عمل شد و تلاش شد که فرهنگ و دین بومی ایران ترویج شود و در این دوران، مزدیسنا دین رسمی امپراتوری اعلام شد. زبان پارسی میانه نیز زبان رسمی شد. بیشتر شاهان این امپراتوری میان مردم محبوب بودهاند و استبداد نداشتهاند؛ با این حال، شاه معمولاً در مجامع عمومی حاضر نمیشد. همچنین شاهان ساسانی به احکام دین رسمی کشور احترام میگذاشتند. هنر ایران در دوران امپراتوری ساسانی بسیار شکوفا شد و گونهای از آن، هنر ساسانی، در این دوران بسیار مورد توجه بودهاست. موسیقی ایرانی در دوران ساسانیان بار دیگر گسترش یافت و شاعران و موسیقیدانان ایرانی در رسوم گوناگونی همانند شکار، که بسیار مورد علاقهٔ شاهان ساسانی بود، برای شاه اجرا میکردند. گاهی نیز موسیقیدانان، میهمان مراسمهای مهم سلطنتی بودند. معماری و عمران امپراتوری نیز مورد توجه ساسانیان بودهاند؛ معماری ساسانی در این دوره به اوج پیشرفت خود رسید و آثار آن هنوز در ایران وجود دارد. بر اساس نوشتار مورخان اسلام، مردم در امپراتوری ساسانی به طبقات گوناگونی تقسیم میشدند و انتقال از طبقهای به طبقهای دیگر، به سختی رخ میداد. طبقههای توانمندتر از نظر مالی، دارای پوشاک فاخر و تجملات ظاهری بسیاری بودند. همچنین در دوران امپراتوری ساسانی ورزشهای بومی مورد توجه بودند و در میان مردم گونههایی از ورزش و تفریحات رواج داشت که با توجه به طبقهٔ اجتماعی، متفاوت بود. از اهالی شهر و روستا مالیات گرفته میشد و امپراتوری از روستاییان برای تشکیل نیروی نظامی بهره میبرد در حالی که شهرنشینان معاف بودند. همچنین این امکان وجود داشت که روستاییان به بیگاری گرفته شوند. صنایع ایران نیز برای نخستینبار از پایان دوران هخامنشیان، بار دیگر در دوران ساسانیان به شکوفایی رسیدند. شاهان ساسانی همچنین کمک شایانی به گسترش دانش و آموزش در سرزمینشان کردند و دانشگاه گندیشاپور به عنوان یکی از مراکز علمی آن دوران، شهرت بالایی دارد.
از دیدگاه نظامی، سیاسی و اداری، ساسانیان برنامهریزی بسیاری کرده بودند. بخش قضایی نوع جرم و شرایط مجرم را در نظر میگرفت؛ برای مثال، ارادی بودن جرم و جنسیت و بزرگسال بودن مجرم در احکام بسیار اثر داشتند. در محاکمهها، مردم میتوانستند در کنار درباریان، روحانیون و گاهی شاه حاضر شوند. امپراتوری ساسانی همچنین روابط خارجی برنامهریزی شدهای داشت و از سفرای خارجی با آداب محترمانهای پذیرایی میشد. ارتش شاهنشاهی ساسانی نه تنها سرزمین امپراتوری را برای قرنها از حملههای بیگانگان محفوظ داشت، بلکه با بهترین سپاهیان زمان خود، همانند رومیان رقابت کرد و آنان را در نبردهای بسیاری شکست داد. این ارتش دارای رتبهبندی نظامی پیشرفته بودهاست و مهمترین سطوح این ارتش وفادار به شاه، فرماندهی کل ارتش و ریاست سوارهنظام بودهاست. سواران زرهپوش ساسانی از نجبای جامعه بودهاند و تیراندازان ساسانی نیز شهرت فراوانی داشتند. این ارتش در محاصره مهارت بالایی داشت و دارای زیرساخت و دستگاههای جنگی پیشرفتهای بودهاست. این ارتش همچنین از حیوانات غیر مرسومی در جنگها استفاده میکرد؛ رویارویی فیلهای ارتش ساسانی با رومیان، هولناک توصیف شدهاست. شاهنشاهی ساسانی که از سال ۲۲۴ میلادی بر ایران فرمانروایی کرد، در نهایت با حمله اعراب به ایران سرنگون شد و پایان دوران ساسانیان، سال ۶۵۱ میلادی در نظر گرفته شدهاست.
جنگهای طولانی ایران و روم باعث انحراف توجهها از رویدادهای دنیای عرب و فرسودگی ارتش شاهنشاهی ساسانی شد. افزون بر آن، مناقشههای دروناجتماعی در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی، باعث ایجاد ضعفهایی شده بود که در سدهٔ هفتم، راه را برای حملهٔ اعراب به ایران باز کرد. به جز ترویج اسلام، اهداف مادی همانند دسترسی به راههای بازرگانی از انگیزههای اعراب برای فتح ایران بودهاست. خلافت راشدین با بهرهگیری از نیروهای متحد خود، موفق شد به شاهنشاهی ساسانی پایان دهد؛ پایان ساسانیان، آغازی رسمی بر سقوط شهرهای ایرانی بود و ارتش اعراب یکی پس از دیگری، شهرهای قلمروی ساسانی را فتح کرد. اگرچه، پس از این، برخی از شهرها به تنهایی ایستادگی کردند و مناطقی تا مدتها استقلال داشتند و کشمکشهای نژادی و مذهبی برای قرنها به اوج رسید. منابعی اعلام کردهاند که ایرانیان دین اسلام را با روحیات خود موافق دانستند و به زور شمشیر مسلمان نشدند. منابعی نیز اعلام کردند که اعراب از طریق اعمال فشار و یک روند طولانی اسلامیسازی که با شکنجهٔ زرتشتیان همراه بود، اسلام را در ایران گسترش دادند. منابعی، تخریب کتابخانهها، مجازات مالیاتی برای پیروان ادیان دیگر، از بین بردن منابع دین زرتشت و تغییر زبان را از اقدامات سختگیرانهٔ اعراب در حکومت گستردهٔ آنان دانستهاند. با این وجود، ادبیات پارسی میانه پس از اسلام از بین نرفت و زرتشتیان میتوانستند با پرداخت جزیه به اعمال دینی خود بپردازند و نیایشگاههای آنان، در چند سده پس از اسلام هنوز برپا بودهاست. به مرور زمان، دین اسلام به شکلی مسالمتآمیز توسط ایرانیان پذیرفته شد و شماری از افراد سرشناس ایرانی، بدون فشار از دین زرتشت دست کشیدند. ایرانیان با گذر زمان، توانستند به بخشهای اداری حکومت وارد شوند و این در حالی بود که اعراب، به این کمک بومی نیاز داشتند.

خلیفههای عرب به برتری اعراب بر دیگر ملل باور داشتند و فشارهای فراوانی بر ملل مغلوب، همانند ایرانیان آوردند. با گذشت زمان، خراسان پایگاهی برای مخالفان خلفای عرب شد و ایرانیان کمک کردند که خلافت عباسی جایگزین خلافت اموی شود؛ رویدادی که باعث نشد آنها از سلطهٔ اعراب خارج شوند. اگرچه، عباسیان شمار قابل توجهی از ایرانیان را در مقامهای اجرایی به کار گرفتند اما در نهایت، همگی این افراد از حکومت بیرون رانده یا کشته شدند. به تدریج، حکومت عباسی نیز ضعیف شد و برخی سرزمینها از نفوذ آنان خارج گردید. پس از حدود ۲ سده حکومت عربی، پادشاهیهای نیمه مستقل و مستقلی، همانند طاهریان، صفاریان، سامانیان و بوییان در ایران شکل گرفتند. در دوران سامانیان، ایران عملاً استقلال خود را به دست آورده بود و دیگر زیر سلطهٔ عباسیان نبود.
در دوران خلافت اسلامی، فعالیتهای ادبی، علمی و هنری ایرانی نه تنها پایان نیافت، بلکه بار دیگر به شکوفایی رسید و ایرانیان و دوران طلایی اسلام بر یکدیگر اثری مهم و دوطرفه داشتند. از حدود سدهٔ ۱۰ میلادی، زبان فارسی در کنار زبان عربی، برای نوشتن آثار علمی، پزشکی، فلسفی، ریاضی، تاریخی و هنری مورد استفاده قرار گرفت. در سدهٔ ۱۰ میلادی، اقوام ترک از آسیای میانه به فلات ایران مهاجرت گستردهای کردند؛ بسیاری از آنان در ارتش عباسی به کار گرفته شدند و قدرت سیاسی بالایی به دست آوردند. در سال ۹۹۹ میلادی، حکومت غزنویان که حاکمانی با اصالت ترک داشت، بخشهای بزرگی از ایران را در اختیار گرفت و سلجوقیان و خوارزمشاهیان نیز پشت سر آنان، بخشهایی بزرگ از ایران را کنترل میکردند؛ این حکومتها پارسیسازی شده بودند و راه و رسم کشورداری آنان بسیار مشابه روش ایرانی بود. سلجوقیان حتی سلجوقیان روم را در حالی که هویت کاملاً ایرانی را به همراه خود داشتند، پدیدآوردند. نتیجهٔ پذیرفتن و حمایت از فرهنگ ایرانی توسط حاکمان ترک، فرهنگ ترکی-ایرانی است که بر نواحی بسیاری در اطراف ایران کنونی، اثر گذاشت.
از سال ۱۲۱۹ تا ۱۲۲۱ میلادی، در زمان فرمانروایی خوارزمشاهیان، ارتش چنگیز خان مغول، ایران را متحمل هجومی خشن و ویرانگر کرد. حمله مغول به ایران بسیار خشونتآمیز و پر از جنایت توصیف شدهاست. مغولها افزون بر آنکه شهرها را غارت و به آتش کشیدند، جوانان و زنان ایرانی را به اسارت گرفته و دیگر افراد را به قتل رساندند. نقل شدهاست که میزان کشتار غیرنظامیها تا حدی بود که تنها در تسخیر خوارزم، ۱۰۰ هزار مغول وظیفهٔ کشتار افراد غیرنظامی ناکارآمد را داشتهاند. با سرکوب خشن و نابودی مقاومتهای نظامی و غیرنظامی، امپراتوری مغول توانست ایران را تحت سلطهٔ خود درآورد.
به دنبال چندپاره شدن امپراتوری مغول در سال ۱۲۵۶ م، هولاکو خان، نوهٔ چنگیز خان، ایلخانان را در ایران تأسیس کرد. در سال ۱۳۷۰ م نیز یک کشورگشای دیگر، تیمور، امپراتوری تیموری را ایجاد کرد که حدود یک و نیم سده به طول انجامید. در این حکومت نیز به مردم و فرهنگ ایرانی آسیب فراوانی وارد شد؛ برای مثال، در سال ۱۳۸۷ م، تیمور فرمان کشتن تمام مردم اصفهان را صادر کرد که بنا بر گزارشها، ۷۰ هزار شهروند اصفهانی غیر مسلح، قتلعام شدند.[۵۶] تیمور همچنین اهل حرفه را از شهرهای فتح شده به پایتخت خود، سمرقند میفرستاد. با وجود تمام خشونت و آسیبهای وارد شده به ایران، ایلخانان و تیموریان به مرور زمان، روش زندگی و فرهنگ ایرانیان را فرا گرفتند و امپراتوری خود را با فرهنگ ایرانی احاطه کردند.
در دههٔ ۱۵۰۰ م، شاه اسماعیل یکم با اصالتی اردبیلی، توانست ایرانیان را زیر پرچم ایران صفوی، حکومتی مستقل، متحد سازد. اقدامات صفویان در تاریخ ایران اهمیت بسیاری دارد؛ شاهان صفوی که بر اتحاد ایرانیان باور داشتند، اقتدار خود را در تمام سرزمینهای ایرانی به اثبات رسانده، بر هویت ایرانی تأکید و مذهب شیعه را رسمی کردند. تغییر مذهب ایرانیان از سنی به شیعه با اجبار صفویان انجام شد که ایران را به مرکز این مذهب در جهان تبدیل کرد و سدی شد، در برابر نفوذ دیگر مسلمانان بر مردم ایران. این مجموعه تصمیمات شاهان صفوی، میان ایران و عثمانی رقابتهای منطقهای و ایدئولوژیکی به وجود آورد که به جنگهای ایران و عثمانی منجر شد.
در دوران حکومت ۴۲ سالهٔ شاه عباس یکم، از حدود ۱۵۸۷ م، ایران صفوی توانست به اوج اقتدار و عظمت خود برسد؛ در اوایل حکومت وی، ایران در هرج و مرج بود و یکپارچگی ایران، از سوی عوامل داخلی و خارجی، تهدید میشد که با دانش سیاسی شاه عباس، این تهدیدات رفع شدند.
