مطلب ارسالی کاربران
صحابي رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، ضرار بن أزور در جنگها بدون زره، سپر و کلاهخود میجنگید، در یکی از دستانش خنجر بود و در دیگری شمشیری بران، بهمین دلیل در بین سپاه روم به شیطان سینه لخت مشهور بود
ضرار بن ازور به خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد درحالیکه هزار شترش را همراه با چوپانهایشان رها کرده بود، وی به پیامبر خاطرنشان ساخت که چه ثروت عظیمی را وانهاده و قبلاً چقدر اسلام را مبغوض میدانسته است. رو به رسول خدا صلی الله علیه وسلم گفت: ای رسول خدا، من شعری را گفتم، (لطفاً) به آن گوش دهید.
°
پیامبر فرمود: «هیه» «آن را بگو تا بشنوم» گوید: گفتم:
°
تركت القداح وغرف القيان
والـخمر اشـربـها والثمـالا
وشدي الـمحبَّر في غمره و
كرِّي علي الـمسلمين القتالا
وقالت جـميله شتتنا وبعدت
اهلـك شــتــي شــتــالا
°
«تیرهای قمار و صدای کنیزکان آوازهخان و شرابی که آن را مینوشم و مستی را، ترک کردم.
°
و از سوار شدن بر اسبم جهت جنگ با مسلمانان خودداری کردم و از نبرد با ایشان منصرف شدم.
°
و جمیله به من گفت: تو خانوادهات را متلاشی و نابود ساختی و بگونهای بزرگ و خطیر آنها را پراکنده نمودی.
°
پس پروردگارا! در عوض این ترکی که من انجام دادهام، بهشت را به من عطا فرما، چرا که من برای اینکه به بهشت دست یابم، خانواده و مالم را فروختم».
°
آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «ربح البيع، ربح البيع، ربح البيع» «این معامله سودمند واقع شد، این معامله سودمند واقع شد، این معامله سودمند واقع شد