طرفداری - سوالات سامان خدایی از سعید مراغه چیان در بخش سوم گفت و گو، به بازی های دربی ارتباط دارد. بازی های خاطره انگیزی که از ذهن فوتبال دوستان خارج نخواهد شد. از دربی جنجالی تا گل 40 متری به پرسپولیس. در برنامه حریم خصوصی چهره ها، این پیشکسوت و اسطوره استقلال صحبت های قابل توجهی دارد که آن را می بینید و می خوانید:
در دومین بازی دربی که حضور داشتید، در بیست سالگی یک گل 40 متری به ثمر رساندید و این موضوع تیتر رسانه ها شد. این اتفاق چه حسی برای شما داشت.
آدم در این مواقع شوق بسیاری از به ثمر رساندن یک گل استثنائی دارد. اگر فیلم آن گل را پیدا کنید و ببینید، متوجه می شوید که بهترین گل تاریخ دربی ها بوده است، در همان سال هم حتی به عنوان گل سال انتخاب شد. کار و تلاش کردیم تا باعث پیشرفت مان شد. حتی یکی از کارهای بدنسازی ما ژیمناستیک بود اما الان اینگونه است؟ چنین چیزی وجود ندارد اما شاید حالا که من این را می گویم بروند و به تمرینات تیم ملی اضافه کنند. ژیمناستیک یکی از کارهای بدنسازی ما بود که رایکوف به آن اعتقاد داشت و علاوه بر آن، ما کار با توپ را هر روز تمرین می کردیم. در خصوص آن گل، پرویز قلیچ خانی که الگوی من بود، با سر توپ را ارسال کرد و من توپ را روی هوا شوت کردم، این گل دقیقا شبیه گل تاریخی زیدان بود اما متاسفانه در حال حاضر ویدیوی آن موجود نیست. تمام بازی فیلمش موجود است اما این یک گل که ما زدیم نیست.
دربی بعدی شما، آخرین دربی قبل از انقلاب بود. تاج 2-1 بازی را باخت و پس از آن در دوران اوج شما بودیم که به یکباره برای جام جهانی به تیم ملی دعوت نشدید. چرا نام شما در لیست نبود.
در آن زمان من تیم ملی جوانان بودم. پدرم مخالف فوتبال بازی کردنم بود و با وساطت عمویم به تیم ملی رفتم. در آن زمان اوفارل سرمربی تیم بود و آقای حشمت مهاجرانی کمک ایشان بودند. پیش از برگزاری جام ولیعهد، برای انجام یک بازی دوستانه به اهواز رفتیم که من وقتی خواستم شوت را گل کنم، یک از بازیکنان پایش جلوی من قرار گرفت و در این صحنه پای من شکست. به تهران برگشتیم و پدرم وقتی وضعیت را متوجه شد گفت که من این پسر را سالم تحویل داده و سالم تحویل می گیرم. بعد از آن حشمت مهاجرانی مقصر نبود و مرا به شیراز برای جام ولیعهد برد. در آن زمان از شانس ما این مشکل ما اوت کرد و راهی بیمارستان ارتش شدیم و عمل کردم. همین باعث شد بگویند دیگر سعید را نمی بریم. البته بعد از آن دوباره به تیم ملی رفتیم و 9 بازیکن از تاج دعوت شدند که من هم جزو آنها بودم. خیلی هم آماده بودم اما به یکباره فدراسیون در آن زمان گفته بود که نمی توانید از تیم تاج 9 بازیکن انتخاب کنید، این موضوع باعث شد اوفارل برود و شیخان به عنوان سرمربی انتخاب شد. در همان زمان شیخان به عنوان اولین نفر مرا خط زد به همان دلیل که پدرم مخالف بود. حتی در آن زمان ابوالفضل جلالی پیشم آمد و گفت که حشمت مهاجرانی گفته سعید فرم بهتری نسبت به بقیه دارد اما نمی توانم آن را ببرم. مطمئن باشید اگر اوفارل در آن زمان مربی تیم ملی باقی می ماند اگر جزو 11 نفر اصلی نبودم قطعا جزو 18 بازیکن تیم ملی برای جام جهانی بودم. با شناختی که از اوفارل دارم می توانم بگویم با توجه به علاقه او به جوانان، قطعا او مرا جزو 11 نفر فیکس تیم ملی انتخاب می کرد ولی افسوس. به هرحال بله پدرم مخالفت کرده بود اما نباید آنها به این موضوع ادامه می دادند.
در اولین دربی بعد از انقلاب که به علت هجوم هواداران در دقیقه 75 نا تمام باقی ماند چه اتفاقاتی رخ داد.
بازی را ما برده بودیم و در حوالی دقیقه 60 بود که هواداران به زمین بازی هجوم آوردند. در همان بازی می توانستیم 3-4 گل به پرسپولیس بزنیم.
به خاطر دارید چه چیزی باعث شد هواداران به زمین بازی بیایند؟
یک نفر سمت پرسپولیسی ها رفت و باعث شد آنها هجوم بیاورند و این باعث شد کلا بازی ادامه پیدا نکند.
گلی که استقلال زد هم زد روی حرکت شما بود؟
بله همینجور بود اما دقیقا آن گل خاطرم نیست.