در دوران شاه عباس یکم، ایران تبدیل به کشوری امن و قدرتمند شد؛ صنعت، بازرگانی و هنر رونق گرفت و خود شاه به آبادانی اهمیت میداد. ایران از نتایج اقدامات شاه عباس یکم، تا دوران شاه سلیمان سود میبرد که افت شدید حکومت صفوی، در همین دوران (اواخر سدهٔ ۱۶۰۰ م) آغاز شد؛ ضعف در ارکان حکومت، درگیریهای داخلی و کشمکش طولانیمدت با عثمانی، ضربات نهایی را بر پیکر ایران صفوی وارد کردند و هوتکیان افغان در سال ۱۷۲۲ م اصفهان را محاصره کرده، سلطان حسین را شکست و نظم صفوی را پایان دادند.
نادرشاه، بنیانگذار افشاریان، که اصالتی خراسانی داشت، در سال ۱۷۲۹ م، افغانها را شکست داد و پیروی آن، عثمانی و روسیه را از سرزمینهای ایرانی بیرون راند. وی در دوران صفوی، در نبردهایی مانند جنگ با ازبکها، نخبگی خود را در جنگاوری اثبات کرده بود و حالا، با پیروزیهای قاطع در برابر عثمانی و دیگر دشمنان خارجی، استقلال ایران را بازیابی کرد. همچنین در مورد دین، نادر باعث رسمیت گرفتن مذهب جعفری شد، اموال وابسته به روحانیون را به نفع لشکر خود جمعآوری و اقتدار آنان را بسیار محدود کرد. در دوران او، همچنین شرایط بازرگانی و اقتصاد مردم ایرانی بسیار بهبود یافت. در دههٔ ۱۷۳۰ م، ایران به شکل کامل، استقلال خود را به دست آورده بود و فتوحات نادرشاه با حمله به هند ادامه یافت.
در دوران نادرشاه، ایران به گستردهترین حالت خود، از زمان سقوط شاهنشاهی ساسانی رسید و فتوحات و پیروزیهای نظامی نادرشاه، تا جنگهای ایران در داغستان ادامهدار بودند؛ اما از آن پس، افشاریان رو به زوال رفتند و نخستین شکستها پدیدار گشتند. نادرشاه در اواخر حکومت خود دچار تغییرات اخلاقی شده بود و با خشونت حکومت میکرد که سبب ترور وی را فراهم آورد و پس از آن، در دورهای کوتاه، ایران دچار جنگ داخلی شد که با قدرت گرفتن کریمخان از سلسلهٔ زند، پایان یافت.
پس از نادرشاه، ایران دچار هرج و مرج شد و در همین حال، کریمخان زند با علیمردانخان متحد شد و این دو، زمام امور را در دست گرفتند؛ در نهایت، کریمخان توانست علیمردانخان را نیز از میدان بدر کند. پس از این، وی برای خود از عنوان پادشاه استفاده نکرد و خویشتن را وکیل الرعایا خواند. در روایات تاریخی، او فردی مهربان با پیروان ادیان گوناگون توصیف شدهاست. زندیان، برای آبادانی سرزمینهای خود، به ویژه شهر شیراز که دورانی پایتختشان بود، کوشیدند. آنان همچنین با دشمنانی بزرگ و قدرتمند، همانند آزادخان افغان و محمدحسنخان قاجار درگیریهای فراوانی داشتهاند.
رقابت زند-قاجار، به شکلی جدی دنبال شد، تا دوران لطفعلیخان زند که در نهایت به سود قاجاریان پایان یافت. آغامحمدخان قاجار، موفق شد لطفعلیخان زند را شکست دهد و او را پس از دستگیری، شکنجه و اعدام کرد. پیروزیهای آغامحمدخان قاجار بر زندیان همراه با خشونت و جنایات فراوانی بودهاست؛ از نمونههای بارز آن نیز نبرد کرمان بود که در آن، اسارت کودکان، تجاوز به زنان، کور کردن و قتلعام مردم کرمان انجام شد.
پس از حمله به گرجستان و تثبیت قدرت در سال ۱۷۹۵ م، تا سال بعد، تاج پادشاهی ایران، رسماً بر سر آغامحمدخان قاجار گذاشته شد و ایران قاجاری پدیدار گشت. در این دوران، تهران به عنوان پایتخت کشور انتخاب شد که در حکومتهای پسین نیز پایتخت ماند. جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار (۱۸۱۳–۱۸۰۴ و ۱۸۲۸–۱۸۲۶) باعث شکست و از دسترفتگی قطعی سرزمینهایی گسترده از ایران شد؛ ارتش ایران در این جنگها مجبور شد که با سلاحهای برتر و ترفندهای نظامی که هنوز آنان را فرا نگرفته بود، نبرد کند. روایاتی از ارائه شدن آموزش نظامی توسط نیروهای انگلیسی و فرانسوی وجود دارد، اما این اقدامات، مانع پیروزی روسیه نشدند. عهدنامههای ترکمانچای و گلستان میان ایران و روسیه مورد پذیرش قرار گرفت و ایران، سرزمینهایی همانند قفقاز جنوبی، داغستان و به شکل کلی، سرزمینهای گرجی و ارمنی خود را از دست داد.
در دوران محمدشاه، نیروهای ایرانی شهر هرات را محاصره کردند اما موفق به تسخیر آن نشدند و با دخالت انگلیس، مجبور به عقبنشینی شدند. کمی بعد، در در زمان ناصرالدینشاه، امیرکبیر که متوجه دلایل پیشرفت غرب شده بود، تلاش کرد اصلاحات لازم را در ایران انجام دهد؛ اما در سال ۱۸۵۲ م، با حمایت دربار قاجار به قتل رسید و اصلاحات وی ناتمام ماند. در سالهای بعدی، با روی دادن قحطی ۱۸۷۲–۱۸۷۰ ایران، بخش قابل توجهی از جمعیت این کشور، جان باختند.
بازی بزرگ، رقابت دو امپراتوری بریتانیا و روسیه در منطقه، ایران قاجار را به درون خود کشاند و امتیازنامههای بسیاری با ارزش بالا، به خارجیها داده شد که اعتراضات داخلی را شعلهور کرد؛ بیشتر این امتیازنامهها، اجازهٔ بهرهبرداری از منابع و فرصتهای اقتصادی ایران را در اختیار روسیه و انگلیس قرار میدادند. همین، زمینهساز پدیداری جنبش مشروطه ایران شد که در پی آن، قانون اساسی مشروطه بر ایران حاکم شد. با همین جریان، جایگاه مشروطه بسیار استوار شد و اثر آن، سراسر ایران را فرا گرفت. فتح تهران در سال ۱۹۰۹ م صورت پذیرفت و محمدعلیشاه از سلطنت برکنار شد. پس از این، احمدشاه قاجار به آخرین شاه این دودمان تبدیل شد؛ در حالی که لشکر روسیه در شمال ایران اقامت و سلطهگری میکرد و تشکیلات مالی و اداری ایران به شدت ضعیف شده بود، ایران قصد گرفتن وام کرد؛ اما با کارشکنیهای دولتهای همسایه به ویژه روسیه، که به دنبال کسب امتیازات بیشتر در ایران بود، موفق به دریافت وام نشد. در همین شرایط، انگلیس نیز درخواست حضور نظامی در جنوب ایران را کرد. همچنین روسیه تلاش داشت تا با استفاده از جریانات داخلی، به نحوی مشروطه را ناکام بگذارد. تمام اینها، در نهایت توانستند مشروطه و جریان اصلاحات در ایران را تحت فشار قرار دهند.
اشغال ایران در جنگ جهانی اول و قحطی ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ ایران ضربهای مهلک بر پیکر ایران قاجاری وارد کردند. پس از این، ناامنی حتی در پایتخت قاجار نیز رواج یافت و بسیاری از ایرانیان، بر اثر قحطی جان باختند. کمی بعد، شیوع بیماری نیز به بلای جان مردم ایران تبدیل شد و بر تلفات افزود. در سال ۱۹۱۹ م، هیئت دولت ایران با ریاست وثوق الدوله قصد داشت برای ادارات، مستشاران انگلیسی بیاورد و به شکل کلی، در ادارهٔ امور لشکری و دولتی، اروپاییان را مسئول گذارد؛ این با اعتراضات شدید مردم روبرو شد و شیخ محمد خیابانی در تبریز و میرزا کوچک خان جنگلی در شمال ایران، پرچم مخالفت برافراشتند. ضعف دولت با افزایش پیوستهٔ هرج و مرج در سرزمین ایران همراه شد و طولی نکشید که فقر و بیقانونی زندگی را بر ایرانیان دشوار کرد. در پایان این حوادث، رضاشاه به پا خواست و دودمان پهلوی را بنیان نهاد.

پادشاهی رضاشاه پهلوی که اصالتی مازندرانی داشت، حاصل اقدامات او به عنوان یک نظامی و سیاستمدار، در دوران قاجار بود. در دوران احمدشاه قاجار، او توانست اقتدار و دانش نظامی خود را با تنظیم ارتش ملی و سرکوب قانونشکنان و شورشیهای داخلی به اثبات رساند؛ همچنین اصلاحات کشوری و اقتصادی زیر نظر وی در حال انجام بود که نمایندگان مجلس در ۹ آبان ۱۳۰۴، پایان قاجاریان را اعلام کرده و در ۲۱ آذر همان سال، پادشاهی ایران رسماً به وی سپرده شد. تاجگذاری رضاشاه نیز در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد. رضاشاه به اقتصاد کشور توجه کرد و اقتصاد سنتی ایران، که امکانات اولیهای همچون دفتر محاسبات مالیاتی هم نداشت، را از نو ساخت. نخستین قوانین اقتصادی نوین در دوران او، به دولت ایران، قدرت اجرای طرحهای زیرساختی را داد. با حمایت دولت ایران، کارخانهها و تأسیسات نوین ایرانی برای نخستینبار پدیدار شدند و میتوانستند بسیاری از کالاهای مورد نیاز کشور را که قبلاً وارد میشدند، تولید کنند. دولت ایران علاوه بر حمایت کلی، در برخی از شرکتهای کشاورزی، تجاری و صنعتی تازه، سهیم شد و واردات و صادرات شماری از کالاها را در اختیار گرفت. همراه با شکلگیری اقتصاد ایران، نخستین شرکتهای مالی، بانک و بیمههای ایرانی بنیانگذاری شدند. به تدریج، دانش روز در بسیاری از عرصهها، حتی کشاورزی، دخیل گشت و شغلهای جدیدی در ایران پدیدار شدند. از دیگر اقدامات مهم این دوران، در ۶ دی ۱۳۱۳ بود که رضاشاه نام ایران را به جای نامهای برآمده از پارس، در جهان رسمیت داد. از دیدگاه فرهنگی و آموزشی نیز تغییرات بزرگی در دوران رضاشاه انجام شد. علاوه بر ایجاد فرهنگسرا، کودکستان، انواع مدارس و کتابخانههای جدید، دستههایی از ایرانیان برای تحصیل به خارج فرستاده میشدند. دانشگاه و دانشکدههای نوین نیز در ایران پدیدار شدند که در اصلاحات نقش مهمی داشتند. همچنین بر بهداشت دانشآموزان سختگیری میشد و ادارهٔ کل بهداری ایران، مسئول ارائهٔ رایگان دارو برای این منظور شد. در دوران رضاشاه ترابری ایران در چند مرحله، نوین شد و انواع زیرساخت حمل و نقل در سراسر این کشور ساخته شد. ساخت راههای قدیمی همانند پلهای چوبی در این دوران متوقف شد و استفاده از مصالح و معماری تازه در راهها گسترش یافت. نخستین زیرساخت همگانی ایران برای ارتباطات انسانی نیز در همین دوران ایجاد شد.
در دوران رضاشاه، طوایفی که در سراسر ایران به تاراج آبادیها میپرداختند، به سختی سرکوب شدند و بر نظم و تجهیز ارتش تأکید شد. همچنین اصلاحات قضایی گستردهای انجام شد و املاک، اسناد، ازدواج، تجارت و محاکمات به شکلی فراگیر قانونمند شدند. رضاشاه همچنین به حل اختلافات با کشورهای همسایه پرداخت و تلاش کرد ارتباطات جدیدی با آنان به وجود آورد؛ برای نمونه در تیرماه ۱۳۱۶، پیمان سعدآباد با درونمایهٔ اتحاد، میان ایران، افغانستان، ترکیه و عراق نوشته شد. منش سیاسی رضاشاه، تبلیغات منفی قدرتمندی علیه او ایجاد کرد و بریتانیا که از دیرباز به شخص رضاشاه بدبین بود، روابط ایران با ایتالیا، فرانسه و آلمان را سبب نگرانی دانست؛ تبلیغات رسانهای علیه رضاشاه، پس از روابط ۱۹۳۹ ایران با ژاپن، شدت گرفت. با رخ دادن جنگ جهانی دوم، با وجود اعلام بیطرفی، بریتانیا و شوروی ایران را اشغال کرده و رضاشاه را با اعمال فشار برکنار کردند. بریتانیا در هنگام اشغال ایران توانست چند تهدید دیگر هم از بین ببرد؛ برای مثال، ناوگان دریایی ایران که در حال شکلگیری بود را به همراه دریادارانی همانند غلامعلی بایندر، از میان برداشت. پس از اشغال ایران، بریتانیا و شوروی به محمدعلی فروغی پیشنهاد دادند که رسماً جمهوریت را اعلام کند که پس از مخالفت وی، اعلام کردند که سلطنت باید به قاجاریان اعاده شود و این پیشنهاد نیز به سرعت کنار گذاشته شد. کمی بعد، آشکار شد که بریتانیا و شوروی خواستار کنار زدن رضاشاه هستند و این دو، در نهایت از سلطنت پسر او، محمدرضا پهلوی حمایت کردند.
