به قول شکسپیر: » گذشت زمان بر آنها که منتظرند بسیار کند، بر آنها که میهراسند بسیار تند، بر آنها که زانوی غم بغل میگیرند بسیار طوالنی و بر آن ها که به سرخوشی میگذرانند بسیار کوتاه است. اما برای آن ها که عشق میورزند زمان را آغاز و پایانی نیست«؛ برای ما عاشق های فوتبال، پسر مو بور چک همانند نسیمی بود که در یک شب بهاری و هنگامی که روی چمنزار دراز کشیده بودیم، صورتمان را نوازش داد و رفت. آنقدر غرق در این لذت نوازشش بودیم که نفهمیدیم کِی کت و شلوار بر تن کرد و در هیبت رییس ها و مدیرها درآمد و از روی سکوها به نظاره فوتبال نشست. هر ساله در فصل تابستان فستیوال شکسپیر در چک برگزار میشود. فستیوالی که 2 ماه به طول میانجامد و در آن به اجرای نمایشنامه های شکسپیر پرداخته میشود.
فستیوالی در قلعه پراگ. فستیوالی به زیبایی نمایش های جمهوری چک در یورو 96 در انگلستان. در زادگاه شکسپیر. تیمی که با ضدحمله های پاول کوکا و کارل پوبورسکی امان هر رقیبی را بریده بود. تیمی که ولادیمیر اسمیچر و پاتریک برگر و استالو نمچک را داشت. تیمی که یک ستاره نوظهور داشت. ستاره ای که در اسپارتا پراگ درخشیده بود. که این درخشش موجب حضورش در انگلستان شده بود. پاول ندود. دوشان اروین سرمربی وقت چک امید زیادی به پاول بسته بود و صد البته که پاول جوان امیدش را ناامید نکرد. ناامیدش نکرد و در مقابل ایتالیای پرستاره آریگو ساکی درخشید. گلزنی کرد تا زمینه ساز پیروزی تیمش بر نایب قهرمان جهان باشد. تا چکی ها شکست بازی اول مقابل آلمان را به دست فراموشی بسپارند. تا بتوانند به رویا پردازی ادامه دهند. گل دقیقه 90 اسمیچر به روسیه و توقف ایتالیا مقابل آلمان صعود دراماتیک چک در آخرین بازی را رقم زد. صعود کردند تا پرتغال را به زانو در آورند. تا زیدان و فرانسه را از جام بیرون کنند. تا برسند به فینال و بتوانند انتقام شکست بازی اول مقابل المان را بگیرند.
ندود در طول جام درخشیده بود. پنالتی اش مقابل فرانسه در ضربات پنالتی را گل کرده بود و حاال آماده جدال برابر آلمان سختکوش بود. نقل است که در سال 1939 امیل هاکا رییس وقت چکاسلوواکی توسط هیتلر به آلمان فراخوانده شد. هیتلر به هاکا گفت که هم اکنون به چک حمله کرده اند و اگر میخواهی کشورت توسط نیروی هوایی رایش سوم با خاک یکسان نگردد باید دستور تسلیم ارتشت را صادر کنی. هاکا سکته قلبی کرد. پزشکان به زور او را بیدار نگه داشتند تا دستور را صادر کند. دستوری که صادر شد. حاال چک باید در زمین فوتبال با آلمان مبارزه میکرد. مبارزه کرد و جنگید اما زورش به آلمان برتی فوگس نمیرسید. چک پیش افتاد اما بیرهوف بازی را به تساوی کشاند. بازی به وقت اضافه رفت و هنوز دقایق زیادی نگذشته بود که شماره 20 آلمان ها روی اشتباه پتر کوبا گل طلایی را زد. شماره 20 در فینال دبل کرد. دبل کرد تا دست پاول از رسیدن به جام کوتاه بماند. تا پاول و تیمش در سد آندریاس کوبکه بمانند. چک قافیه را به آلمان باخت اما درخشش پاول از چشم ها دور نماند. حاال وقت پرواز بود. وقت اوج گرفتن بود. از پراگ به رم به رویا. رفت به شهر گلادیاتورها، به تیم واکارو. واکاروی فاشیست. همانی که دوشادوش موسیلینی جنگیده بود. رفت تا ثابت کند چکی ها کینه ای از کسی به دل ندارند. رفت تا لباس خوش رنگ لاتزیو را بر تن کند. تا نشان عقاب بر پیشانی حک کند. نشانی که متعلق به سپاه امپراطوران روم بود. امپراطورانی که روزگاری در قلعه پراگ حکمرانی میکردند.
