اختصاصی طرفداری - امیرحسین اصلانیان، بازیکن سابق باشگاه پرسپولیس در خصوص روزهای حضور خود در جمع سرخ پوشان و خاطراتی که از علی پروین داشت، گفتگویی با خبرنگار طرفداری انجام داد.
بخش سوم گفتگوی امیرحسین اصلانیان را در زیر می خوانید:
از احمدرضا عابدزاده و رضا شاهرودی خاطره ای گفتید ولی حیف است از علی پروین نگویید. اگر خاطره ای دارید تعریف کنید.
همه خاطراتم خوب و جالب بودند و بسیاری از آن ها را می توانم تعریف کنم. البته یکی از آن ها را برای برخی از رسانه ها گفتم ولی از عقب و جلوی آن حرف هه زدند و مصاحبه به جای این که حالت طنز داشته باشد، شکل انتقادی به خود گرفت. حال برایتان آن خاطره را به طور کامل شرح می دهم. یک روز در لیگ دوم، یعنی سالی که پس از لیگ اول که قهرمان شدیم، در استادیوم تختی بازی داشتیم. اولین بازی مان با پیکان بود که در دقیقه 95 گل زدم و بازی را بردیم. پس از آن با ذوب آهن در تهران بازی داشتیم که علی آقا به من بازی نداد. من نیز به خود گفتم حتما علی آقا عادتش است و می خواهد مرا نیمه دوم به بازی بفرستد. همه استادیوم نیز نام مرا فریاد می زدند ولی نمی دانم علی آقا لج کرده بود یا نمی خواست به من بازی بدهد، مرا صدا نمی زد که به بازی بروم. خلاصه دقیقه 90 مرا صدا زد که به زمین بروم و این در حالی بود که بازی بدون گل ادامه در جریان بود. ناگهان قبل از آن که وارد بازی شوم، ذوب آهن در همان پایان مسابقه یک گل به ما زد. من تا وارد بازی شدم، داور سوت پایان بازی را زد. پس از بازی به رختکن رفتیم و من خیلی عصبانی بودم زیرا حتی توپ به پایم نخورده بود. در رختکن یک آب معدنی جلویم بود که از شدت عصبانیت آن را شوت کردم. در همان لحظه رویم را برگرداندم و متوجه شدم که علی آقا این کار مرا دیده است. با خود گفتم چه آتویی دست او دادم. در نهایت یک گوشه در رختکن نشستم و سعی کردم جایی باشم که در دید او نباشم. علی آقا نیز تا به رختکن آمد اصلا در مورد مسائل فنی صحبت نکرد و فورا به سراغ حاشیه رفت. مثلا به من گفت آقای اصلانیان تو که این همه هواداران در زمین صدایت می کردند، چه کاری در زمین انجام دادی و من نیز به او گفتم علی آقا من فقط 10 ثانیه در زمین بودم و کاری نمی توانستم انجام دهم که او در جواب به من گفت حرف نزن. به هر حال این یک خاطره خنده دار بود که برخی آن را به صورت یک مسئله انتقادی مطرح کرده بودند.
می دانید که خوردن شیرینی برای بازیکنان ممنوع بود ولی فصل قبل از آن، یعنی فصلی که قهرمان شدید، آقای پروین گفته بود هر وقت که امیرحسین اصلانیان شیرینی خواست به او بدهید. این خاطره را برایمان تعریف کنید.
در ابتدا باید بگویم که در زمان ما بازی ها به شکل امروز حرفه ای نبود و امکانات نیز کمتر بود. مثلا برای ما ساعت 9 صبح در جام حذفی بازی گذاشتند و نمی دانستیم چه زمانی باید بیدار شویم تا آماده بازی شویم. در کل بازی ها قبل از غروب آفتاب برگزار می شد. به همین دلیل ساعت 11 نزدیک به ظهر ناهار می خوردیم. ناهار نیز اکثرا جوجه کباب بود که من دوست نداشتم و نمی خوردم. یک بار قرار بود سوار اتوبوس شویم که قند خونم افت کرد. ما در هتل آزادی بودیم و از آن جا درخواست یک کیک و چای کردم. به آن فروشنده گفتم خودم حساب می کنم ولی آن شخص نمی دانم از روی عادت یا چیز دیگری، صورت حساب را به علی پروین داد. ایشان نیز خطاب به بازیکنان گفت که چه کسی در این ساعت کیک شکلاتی و چای می خورد. من هم می خواستم خود را از دید او پنهان کنم ولی مرا دید. سپس وارد اتوبوس شدیم و همه چیز نثارم کرد. من نیز به خود گفتم که سر این مسئله دیگر از من در زمین استفاده نخواهد کرد و غمگین یک گوشه اتوبوس نشستم. بازی مان یک به یک مساوی در جریان بود که به یک باره علی آقا به من گفت بلند شو. در حال بستن بند های گفش هایم بودم و محمود خوردبین در حال نوشتن اسمم بود که علی آقا بالای سرم آمد و گفت اگر در زمین بایستی، تو را بیرون می کشم. به هر حال به زمین رفتم و با کمک خدا یک ضربه سر خوب زدم که به گل سه امتیازی منجر شد. در زمین جرئت نمی کردم بایستم و مدام در حال دویدن بودم. دائم به نیمکت نگاه می کردم که ببینم علی آقا مرا نگاه می کند یا خیر که می دیدم بله، مرتبا حواسش به من است. در نهایت بازی را بردیم. زمان بازی به رختکن مرا دید و گفت ماشاالله، این پسر هر وقت کیک شکلاتی خواست به او بدهید.
نجات علی پروین توسط امیرحسین اصلانیان
شنیده ایم در کنار ورزش هایی که کرده اید، نجات غریق هم بودید. در این خصوص توضیح می دهید؟
حتما می خواهید در مورد نجات علی آقا بدانید که این نیز یک خاطره جالب است. به همراه پرسپولیس در اردوی رامسر بودم که کشاله ام به دلیل تمرینات پر فشار در روز اول اردو کشیده شد. دکتر نیز خطاب به کادر فنی گفت که این مصدومیت زمان بر است و بازیکن باید به درون آب رفته و در آن جا آب درمانی کند. مثلا سر ظهر از درون استخر، تمرینات تیم را مشاهده می کردم. با خود می گفتم که بیچاره بازیکنان که باید در این هوای گرم بازی کنند. از طرفی نیز می گفتم من در تمرین نیستم و احتمالا از چشم مربی افتاده ام. به هر حال در دل خودم بسیار ناراحت بودم. روز آخر اردو طبق عادتی که وجود داشت، به همراه چند نفر از محلی های رامسر دو الی سه قایق شدیم و به حدی وسط آب رفتیم که دیگر ساحل دیده نمی شد. بازیکنان جوان تر و آن هایی که می خواستند با یکدیگر شوخی کنند در ابتدا رفتند و من نیز در قایقی بومد که آقایان پروین، خوردبین و دیگران در آن حضور داشتند. به هرحال برخی از بازیکنان در آب پریدند و کمی شنا کردند. سپس خطاب به پروین گفتند که علی آقا آب خوب است شما هم بیا تنی به آب بزن. علی آقا نیز در ابتدا می خواست طفره برود ولی بالاخره به درون آب پرید. پس از چند ثانیه شنا، به سمت قایق برگشت که تا آمد قایق را بگیرد، قایق به سمت آب برمی گشت. علی آقا رنگش پریده بود و خدایی نکرده داشت سکته می کرد که در آن لحظه به من الهام شد که تو اکنون باید او را نجات بدهی. سپس به او گفتم که نگران نباش و می آیم تو را نجات می دهم. نمی دانم چه قدرتی داشتم ولی با یک دست علی پروین را به سمت قایق پرتاب کردم. پس از گذشت چند ثانیه و این که علی آقا به حال سابق بازگشت دیدم که دوباره می خندد و با من شوخی کرد. این در حالی بود که پیش از آن اصلا به من نگاه هم نمی کرد. سپس به تهران رسیدیم و اولین بازی که با پیکان بود مرا در زمین گذاشت که در همان بازی نیز گل زدم.
در کل دوران هم خوب و هم بدی را با علی پروین سپری کردم. دو سال اول شرایط خوب بود ولی در دو سال دوم شرایط به گونه ای شد که رابطه مان شکراب شد. من نیز تصمیم گرفتم از پرسپولیس جدا شوم و می خواستم به فولاد بروم که در آن زمان آقای غمخوار به من گفت که به فولاد نرو زیرا بگوویچ در حال انتخاب به عنوان سرمربی جدید پرسپولیس است. من نیز ریسک کردم و ماندم که در نهایت شرایط خوب پیش نرفت. این به یک قضیه دو سر باخت تبدیل شد. می گفتند که این بازیکنان به علی پروین خیانت کردند. از طرفی دیگر علی پروین نیز ناراحت شده بود زیرا می گفت که برای این جوانان زحمت کشیدیم و ما نباید بدون رخصت سر تمرینات می رفتند که به نظرم حق با او نیز بود. البته این را مستقیما به بازیکنان نگفت و بعدا متوجه شدیم که این مسئله وجود داشته است.
پایان قسمت سوم
بیشتر بخوانید:
امیر حسین اصلانیان: با سابقه های پرسپولیس تکل های بدی روی پایت می زدند ولی باید تحمل می کردی
امیر حسین اصلانیان: بعد از 40 سال از پدرم پرسیدم طرفدار کدام تیم هستی؟ گفت تاجی تیر!