ایران در مختصات جغرافیایی ۳۲۰۰ N و ۵۳۰۰ E قرار دارد و از شمال به آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان و دریای خزر، از شرق به پاکستان و افغانستان، از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان و از غرب به ترکیه و عراق محدود میشود. این کشور همچنین جزیرههایی را در خلیج فارس در اختیار دارد. کل گسترهٔ ایران، ۱٫۶۴۸٫۱۹۵ کیلومتر مربع است که ۱۱۶٫۶۰۰ کیلومتر مربع آن را آبهای این کشور تشکیل میدهند. حدود یک سوم از مرز ۸٫۳۳۴ کیلومتری آن نیز آبی است. این کشور خاورمیانهای، موقعیت استراتژیکی در خلیج فارس دارد و تنگه هرمز در جنوب کشور، مسیری حیاتی برای انتقال نفت خام است.
سرزمین ایران، از ثروت طبیعی فراوانی برخوردار است؛ حدود ۱۱ درصد زمینهای آن، قابل کشت هستند و نفت، گاز طبیعی، زغالسنگ، کروم، مس، سنگ آهن، سرب، منگنز، روی و گوگرد شناختهشدهترین منابع طبیعی ایران هستند. از دیدگاه ناهمواریها، ایران کشوری کوهستانی با بیابان و دشتهایی در میانه است. بلندترین نقطهٔ کشور، کوه دماوند با ۵٫۶۲۵ متر بلندی و کمترین بلندی کشور نیز در دریای خزر در منفی ۲۸ متر ثبت شدهاست. این کشور ممکن است با خشکسالی دورهای، سیل، طوفانهای غبار یا شنی و زمینلرزه تهدید شود. آلودگی هوا به ویژه در مناطق شهری، عدم مدیریت درست پساب صنعتی، جنگلزدایی، بیابانزایی، آلودگی نفتی در خلیج فارس، تلفات در تالابها بر اثر خشکسالی، فرسایش خاک و آلودگی آب، از مهمترین مسائل زیستمحیطی در ایران هستند.
سرزمین ایران به شکل کلی، کوهستانی و نیمهخشک است و میانگین بلندی آن، بیش از ۱۲۰۰ متر از سطح دریا است. بیش از نیمی از مساحت ایران را بلندی و کوههای این کشور، یکچهارم آن را دشتهای آن و کمتر از یکچهارم دیگر آن را زمینهای در دست کشت، میسازند. پستترین نقطهٔ درونی با بلندی ۵۶ متر در چاله لوت و بلندترین نقطه، دماوند با ۵۶۱۰ متر بلندی است که در میان رشتهکوه البرز قرار دارد. در کنارهٔ جنوبی دریای خزر، بلندی زمین ۲۸ متر پایینتر از سطح دریای آزاد است. پارکهای ملی ایران و مناطق حفاظتشدهٔ این کشور از مهمترین جاذبههای جغرافیایی آن هستند. این کشور همچنین ۱۳ ذخیرهگاه زیستکره دارد که شامل ارسباران، ارژن، گنو، پارک ملی گلستان، منطقه حفاظتشده حرا و تالاب بینالمللی خور خوران، پارک ملی کویر، پارک ملی دریاچه ارومیه، شبهجزیره میانکاله، منطقه حفاظتشده توران، دنا، تنگ صیاد، دریاچه هامون و کپهداغ میشود.
اقلیم ایران بسیار متنوع است و از نیمهگرمسیری تا زیرشمالگانی را شامل میشود. بلندی، عرض جغرافیایی، تأثیرات دریایی، بادهای فصلی و نزدیکی به دامنههای کوهستانی یا بیابانها، نقش مهمی در نوسانات دمای روزانه و فصلی در این کشور ایفا میکند. به عنوان نمونه، میانگین دمای روز تابستانی در آبادان در استان خوزستان، ۴۳ درجهٔ سانتیگراد و میانگین دمای زمستان در تبریز در استان آذربایجان شرقی، به حدود انجماد میرسد. بارش نیز در سراسر کشور، متغیر است؛ از کمتر از ۲ اینچ در جنوب شرقی کشور تا ۷۸ اینچ در مناطق نزدیک به دریای خزر. میانگین بارش سالانه در کشور نیز نزدیک به ۱۶ اینچ است. پر بارانترین فصل ایران، زمستان است و بیش از نیمی از بارش سالانه در این ۳ ماه رخ میدهد. شمال کشور در آمار بارش یک تضاد بزرگ به وجود آوردهاست؛ کوههای بلند البرز، بخشهای جنوبی خود را از اثر دریای خزر محروم میسازند و یک شمال حاصلخیز و جنگلی، برای ایران به وجود میآورند؛ در شمال ایران، هوایی تا ۳۸ درجهٔ سانتیگراد پدیدار میشود، یخبندان بسیار نادر است و ممکن است رطوبت تا ۱۰۰ درصد افزایش یابد. به جز در شمال کشور، تابستان به عنوان یک فصل خشک در ایران شناخته میشود. از ویژگیهای آب و هوای ایران این است که مناطق مختلف آن، میتوانند دارای چهار فصل جدا از هم باشند.
تقریباً یک دهم ایران جنگلی است و گستردهترین جنگلهای آن، در جنوب دریای خزر قرار گرفتهاست؛ در این منطقه انواع درختان برگریز، بلوط، راش، نمدار، نارون، گردو و بسیاری درخت و گیاهان دیگر، میرویند. در نواحی خشک میانی کشور نیز ارس، بادام و شماری گیاه میوهدار رشد میکنند. انواع درمنه و درختچه نیز در نواحی بیابانی و سراسر کشور پراکنده هستند. تپههای ماسهای کویری ایران، با نگهداری آب، از رشد گیاهانی همانند موردیان پشتیبانی میکنند. واحههای ایران نیز با کمک به رشد تاکستانها، تمشک ایرانی، صنوبر، خرما، مورد، خرزهرهایان، آکاسیا، بید، آلو و توت باعث تنوع بیشتر پوشش گیاهی منطقه میشوند.
جانداران سرزمین ایران شامل پلنگ ایرانی، خرس، کفتار، گرازهای وحشی، بز کوهی، آهو و قوچومیش است که در کوههای دارای پوشش گیاهی زندگی میکنند. انواع شغال و خرگوش نیز در سراسر کشور وجود دارند. گور ایرانی نیز دشت و بیابانها را برای حیات خود، انتخاب کردهاست. یوزپلنگ آسیایی در جهان به عنوان یک گونهٔ در معرض انقراض ایرانی، شناخته شدهاست. قرقاولهای ایرانی در شمال کشور یافت میشوند و کبکها در بیشتر مناطق کشور زندگی میکنند. پرندگان آبزی همانند پرنده دریایی، اردک و غاز نیز در سواحل دریای خزر و خلیج فارس زندگی میکنند؛ در حالی که کرکسهای ایرانی، در بیابان به حیات خود ادامه میدهند. انواعی از گوزن، جوجهتیغی، روباه و دست کم ۲۲ گونهٔ جوندگان، در مناطق نیمه صعبالعبور و بلند این کشور، زندگی میکنند. سنجاب نخلی و خرس سیاه آسیایی در سیستان و بلوچستان یافت شدهاند. ببرها نیز زمانی در جنگلهای مناطق جنوبی دریای خزر سکونت داشتند اما هماکنون منقرض شدهاند. شیر ایرانی نیز در ایران منقرض شدهاست اما پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، طرحهای احیای آن ریخته شد و در سال ۱۳۹۸، با توافق میان باغ وحش ارم و انجمن آبزیگاه و باغوحشهای اروپا، به ایران بازگشت تا احیای آن در این کشور آغاز شود.
ایران، از اعضای بنیانگذار سازمان ملل متحد، سازمان همکاری اقتصادی، سازمان همکاری اسلامی و اوپک است و یک قدرت متوسط و منطقهای بزرگ شمرده میشود. نظام سیاسی کنونی ایران، بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران استوار است که در سال ۱۳۵۸ تصویب شد. ایران کنونی، در واقع یک جمهوری اسلامی با بخش قانونگذار است. دستگاههای اجرایی، مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه، در نهایت تحت نظر روحانیت کار میکنند. این نظام ترکیبی، تحت نظر رهبر ایران قرار میگیرد. رهبر این کشور، اختیارات گستردهای دارد و علاوه بر مقامات کشوری، مقامات نظامی را هم میتواند تعیین کند. رهبر ایران همچنین منحصراً میتواند اعلان جنگ دهد و فرماندهٔ ارشد نیروهای مسلح ایران است؛ او جهت کلی سیاستهای کشور را هم تعیین میکند. محدودیتی برای دورهٔ رهبری وجود ندارد اما مجلس خبرگان این امکان را دارد که رهبر را از مقام خود بردارد. به شکل دقیقتر، در جمهوری اسلامی ایران، قوای سهگانه متشکل از قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه، تحت نظر ولایت فقیه فعالیت میکنند. مردم ایران نیز مستقیماً در انتخاب رهبر کشور دخالت ندارند و مجلس خبرگان، به نمایندگی از مردم، رهبر را انتخاب میکند و این گزینش، بر اساس معیارهای شرعی و اسلامی است.
رئیسجمهور ایران که با انتخابات ریاستجمهوری کشور گزینش میشود، رئیس قوهٔ مجریه است و باید یک شیعهٔ ایرانی باشد. رئیسجمهور، شورای وزیران را برای تأیید مجلس انتخاب کرده و به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی فعالیت میکند. رئیسجمهور و وزرای وی، وظیفهٔ ادارهٔ امور روز کشور و اجرای قوانینی را دارند که قوهٔ مقننه تصویب کردهاست. علاوه بر این، رئیسجمهور بر طیف گستردهای از دفاتر و سازمانهای دولتی نظارت دارد. در جرمهای معمول، رسیدگی به اتهامات رئیسجمهور، معاونان وی و وزیران با آگاهی مجلس شورای اسلامی در دادگاههای عمومی انجام میشود. استعفای رئیسجمهور نیز باید مورد تأیید رهبر ایران قرار گیرد. ایران دارای ۳۱ استان است که در کل، پنج منطقه را تشکیل میدهند. تقسیمات کشوری در ایران، به ترتیب، شامل استانها، شهرستانها، بخشها و دهستانها میشود. هیچ منطقهٔ خودمختاری در این کشور وجود ندارد و از استاندار تا بخشدار، توسط وزارت کشور منصوب میشود. در هر سطح نیز یک شورا وجود دارد و شورای عالی استانها از نمایندگان شوراهای استان تشکیل میشود. وزارت کشور این اختیار را دارد که شهرداران را نیز منصوب کند، اما اعضای شورای شهر، به صورت محلی انتخاب میشوند. دهکدهها نیز توسط دهیار که توسط بزرگان (شورا) همان ناحیه، توصیه میشود، اداره میشوند.

ایران در دوران پیش از اسلام، دارای حکومتهایی از نوع شاهنشاهی و در طول پنج سدهٔ اخیر از نوع پادشاهی بودهاست. نهایتاً در سال ۱۳۵۸، با رأی نزدیک به ۹۸ درصد از مردم این کشور، پس از حدود ۲۵۰۰ سال، رسماً تاج و تخت در ایران برچیده شد. از آن پس، نظام جمهوری اسلامی ایران جایگزین دودمان پهلوی که آخرین حکومت پادشاهی این کشور بود، شد. ایران دارای ساختار قانونگذاری است. مجلس شورای اسلامی که بیشتر به عنوان مجلس شناخته میشود، اجازه میدهد نمایندگان آن برای دورههای چهارساله، به شکل مستقیم توسط مردم انتخاب شوند و اقلیتهای مذهبی و قومی رسمی، دارای نمایندگانی در مجلس هستند. مجلس قوانین کشور را تصویب میکند و در شرایط ویژه، این امکان را دارد که رئیسجمهور را با دو سوم آرا استیضاح کند. شورای نگهبان ۱۲ عضو شامل فقها و حقوقدان دارد که نیمی از آنان را رهبر و بقیه را شورای قضایی گزینش میکند. مصوبات مجلس شورای اسلامی پیش از اجرایی شدن، نظر این شورا را میگیرند و بررسی میشوند که مخالف قانون اسلامی نباشند. این شورا بر انتخابات نیز نظارت میکند و تمام نامزدهای انتخاباتی، حتی برای ریاستجمهوری، باید تأیید صلاحیت از آن را به دست آورند.