اولین دربی رسمی بعد از انقلاب در سال 1360، چند مسئله جنجالی داشت. یکی اینکه قرار بود فوتبال لغو شود اما با توجه به علاقه هواداران و فشار رسانه ها این موضوع عملی نشد. دوم اینکه چه جریانی پشت پیراهن پرویی وجود داشت؟
آن پیراهن پرویی را ما فقط یک بار پوشیدیم اما هیچ موضوع خاصی نبود. در خصوص لغو بازی ها، 30 هزار هوادار در بازی های ما در امجدیه از مسابقات استقبال می کردند و 70 هزار نفر از بازی های پرسپولیس در ورزشگاه آزادی. وقتی این همه هوادار را دیدند نظرشان عوض شد. اما در کل، چه علتی داشت که فوتبال لغو شود؟ موضوع این بود که فوتبال ایران ارزشی برایشان نداشت که همین باعث شد نه جام باشگاه ها و نه جام جهانی شرکت کنیم. در آن زمان افرادی بودند که واقعا کار بلد نبودند و اگر آنها کار بلد بودند، فوتبال ما الان چنین وضعیتی نداشت.
به رنگ آبی لباس استقلال حساسیت داشتند
این مسئله درست است که چون پیراهن استقلال قبل از انقلاب آبی بوده است، نمی خواستند دیگر با آن رنگ بازی کنید؟
بله درست است به رنگ آبی حساسیت داشتند.
از دربی خداحافظی محمد دادکان خاطره ای دارید؟
بله آن بازی رسمی خداحافظی دادکان بود که 10-20 دقیقه ای بازی کرد و بعد از آن دور زمین را بوسید در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود. من و دادکان در محلات با هم بازی می کردیم و هم مدرسه ای بودیم. آن بازی خداحافظی اش واقعا باعث ناراحتی من شد چون بازیکن قابلی در پست دفاع راست بود.
سال 62، در معروف 120 هزار نفری را داشتیم که حتی هواداران کنار زمین هم نشسته بودند. هیچ بازی ای مثل آن نداشتیم، حس و حال آن بازی چگونه بود؟
آن بازی را هیچوقت فراموش نمی کنم. وقتی به زمین بازی آمدیم چیزهای عجیبی دیدیم. بعضی روی دکل های برق رفته بودند و در زمین نشسته بودند. داور هم که وارد زمین شد اعلام کرد که باید هواداران از روی دکل ها پایین بیایند چون خطر برق گرفتگی داشت. علاوه بر 120 هزار نفر حاضر در ورزشگاه، 30 هزار نفر هم پشت در ورزشگاه بودند که موفق به ورود به استادیوم نشده بودند. آن بازی اصلا تکرار نمی شود و دیگر چنین چیزی نخواهیم دید، علاوه بر این، بازی هم فوق العاده بود. برخلاف فوتبال الان که دوربین های زیادی برای فیلم برداری بازی وجود دارد، آن بازی را با یک دوربین فیلم برداری کردند و اگر فیلم آن پیدا شود، آن وقت است که به شما می گویم فوتبال یعنی چه. زمین هایی که ما در آن موقع بازی می کردیم هم مثل الان نبود و پستی و بلندی زیادی داشت اما روی همان زمین ها تک ضرب و سرعتی بازی می کردیم و به توپ و زمین ایراد نمی گرفتیم. بازی مان را می کردیم چون فوتبال عشقمان بود. دنبال پول و هیچ چیز دیگری نبودیم.
دربی سال 65. قبل از بازی به داور گفته بودید بازیکنان حریف می خواهند از من پنالتی بگیرند. این موضوع صحیح است؟
نه من نگفتم. من و ناصر حجازی پیش آقای نظری رفتیم و گفتیم آنها خود را روی زمین می اندازد. نظری جواب داد نه. در آن بازی اصلا قرار نبود من بازی کنم چون رباط پایم نیمه پاره بود و به زور آمپول مرا به زمین بازی فرستاده بودند، حتی اگر آن بازی را ببینید متوجه می شوید که پایم بسته بود اما سرمربی گفت به خاطر روحیه بازیکنان باید بازی کنی. همیشه من برابر پرسپولیس هافبک بازی می کردیم اما در آن بازی در پست دفاع به کار گرفته شدم. توپ را انداختند و فکر کردم دفاع آخر به سمتش می رود اما نرفت و من که خیلی دور بودم به سمت توپ رفتم، توپ را گرفتم اما خداوکیلی پنالتی نشد. حاضرم همین الان کارشناسان داوری قضاوت کنند که این توپ پنالتی بود یا نه. داور باید تشخیص دهد که یک بازیکن به عمد دنبال خطا بوده یا نه، اینکه کارت دارد یا نه. خلاصه توپ را گرفتم اما داور پنالتی گرفت. رفتم سمت ناصر که نشسته بود و می خندید، به او گفتم بلند شو پنالتی را اعلام کرد. همان بازی باید 6 گل به پرسپولیس می زدیم اما 3 توپ روی دروازه ما آمد و گل شد. این مسئله را بگویم که می گویند فقط در 9 و 10 بازی دربی حضور داشتی، باید بگویم 12-13 بازی دربی بوده ام. اگر مسابقات آن زمان به صورت رفت و برگشت برگزار می شد و هیچ وقفه ای میان آنها نمی افتاد یا اگر بازی ها به صورت گروهی برگزار نمی شدند، الان من می توانستم 30 بازی دربی در کارنامه ورزشی ام داشته باشم. تازه در آن زمان استقلال را در گروهی و پرسپولیس را در گروهی دیگر می فرستادند. این را گفتم چون برخی الان می گویند مگر تو در چند بازی دربی بودی.
پایان قسمت سوم
قسمت چهارم به زودی منتشر می شود...
بیشتر بخوانید: