سریع السیر می آید از جایی که مظهر و نماد هنرمندی است
پله جرزینیو توستائو آلبرتو در خاک مکزیک با فوتبال زیبای گائوچو مقتدرانه فاتح ژول ریمه می شوند ایتالیا مقهور شاگردان زاگالو می شود همه خوشحال اند
از این موفقیت اشک شوق بر گونه ها جاری می شود اما در حومه ی سائوپائولو پسرکی خوش یمن به دنیا می آید که امضای موفقیت سلسائو را تضمین می کند کودکی اش با توپ می گذرد انگار که با آن زاده شده همگی در برزیل رویایشان پله گارینشا زیکو شوند تا دروازه های خوشبختی را تصرف کنند
اما او قرار است تا از خطوط دفاعی محافظت کند و کسی نگاهی بس کوتاه به محوطه ی او نکند بازی در سائو پائولو از او یک دفاع تمام عیار می سازد قرار است افسانه ی مردم برزیل دوباره محقق شود سال۱۹۸۹ فرا می رسد بهاری درونش شکوفه می زند قرار است
در گرمای تابستان خزان پاییز سرمای زمستان همان گل خوش رو باشد بدون هیچ پژمردگی بدون هیچ نشانه ای از تَضعیف گویی با این واژه بیگانه است می درخشد همچون الماسی گران قیمت بدون این خشی شکوهش را نشان می دهد
لیبرتادورس را بالای سرش می برد ستاره ی خوشبختی طلوع می کند اما برای راه یافتن به بزرگان نیاز به یک مردی است که استعدادهای او را به دقت ببیند و شاخ و برگ به آنها بدهد تله سانتانای بزرگ فوتبال زیبای شکست خورده اش اما قرار است ستاره ای به نام مارکوس به جنگ تاریکی رود سال۱۹۹۴ دعوت به جام جهانی حال دیگر وقت آن رسیده که جهان سیراب نمایش های فانتزی اش شود
اما قرار است راه صد ساله را یک شب طی کند چه غنیمتی بهتر از این زمان هم خواهان رسیدن به توست دقیقه بیست و دو فینال مصدومیت کافو باید در فینال پا به توپ شود جلوی مالدینی ساکی باره سی خدای من شنیدن نام اینها خود لرزه بر اندامم می اندازد
چگونه آنها را از رسیدن به قله بازدارم اما در ناامیدی بسی امید است انقلابی درونش رخ می دهد از جنس هنر از جنس مردان سرزمین قهوه می درخشد من پاسخ می دهم به همجه های بی امانتان مهار خدای ایتالیا کاری است که تفکر فیلسوفان فوتبال را آزار می دهد اما او خود یک فیلسوف است در دادگاه بازی همچون موکلی آنها را به تعظیم وا می دارد
باجو پنالتی بیرون و پسرک جوان اینک فاتح می شود در همان سال بازیکن آمریکای جنوبی می شود در حضور روماریو و ببتو و باتیستوتا در اروپا اینک خواهان پیوستن او هستند همگی دیگر برای بازیش حاضرند ارقام را مسخره کنند رئال زاراگوزا نیم فصلی توام با مصدومیت ولی فتح جام در جام به برزیل باز می گردد
اسپانیا حضورت را درک نخواهد کرد به یونتود می پیوندد اما انجا نیز به پالمیراس قرض داده می شود شیپور ورودش به امپراطوری رومنواخته می شود گرگ ها منتظرند پس با سرعت از قطار پیاده شو فصول اول موفق نبود سال۱۹۹۷ فاتح جام کنفدراسیون ها و کوپا می شود در روم نمی شود آنچنان اقتداری کسب کرد چون یونتوس پارما میلان و اینتر همچون شیر رها شده از قفس به فتح جام می روند و گرگ که یارای روبروی ندارد سال ۱۹۹۸ دوباره جام جهانی فینال شماره دو اما فرشته ی آسمانی نمی تواند زیزو را در بند کشد
شکست سال ۱۹۹۹ فتح دوباره کوپا بازی در چهارمین کوپا دو قهرمانی و یک شکست سال ۲۰۰۰فرا می رسد حال می شود رویا پردازی کرد کاپلوی بزرگ بر نیمکت جولان می دهد توتی جوان و باتی گل مونتلا امرسون همگی هم قسم شده اند که جام به المپیکو باز گردند کافو یکی از بهترین های جهان است پایان فصل فتح اسکودتو از شادی در پوست خود نمی گنجد سال بعد با دو اختلاف جام را واگذار می کنند
اما دوباره جام جهانی نزدیک است در اوج طراوت شادابی است مثلث سه آر زوج رویای اش پسرکی شوت زن و کاشف قوانین آنچنان می درخشند که مرزهای فوتبال را پارامترها تغییر می دهند براستی بهترین چپ تاریخ هستی شکست ژرمن ها و کسب جام پنجم بیخود نبود که آسمان از دیدنش اشک می ریخت و زمین به خود می بالید جام را به بالا می برد
اما باید قدردان بود جورجینا همسرش را ستایش می کند بوسه ای که آخرین بار یک کاپیتان برزیل بر جام می زند تو تنها کسی هستی که سه بار دشمنان را از حملات محفوظ داشتی سال بعد فینال کوپا شکست روبروی میلان من چمدانهایم را می بندم که از ایتالیا بروم به جایی که قلب مردمانم را به تپش درآورده بودم اما منصرف می شود سن سیرو هم عاشق حضور توست مالدینی نستا کابینه ی دفاع باید تکمیل شود به میلان می پیوندد فتح سری آ حال دیگر وقت فتح اروپا است
اما شاگردان بنیتز به آنها اجازه نمی دهند سال بعد و بازهم ناکامی جامجهانی بازهم زیزو با۱۴۲ بازی رکوردار حضور در سلسائو شد بهترین در تاریخ برزیل نبود اما بهترین در کیفیت دوران بود بالاخره آتن نزدیک است جایی که باید بر روی کوخ ها کاخ ساخت اگر خشایار شاه ایرانی آتن را به تصرف در می آورد اینک باید آنجلوتی و
شاگردانش را به سروری بپذیرد سال بعد و پایان دورانی که همگی را دیوانه بار مجنون می کرد به راستی مگر فوتبال چند نفر چون تو دارد که باید بروی همگی بزرگان فوتبال با نفوذهای بازیکنانشان جرئت مقایسه با تو را دارند برای ما هم خاطره ای شیرین و تلخ بودی براستی که بعد از فاجعه ی بلوهریزونته همگی غیرتت را خاطر نشان می کردند اگر لام با اخلاق بود زانتی با طراوت آلوز با نفوذ پس تو که همه را داشتی چه بودی
فوتبال اگر امروز هنوز هم چو دیروز منتظر ظهور یکی چون توست براستی که برزیل اگر با قهوه تلخ یادآور مردمان است برای مهاجمان تو از قهوه هم تلخ تر بودی |