اختصاصی طرفداری - به رغم فقدان و کمبود امکانات پیش رو همواره از دل لیگِ جوشان ما استعدادهای جوان، مستعد و کم نام نشان فرصت عرض اندام در این وادی را پیدا می کنند تا خون تازه ای به رگ های فوتبال ما تزریق کنند. «موفقیتی» که با تمامی کمبود امکانات پیش رو، در پس آن کوهی از ممارست نهفته است برخلاف نسخه های خارجی که بازیکن با زمین های سبز و زبر راهی سیستم مدرن فوتبال می شود، اینجا فقط وجودِ زمین های سنگلاخی هم کافیست برای نمایش خیل عظیم استعدادها. در این بین بازیکنانی مسیر پیشرفت خود را در قاره سبز می نگرند، اما شاید چالش برانگیزترین دوره ای که یک بازیکن در حرفه خود ممکن است تجربه کند، نشستن بر روی نیمکت های سرد و موحش باشد، درهم دریدن این پیله آن هم در کشور های مهد فوتبال دنیا شاید مشقت های خاص خود را بطلبد، اما استعدادهای ناب مان نشان داده اند استقامت، تمرین، سختکوشی همواره کلید واژه پیروزی خواهد بود.
آندرانیک تیموریان؛ گنجی نهفته شده زیر خاک (فصل 07-2006 در بولتون)
سورپرایز بزرگ برانکو ایوانکوویچ در جام جهانی 2006 با وجود نمایش نه چندان دلچسب تیم ملی، از تیر رس باشگاه های اروپایی پنهان نماند تا سرانجام آندرانیک تیموریان با قراردادی 255 هزار پوندی مستقیما از فوتبال ایران به لیگ برتر انگلستان ترانسفر شود. سم آلاردایس سرمربی وقت واندرزی ها از آندو به عنوان استعداد نو ظهور نام می برد، اما برخلاف تصورات شروع فصل برای شماره 16 بولتون چندان مطلوب پیش نرفت، سفر آندو به تهران برای حضور در رقابت های مقدماتی جام ملت ها مترادف بود با از دست رفتن جایگاه اش. از طرفی پیروزی شروع فصلیِ واندرزی ها طی دیدار برابر تاتنهام بیانگر روزهای دشوار آندو برای دستیابی و راه یافتن به ترکیب اصلی بود.
با توجه به درخشش ایوان کمپو و کوئینتون فورچون بازیکنان سرشناس و سابقِ تیم های رئال مادید و منچستر یونایتد در صف خط میانی، فرصت حضور برای آندو در میدان برای اثبات توانایی هایش مهیا نشد. لیگ برتر به نیمه اش رسید و تنها دستاورد آندو در حضور چند دقیقه ای برابر واتفورد خلاصه می شد، آندو در ادامه از روی نیمکت به سکوها تبعید شد، او سایه حمایتی سام آلاردایس مهمترین حامی خود را به نظر از دست رفته می دید، در روزهایی که زمزمه جدایی اش از بولتون شنیده می شد پس از 17 هفته دوری سرانجام برابر لیورپول دقایقی مجال بازی در میدان را دست یافت، هفته بعد آندو با اعتماد به نفس قابل قبول در رقابت های حذفی مقابل دانکستر به میدان رفت و با 2 بار گشودن دروازه حریف عملکرد خیره کننده از خود به نمایش گذاشت، به نظر آلاردایس مهره گم شده تیم را در میانه زمین یافته بود.
درحالی که بولتون برای کسب سهمیه چهارم لیگ قهرمانان طی پیکار برابر ویگان نتیجه را با گل امیل هسکی از دست رفته می دید؛ در یک غروبِ دل انگیز آندو با 2 گل زیبا نتیجه را برگرداند تا سایت گاردین در شرح این دیدار تیتر بزند "گنجی که آلاردایس آن را از زیرخاک بیرون آورد". آندرانیک در مرحله چهارم جام حذفی در دیداری به یاد ماندنی در حالی که به عنوان بازیکن ثابت به میدان رفته بود، واندرزی ها تا آستانه حذف آرسنال قدرتمند ونگر پیش تاختند اما در نهایت در وقت های اضافه اسیر تجربه سرمربی فرانسوی شدند. در مجموع آندو در حالی که نیم فصل نخست را تنها دقایقی برای بولتون به میدان رفته بود، در نیم فصل دوم با عملکرد درخشان، خود را در ترکیب اصلی جا داد تا فصل پر التهاب را در نهایت با موفقیت به انتها برساند.