اقتصاد ایران به عنوان یک اقتصاد نا کارآمد شناخته میشود و بر فروش نفت و گاز متکی است. با این حال، ایران زیرساخت قابل توجهی در بخشهای خدماتی، صنعتی و کشاورزی دارد که اقتصاد این کشور را توانمند میسازند. حکومت ایران، صدها تشکیلات اقتصادی را بهطور مستقیم تملک و اداره میکند و بهطور غیر مستقیم، بر بسیاری از شرکتهای وابسته به نیروهای امنیتی کشور اثر میگذارد. مواردی همچون فساد اقتصادی، کنترلهای قیمت، یارانه و سیستم بانکی کشور که میلیاردها دلار وام غیر عامل دارد، اقتصاد کشور را تضعیف کرده و پتانسیل رشد بخش خصوصی ایران را بسیار کاهش دادهاست. فعالیتهای بخش خصوصی ایران، شامل کارگاههای مقیاسکوچک، کشاورزی، تولیدیهای گوناگون، خدمات، ساخت و سازهای متوسط، کار معدن، تولید سیمان و صنعت فلز میشود. همچنین اقتصاد غیررسمی قابل توجهی در این کشور وجود دارد که فساد مرتبط با آن، گسترش یافتهاست. بر اساس اطلاعاتنامه جهان، تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۴۳۰٫۷ میلیارد دلار و سرانه تولید ناخالص داخلی بر پایه برابری قدرت خرید نیز ۲۰٫۱۰۰ دلار بود. بر اساس اعلام بانک جهانی، سرانهٔ تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۷ برابر ۵۵۲۰ دلار و سرانهٔ تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) برابر ۱۴۵۳۶ دلار بودهاست. طبق دادههای بانک جهانی، GDP اسمی این کشور در سال ۲۰۱۹–۲۰ حدود ۴۶۳ میلیارد دلار، برآورد شدهاست. همچنین فعالیت اقتصادی و درآمد دولت، بسیار به درآمد نفتی بستگی دارد؛ بنابراین، پایداری ندارد.
کل نیروی کار ایران در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۳۰٫۵ میلیون نفر بودهاست و این کشور از کمبود نیروی کار ماهر رنج میبرد؛ از این شمار، ۱۶٫۳٪ در کشاورزی، ۳۵٫۱٪ در صنعت و ۴۸٫۶٪ در بخش خدماتی مشغول بودهاند. نفت، فراوردههای پتروشیمی، گاز، کود، سدیم هیدروکسید، بافتنیها، سیمان و مصالح ساختمانی، فرآوری خوراک، صنعت فلزات و برخی جنگافزارها، به ترتیب، بیشترین میزان تولید سالانهٔ ایران را تشکیل میدهند. نفت (۶۰٪)، فراوردههای شیمیایی و پتروشیمی، میوه، آجیل، فرش، سیمان و سنگ معدن به ترتیب بیشترین محصولات صادراتی ایران هستند. در سال ۲۰۱۷ میلادی، ایران ۱۰۱٫۴ میلیارد دلار صادرات داشت که چین ۲۷٫۵٪، هند ۱۵٫۱٪، کره جنوبی ۱۱٫۴٪، ترکیه ۱۱٫۱٪، ایتالیا ۵٫۷٪ و ژاپن ۵٫۳٪ از صادرات این کشور را سهم خود کردند. محصولات کشاورزی و دامی این کشور نیز به بسیاری از نقاط جهان صادر شده و مهمترین آنان، شامل گندم، برنج، گونههای غلات، چغندرقند، نیشکر، میوه، آجیل، پنبه، فراورده لبنی، پشم و خاویار میشود. ارزشمندترین واردات ایران نیز شامل انواع تجهیزات صنعتی، کالاهای سرمایهای، خدمات فنی، مواد غذایی و کالاهای مصرفی میشود. در سال ۲۰۱۷ میلادی، شرکای تجاری ایران در واردات، شامل امارات متحده عربی (۲۹٫۸٪)، چین (۱۲٫۷٪)، ترکیه (۴٫۴٪)، کره جنوبی (۴٪) و آلمان (۴٪) بودهاست.
از اوایل انقلاب ۱۳۵۷، دو جناح به دنبال تحمیل تفسیر خود از اقتصاد اسلامی به دولت بودند. چپگرایان اسلامی خواستار ملی شدن گسترده در اقتصاد شدند. محافظهکاران مذهبی که پیوند محکمی با بازرگانان ایران داشتند نیز از حقوق صاحبان صنایع دفاع کرده و بر خصوصیسازی پافشاری کردند. با این حال، هر دو جناح به صورت کلی، از انحصار حکومت در بخش بانکی ایران حمایت کردند. بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نیز مسئولیت توسعه و نگهداری ریال ایران، که یکای پول کشور است را بر عهده دارد. تأثیرات جنگ ایران و عراق در نهایت باعث افزایش مداخلات حکومتی در اقتصاد شد. دولت با ملی کردن بانکهای خصوصی و شرکتهای بیمه و افزایش کنترل دولتی بر بازرگانی، انحصار نهفتهای بر فعالیتهای تولیدی و درآمدی ایران به دست آورد. در دهههای گذشته، مهمترین مانع پیش روی اقتصاد ایران، انزوای آن از جامعه جهانی بودهاست؛ این منزوی شدن، حاصل خارجیهراسی سیاستمداران محافظه کار این کشور و تحریمهای اعمال شدهٔ خارجی، به ویژه از سوی ایالات متحده است. برداشتهشدن بیشتر تحریمهای هستهای، بر اساس برنامه جامع اقدام مشترک در سال ۱۳۹۴، باعث احیای بخش تولید نفت و درآمد نفتی ایران شد که رشد سریع تولید ناخالص داخلی را در پی داشت؛ اما به دلیل سقوط تولید نفت در سال ۲۰۱۷ میلادی، رشد اقتصادی این کشور نیز کاهش یافت. اقتصاد ایران همچنان از سطح سرمایهگذاری کم و ضعف اقتصادی پیش از برجام رنج میبرد و بیکاری گسترده، به ویژه میان زنان و جوانان ایرانی تحصیلکرده، خودنمایی میکند. بحران ناشی از دنیاگیری ویروس کرونا باعث استمرار رکود اقتصادی در سال ۲۰۲۰ م شد و رشد اقتصادی این کشور تا سال ۲۰۲۳ م همچنان ضعیف برآورد شد.
ایران از نخستین سرزمینهایی است که کشاورزی در آن پدیدار شد. برخی مهاجرتهای باستانی به این کشور نیز، به دلیل یافتن زمینهای بهتر برای کشاورزی بودهاست. کشاورزی در ایران، بخش قابل توجهی از اقتصاد این کشور را تشکیل میدهد. بر اساس آمار رسمی در سال ۱۳۹۶، ۱۷٫۶ درصد از نیروی کار ایرانی در بخش کشاورزی مشغول هستند. بر همین اساس، سهم ارزش افزودهٔ بخش کشاورزی به قیمت ثابت در ایران، ۶ درصد است که شامل ۷۱٪ کشت و باغداری، ۲۴٪ دامداری، ۴٪ بخش آبزیان و ۱٪ جنگلداری است.
بر اساس آمار سال ۱۳۹۳، مساحت زمینهای زراعی ایران برابر با ۱۴ میلیون و ۶۸۷ هزار هکتار است که ۵ میلیون و ۹۹۷ هزار هکتار آن به روش آبی و دیگر زمینها، با روش دیم، کشت میشوند. بیشترین اراضی زراعی این کشور، به ترتیب، در استانهای خوزستان، خراسان رضوی، فارس، کرمان و اصفهان قرار گرفتهاند و ۶ درصد از زمینهای زراعی ایران، زیر کشت محصولات سالانه و بقیه تحت آیش هستند.
بر اساس آماری در دههٔ ۱۳۹۰، از کل زمینهای زراعی ایران، ۵۶ درصد زیر کشت گندم، ۱۸ درصد زیر کشت جو، ۳ درصد زیر کشت برنج و ۲۳ درصد زیر کشت دیگر محصولات هستند. دیگر محصولات، به ترتیب درصد کشت، شامل مواردی چون یونجه، گوجهفرنگی، گونههای سبزیجات، خیار، نخود و لوبیا، زعفران، سیبزمینی و پیاز میشود.
طبق گزارشی در سال ۱۳۹۹ و بنابر اطلاعات فائو، ایران از ده کشور بزرگ جهان در تولید محصولات کشاورزی بودهاست. بنابر گفتهٔ کارشناسان فائو، ایران توانایی تولید و تأمین کل نیاز داخلی و کشورهای پیرامون خود به محصولات کشاورزی را دارد و میتواند نیاز کشورهای هممرز با خلیج فارس را نیز برآورده کند با این حال، کشاورزی ایران، برای دسترسی به آب در نبرد است.
میزان دامداری و دامپروری در ایران نیز قابل توجه است. از میان دامهای این کشور، گوسفندان شمار بسیاری دارند و نسبت به بقیه، بیشترند و به دنبال آنان بز، گاو، شتر، اسب، گاومیش و قاطر قرار دارند. یکی از بخشهای دارای رشد بالا، مرغداریها هستند که زیرساخت آنان، به سرعت رشد کردهاست. چهرهٔ صنعت مربوطه، اکنون به شکل چشمگیری تغییر یافتهاست؛ به گونهای که همهٔ فرایند زنجیرهٔ تأمین، میتواند در خود کشور انجام شود.
ایران همچنین صنایع لبنی بزرگی دارد و به عنوان نمونه، در سال ۲۰۰۶ م، نزدیک به دو میلیون تن دانه علوفه وارد کرد. پرورش خوک نیز به دلیل قوانین اسلامی در ایران ممنوع است. در طول تاریخ، ایران پرورشدهندهٔ دانشمندان سرشناسی بودهاست که برخی از آنان، در میان دانشمندانی جای گرفتند که با اکتشافات خود، جهان را دگرگون کردند. این کشور، به شکل تاریخی، دارای دانشمندان بزرگی در زمینههای اخترشناسی، انسانشناسی، پزشکی، ریاضیات، شیمی، تاریخ و جغرافیا بودهاست که شامل ابوریحان بیرونی، ابوالوفا محمد بوزجانی، پورسینا، جابر بن حیان، خوارزمی، خیام، زکریای رازی، خواجه نصیرالدین طوسی و غیاثالدین جمشید کاشانی میشود. ایران دانش و فناوری باستانی نیز دارد؛ برای مثال، در دوران ساسانیان، آموزشگاههایی همانند دانشگاه گندی شاپور و افرادی همچون مانی وجود داشتند و کتب خارجی به زبان پهلوی ترجمه شدند. همچنین ایرانیان باستان، فناوری آبی قنات را اختراع کردند که به کشورهای دیگر نیز راه یافت. پیل بغداد نیز به عنوان نخستین باتری احتمالی ساخت انسان، در دوران اشکانیان یا ساسانیان در نظر گرفته شدهاست و نظریات گوناگونی را دربارهٔ چرایی دستیابی ایرانیان باستان به اصول تولید برق، پدیدآورد.