ندود در لاتزیو میدرخشید. در حضور او بقیه به چشم نمی آمدند. نستا و مانچینی و بوکسیچ و سالاس و ویری و سیمئونه. همه آن هایی که ستاره بودند اما نه در حضور ندود. فصل اولش در لاتزیو با اولین گلش به کالیاری و ضربه کاشته موشک گونه اش به میالن به خاطر آورده میشود. در فصل 97-98 قهرمانی کوپا ایتالیا را به دست آورد. به همراه لاتزیو به فینال جام یوفا رسید اما باز هم در فینال ناکام بود. این بار اینتر و مریخی سد راهش شدند تا دست لاتزیو از جام یوفا کوتاه بماند. اما شعبده بازی ندود و لاتزیودر این فصل برای هواداران بیانکوچلستی، پوکر کردن رم بود. رمی که با تمامی ستارگانش 4 بار پیاپی در مقابل ندود و لاتزیو به زانو در آمد. در اولین بازی از این سری 4 تایی که بانتیجه 3-1 خاتمه یافت، چیپ ندود پس از پشت سر گذاشتن 2 بازیکن رمی در خاطره ها ماند. در آخرین بازی اما شاهد شاهکار او بودیم. جایی که در به ثمر رسیدن گل اول موثر واقع شد و قبل از دقیقه 70 تیر خالص را بر قلب رمی ها وارد کرد. ندود سریع خود را به توپی رساند که توسط کافو از روی خط دروازه به طور ناقص دفع شده بود. خود را به توپ رساند و از زاویه بسته آن را وارد گل کرد تا ورزشگاه به مرز انفجار برسد. از روی تابلو های تبلیغاتی به سمت اولتراها دوید. از اعماق وجود فریاد میزد. در مقابل تماشاگران چهارزانو نشست و قاب ماندگاری در ذهن تماشاگران خلق کرد. اولتراها دیوانه وار شادی میکردند نعره میزدند و حاال رم برای چهارمین دیدار پیاپی دربی دلاکاپیتاله را واگذار کرده بود. فصل 1999-2000 اوج شکوفایی آن تیم لاتزیو و ندود بود. بالاخره موفق شدند لاتزیو را بعد از 26 سال قهرمان سری آ کنند. کوپا ایتالیا نیز توسط عقاب ها فتح شد تا لاتزیو بر بام ایتالیا بنشیند. تا ایریدوچیبیلی ها بتوانند حداقل برای یک فصل هم که شده به همشهری ها و شمالی ها فخرفروشی کنند.
ستاره، فصل بعد هم در لاتزیو ماند اما توفیقی نداشت. حاال وقت جدایی فرارسیده بود. زیدان به پیشنهاد مادرید بله گفته بود و یووه به دنبال جایگزینی برای فرانسوی میگشت. خب چه کسی بهتر از ندود. ندود رفت. مجذوب شهر تورین شد. رفت تا قلب بیانکونری ها را به تسخیر درآورد. تا آن ها را عاشق خود کند. بعد از 5 سال از التزیو جدا شده بود. بی سر و صدا. بی جنجال. همانند انقلاب مخملی کشورش برای رهایی از کمونیست. بدون این که بخواهد تیتر فلان روزنامه و یا فلان نشریه شود. جدا شد تا به آرزوهای بزرگتر فکر کند. به فتح لیگ قهرمانان اروپا فکر کند. میدانست این کار با لاتزیو کمی دشوار است. پس چمدان هایش را بست و رفت. از رم به تورین. از المپیکو به دل آلپی. رفت تا جامه سفید و مشکی بر تن کند. اوایل حضورش در یووه درخشش چندانی در ترکیب نداشت. در تاکتیک های مارچلو لیپی حل نمیشد. پس لیپی به فکر تغییر پستش افتاد. لیپی ویرانگر چکی را پشت دل پیرو و ترزگه در مرکز زمین قرار داد. تغییر پست جواب داد. یووه با درخشش ستاره موفق به فتح دو اسکودتوی پی درپی شد. یووه حاال باید برای فتح لیگ قهرمانان تلاش میکرد. حاال هواداران از پاول لیگ قهرمانان میخواستند. میخواستند تا ندود خاطرات تلخ 2 شکست پشت سر هم در فینال برابر دورتموند و رئال را بشورد و ببرد.
