سالها پیش در زمان مدیریت فتحاللهزاده، جواد نکونام به عنوان بازیکن آزاد با دریافت دومیلیون یورو به استقلال پیوست و پس از مدارکی که برنامهی نود ارائه کرد، تلاش آنموقع فتحاللهزاده برای اینکه اثبات کند این دو میلیون، به باشگاه اوساسونا پرداخت شده و نه به نکونام، نقش بر آب شد.
سالها از درگیریهای فرهاد مجیدی و جواد نکونام و باندهایی که تشکیل شده بود، میگذشت و این خاطرات داشتند در گنجینهی ذهنمان خاک میخوردند تا اینکه بازی دیشب، ما را به روزهایی برد که فرهاد مجیدی شبها خواب دخترش در امارات را میدید و سرانجام در اواسط فصل، استقلال را رها کرد تا دیگر کابوس نبیند. همان زمان، اخباری از روابط نکونام و مجیدی به گوش میرسید.
چرخ زمان چرخید و آن روزها گذشت تا به بازی دیشب رسیدیم، جایی که فولاد، برای امیدوار بودن به کسب سهمیه باید یکی از رقبایش را میبرد. پس نکونام، که علاوه بر تقابل با مجیدی، قصد گرفتن سهمیه را داشت، شاگردانش را برای جنگیدن به خوبی توجیه کرده بود و با عدم تمرکز بازیکنان استقلال نسبت به ادامهی لیگ، نتیجهی مطلوبش را گرفت.
اما در سوی دیگر وقایع دیشب، آنچه مغفول ماند، نقش نویسندهی سناریوی دیشب بود. فردی که در همه چیز مهارت دارد. از گل زدن، خطا گرفتن، داوری کردن، پاس دادن، تغییر مدیران و رشوه به مربیان و بازیکنان گرفته تا نوشتن سناریوهای جذاب؛
او "وزیر ورزش و سرگرمی" است و مسوولیتش، سرگرم نمودن مردم از طریق ورزش است. پس باید داستانهایی را بنویسد. بازیکنان، مربیان و داوران مجبورند این صحنهها را در بازی اجرا کنند. نویسنده مشخص میکند چه تیمی سقوط کند و چه تیمی قهرمان شود.
دیشب، فولادآرنا، نظارهگر ساخت داستانی دیگر از کارهای این نویسندهی پرکار بود. جایی که نقش اول آن را شیرفرهادِ شبهایی برره بازی میکرد. فردی که از برره وارد مربیگری تیم استقلال شده و فکر میکرد این هم فوتبال بررهایست. در هر حال، انتخاب شیرفرهاد، توسط وزیر انجام شده ولی رفتار او در تئاتر دیشب، نوعی بداهه بود. جایی که فولادآرنا را تبدیل به تئاتر رویاها کرد.