در دوران نوین، دانشمندان ایرانی سهم قابل توجهی در گسترش دانش داشتهاند؛ به عنوان نمونه، علی جوان نخستین لیزر گازی را پدیدآورد و لطفی زاده تئوری مجموعههای فازی را به جهان معرفی کرد. مریم میرزاخانی، ریاضیدان اهل تهران که نخستین زن و نخستین ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است، توسط نهاد زنان سازمان ملل متحد در فهرست «۷ زنی که دنیا را تغییر دادند» قرار گرفتهاست. توفیق موسیوند نخستین پمپ قلب مصنوعی را اختراع و توسعه داد. در پیشبرد تحقیقات و درمان دیابت نیز ساموئل رهبر توانست هموگلوبین گلیکوزیله را کشف کند. فیزیک ایران نیز به ویژه در نظریه ریسمان، قوی است و مقالات بسیاری در این کشور منتشر میشوند

اخیراً ایران در تلاش بودهاست که اثرگذاری دانش و فناوری در اقتصاد خود را افزایش دهد. در سال ۱۳۹۷ اعلام شد که شرکتهای نوپای ایرانی، با پرداخت تسهیلات مالی پشتیبانی خواهند شد. در این سال، بانکهای ایرانی به صورت ماهانه تا سقف ۶ هزار میلیارد ریال، قابلیت ارائهٔ تسهیلات به شرکتهای دانشبنیان کشور را داشتهاند. جشنواره خوارزمی که در سال ۱۳۶۶ پایهگذاری شد، به عنوان با سابقهترین جشنوارهٔ علمی ایران شناخته میشود و مورد توجه دانشمندان ایرانی و خارجی بودهاست. بر اساس گزارش سال ۲۰۱۵ مجمع جهانی اقتصاد، ایران از نظر شمار فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی، در جایگاه سوم جهان قرار داشت. دانشگاه تهران موفق شدهاست که رباتهای انساننمای سری سورنا را توسعه دهد و تاکنون چندین نسل از آن را رونمایی کردهاست. مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک دانشگاه تهران نیز دارای کرسی یونسکو در رشتهٔ بیوشیمی است. پژوهشگاه رویان یکی از معتبرترین مراکز خدمات تخصصی و فوق تخصصی در خاورمیانه است و در سال ۱۳۸۵ توانست تولد نخستین گوسفند شبیهسازی شده در ایران را رقم بزند. در سال ۲۰۱۸ میلادی، ایران در زمینهٔ سلولهای بنیادی و پزشکی بازساختی، در جایگاه چهاردهم جهان جای داشت؛ همچنین شرکتهای دانشبنیان ایرانی در این زمینه، محصولات خود را به کشورهایی در آسیا و خاورمیانه صادر میکنند. بر اساس آمارهای وب آو ساینس، ایران تا پایان دسامبر سال ۲۰۱۷ میلادی، با انتشار ۸ هزار و ۷۹۱ مقاله توانستهاست که رتبهٔ چهارم جهانی را در فناوری نانو داشته باشد. محصولات نانویی ایران نیز در این دوران، به ۴۷ کشور صادر میشد. ماهواره امید نیز با سکوی پرتاب و موشکی ایرانی به فضا پرتاب شد و ایران را در فهرست ۱۰ کشوری وارد کرد که توانستهاند ماهوارهٔ خود را در مدار قرار دهند. نخستین جاندار نیز در دوران دولت احمدینژاد به فضا فرستاده شد تا ایران در کنار شش کشوری قرار گیرد که موفق به انجام چنین کاری شدهاند. در برنامههای هستهای ایران، افزایش شمار مراکز هستهای و سانتریفیوژها به شکلی قابل توجه، ادامه پیدا کرد. به شکل کلی، ایران در فناوری هستهای، بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، هوا فضا و استخراج و فرآوری مواد معدنی به رتبههای بالای جهانی (زیر بیست) دست پیدا کردهاست. همچنین میزان تحقیقات در حوزهٔ دانش، به ویژه در علوم مهندسی، ریاضی، پزشکی، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و محیط زیست رشد داشتهاست.
تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، ایران توجه اندکی به گردشگری کرده بود. کمبود امکانات و زیرساختهای مسافرت، سفر در ایران را بسیار سخت کرده بود. سرانجام، حکومت پهلوی شروع به ایجاد سنگفرش، بزرگراه و هتل کرد و شمار گردشگران وارد شده به این کشور، بهطور پیوسته از دههٔ ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۷ افزایش یافت. با این حال، آشفتگی سیاسی در سال ۱۳۵۷ که منجر به سرنگونی سلطنت در ایران شد، عملاً صنعت گردشگری در ایران را نابود کرد. حکومت جمهوری اسلامی در پی تلاش برای از بین بردن تأثیرات غربی، شمار گردشگران را از کشورهای غیرمسلمان کاهش داد و بخش خدماتی ایرانی که به صنعت گردشگری وابسته بود، فروریخت. با این حال، دولت ایران بعداً تلاش کرد که ایران را به عنوان یک مقصد گردشگری ترویج دهد. اکنون، خدمات مرتبط با گردشگری، تنها بخش کوچکی از اقتصاد ایران هستند.
در دههٔ ۱۳۹۰، با گذشت هر سال، سفرهای خارجی ایرانیان بیشتر شد. از مهمترین مقاصد گردشگری خارجی ایرانیان نیز، میتوان به ترکیه و امارات متحده عربی اشاره کرد. ایران در رتبههای بالا از نظر ارسال گردشگر به ترکیه قرار گرفتهاست و تنها در نیمهٔ نخست سال ۲۰۱۸ میلادی، یک میلیون و ۱۵۹ هزار گردشگر ایرانی به ترکیه سفر کردند. در شش ماه نخست سال ۱۳۹۸، چهار میلیون و ۲۵۸ هزار و ۹۴۴ نفر از ایران خارج شدند و چهار میلیون و ۹۹۸ هزار و ۲۱۵ گردشگر خارجی به ایران سفر کردند؛ این آمار، در مقایسه با زمان مشابه در سال ۱۳۹۷، رشد ۲۶٫۳۴ درصدی ورود گردشگر به ایران را نشان میداد. کشورهای همسایهٔ ایران در فرستادن گردشگر به ایران پیشتاز هستند. در سال ۱۳۹۸ اعلام شد که عراق، آذربایجان، افغانستان، ترکیه و پاکستان، بیشترین گردشگر را به ایران فرستادهاند.
بر اساس آمار سال ۱۳۹۸، جمعیت ایران در حدود یک سده، ۸ برابر شدهاست. هرچند که در دهههای اخیر، باروری در این کشور، کاهش داشته و حرکت جمعیت به سوی سالخوردگی است. میان سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵، هر سال بهطور میانگین، یک میلیون تن به جمعیت ایران افزوده شد. میزان کلی باروری در این کشور، نزدیک به ۲٫۱ است. جمعیت کنونی ایران از ۸۳ میلیون تن گذر کردهاست. بر اساس آمار سال ۲۰۱۸ میلادی گروه بانک جهانی، رشد جمعیت سالانهٔ ایران، ۱٫۴ درصد بودهاست. آمار سال ۲۰۲۰ نیز اعلام میکند که میزان زاد ولد ۱۶٫۳ در هر ۱۰۰۰ تن و میزان مرگومیر ۵٫۳ در هر ۱۰۰۰ تن بودهاست؛ بر اساس همین آمار، نسبت جنسی نیز ۱۰۲٫۸ مرد به ازای هر ۱۰۰ زن بود. مناطق شهری تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، کرج و تبریز، به ترتیب، بزرگترین کانونهای جمعیتی ایران هستند.
ایران شمار قابل توجهی از مهاجران خارجی را میزبانی میکند. بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، مهاجران ساکن ایران، به ترتیب، بیشتر از افغانستان (یک میلیون و ۵۸۴ هزار تن)، عراق (۳۴ هزار و ۵۰۰ تن) و پاکستان (۱۴ هزار و سیصد تن) هستند. طبق این آمار، استان سکونت معمول این مهاجران، برای افغانها تهران و برای عراقیها و پاکستانیها قم بودهاست. میزان مهاجرت از ایران نیز قابل توجه است. در سال ۱۳۹۶، حسین عبده تبریزی اعلام کرد که یک و نیم میلیون ایرانی در صف مهاجرت به کشورهای کانادا و استرالیا قرار دارند. پس از انقلاب ۱۳۵۷، چندین موج مهاجرتی در ایران به راه افتاد؛ موج نخست به دلایل سیاسی، بلافاصله پس از انقلاب ۱۳۵۷ و بیشتر به سمت ایالات متحده، موج دوم به دلایل سیاسی-عقیدتی در ابتدای دههٔ ۱۳۶۰ و بیشتر به سوی اروپا، موج سوم با دلایلی چون کسب کیفیت زندگی و رفاه بالاتر به سمت کشورهایی همانند کانادا و استرالیا و موج چهارم که به دلایل سیاسی رخ داد و از سال ۱۳۸۸ آغاز شد. بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در ابعاد تظاهرات سراسری نمود پیدا کرده و با همراهی بلایای طبیعی، بر دشواری زندگی در این کشور افزودهاند؛ این شرایط، انگیزهها برای مهاجرت از ایران را افزایش دادهاست. برآوردهای زیادی از خسارت سنگین مهاجرت سرمایهداران و فرار مغزها از ایران انجام شده که برخی از آنان، از سوی منابع رسمی این کشور تأیید شدهاند.
ایران دارای جامعهای با فرهنگهای گوناگون است و روابط بین اقوام آن معمولاً دوستانه بودهاست. گروه قومی و فرهنگی غالب در ایران، برآمده از فارسیزبانان این کشور است. مردمی که عموماً به عنوان پارسیان شناخته میشوند، از خاستگاه مختلطی برخوردار هستند و این کشور علاوه بر کردها، بلوچها، بختیاریها، لرها و دیگر اقلیتهای کوچکتر (ارمنیها، آشوریها، یهودیان، براهوییها و دیگران) دارای عناصر مهم آذریهای ایرانی و عربهای ایران است. در سال ۲۰۱۶ میلادی، ۹۷٫۸ درصد از مردم ساکن ایران، ایرانی بودند و تنها ۲٫۲ درصد از ساکنین ایران را خارجیها، با اکثریت افغان تشکیل میدادند. کتابخانه کنگره اعلام داشتهاست که قومیت مردم ایران به ترتیب جمعیت، شامل: ۶۵ درصد پارسیان، ۱۶ درصد آذریهای ایرانی، ۷ درصد کردها، ۶ درصد لرها، ۲ درصد عربها، ۲ درصد بلوچها، ۱ درصد ترکمنها، ۱ درصد گروههای ایلی ترک (شامل قشقایی) و کمتر از ۱ درصد دیگر اقلیتها (شامل ارمنیها، گرجیها و آشوریها) میشود.

آذریهای ایرانی بهطور معمول، ساکن استانهای مرزی در شمال غربی ایران هستند. قشقاییها در اطراف شیراز در استان فارس و ترکمنها در شمال شرق این کشور، ساکن هستند. ارمنیهای ایران با میراث قومی گوناگون در تهران، اصفهان و منطقهٔ آذربایجان متمرکز شدهاند. گرجیهای ایران، بیشتر در استان اصفهان زندگی میکنند. چند گروه جداگانه که گویش دراویدی دارند، در استان سیستان و بلوچستان در جنوب شرق ایران یافت میشوند. آشوریان در شمال غربی متمرکز شدهاند و اعراب ایرانی نیز در خوزستان و جزایر خلیج فارس، زندگی میکنند. یهودیان ایرانی، میراث تاریخی خود را به سرانجام اسیران یهودی در بابل وابسته میدانند و در بزرگترین شهرهای ایران، سکونت دارند.
طبق پژوهشی که در سال ۲۰۱۳ م منتشر شد، گوناگونی ژنتیکی ایرانیان، سطح بالایی دارد و در مجموع، نظیر مناطقی چون آناتولی، اروپا و قفقاز جنوبی است. آذریهای ایرانی، به شکل قابل توجهی از نظر ژنتیکی به مردم گرجی نزدیکند و عموماً گمان میرود که با آذربایجانیها منشأ مشترکی دارند؛ اما خوشهٔ ژن آنان، با آذربایجانیها متفاوت است. پارسیان، کردها، قشقاییها و اقوام گویشور زبانهای هندواروپایی در ایران، از نظر ژنتیکی، تشابه بالایی به هم دارند. در سال ۲۰۱۹ م، پژوهشی دربارهٔ ژنتیک مردم ۱۱ قوم ساکن ایران، منتشر شد که مقایسهای با ژنتیک دیگر مناطق و نیز باستانژنتیک خاور نزدیک در آن وجود داشت؛ بر اساس آن، هفت گروه قومی آذری، پارس، عرب، کرد، گیلک، لر و مازندرانی شباهت بسیاری در توزیع ویژگیهای ژنتیکی دارند که آنها را در یک خوشه قرار میدهد؛ این همگونی، درون خود تنوع دارد اما میزان آن از جمعیت دیگر مناطق، حتی از ارمنیهای قفقاز کمتر است. همچنین این همگونی، دست کم برای پنج هزار سال، ادامه یافتهاست و یافتههای ژنتیکی، تنها مؤید مهاجرت مردم قفقاز به فلات ایران، طی دوران نوسنگی و برنز است. در نتیجهٔ این پژوهش، دانسته شدهاست که مهاجرتهای بعدی، همانند مهاجرت آریاییها، عربها و ترکها، به اندازهای نبودهاست که باعث دگرگونی ساختار ژنتیک جمعیت بومی فلات ایران شود. همچنین این خوشهٔ جمعیتی، افزون بر شباهت قابل توجه با ژنتیک مردم خاورمیانه، همانند ژنتیک مردم جنوب اروپا، به ویژه نواحی توسکانی در ایتالیا است.
زبان فارسی زبان غالب و رسمی ایران است. با این حال، شماری از زبانها و گویشهای دیگر نیز، از سه خانوادهٔ زبانی هندواروپایی، ترکی و آفروآسیایی در این کشور مورد استفاده قرار میگیرند. بیش از سه چهارم مردم ایران، گویشور یکی از زبانهای هندواروپایی هستند. گویش اصلی کمی بیش از نصف مردم این کشور، فارسی است. ادبیات فارسی، نوعی پختهتر از زبان ایرانی رایج، توسط بیشتر ایرانیها قابل درک است. فارسی به عنوان زبان غالب در ادبیات، روزنامهنگاری و علوم به کار برده میشود. کمتر از یک دهم جمعیت این کشور نیز به زبان کردی سخن میگویند. لرها و بختیاریها هر دو زبان لری را میدانند؛ زبانی که از فارسی جداست اما با آن ارتباط نزدیکی دارد. زبان ارمنی نیز یک زبان هندواروپایی است که توسط اقلیت ارمنی ایران، استفاده میشود.
