طرفداری- با اعلام تغییرات مدیریتی در رسانه طرفداری و پرسشهای پرشمار کاربران، بر آن شدیم تا گفتگویی با مهدی هژبری، سردبیر جدید این رسانه داشته باشیم. گفتگوی مفصل سامان خدائی با مهدی هژبری را میخوانید.
-سلام، با توجه به اینکه اکثر کاربران طرفداری از قشر مخاطبان رسانه دیجیتال هستند و از فضای مطبوعات تاحدودی به دورند، از شما میخواهم در ابتدای گفتگو، معرفی مختصری از خود داشته باشید:
سلام میگم به شما و همگی کاربران طرفداری. خوب آشنایی من با کار رسانهای زمان طرح کاد دوره دبیرستان بود. چون شوهرخالهام روزنامه نگار بود به رسانه و روزنامه آشنا و علاقهمند بودم. در دوره طرح کاد دبیرستان سراغ روزنامه نگاری رفتم. به سختی این رشته را قبول کردند. توجیهشان کردیم که روزنامه نگاری هم مانند عکاسی یا مکانیک رشته تخصصی است. سالها کارآموز بودم. در حال حاضر بیست و شش سال است که به طور رسمی روزنامه نگار هستم، ولی هنوز خود را کارآموز میدانم. نه رسانه و نه هیچ علم و مهارت دیگری تکمیل شدنی نیست، پس کماکان یاد میگیرم.
-هم من دوست دارم سوابقتان را بدانم، هم کاربران ما در این خصوص کنجکاو هستند:
شروع کار به عنوان روزنامه نگار کنار آقای احمد کاظمی به عنوان روزنامه نگار فرهنگی و سینمایی بود. بعد به دلیل علاقه به ادبیات، با نشریات ادبی کار کردم. افتخارم این است که شاگرد زنده یاد فریدون مشیری بودم. در نشریاتی مانند مجله فیلم و سینما، پهلوان، ارزش، فضیلت کنار آقای دکتر بهارستان که افتخار میکنم به حضور در آن مجموعه کار کردم. همینطور در نشریات محلی مازندران و مجلات خانواده حضور داشتم.
-چطور از فرهنگ و هنر به روزنامه نگاری ورزشی رسیدید؟
در دهه هفتاد، گرایش جامعه به سمت ورزش بود و نشریات ورزشی بیش از ادبی منتشر میشد. به همین خاطر به سمت روزنامه نگاری ورزشی آمدم. در پله اول کار، خبر بیار بودم، یعنی سر تمرین تیمها یا بازیهای لیگ میرفتم و خبر و گزارش و مصاحبه میگرفتم. تقریبا تمام مراحل روزنامه نگاری ورزشی را از سال 73 طی کردم، از همان خبربیاری تا خبرنگاری و سردبیری. سال 1376، کار حرفهای ورزشی را در روزنامه خبر ورزشی شروع کردم. کنار زنده یاد ناصر احمد پور، خدا رحمتش کند. افتخار میکنم از ایشان کار یاد گرفتم. پنج سال است سردبیر خبر ورزشی هستم. همینطور سردبیر مجله فوتبال و روزنامه اخبار ورزشی بودم. در روزنامه نود و هوادار با استاد احمدپور کار کردم و سمت مدیر اجرایی را بر عهده داشتم. مجله ورزش و تصویر، اولین مجله عکس سه بعدی ورزش دنیا را با حمایت اقای واحدی پور به مدت چهار سال برای موسسه خبر منتشر کردیم. بعد از گرانی کاغذ و گلاسه کار مجله متوقف شد. با این حال در ورزش و تصویر اولینهای زیادی رقم خورد، مانند اولین مصاحبه ورزشی با آقای بهروز وثوقی.
-از رسانه کاغذی به دیجیتال، این تغییر را چطور میبینید؟
در رسانههای کاغذی هرکاری کردم برای یادگیری خودم بوده است. طرفداری برایم تجربه جدیدی است. صادقانه میگویم، برای کسی که در روزنامه کار میکند، خبر ورزشی قله است. برای آن شخص دیگر کمتر شغل رسانهای وسوسه کننده خواهد بود و آن کار باید خیلی مهم باشد. طرفداری واقعا من را وسوسه کرد، رسانه مستقل، خوش نام، کاربر محور و شبکه اجتماعی، انسان دوست دارد این فضا را تجربه کند. من هم آمدهام تمام تجربیات بیست و چند سالهام را برای تحول در طرفداری و این مجموعه به کار گیرم.