پس ندود دست به کار شد. یووه در فصل 2002-2003 در قواره یک تیم مقتدر ظاهر شد. آرام ارام پیش میرفت. دور اول گروهی باالتر از نیوکاسل قرار گرفت. در دور دوم گروهی پایین تر از منچستریونایتد موفق به صعود از گروه خود شد. در مرحله یک چهارم بارسلونا را از پیش روی برداشت. رویا داشت رنگ واقعیت به خود میگرفت. حاال باید در نیمه نهایی به مصاف رئال مادرید میرفت.یووه ای ها فقط جام میخواستند پس رئال هم از پیش روی برداشتند. اما اتفاق دردناک بازی مقابل رئال، کارت زردی بود که ندود گرفت تا دو کارته شود و فینال مقابل میالن را از دست دهد. میالنی که با 7 امتیاز اختالف نسبت به یووه در سری آ نایب قهرمان شده بود. تلاش های یووه برای بخشش ندود ثمره ای نداشت. مو طالیی به فینال نرسید. به فینال نرسید و یووه در ضربات پنالتی باخت. باخت تا یووه ای ها حسرت بخورند که ای کاش ندود بود که اگر تو زمین بازی کاری نمیکرد، حداقل یکی از آن سه پنالتی هدر رفته را گل میکرد تا یووه نبازد. اما کاری نمیشد کرد. یووه بدون ندود فلج بود. دستش از رسیدن به گوش دراز کوتاه ماند اما آنقدر فصل خوبی را پشت سر گذاشت و آنقدر درخشان ظاهر شد که در پایان آن فصل توانست باالتر از مالدینی و بکهام و آنری و زیدان و توپ طال را کسب کند تا دومین بازیکن اهل جمهوری چک باشد که به این عنوان میرسد. 2004 به همراه تیم ملی کشورش به یورو رفت. به دلیل مصدومیت نیمه نهایی برابر یونان را از دست داد. چک بازی را به قهرمان اروپا باخت. 2005 و 2006 باز هم با یووه موفق به فتح اسکودتو شد اما به دلیل مسائل کالچوپولی، آن دو قهرمانی پس گرفته شد و یوونتوس به سری بی پرتاب شد.
میگویند در سال 1968 پراگی ها که از حکومت کمونیستی تحمیل شده به آن ها از طرف شوروی به تنگ آمده بودند، به رهبری الکساندر دوبچک دست به اصالحاتی در نظام سیاسی و اقتصادیشان زدند. این اصالحات که به »بهار پراگ« معروف بود، به مذاق شوروی خوش نیامد. تنها چند ماه پس از آن نیروهای پیمان ورشو با 7 هزار تانک و 300 هزار پیاده نظام به خاک چک تجاوز کرده و دوبچک را برکنار کردند. بالغ بر 300 هزار چکی تصمیم به مهاجرت از کشورشان کردند. جمعیتی که به نظر انبوه میآمد. عده کثیری نیز ماندند. در گوشه ای از چک مرد و زنی که مهاجرت نکرده بودند ازدواج کردند و در سال 1972 صاحب فرزندی شدند که پاول نام داشت. پاول یاد گرفت که همانند پدر و مادرش در شرایط سخت وفادار بماند. وفادار باشد و تالش کند و با دست خودش بسازد. از نو بسازد. حاال وقت امتحان پس دادن بود. یوونتوس به سری بی سقوط کرده بود. ویرانگر چکی از آزمون سربلند بیرون آمد. فرار نکرد و ماند. یووه به رهبری دشان و با بازیکنانی که به پیراهن تیمشان وفادار مانده بودند به سریآ برگشت. با دل پیرو و بوفون و ترزگه و کامورانزی و ندود برگشت. برگشت اما دیگر آن فروغ سابق را نداشت. حاال اینتر حکمران سری آ بود. ستاره دیگر به انتهای خط نزدیک میشد. سه فصل بدون جام در یوونتوس سپری کرد. حاال دیگر 37 بود. مشخص بود که آن توان سابق را ندارد. پس یک روز صبح از خواب بیدار شد و کف هایش را آویخت. فوتبال به این همه تعصب و وفاداری مدیون است. فوتبال به این همه حرفه ای گری مدیون است. از تو به خاطر تمام خاطرات قشنگ فوتبالی که برایمان ساختی ممنونیم.