زبانهای ترکی، که تقریباً یک چهارم از مردم ایران به آنان گویش میکنند، بهطور قابل توجهی در این کشور نمایان شدهاست. بیشتر گویشوران ایرانی این خانواده از زبانها، به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند؛ زبانی که همانند ترکی نوین است. همچنین زبان ترکمنی، یکی دیگر از زبانهای ترکی است که ترکمنهای این کشور به آن صحبت میکنند.
از میان زبانهای سامی که از خانوادهٔ آفروآسیایی هستند، زبان عربی بیشترین گویشور را در ایران دارد اما درصد اندکی از این گویشوران، آن را به عنوان زبان مادری استفاده میکنند. اهمیت اصلی زبان عربی در ایران، از دیدگاه تاریخی و مذهبی است. به دنبال فتح ایران توسط مسلمانان، زبان عربی عملاً اثر فراوانی بر فارسی گذاشت. از آن زمان به بعد، فارسی بخش قابل توجهی از کل واژههای عربی را پذیرفت و ساختارهای دستوری را از زبان عربی باستان و در برخی موارد، از عربی محاوره وام گرفت. در زمان حکومت پادشاهی پیشین، تلاش شد تا عناصر زبان عربی از زبان فارسی حذف شود، اما این کوشش با موفقیت اندکی روبرو شد و به دنبال انقلاب ۱۳۵۷، کاملاً متوقف شد. از آن زمان به بعد، مطالعهٔ زبان عربی کلاسیک، در مدرسههای ایرانی مورد تأکید قرار گرفتهاست و زبان عربی، همچنان غالب گفتمان دینی است
پیش از سال ۱۳۵۷، زبان انگلیسی و فرانسوی و به میزان کمی آلمانی و روسی، توسط طبقهٔ تحصیلکرده مورد استفاده قرار میگرفتند. زبانهای اروپایی، اکنون کمتر مورد استفاده قرار میگیرد اما هنوز در مدرسهها و دانشگاههای ایران، آموزش داده میشوند. از دیدگاه دانش زبانهای بینالمللی نیز، رتبهبندی مهارت انگلیسی ئیاف، ایران را در رتبهٔ ۶۹ از ۱۰۰ قرار دادهاست و میزان مهارت انگلیسی ایرانیان، در سطح پایین قرار دارد؛ این کشور، با سطح بسیار پایین (۷۰)، تنها یک شماره فاصله دارد و رتبهٔ دوم مهارت انگلیسی در خاورمیانه را داراست.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اسلام شیعه را دین رسمی ایران اعلام کردهاست. دست کم ۹۰ درصد از ایرانیان، مسلمان شیعه و حدود ۸ درصد از ایرانیان، مسلمانان سنی هستند. مسیحیت با بیش از ۳۰۰ هزار پیرو، بهائیت با حداقل ۲۵۰ هزار پیرو، دین زرتشت با حدود ۳۲ هزار پیرو و یهودیت با حدود ۳۰ هزار پیرو، دیگر ادیان موجود در ایران هستند. قانون اساسی این کشور، مسیحیت، مزدیسنا و یهودیت را به رسمیت میشناسد. از مهمترین مباحث تشیع در ایران، نوید بازگشت امام دوازدهم و ادای احترام به پیشوای شهید او است. غیبت امام دوازدهم بهطور غیرمستقیم در افزایش قدرت روحانیت در ایران نقش داشت. روحانیت شیعهٔ ایران، از زمان انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون، نیروی غالب سیاسی و اجتماعی در ایران بودهاست. ملاها به شکل وسیعی در پستهای مذهبی در ایران، شاغل هستند. شیعیان این کشور در موارد بسیاری به روحانیون متکی هستند و برای اجتناب از گناه، از یک مرجع تقلید، آموزههایی را دنبال میکنند. این امور، قدرت روحانیت در ایران را افزایش داد و نقش آنان را به عنوان میانجی الهی تقویت کرد؛ به اندازهای که در اسلام سنی و شیعهٔ نخستین وجود نداشت.
در طول تاریخ، ایرانیان سازنده و توسعهدهندهٔ دین بودهاند و باورهای دینی در زندگی روزمرهٔ ایرانیان نفوذ فراوانی دارد. از حدود دوران باستان، دینهای ایرانی آغاز به پدیداری کردند. آیین زرتشتی، دین باستانی ایران است که تاکنون حفظ شدهاست مهرپرستی نخستین دینی است که آریاییان ایرانی پس از شهرنشینی تدوین کردند و در خارج از ایران نیز گسترش داشت؛ آثار این آیین، در ایران کنونی نیز یافت میشود. قدیمیترین پیامبر ایرانی، زرتشت است که در حدود هزار سال پیش از میلاد پدیدار شد و مزدیسنا را ترویج داد. زرتشت یکتاپرست بود و مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت میکرد. در مضامین اوستا، اهورامزدا (خدای آیین زرتشتی) بالاترین قدرت جهان هستی دانسته شدهاست. آیین زرتشتی علاوه بر یکتاپرستی، مردم را به رعایت اصول اخلاقی دعوت میکرد و جهان را به دو بخش خیر و شر تقسیم کرده بود. منابع در مورد یکتاپرستی زرتشت، توافق ندارند و گروه دوم، مزدیسنا را دارای ثنویت میدانند. به صورت کلی، این آیین به عنوان دینی در نظر گرفته میشود که گرایش توحیدی دارد اما دارای عناصر قوی ثنویت است.

اسلام شیعه که بیشترین پیرو را در ایران کنونی دارد، در همان اوایل پیدایش اسلام در ایران، مورد علاقهٔ گروههایی از ایرانیان بود. با این حال، اسلام شیعه در این کشور، با فرمان شاه اسماعیل و از دوران صفویان گسترش یافت تا سدی شود در برابر نفوذ دیگر کشورهای مسلمان (سنی مذهب). از دوران صفوی بود که اسلام شیعه اثرگذاری فراوانی بر حیات فرهنگی ایران داشت و شاهان صفوی تلاش کردند تا با پیوند دادن حکومت خود با اسلام، مشروعیت بیشتری کسب کنند. همچنین در دوران صفوی، روحانیت جایگاه بالایی داشت و در زمان شاه تهماسب، فرمانهای سلطنتی، از جانب مقام روحانی وقت، بررسی و تأیید میشدند.
تاریخ یهودیان در ایران نیز پیشینهای طولانی دارد و قدمت آن به سقوط بابل میرسد؛ جایی که کوروش، شاه هخامنشی، یهودیان را که دهههای بسیاری در اسارت بودند، آزاد کرد و با توجه به اینکه خود نیز یکتاپرست بود، به یهودیان در بازسازی معابدشان یاری رساند و اموال آنان را بازگرداند. پس از آن، یهودیان در کشورهای گوناگونی از جمله ایران، گسترش یافتند.
تحصیلات در ایران، میان ۶ تا ۱۱ سال اجباری است. به شکل کلی، چهار پنجم مردان و دو سوم زنان ایرانی سواد دارند. آموزش ابتدایی در ایران به دانشآموزان امکان میدهد تا شایستگیهای خود را ارزیابی کنند و در انتخاب رشتهٔ آنان در دورهٔ دبیرستان اثرگذار است. سیستم آموزش همگانی ایران، توسط وزارت آموزش و پرورش کنترل میشود. دانشگاهها زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و آموزشگاههای پزشکی زیر نظر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی فعالیت میکنند.
تحولات سیاسی که از زمان انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شد، دوران آموزشگاههای مختلط را در ایران پایان داد و تمام آموزشگاهها و دانشگاههای ایرانی، ملزم به ترویج ارزشهای اسلامی شدند. پیروی از عقاید دینی سیاسی رایج، برای دانشجویان و اساتید دانشگاهی که مایل به کسب موفقیت در دانشگاههای ایران هستند، از اهمیت بالایی برخوردار بودهاست و پذیرش در دانشگاههای این کشور، تا حد زیادی مبتنی بر تقوی شخصی فرد است، خواه واقعی باشد یا برای ملاحظه.
دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ بنیانگذاری شد و از آن دوران، ایران انواع دانشگاه، دانشکدهٔ آموزگاران و دانشکدههای فنی را تأسیس کردهاست. مؤسسات آموزش عالی ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ متحمل رنجهایی شدند؛ با انقلاب ۱۳۵۷، دهها هزار پروفسور و آموزگار یا از کشور گریختند یا به دلیل سکولاریسم و ارتباط با حکومت سلطنتی، از کار اخراج شدند. دانشگاههای ایران دچار کمبود پرسنل شدند و نامنویسی دانشجویان در کشور کاهش یافت. در حالی که شمار نامنویسی در دانشگاههای ایران کاهش داشتهاست، میزان پذیرش زنان در دانشگاههای این کشور به شکلی چشمگیر، افزایش یافتهاست و تا سال ۲۰۰۰ میلادی، بیش از نیمی از دانشجویان ورودی، زنان بودند. بر اساس دادههای وبومتریک تا ژانویه ۲۰۲۰، پنج مورد برتر دانشگاههای ایران به ترتیب، دانشگاه تهران (۴۳۸ جهان)، دانشگاه علوم پزشکی تهران (۵۷۰ جهان)، دانشگاه صنعتی شریف (۷۷۰ جهان)، دانشگاه پلیتکنیک تهران (۷۹۱ جهان) و دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (۷۹۴ جهان) هستند.
پس از جنگ جهانی دوم، با تلاش حکومت ایران، آژانسهای فرامرزی و نیکوکاران، شرایط بهداشتی این کشور به طرز چشمگیری بهبود یافت. در حدود سال ۱۳۴۲، ایران توانست آبله را از بین ببرد، طاعون را ناپدید کند و مالاریا را عملاً در سرزمین خود، ناپیدا سازد. وبا نیز در حدود سال ۱۳۴۹ شایع و کمی بعد، کنترل شد؛ این بیماری دوباره در اوایل دههٔ ۱۳۶۰ گسترش یافت و به سرعت به آن رسیدگی شد. با این وجود، امکانات بهداشتی ایران، ناکافی است و کمبود پزشک، پرستار و تجهیزات پزشکی در این کشور، نمود پیدا میکند.
بیمارستانهای دولتی در کنار نهادهای خصوصی، به مردم خدمات بهداشتی و درمانی ارائه میدهند اما هنوز ناکافی هستند. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر خدمات درمانی کشور نظارت میکند. بهزیستی نیز توسط سازمان بهزیستی ایران، بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی اجرا میشود. بنا بر آمار سال ۲۰۱۷ میلادی، میزان مرگ مادران در این کشور، ۱۶ در هر ۱۰۰ هزار زایمان زنده بودهاست. مرگومیر نوزادان بر اساس آمار سال ۲۰۲۰ میلادی، ۱۴٫۹ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده است. نرخ امید به زندگی در ایران برای زنان ۷۶ و برای مردان ۷۳٫۱ سال است و از این نظر، این کشور در جایگاه ۱۳۱ جهان قرار دارد. سرانهٔ تختهای بیمارستانی در این کشور در سال ۱۳۹۷، ۱٫۶ تخت برای هر ۱۰۰۰ نفر بودهاست و توزیع آنان در استانهای این کشور، نابرابر است. بر اساس آمار سال ۱۳۹۶، نزدیک به ۷۵ درصد از تختهای موجود در ایران، از بخش دولتی بودهاند. میزان قابل توجهی از تختهای بیمارستانهای خصوصی این کشور، بیشتر مواقع خالی هستند که کمبود توانایی مالی ایرانیان به عنوان چرایی آن در نظر گرفته شدهاست. بیماری غالب ناشی از آب و غذای این کشور نیز، اسهال باکتریایی است. دنیاگیری کروناویروس در ایران (سال ۱۳۹۸) نیز رخ داد و با گسترش پایدار در جامعهٔ ایرانی، تلفات قابل توجهی بر جای گذاشت.