-برای کاربران ما شبهه پیش آمده که شما در صدا و سیما و همینطور برای برنامه 90 کار کردهاید:
من در تلویزیون کار نکردم، آن هم روزنامه 90 بوده است، نه برنامه 90. تجاربم در صدا و سیما، فقط به عنوان کارشناس و سردبیر بوده است. در برنامه فراز الوند از دوست عزیزم مجتبی احمدی که یک برنامه صبحگاهی در زمینه اجتماعی بود به عنوان مجری کارشناس حضور پیدا میکردم. یکی از تجربیات خوبم بود. در برنامه ورزش از نگاه دو هم من کارشناس و سردبیر بودم. در مقطعی پوریا تابان دچار مشکلاتی شد و برنامه مجری نداشت. در هر برهه یکی از همکاران وظیفه اجرا را بر عهده گرفت، تا جایی که دیگر مجری نداشتیم و اگر من اجرا نمیکردم برنامه پخش نمیشد. به این دلیل من به عنوان مجری حضور کوتاهی داشتم، وگرنه هیچگاه مجری نبودهام. حتی یک روز هم کارمند دولتی، چه روزنامه چه مشاغل دولتی دیگر یا کارمند صدا و سیما نبودهام. هرجا کار کردم رسانه خصوصی بوده است. این صحبتم به معنای بد بودن دولتی یا صدا و سیمایی بودن نیست. هم رسانه دولتی خوب و هم در صدا و سیما انسانهای موفق و کاربلد زیادی داریم. اما نمیخواستم خود را به یک جا محدود کنم و مستقل بودن را تحت تاثیر قرار دهم. برایم مهم است که بتوانم حرفم را بزنم. در تمام این سالها به یک چیز متعقد بودم: من خبر را سانسور نمیکنم. خیلی ها میگویند این آدم جنجالی است و هرچیزی را چاپ میکند. بله، خبر را حتی اگر علیه خودم هم باشد سانسور نمیکنم. گردش اطلاعات باید آزادانه باشد. نباید بگوییم این بخش خبر خوب است و آن بخش بد، خبر باید منتشر شود. دانستن حق مردم است. اگر این قاعده را رسانهای از من گرفته باشد، با آن قطع همکاری کردهام. این به معنای قرار گرفتن مقابل قوانین نیست. نه مقابل قوانین قرار میگیری و نه سانسور میکنی. گاهی گفتهاند فلان خبر به ضرر فوتبال است. پاسخ دادم وظیفه من حساب کردن سود و ضرر فوتبال نیست، بلکه وظیفه، انتشار خبر درست است.
-به سانسور اشاره کردید، برخی کاربران نگرانی محدود شدن فضا و بسته شدن کامنتها و شبکه اجتماعی را داشتند. البته خودم هم نمیدانم این نگرانی از کجا آمده!
ابدا اینطور نیست و اصلا چنین سیاستی ندارم. طرفداری یک شبکه اجتماعی ورزشی است. آیا در اینستاگرام، کامنت یا محتوای شما قبل از انتشار منتظر تایید میماند؟ انتشار کامنت و محتوا بدون فیلتر از مزیتهای طرفداری است. ما مزیتهای طرفداری از بین نمیبریم. هیچ چیز در بخش کاربران قرار نیست تغییر کند جز در راستای بهتر شدن و بهای بیشتر به آن.
-برخی کاربران میپرسیدند هژبری از کجا آمده؟
آقای مسعود ابراهیمی بعد از پذیرفتن مدیریت طرفداری با من تماس گرفتند. باید بگویم که آشنایی ما به گذشته برمیگردد و افتخار میکنم زمانی در هفتهنامه حوادث کاراموز ایشان بودهام. میرفتم و از ایشان خبرنگاری یاد میگرفتم، چرا که استاد هستند در کار خود. بگذریم، از من دعوت کردند برای حضور در طرفداری. هم به دلیل سابقه همکاری طولانی و دوستی با ایشان و هم به دلیل جذاب بودن رسانه طرفداری، از این پیشنهاد استقبال کردم. شاید اگر آقای ابراهیمی من را به جای دیگری دعوت میکردند تشکر میکردم و تنها به عنوان مشاور فعالیت میکردم. اما احساس کردم همانطور که طرفداری شبکه اجتماعی موفقی است، میتواند رسانه ورزشی بسیار موفقی هم باشد. اما اینکه من از کجا آمدم. واقعا از جای خاصی نیامدم، خودم در دهه هشتاد از منتقد ستیزی و نقد گریزی مدیران وقت ضربه خوردم. حتی مدتی ممنوع الاسم شدم. کار میتوانستم کنم اما اسمم را نمیتوانستم پای کار بزنم. ضربه خورده جریان نقد ستیزی هستم و اعتقادی به بستن صدای منتقد ندارم. زندهیاد نصرت رحمانی در شعرش میگفت:
نوک پرنده را هرگز مبند
با بالهایش اواز خواهد خواند
پرو بالش را هرگز در هم مشکن
با اوازش خواهد پرید تا اوج کهکشان
لبان شاعر را مبند
قلم را نباید گرفت. منتقد را نباید خلع سلاح کرد. نقد هدیه است. کسی که نقد میکند رایگان هدیه میدهد، کسی که نقد نمیپذیرد انگار هدیه را پس میفرستد. همیشه این دعوا را با مدیریت ورزش داشتهام که نقد اگر نباشد فساد ایجاد میشود. بگذارید نقد شود. برخی کاربران که میگویند از کجا آمده، من از خانه آمدم، آقای ابراهیمی زنگ زد و آمدم.