خداداد عزیزی و ربودن قهرمانی از بایرن مونیخ (فصل 98-1997 در کلن)
پس از درخشش خیره کننده خداداد عزیزی در رقابت های ملت های آسیا 96 که در پایان با کسب عنوان بازیکن سال آسیا همراه بود و در ادامه با درخشش و به ثمر رساندن 4 گل در رقابت های آسیایی به عنوان یار کمکی در تیم پرسپولیس، موجب شد تیم کلن آلمان جلوتر از سایر تیم های اروپایی به شماره 11 تیم ملی چراغ سبز نشان دهد، تا خداداد در کنار تونی پولستر مهاجم نامدار اتریشی زوج خط حمله این تیم ریشه دار را تشکیل دهند. با شروع فصل خداداد دو بازی نخست تیم کلن را از روی نیمکت نظاره گر بود، اما شکست سنگین کلن برابر بورسیا دورتمند موجب شد عزیزی مقابل کایزسلاترین نخستین بازی خود در بوندسلیگا را تجربه کند، شماره 17 کلن برابر گلادباخ به طور ثابت در میدان حاضر شد تا در سومین تجربه بازی خود در بوندسلیگا در پیروزی بزرگ برابر وولفسبورگ نقش تعیین کننده ای ایفا کند و اولین گل خود را برای کلن به ثمر برساند، اما در ادامه رقابت های چالش برانگیز انتخابی جام جهانی 98 موجب شد خداداد در بهترین شرایط از ترکیب اصلی تیم کلن دور بماند و در بازگشت به یک بازیکن سکو نشین تبدیل شود.
خداداد شب های سرد آلمان را با حسرت حضور در ترکیب تیم منطقه نوردراین-وستفالن سپری کرد اما درخشش در دو دیدار تاریخی برابر استرالیا در تهران و ملبورن ورق ها را برگرداند تا پس از 2 ماه دوری بتواند نظر لارنز کاستنر سرمربی اتریشی را به سوی خود جلب کند.
خداداد با انگیزه در دو دیدار برابر دویسبورگ و بورسیا دورتمند به ترکیب بازگشت و با زدن 2 گل و نواختن یک پاس گل شرایط را به نفع خود تغیییر داد، گلزنی خداداد برابر وولفسبورگ به عنوان بازیکن تعویضی موجب شد تیم کلن از شکست خارج از خانه بگریزد، این درخشش و آمادگی باعث شد نزد هواداران به بازیکن محبوب تبدیل شود. خداداد در دیدار به یادماندنی برابر بایرن مونیخ که برای قهرمانی در بوندسلیگا رقابت شانه به شانه ای با تیم کایزرسلاترن اتو رهاگل داشت، به میدان رفت و با گرفتن یک پنالتی و گشودن دروازه اولیور کان با شیرجه تماشایی سبب شد تیم کلن پس از 16 فصل طعم پیروزی را در ورزشگاه المپیک مونیخ بچشد و با سه امتیاز کامل به خانه باز گردد، شکستی که باعث شد در ادامه بایرن با دو امتیاز کمتر قهرمانی را به تیم کایزرسلاترن تقدیم کند. دیداری که عزیزی را به بازیکن ثابت در تیم کلن تبدیل کرد تا در نهایت با تلاش و پشتکار خود را در تیم تحمیل کند و فصل را با کامیابی به پایان ببرد.
رحمان رضایی؛ از جانشینی ماتراتزی تا مهار گواردیولا (فصل 02-2001 در پروجا)
شاگرد بلند قامت و محبوب مرحوم ناصر حجازی در تیم ذوب آهن با انتقالی غیرمنتظره با تیم پروجا ایتالیا قرار داد بست، تا اولین ماجراجویی فوتبال ایران در سرزمین چکمه با حضور رحمان رضایی-به همراه علی سامره- در سری آ ایتالیا رقم بخورد، در واقع کیفیت و تاثیر گذاری آن یونگ هوان بازیکن آسیایی پروجا در فصل گذشته، سرسه کوزمی را متقاعد به خرید بازیکن جدید از این قاره با قیمت نازل کرد. بدیهی بود رحمان رضایی کار دشواری برای تثبیت جایگاه خود در سرزمین مهد بهترین مدافعان دنیا در پیش رو خود میدید، اما از طرفی این مدافع 26 ساله تنها برای تماشای جاذبه های گردشگریِ یکی از زیباترین شهر ایتالیا، به پروجا سفر نکرده بود او بدون واهمه آمده بود استعداد خود را به نمایش بگذارد.