میراث فرهنگی تاریخی ایران، در جهان، کمنظیر است. مردم ایران نیز از آیین فرهنگ خود، با آگاهی یاد میکنند. ایران به عنوان یک کشور تاریخی، در دوران باستان شاهنشاهیهایی چون هخامنشیان را به خود دیدهاست و با وجود تغییرات سیاسی، مذهبی و تاریخی، ایرانیان ارتباط عمیق با گذشتهٔ خود را حفظ کردهاند. اگرچه زندگی روزمره در ایران نوین با اسلام شیعه در هم آمیخته شد، اما هنر، ادبیات و معماری بومی این کشور، یادآور سنت عمیق ملی آن و فرهنگ ادبی گستردهتری است که در دوران پیشین، در سراسر خاورمیانه و جنوب آسیا گسترش یافتهاست. از دیدگاه فرهنگی، بخش اعظم تاریخ نوین ایران، به تنش میان مذهب شیعه و میراث فرهنگی ایرانی تعلق گرفت.با وجود غالب بودن فرهنگ پارسی، ایران همچنان به عنوان یک کشور چند قومیتی شناخته میشود و قومیتهای ارمنی، آذری، کرد و دیگر قومیتها، هر کدام دارای آیینهای ادبی و تاریخی خود هستند که قدمت بسیاری از آنها به سدهها پیش بازمیگردد؛ به عنوان نمونه، در مورد ارمنیها، این آیینها به دوران پیش از میلاد مربوط میشوند. این گروههای قومی، غالباً با فرهنگهای همسایه در خارج از ایران، ارتباط نزدیکی دارند.شمار موزههای ایران کم است و سرآغاز مواردی که وجود دارند نیز از دوران اخیر است. هرچند که موارد استثنایی چون کاخ گلستان وجود دارد. موزه هنرهای معاصر تهران که در سال ۱۳۵۶ گشایش یافت، تنها گالری انحصاری بزرگ هنر، در ایران است. موزه پارس در شیراز و موزه ملی ایران در تهران، از موزههای شناختهشدهٔ ایرانی هستندایران دارای مردمی از اقوام گوناگون است که خود را دارای هویت ایرانی میدانند و تاکنون، جشنهای ملی ایران را پاس داشتهاند. اعیاد و سوگواریهای اسلامی نیز در این کشور بسیار رایج است. پس از انقلاب ۱۳۵۷، این مراسمها شکلی مجلل به خود گرفت و هویت اسلامی، توسط حکومت جدید، پشتیبانی شد.جشن سال نوی ایرانی، نوروز، از سوی یونسکو به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشریت ثبت شدهاست و مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای، ۲۱ مارس، برابر با اول بهار را به عنوان روز جهانی نوروز به رسمیت شناختهاست. این آیین باستانی ایرانی، توسط پیروان ادیان مختلف و در کشورهای دیگر نیز جشن گرفته میشود.این جشن به عنوان مهمترین تعطیلات ایران شناخته میشود و از چهارشنبهٔ آخر سال که چهارشنبهسوری در آن برگزار میشود، آغاز شده و با تعطیلات یک هفتهای، به روز سیزدهم سال جدید میرسد که سیزدهبهدر نام دارد و در آن، مردم به پیکنیک میروند.جشن تیرگان، مهرگان، سپندارمذگان، سده، امرداد و شب یلدا از بازماندگان آداب و رسوم ایرانی هستند که هنوز در این کشور زندهاند.
آشپزی ایرانی اگرچه تحت تأثیر روشهای آشپزی جهان عرب و شبهقارهای بودهاست اما به اندازهٔ زیادی محصول جغرافیا و محصولات خوراکی درون ایران است. برنج یک مادهٔ اصلی در رژیم غذایی ایرانیان است و گوشت (عمدتاً گوسفند) تقریباً در هر وعدهٔ خوراک ایرانی نقش دارد. سبزیجات برای رژیم غذایی ایرانی حائز اهمیت است و پیاز تقریباً در هر غذا استفاده میشود. دامداری مدتهاست که بخش کهن اقتصاد بودهاست و فراوردههای لبنی همانند شیر، پنیر و به ویژه ماست، بهطور معمول در سفرهٔ ایرانیان استفاده میشوند. آشپزی اصیل ایرانی، تمایل به ایجاد مزههای لطیف و تهیهٔ غذاهایی با مقدمات نسبتاً ساده، مانند خورش و انواع کباب دارد. برجستهترین ادویه که در ایران استفاده میشود، زعفران است؛ اما بسیاری از طعمدهندههای دیگر، از جمله لیمو، نعنا، زردچوبه و گلاب به اندازهٔ عناصری چون انار و گردو در خوراک ایرانی استفاده میشوند.
به جز برنج، نان هم در رژیم غذایی ایرانیان، یک مادهٔ اصلی بهشمار میرود. بربری، تافتون، لواش و در نهایت، سنگک که سرآمد نانهای ایرانی است، توسط ایرانیان مصرف میشوند. ایرانیان در پخت انواع چلو، از تهدیگ، زرشک، زعفران و آجیل بهره میبرند. در رستورانهای این کشور، بیشتر خوراک اصلی را انواع کباب تشکیل میدهد؛ رایجترین موارد آن، شامل کباب بختیاری، چلوکباب، جوجهکباب و کباب کوبیده میشود. خوراکهای ایرانی همانند آبگوشت، دلمه، زرشکپلو، سبزیپلو، فسنجان، قرمهسبزی و میرزاقاسمی به سفرهٔ ایرانی، گوناگونی قابل توجهی میبخشند. انواع شیرینیهای ایرانی نیز به عنوان دسر استفاده میشوند. فالوده و بستنی ایرانی از مهمترین دسرهای این کشور هستند. ایرانیان، معمولاً صبحانه و چای را در رژیم غذایی خود دارند. ناهار حکم وعدهٔ اصلی را دارد و شام معمولاً سبکتر است. خاویار ایران در جهان شهرت دارد و ایران، زمانی مقام نخست تولید خاویار در جهان را داشت. شراب ایرانی نیز تاریخچهای طولانی دارد و این کشور از قدیمیترین تولیدکنندگان نوشیدنیهای الکلی است.
موسیقی در ایران، از دوران باستان، حائز اهمیت بودهاست. در دوران شاهنشاهی هخامنشی، موسیقی در آیینهای مذهبی و دادگاهها استفاده میشدهاست. هویت دقیق موسیقی ایرانی، هنوز آشکار نشدهاست اما تحقیقات پیرامون آن، ادامه دارد و جوانبی از آن، مشخص شدهاست. موسیقی در دوران ساسانیان قابل توجه بودهاست و ساسانیان، شمار فراوانی از سازها را به کار بردهاند. باربد، از موسیقیدانان دوران شاهنشاهی ساسانی، نخستین سیستم موزیکال خاورمیانه را با عنوان خسروانی ایجاد کرد. بسیاری از مدها و ملودیهای باستانی ایران، با تسلط اعراب بر این کشور، از بین رفتهاند؛ اما دستگاهها، به شکل شفاهی به ایران کنونی رسیدهاند.ایران زادگاه نخستین سازهای پیچیدهاست که قدمت برخی از آنان، به هزارهٔ سوم پیش از میلاد میرسد.نواحی ایران، دارای شمار قابل توجهی سازهای بومی از انواع بادی، پوستصدا، خودصدا و زهی هستند. سازهایی همانند تار، سهتار، بربط، سنتور، قانون، کمانچه، نی، قیچک، رباب، تنبک، دف، دایره و دایرهزنگی در موسیقی ملی ایران به کار میروند. در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، موسیقی ایران به شکل اساسی تغییر یافت. در دههٔ ۱۳۳۰، موسیقی پاپ وارد ایران شد و نخستین گروههای پاپ و راک ایرانی، شکل گرفتند. موسیقی پاپ ایرانی در این دوران، از موسیقی پاپ غربی اثر گرفت. در دههٔ ۱۳۴۰ نیز نخستین شاخههای نوگرایی در موسیقی ایران، پدیدار شد.در اواسط دههٔ ۱۳۴۰، استودیوهای ایرانی با همراهی بارها و باشگاههای شبانه، به گسترش موسیقی جدید رایج در ایران کمک کردند. در این سالها، شعر و موسیقی ایران، دگرگون شد و ستارههای موسیقی، یکی پس از دیگری بر روی صحنه رفتند.مسائل جنسیتی در موسیقی و رقص ایران بسیار مورد توجه بودهاست. در دوران قاجار و صفویه، به پسربچهها لباس دخترانه پوشانده میشد و از آنان برای رقص و آواز استفاده میکردند. جایگاه زنان در موسیقی ایرانی، پس از انقلاب ۱۳۵۷، با محدودیتهایی مواجه شد و فقهای اسلامی این کشور، اعلام داشتهاند که آواز خواندن آنان، کاری لهو و لعبی است. برای اجرای بانوان، قوانین خاصی وجود دارد که باعث توقف بسیاری از کنسرتهای زنان شدهاست. همچنین سابقه داشتهاست که برنامههای موسیقی زنان، با فشار محافل محافظهکار جمهوری اسلامی، لغو شوند

رقص در ایران، پیشینهای طولانی دارد و به عنوان نمونهای باستانی، در دربار ساسانیان، رقصی ویژه انجام میشدهاست. فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی، از رامشگرانی چون آزاده یاد کردهاست که چنگ مینواختند، چامه میخواندند، ساقی بودند و میرقصیدند. به شکل کلی، ایران، یکی از امپراتوریهای باستانی بود که به گسترش هنر رقص پرداخت. برای این ملت کهن، رقص یک پدیدهٔ مهم اجتماعی و یک آیین مذهبی بودهاست. پیشینهٔ رقص ایرانی به عنوان یک شکل هنری مستقل، دست کم از دوران مهرپرستی تخمین زده میشود و منابع تاریخی دوران باستان، به آن اشاره کردهاند. رقص ایرانی بسیار متداول بودهاست و کتب تاریخی یونانی از اهمیت آن در نزد ایرانیان، نوشتهاند. پس از انقلاب ۱۳۵۷، محدودیتهایی برای رقص، وضع شد.
از هزارهٔ چهارم تا هزارهٔ دوم پیش از میلاد، هنر در ایران، بیشتر شامل عناصری از باورهای دینی میشدهاست. ظروف منقش و کندهکاریهایی همانند آنچه که در کورانگون و نقش رستم صورت گرفته، از بازماندگان آثار هنری آن دوران هستند. در اواخر هزارهٔ سوم و در هزارهٔ دوم، صنعت برنز در ایران، با مهارت بالا و استادی دنبال شد. در این دوران، سفالسازی ظریف گردید و نقوش جاندارانی بر آنان گذارده شد. مجسمههایی نیز در تورنگتپه یافت شدهاند که احتمال دارد، ساخت مردم همین دوران باشند. در کاخهای هخامنشی، با همکاری تمام کشور، تلاش شدهاست که تصویری از آن دوران نمایش یابد و هنرهای بسیاری در ساخت آنان به کار رفتهاست؛ سنگنگارهها و کندهکاریها، جزئیات رنگی، روکشهای طلا و برنز و نقوش روی اشیاء درونی ساختمانها، بخشی از هنر هخامنشی هستند که تاکنون حفظ شدهاند.[۱۸۱] پس از هنر پارتها که تحت تأثیر هنر یونانی بود، هنر ساسانیان، تمدن ایرانی را بار دیگر زنده کرد. هنر ساسانی، از فرهنگهای دیگر هم اثر گرفت اما اساساً ایرانی بود؛ از رویدادهای مهم در این دوران، این بود که معماری طاقدار در ساختمانها رواج یافت.
به شکل کلی، فرهنگ اسلامی در ایران، مکاتب بومی قدرتمندی از هنرهای تجسمی را توسعه نداد. اما موارد استثنایی نیز وجود دارد؛ یکی از این موارد مهم، گسترش نگارگری ایرانی در مکاتبی چون مکتب شیراز و اصفهان است. با این حال، نگارگری ایرانی، در اواخر دوران صفوی، رو به انقراض رفت. اما هنرهایی چون خوشنویسی ایرانی، تذهیب، بافندگی، سفال ایرانی و فلزکاری ادامه یافتند. نقاشی و مجسمهسازی کلاسیک غربی در اواخر سده ۱۹ میلادی وارد ایران و با مضامین ایرانی تطبیق دادهشدند. گرایش به اسلامیسازی پس از انقلاب ۱۳۵۷، هنرهای تجسمی را محدود کرد اما این هنرها همچنان از طریق نمایشگاهها و اخیراً از طریق دسترسی به اینترنت، در حال پیشرفت هستند.
نوگرایی، در هنر ایران، قدرت گرفتهاست و مهمترین تحول در نوگرایی هنری در این کشور، حاصل تغییرات اجتماعی انجام شده توسط رضاشاه پهلوی است. حدوداً در میان سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۵۸، هنر نوین در ایران رشد قابل توجهی کرد و بسیاری از هنرمندان نامی معاصر این کشور، در آن دوران رشد و شکوفایی داشتند. روزنامه گاردین اعلام داشتهاست که آثار موزه هنرهای معاصر تهران، بزرگترین گنجینهٔ هنر مدرن، در بیرون از آمریکا و اروپای غربی است. در دوران شاهنشاهی پهلوی، گالریهای خصوصی راه افتادند و وزارت فرهنگ و هنر نیز جشنوارههای سالیانهای را برگزار میکرد.
