اختصاصی طرفداری- به مناسبت سالروز تولد سن ایکر کاسیاس، نگاهی به زندگی فوتبالی او به شکلی متفاوت داشته ایم.
قهرمان، اسطوره، الگو؛ این واژه ها برای شما چه معنی ای می دهند؟ به راستی در دنیای امروزی، جایگاه این واژه ها کجاست؟
20 می سال 1981 بود که پسربچه ای در موستولس شهر مادرید چشم به جهان گشاد. راستش را بخواهید شاید پس از آن روز 20 می تبدیل به مقدس ترین روز سال در اسپانیا شد. او عادی نبود؛ در روزگاری که چسباندن توپ به تور دروازه لبخند را به صورت کودکان عاشق فوتبال می آورد، درون دروازه ایستاده بود. ایکر عاشق توپ نبود؛ او عاشق دروازه شده بود و از همان بچگی عهدی با آن بست تا تبدیل به محافظ همیشگی آن شود.
در نوجوانی با دوچرخه ای به تمرینات رئال مادرید می رفت و مدتی نگذشت تا سریالی از اتفاقات باعث شد مرد اسپانیایی به عنوان دروازه بان سوم راهی تیم اصلی شود. سال 2002 بود، فینال لیگ قهرمانان اروپا برابر بایرن لورکوزن که ناگهان اتفاقی رخ داد. همه می گویند شانس اما قطعا مصدومیت سانچز در آن مسابقه و در دقایق پایانی چیزی جز تقدیر نبود. در لحظاتی که تپش قلب مادریدی ها هر لحظه بیشتر می شد، سن ایکر با خونسردی قابل توجهی پا به میدان گذاشت. سوال اصلی این نبود که آیا موفق خواهد شد یا نه، بلکه همه متحیرانه می گفتیم او کیست؟ کاسیاس به بازی آمده بود تا قلب میلیون ها نفر را به دست آورد.
هرچه فصول می گذشت، کاسیاس بیش از پیش در قلب هواداران رئال مادرید جا باز می کرد. همه چیز خوب بود، او قهرمان تمام جام های ممکن شده بود و سال ها بود جایزه بهترین دروازه بان جهان را به دست می آورد اما به یکباره با آمدن مورینیو همه چیز عوض شد. آقای خاص که آن روزها زیر فشار شدید رسانه ها بود، به یکباره انگشت اتهامات را به سمت دروازه برد. هواداران نمی خواستند چیزی که گفته شده، حتی اگر حقیقت داشت هم باور کنند. شاید تمام سوال آن روزهای هواداران چنین چیزی بود:
کاسیاس و جاسوس بودن!؟
اول متن سوالی پرسیدیم و حالا شاید وقت جواب دادن به آن است. این روزها قهرمان های نوجوانان و جوانان در دنیای فوتبال، شاید فوتبالیست هایی باشند که هرروز با یک مدل مو وارد زمین می شوند یا هرروز به یک بهانه ای از زیر بار مسئولیت ها در می روند اما کاسیاس در آن زمان چه کرد؟ شاید هرکس دیگری جای او بود کوله بارش را می بست و به تیم دیگری می رفت یا حداقل تا می توانست برای آقای مربی حاشیه درست می کرد. اسطوره ها، الگوها یا قهرمانان کسانی هستند که هم در زندگی کاری و هم در زندگی شخصی مثال زدنی هستند. کسانی که در روزهای سختی که همه سعی در تخریب آنان دارند، به راهی که فکر می کنند درست بوده و تمام عمر آن را پیموده اند، ادامه می دهند. سن ایکر هم سکوت کرده و به چارچوب های دروازه مادرید خیره شد. آنجا تنها جایی بود که به آن فکر می کرد و برای رسیدن به آن ها لحظه شماری می کرد.
آنقدر به این کار ادامه داد تا دوباره به دیدار معشوقه اش برود. این بار با کارلتو و این بار با جامی بر دست که از اروپا آورده بود. پس از قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، فصل بعد و با رفتن مرد ایتالیایی، کاسیاس هم از رئال مادرید جدا شد. اشک هایش در کنفرانس خداحافظی غریبانه ای که برای او گرفته شده بود، قلب فوتبال را به درد آورد.
سیلوستر استالونه در فیلم راکی جمله ای ماندگار را به زبان آورد:
فکر می کنم اگر در یک مکان زیاد زندگی کنی، تبدیل به آن مکان می شوی.
کاسیاس پس از 25 سال از شهر مادرید می رفت. وقتی رفت گویی قلب مادرید از جسمش جدا شده بود. چندین سال از آن روزها می گذرد، هنوز وقتی توپی که مهارش غیر ممکن است به سمت دروازه رئال مادرید می آید، هواداران این تیم منتظر مردی هستند که دوباره با دست هایش معجزه کند. شاید دست های او هدیه ای از سوی خداوند برای اسپانیایی ها بود. حالا دوباره 20 می شده است؛ همان روز مقدس در اسپانیا!