پس دوباره از خودت بپرس، چطور در ایران خودمان میلیونرها و میلیاردرهای خودساخته در سنین جوانی وجود دارند؟ تا کی می خواهی این دروغ تلخ را که همه ی این افراد یا خودشان دزد هستند یا پدرشان به خودت بگویی؟
حقیقت این است که همه ی آن ها معادله بهتری برای زندگی انتخاب کردند. آن ها نه دزد هستند، نه پولدار به دنیا آمدند و نه آدم های خوش شانسی اند. آن ها تنها درک بهتری نسبت به پول و نحوه ی کارکرد آن دارند؛ چیزی که در علم اقتصاد از آن به عنوان سواد مالی یاد می شود.
-
اکنون تمام حواس ات را جمع کن و جمله ی زیر را با دقت بخوان:
از دنبال کردن پول دست بکش!
شخص عاقلی می گفت: «برای بردن یک بازی، باید طبق قوانین آن بازی کنید. در غیر اینصورت یا خودتان را تغییر دهید یا بازی را.»
در یک جامعه ی سرمایه داری، قانون زیر حاکم مطلق بازی ثروت است:
- به اندازه ی ارزشی که، برایت تعیین شده، حقوق می دهند. اما چه چیزی ارزش تو را تعیین می کنند؟ بازار. بازار یعنی مردم. مردمی که مصرف کننده اقتصاد هستند. بازار یعنی تو، دوست دخترت، دوستانت، خانواده ات، همسایه ات و کشورت.
مردم همیشه از حقوق های نجومی فوتبالیست ها شکایت می کنند، اما از همان اول باید صنعت فوتبالی برای بازیکن هایی که میلیون دلاری حقوق می گیرند، وجود داشته باشد. حدس بزن چه کسی صنعت فوتبال را ساخته است؟ بله درست حدس زدی؛ مردم. مردم در ابتدا باید فوتبال را صنعتی ارزشمند بدانند تا در آن پول خرج کنند. اگر فوتبال متقاضی زیادی از طرف بازار (مردم) داشته باشد، حدس بزن چه بلایی بر سر بازیکن هایی که در بالاترین سطح این صنعت بازی می کنند می آید؟ هیچ بلایی، آن ها خیلی سخاوتمندانه حقوق می گیرند.
مسئله این نیست که تو چه قدر سخت تلاش می کنی. پاکبانی که هر روز، از صبح زود تا نصف شب عرق می ریزد و زحمت می کشد، از حسابداری که تمام مدت پشت میز نشسته بسیار کمتر حقوق می گیرد.
چرا؟
چون بازار (مردم) تعیین می کند که ارزش کار پاکبان بسیار کمتر از ارزش کار یک حسابدار است. ما در دنیای ارمانی زندگی نمی کنیم و این چیزی است که نظام سرمایه داری برایمان به ارمغان اورده است. شاید شنیدن این جمله چندان خوشایند نباشد اما پاکبان می تواند با هر شخص دیگری جایگزین شود. جایگزین کردن حسابداری که چندین سال با اعداد سر و کله زده و هزاران نفر را از پرداخت مالیات نجات داده به مراتب سخت از جایگزین کردن یک پاکبان است.
در قسمت های قبل گفتم که تحصیل در دانشگاه و گرفتن مدرک چه در ایران و چه در اروپا و امریکا بهترین راه برای کسب ثروت در کوتاه ترین زمان نیست. خب پس من باید چطور ارزش خودم را بالا ببرم؟ تو می پرسی. من می توانم دو راه جلوی پایت بگذارم؛ 1) کسب ثروت کلان در جوانی و از راه نادرست مانند اختلاس، دزدی، کلاهبرداری، احتکار، حق خوری و قتل و غارت. 2) کسب ثروت کلان در جوانی و از راه درست و اخلاقی.
اگر می خواهی جف بزوس یا وارن بافت بشوی همین حالا از خواندن ادامه ی مقاله دست بکش؛ زیرا قرار نیست ما از راه اول به ثروت و آزادی برسیم.
اگر پول می خواهی، مشکل حل کن.
بنویس! جمله بالا را بنویس، از آن عکس بگیر و در پشت زمینه گوشی خودت قرار بده. اگر چند دقیقه به این جمله فکر کنی، به این نتیجه می رسی که همه پول ها از از حل کردن مشکلات به دست می آید. اگر آن کار مشکلی حل کند، پول در آن سرازیر می شود. اگر این یک مشکل میلیون تومانیست، پس حل کردن این مشکل برایت میلیون تومان درآمد دارد. اگر این یک مشکل میلیارد تومانیست، پس حل کردن این مشکل برایت میلیارد تومان درآمد دارد.
به مشکلی که دیجیکالا حل کرد، فکر کن. مشکلاتی مانند تنبلی، عذاب گشتن بین مغازه ها، صبر کردن برای پیدا کردن قیمتی پایین تر و ... توسط دیجیکالا حل شدند. دیجیکالا مشکل میلیارد تومانی پیدا و با حل کردن آن درآمد میلیارد تومانی نیز کسب کرد.
پس تکرار می کنم:
از دنبال کردن پول دست بکش!
اگر تو به دنبال پول باشی هیچ وقت به آن نمی رسی. به جای دنبال کردن پول به دنبال پیدا کردن مشکل و مهم تر از آن، حل آن مشکل باش. شبانه روز فکر کن. ببین در حال حاضر خودت چه مشکلی داری؟ دوستانت، خانواده ات و همسایه ات همگی چه مشکلی دارند؟ لازم نیست به دنبال ایده های بزرگ و اختراع وسایل جدید باشی. فقط به این مشکلات فکر کن. به جای فکر کردن به باسن صدف طاهریان، جنگ های اسد و و مخالفانش و گشتن میان حدیث های جعلی، به دنبال پیدا کردن مشکل باش، راه حل آن را پیدا کن و بیزینسی دور و بر آن بساز.
خیلی خب؛ همین بود؟ فقط یک مشکلی پیدا و آن را حل کنم تا پول به سمت من سرازی شود و به دیجیکالایی دوم تبدیل شوم؟ جمع کن این مزخرفات را! سه قسمت نوشتی که این ها را تحویل من بدهی؟ من حتی نمی دانم چطور کدنویسی کنم. سایتم را چطور طراحی کنم؟ من حتی سرمایه ای برای شروع کاری به بزرگی دیجیکالا ندارم. من حتی ... . آرام باش ببری! باید همینجا متوقفت کنم! من اینهمه راجب دور ریختن روش فکری قدیمی صحبت کردم و تو هنوز آن را همراهت داری؟ برای چند لحظه به هیچ چیز فکر نکن و به بازار اطرافت گوش بده.
مردم همیشه راجب چیزهایی که دوست ندارند صحبت می کنند؛ آن ها چه چیزهایی هستند؟
مردم چه چیزهایی را آرزو می کنند؟ چه چیزهایی مردم را ناامید و خسته کرده؟ چه چیزی دوستانت یا خانواده ات را آزار می دهد؟ آیا آن چیز مشکلی است که تو توانایی حل آن را داشته باشی؟ همچنین آیا آن مشکل، ارزش حل کردن دارد؟ آیا آن مشکل، یک مشکل میلیارد تومانی است یا میلیون تومانی؟
ادامه دارد...