رحمان پس از چند هفته نیمکت نشینی درصدد بود نظر سرسه کوزمی را در تمرینات جلب کند از طرفی با افشای مذاکرات مخفیانه ترایانوس دلاس مدافع یونانی با باشگاه رم و کنار گذاشته شدن این بازیکن، این فرصت به رحمان رضایی پس از چند هفته انتظار مهیا شد که برای نخستین مرتبه در ترکیب اصلی تیم پروجا رو در روی هواداران خودی در ورزشگاه «رناتو کوری» برابر تیم برشای قرار بگیرد، تیمی که چهره های سرشناسی همچون جوزپه گواردیولا و لوکا تونی را در کمربند خط میانی و خط حمله خود در اختیار داشت بازی که نهایتا با تساوی یک-یک به پایان رسید.بازی محکم و قابل قبول رحمان در این دیدار در ادامه نقش تعیین کننده و کلیدی در سرنوشتش در سری آ ایفا کرد.
تجربه حضور در دومین دیدار ثابت برای رحمان برابر یوونتوس قدرتمند مارچلو لیپی شکل گرفت، اگرچه در روزی که دلپیرو ، ترزگه و پاول ندود بارها به سمت دروازه پروجا در دل آلپی یورش بردند تا پیروزمندانه از میدان خارج شوند اما دفاع سه نفره سرسه کوزمی شامل رحمان رضایی هرگز چهره بازنده در میدان نبودند. رحمان هفته بعد طی دیدار برابر وینچنزا با گلزنی نقش کلیدی در پیروزی تیم خود ایفا کرد، در بازی که دروازه پروجا برای نخستین بار با حضور او بسته ماند. شروع با صلابت رحمان رضایی در اوایل حضورش در ترکیب به قدری تاثیر گذار بود که او در ادامه فصل در تمامی بازیها به طور ثابت در تیم پروجا به میدان رفت تا در نهایت همراه با این تیم نه چندان مطرحِ ناحیه اومبریا فصل را در رده هشتم به پایان برساند، عملکرد درخشان رضایی در پروجا برای هواداران این تیم یادآور حضور مارکو ماتراتزی در این تیم بود که تابستان گذشته به اینتر منتقل شده بود. عملکرد درخشان رضایی در این تیم سبب شد پیراهن شماره 24 او در موزه این باشگاه در سال 2016 ماندگار شود.
مهدی مهدوی کیا؛ آرام، متواضع و با سری بالا (فصل 05-2004 در هامبورگ)
بی تردید شماره نخست این سیاهه را می توان به مهدی مهدوی کیا اختصاص داد، به یکی از موفق ترین لژیونرهای تاریخ فوتبالمان، به بهترین هافبکِ پیستون راست بوندسلیگا طی فصل 2002-03 از نگاه نشریه معتبر کیکر، بازیکن ارزشمند و گرانقیمتی که در اوج آمادگی بر روی نیمکت های موحش و غریب بوندسلیگا دوخته شد.
واژه ای که برای شماره 7 محبوبِ هواداران که در ورزشگاه خانگی با صدای کر کننده «میتی، میتی» فولکسپارک را به لرزه در می آوردند، بیگانه بود. در همان روزهایی که هواداران مشتاقانه انتظار بستن بازوبند کاپیتانی را می کشیدند. امری که با ذائقه مدیران بالارده باشگاه با توجه به سیاست های جدید -کاهش دستمزدها- و کلاوس تاپمولر همساز نبود و کیای محبوب به نیمکت منگنه شد، اما هرگز پلاکارد های به مضمون «Rakete» از روی سکوها پایین نیامد و مهدی در زیر شلاق های آفتاب سوزانِ تمرینات در جستجوی بازگشت به میدان دوید و تلاش به خرج داد.
هامبورگ آشفته تاپ مولر خیلی زود نزول کرد تا شعله های خشم بر روی سکوها شعله ور شود؛ ماحصل هامبورگِ فروپاشیده تاپمولر طی 8 پیکار 6 شکست بود. با سرکارآمدن «توماس دال» همبازی قدیمی مهدی به نظر تنش ها فروکش کرده بود، اما این مربی آلمانی در همان روزهای نخست حضورش مقابل بازیکنان قدیمی جبهه گرفت و افزود: "من با چندی از بازیکنان قدیمی هم دوره بودم، اما هرگز با آنها بر سر یک میز قهوه نخواهم خورد!" مهدی نیم فصل نخست بوندسلیگا را با بازی در دقایق پایانی در میدان سپری کرد، بازیکن محبوبِ «کارت جارا» سرمربی سابق مهدی در پست های هافبک و وینگر به دستور تماس دال در اغلب دیدارها به دفاع راست منتقل شد، اما موشک ایرانی با انگیزه مضاعف و با پشتکار بازی به بازی دقایق حضور خود در میدان را افزایش داد.