معماری ایرانی دارای دانش بومی و پیشینهای طولانی است و در طول تاریخ، همواره به عنوان عالیترین بخش هنر ایران، شناخته شدهاست. این معماری در دورههای هخامنشیان، پارتها و ساسانیان برتر بودهاست و در دوران اسلامی نیز برتری خود را حفظ کرد.[۱۸۵] فرهنگ باستانی ایران، از سبک معماری عمیقی برخوردار است. ایلامیها، هخامنشیان، هلنیستیها و دیگر سلسلههای پیش از اسلام، آثار سنگی برجستهای را از عظمت معماری خود، به جای گذاشتند. چغازنبیل و پارسه از این آثار هستند و هر دو در سال ۱۹۷۹ میلادی، به عنوان میراث جهانی یونسکو شناخته شدند. مجموعهآثار رهبانی ارامنه ایران در سال ۲۰۰۸ م، به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شد؛ معماری این مجموعه، نمایانگر ترکیبی از فرهنگهای بیزانس، پارسی و ارمنی است. از آغاز دوران اسلامی، دستاوردهای معماری سلسلههای سلجوقی، ایلخانی و صفوی، منحصراً قابل توجه است. در این دوران، شهرهایی در ایران، نظیر نیشابور، اصفهان و شیراز در بین شهرهای بزرگ جهان اسلام قرار گرفتند و شمار بالای مساجد، مدرسههای اسلامی، زیارتگاهها و کاخهای آنها، یک سبک معماری ایرانی را شکل داد که در مجموعهٔ بزرگتر اسلامی قرار داشت.
در دوران شاهنشاهی پهلوی، دو نوع معماری در ایران، توسعه داده شد؛ نخستین نوع، تقلیدی از سبک معماری غربی بود که ارتباط کمی با اقلیم این کشور داشت و دومین نوع، تلاشی در جهت احیای معماری بومی ایرانی بود. به تدریج، مسئولان ایرانی از تقلید کورکورانه از غرب، دلسرد شدند و به پشتیبانی از سبکهای بومی ایرانی که برای رفع نیازهای نوین، اصلاح شده بودند، پرداختند. از برجستهترین نمونههای معماری این دوران، برج آزادی است.
کهنترین سنت ادبی ملی ایران، از زبان اوستایی، زبان مقدس نوشتار اوستا است که از متون افسانهای و مذهبی زرتشتی و آیینهای کهن ایرانی تشکیل شدهاست؛ پیشینهٔ آن به دوران پیش از هخامنشیان میرسد. ادبیات ایران، از بخشهای معرف فرهنگ ایرانی است. استادان بزرگ زبان فارسی، همانند فردوسی، حافظ، نظامی گنجوی، جامی و مولوی، هنوز الهامبخش نویسندگان ایرانی هستند. ادبیات فارسی در سدههای نوزده و بیست میلادی، عمیقاً تحت تأثیر روشهای ادبی و فلسفی غربی قرار گرفت؛ اما همچنان، یک رسانهٔ چالاک برای فرهنگ ایرانی ماند. این ادبیات، چه به صورت نثر و چه در نظم، به عنوان ابزاری برای نقل دروننگری فرهنگی، مخالفت سیاسی و اعتراضات شخصی نویسندگان با نفوذ ایرانی همچون صادق هدایت، جلال آل احمد و صادق چوبک و سرایندگانی چون احمد شاملو و فروغ فرخزاد خدمت کردهاست. پس از انقلاب ۱۳۵۷، شمار قابل توجهی از نویسندگان ایرانی به تبعید درآمدند و بخش اعظم آثار برتر ادبیات فارسی، در خارج از این کشور، نوشته و منتشر شد. با این حال، در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷، ادبیات جدید حقوق زنان، توسط نویسندگانی چون شهرنوش پارسیپور و منیرو روانیپور متولد شدهاست.
آگاهی کنونی از اساطیر ایران از منابع گوناگونی به دست آمدهاست که مهمترین آنان، اوستا است. ادبیات پهلوی بسیار متنوع بودهاست و شامل شروح دینی، الهام، ادبیات اندرزی، ادبیات حماسی، شعر و نوشتار با اهمیت تاریخی میشود؛ در برخی از نوشتار این ادبیات، اساطیر و باورهای اوستایی حفظ شدهاست. بندهشن و دینکرد نیز آگاهیرسانهای مهم دیگری از باورها و اساطیر کهن ایران هستند. پس از آغاز دوران اسلامی در ایران نیز اثر ادبی مهمی از افسانهها و اساطیر ایرانی تهیه شد؛ این اثر، شاهنامه نام دارد و فردوسی آن را پدیدآوردهاست. در شاهنامه، تاریخ ایران از ابتدا تا ورود اسلام، با شعر، بازسازی شد و اسطورهها همانند رویدادهای تاریخی تعبیر شدهاند. در بسیاری از داستانهای شاهنامه، مفهوم نبرد میان نیک و بد نهفتهاست. اساطیر ایران باستان، شامل نبردهای کیهانی، مفاهیم انتزاعی، شخصیتهای دینی، قهرمانان افسانهای، موجودات افسانهای، نمونههای شاهی و افراد دلیر میشدهاست که پیوندی مستقیم با باورهای دوران باستان داشتهاند. رستم (نامآورترین پهلوان شاهنامه)، اسفندیار، افراسیاب، کاوه آهنگر، سهراب، سیاوش و فریدون از معروفترین پهلوانهای شاهنامه هستند.
فلسفه در ایران به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی بزرگ در این کشور، بازهٔ گستردهای از مکاتب فکری را شامل میشود. بهطور کلی، فلسفه در ایران را میتوان به دوران پیش و پس از اسلام تقسیم کرد. مکاتب پیش از اسلام، شامل آیین زرتشتی، مانوی و مزدکیه است. به عنوان نمونهای از این مکاتب، مکتب مزدیسنا به دنبال آموزههای زرتشت در سالهای ۱۰۰۰ تا ۵۸۸ پ. م، در نقاطی از ایران، پدیدار شد. زرتشت یکی از قدیمیترین یکتاپرستان تاریخ بودهاست و نخستین کسی بود که مسائل شر را از نظر فلسفی بررسی کرد. فلسفهٔ اخلاقی وی مبتنی بر تقدم پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است. وی همچنین سیستمی از اصول اخلاقی منطقی را پایه گذاشت. اندکی از عقاید زرتشتی در فرهنگ پسا کلاسیک غربی تا اواخر سدهٔ ۱۸ م، شناخته شده بود و او، تأثیرگذاری بسزایی در فلسفهٔ یونان و روم داشت. در بررسی دوران پس از اسلام، مشخصاً فلسفهٔ نخستین اسلامی، در پدیداری فلسفهٔ نوین، بسیار تأثیرگذار بودهاست. از اثرات مهم این فلسفه، بر تئوریهای فرگشت بودهاست. از مکاتب مهم پس از اسلام، حکمت سینوی، اشراق و متعالیه هستند. به عنوان نمونهای از این مکاتب، حکمت سینوی، توسط ابن سینا، فیلسوف ایرانی، بنیان نهادهشد و تا سدهٔ دوازدهم میلادی، به مکتب پیشرو در فلسفهٔ اسلامی تبدیل شد. ابن سینا تلاش کرد تا ارسطوگری و فلسفه نوافلاطونی را با الهیات اسلامی آشتی دهد و نظریات وی، بر دانشجویان غربی آن دوران، اثرگذار بود و در غرب نیز نفوذ داشت.
ورزشهای سنتی ایران، شامل بخشهای کشتی، اسبدوانی و بدنسازی میشود. ورزشهای تیمی، در سدهٔ بیستم میلادی، از غرب وارد این کشور شدند که شاخصترین آنان، فوتبال، راگبی و والیبال بودهاست. در دوران حکومت سلطنتی پیشین، ورزشهای نوین در برنامههای درسی آموزشگاهها گنجانیده شدند. در سال ۱۹۴۸، ورزشکاران ایرانی برای نخستینبار در بازیهای المپیک شرکت کردند. نخستین حضور ایران در بازیهای المپیک زمستانی نیز در سال ۱۹۵۶ بود. بیشتر مدالهای المپیک ایران، در رشتههای کشتی، وزنهبرداری و ورزشهای رزمی بهدست آمدهاند.[۱۹۳] ایران، زادگاه آیینهای پهلوانی و زورخانهای و زادگاه احتمالی چوگان (مورد اختلاف با آذربایجان) است.
فوتبال به پرهوادارترین ورزش در ایران تبدیل شدهاست. به عنوان دورهای درخشان، تیم ملی فوتبال ایران در سالهای ۱۹۶۸، ۱۹۷۲، ۱۹۷۴ و ۱۹۷۶ به قهرمانی در بالاترین سطح آسیا دست یافت و نخستینبار در سال ۱۹۷۸ به جام جهانی فوتبال راه پیدا کرد. در این دوران درخشان، باشگاه فوتبال تاج (استقلال کنونی) نیز در مسابقات باشگاهی قهرمانی آسیا ۱۹۷۰ به قهرمانی رسید. برخی از این موفقیتها، با گرفتن میزبانی بالاترین رقابتهای ورزشی آسیا توسط ایران، همدوره بودند و میزبانی جام ملتهای آسیا ۱۹۶۸ و ۱۹۷۶ نمونههای آن هستند. با روی دادن انقلاب ۱۳۵۷، یک وقفه در پیشرفت ورزش ایران، اتفاق افتاد. در دورانی، دولت جدید، ورزشگاهها را رقیب مساجد دانست. تیمهای بزرگ ایرانی، ملی شدند و از حضور زنان در بسیاری از فعالیتهای مربوطه، جلوگیری شد. علاوه بر این، جنگ ایران و عراق، منابع کمی را برای اختصاص دادن به ورزش ایران، باقی گذاشت. با این حال، پشتیبانی عظیم مردم از ورزش، به ویژه در مورد فوتبال، ادامهدار بود. از دههٔ ۱۹۹۰ میلادی، ورزش ایران و فعالیت بانوان، احیا شد. با این حال، حجاب اجباری برای ورزشکاران زن و بیحجابی آنان در خارج از این کشور، باعث برخورد فدراسیونهای ورزشی جمهوری اسلامی با این ورزشکاران، شدهاست. با وجود آنکه در دوران جمهوری اسلامی، هیچ قانونی حضور زنان در ورزشگاههای ایران را منع نمیکند، زنان، تنها در موارد محدودی برای تماشای فوتبال یا دیگر رشتههای ورزشی مردان، به ورزشگاهها راه یافتند. در سال ۱۳۹۸، کمی پس از درگذشت دختر آبی، که پس از تلاش برای ورود به ورزشگاه دستگیر شده بود، در بازی ایران و کامبوج از سری بازیهای مقدماتی جام جهانی فوتبال، رسماً به زنان اجازه دادهشد تا وارد ورزشگاه شوند.
فکت های ایران
1- داغ ترین نقطه ی ثبت شده در زمین در ایران بوده است : به دمای 159.3 درجه فارنهایت (70.7 درجه سانتیگراد) می رسد، کویر لوت برای هفت سالی که دانشمندان آن را مطالعه کرده اند، داغ ترین مکان زمین بوده است. در سال 2016 این کویر در یونسکو به عنوان اولین مکان میراث طبیعی جهان به ثبت رسیده است.جهت اطلاع از قیمت تور قشم نوروز 98 به سایت ما مراجعه کنید.
2- خانه ی یوزپلنگان آسیایی ایران است : هنگامی که شبه جزیره عربستان را از طریق ایران به پاکستان و هند گسترش دادند ، یوزپلنگ های آسیایی در معرض خطر قرار گرفتند . آنها در حال حاضر تنها در زیستگاه های حفاظت شده در ایران زندگی می کند. وزارت محیط زیست ایران چند کمپین حفاظت از آنها را راه اندازی کرده و حتی برای محافظت از این جاندار و دیگر حیوانات علیه شکارچیان، جنگل بان هایی را به کار گرفته است. در طول جام جهانی 2014، عکس یوزپلنگی بر روی لباس تیم ملی فوتبال ایران برجسته شد و هواپیمای ملی Meraj عکس آنها را در هواپیماهای خود نشان داد.
3- ایران یکی از صادرکنندگان عمده نفت و گاز طبیعی، زعفران، پسته، خاویار و قالی است. بهترین زعفران ایران، که به عنوان طلای قرمز شناخته می شود، در استان خراسان فراوان است.شما در تور مشهد می توانید بهترین زعفران را برای خود و برای سوغاتی تهیه کنید. ایرانیان پاسته را دوست دارند یا تازه و یا خشک شده و شهر رفسنجان در استان کرمان مرکز رشد آن است. خاویار، طلای سیاه ایران، از طریق ماهیان خزر به دریای خزر می آید. فرش ها اغلب با نقش های ذهنی بافته شده اند تا نشان دهند که تنها خداوند می تواند کمال را ایجاد کند و این هنر از استان فارس به عنوان یک میراث فرهنگی در یونسکو ثبت شده است.
4- ورزش پولو در ایران باستان اختراع شد : گفته می شود که در ابتدا در ایران باستان بوجود امده است، گرچه حساب ها به تاریخ دقیق تاریخ chogan polo تغییر می کنند. در واقع، میدان امام در اصفهان در اصل یک مکان برای فیلد پولو بوده است .
5- تا زمانی که ایران در قرن هفتم فتح شود ، ایرانیان زرتشتی بودند. به همین دلیل اکثریت سنت های ایرانی که امروز گرامی داشته میشود، مانند نوروز و شب یلدا ، ریشه در زرتشتی دارند. اقلیت زرتشتیان هنوز در ایران زندگی می کنند.
.......................................
پایان.................................
آرشیو