در روزهایی که سکوهای ملتهبِ AOL آرنا دلتنگِ فرارهای تند و تیز مهدی بودند، سرانجام دال از موضع خود عقب نشینی کرد و در نخستین بازی نیم فصل دوم مهدی را برابر ماینتس، به عنوان بازیکن ثابت به میدان فرستاد تا در پیروزی بزرگ برابر تیم کلوپ سهیم باشد. روز بعد روزنامه هامبورگی مورگن پست طعنه آمیزانه نوشت: "و سرانجام مصالحه بزرگ با طعم پیروزی". گل خاطره انگیز مهدی برابر آرمینیا بیلهفلد و شادی قدیمی اش با چنگ زدن به پیراهن هامبورگ روبروی دوربین های تلوزیونی در ورزشگاه بیلهفلد بیانگر خیلی چیزها بود. مهدی در نهایت خود را در ترکیب تحمیل کرد، تجربه او همچنان می تواند الگو و رونوشت مناسبی برای خیلی از بازیکنان مان برای رسیدن به موفقیت با اتکا به روحیه جنگندگی و پشتکار چه در لیگ داخلی و در اروپا باشد.
علیرضا جهانبخش و بازگشتی زیبا (فصل 20-2019 در برایتون)
در روزهای که فوتبال مان به نظر از جوهره حقیقی خود فاصله گرفته بود، جوانی فارغ از تمامی همهمه های رایج از گوشه کنار پایتخت قد کشید و راهی اروپا شد، بازیکن بی حاشیه ای که پله های اعتلا و موفقیت را یک به یک سپری کرد، بازیکنی بی آلایش با جاه طلبی های سیری ناپذیر که رویاهای بزرگی در ذهن خود می پرورانید، بازیکنی که با بهره گیری از رشد فکری والایش کنار استعداد فطری اش زود به اهداف خود دست یافت. انتقال با رقم سنگین به لیگ انگلستان شاید یکی از همان اهداف برشمرده علیرضا در شروع حرفه اش محسوب می شد، بازیکنی که با حرکات حزن انگیز با گشودن قفل دروازه ها و کاشتن توپ به کنج شان، ما را امیدوار نگه می داشت، اما میخکوب شدن علیرضا به نیمکت و سکوهای سرد ورزشگاه «اکسپرس کامیونیتی» شرایط را جور دیگری در فصل جدید رقم زد.
می گفتند تمام شده باید ساک هایش را جمع کند به لیگ نزول کرده و به خموشی رفته اردیوسه منتقل شود، می گفتند بازیکنانی با استایل بدنی و جثه های نه چندان تنومند به کار لیگ پرفشار جزیره نمی آیند، در پشت حرف های خود منطق می چیدند و از ممفیس دپای، وینسنت یانسن، دیوی کلاسن و فن خینکل به عنوان ستاره های کم فروغی یاد می کردند که از سرزمین لالهها پا در لیگ جزیره نهادند، بازیکنانی که باشگاه ها عجول انگلیسی نهایتا تا ماه «مِی» ملزم به پرداخت اجاره سوئیت هایشان بودند و علیرضا را هم در این سیاهه قرار می دادند.
ولی دلمان قرص بود جوان سرد و گرما چشیده برخواهد گشت، پس بعد آن که طی هزار و چهارصد دقیقه دوری از میدان پا در مستطیل اغواگر و زبر نهاد بارقه های امید در دل مان زنده شد، علیرضا طی نخستین بازی که به طور ثابت روانه میدان شد اعداد را به سخره گرفت و طی 3 دقیقه قفل دروازه بورنموث را گشود و بر زمین نشست دست ها را بر صورت زد شاید خیلی ها با او منقلب شدن و گریستند اما هرگز چشم ها از این همه زیبایی سیراب نشد تا طی چهار روز -در اول ژانویه سال جدید- نامش را بالای انواع شبکه های اجتماعی و رسانه های متعدد انگلیسی ببینیم و اینگونه بود که بازگشتی داشت وصف ناپذیر، وقتی با آن ضربه دور از دسترس، مدافعان چند صد میلیون پوندی مالک متمول روسی را با همان قیچی معرکه به صف کرد. اگر چه فصل مجال رسیدن به انتها را به خود ندیده اما علیرضا در هیبت یک ستاره بین الملی ظاهر شد و توانست خود را در اندک زمان های به بازی گرفته شده به گراهام پاتر ثابت و خود را از زیر تازیانه و فشار های متعدد رسانه های انگلیسی خارج کند.