-نظرتان در مورد آن برخی پیشداوریهای کاربران چیست؟
به کاربران طرفداری حق میدهم. انقدر جاهای مختلف اتفاقاتی عجیب افتاده است که آدمها حق دارند ناباور شوند. از بس چیزی به ما نشان دادند و واقعیت چیز دیگری بوده، سخت باور شدهایم، برخی مواقع ناباور میشویم. این نسل را درک میکنم چرا که یکی از این نسل در خانه دارم. فرزند من بیست و یک ساله است. اتفاقا خصوصیت این نسل را دوست دارم که هر چیزی را چشم بسته قبول نمیکند. فقط خواهش دارم که زود قضاوت نکنیم، صبر کنیم و ببینیم چه اتفاقی میافتد. باید شخصیت انسانها را گذاشت کنار و عملکردشان را نقد کرد. تخریب شخصیت نکنیم. مثلا به همکاران میگویم به خاطر یه باخت نگوییم فلانی اصلا مربی نیست. به خاطر یک باخت و تعویض اشتباه کل زحمات سرمربی را زیر سوال نبریم. اگر نقد را اینطور بنویسیم، نه دل شکسته و نه حس دشمنی و تخریب ایجاد میشود.
-پس نتیجه آن که از نقد استقبال میشود و سانسوری در کار نیست:
بله، کسی حرف مخاطب را سانسور نمیکند. فقط خواهش میکنم فحاشی و توهین نکنیم. فحاشی درِ گفتمان را میبندد. الان میتوانیم با هم یک ساعت بحث کنیم، یکی دیگری را قانع کند، یا به نظر هم احترام بگذاریم. اما با فحاشی کار به دعوا کشیده میشود. خواهش میکنم با قضاوت غیرمنصفانه و الفاظ رکیک درِ گفتمان را نبندیم. واقعا قرار است که ما اینجا کاربر محور باشیم و هدفمان هم این است.
-از بهتر شدن و بهای بیشتر به بخش کاربران گفتید:
رسانهها دو نگاه دارند، جذب مخاطب و بعد از آن حفظ مخاطب. ما در کنار این دو، مخاطبانی بالقوه در رسانه طرفداری داریم. یعنی اگر مطالب رسمی را هم نخوانند، خود برای نوشتن حرفشان میآیند. میخواهیم از این دوستان کمک بگیریم و محتوا تولید کنیم. نقش بیشتری را بر عهده کاربران بگذاریم و تلفیقی از شبکه اجتماعی و رسانه باشیم. گاهی اوقات در پیامهای خبر ورزشی مطلبی میبینم که میتواند تیتر یک رسانه باشد، انقدر که نگاه عمیق است. مثلا مخاطبی نوشت این باشگاه استقلال است یا استعفا؛ ایده گرفتیم و تیتر زدیم باشگاه استعفای تهران. در طرفداری هم همینطور است، کاربری محتوایی منتشر میکند که کارشناس هم در آن میماند. خوب چرا از آن استفاده نکنیم؟ شاید کمبودهایی در راه طرفداری بوده، اما راه طرفداری قابل احترام و دفاع است. امروز میتوان اینجا ایستاد و از گذشته این رسانه دفاع کرد. میخواهیم این راه را با کمک کاربران و مخاطبین ادامه دهیم. با مدیریتی که از آقای ابراهیمی دیدهام میدانم که فضای حرفهای فراهم خواهند کرد، چرا که انسانی حرفهای و به قولی حرفهایِ این کار هستند. در یک فضای حرفهای میتوانیم با کمک همکاران خودمان که در طرفداری هستند، دوستانی که به مرور اضافه میشوند و کاربرانی که هرکدام میتوانند یک کارشناس باشند، کما اینکه کاربران کارشناس زیادی داریم، رسانهای را عرضه کنیم که در فضای ورزش و دیجیتال حرف اول را بزند.
در انتها خوب است که مخاطبین طرفداری با بخشی از برنامهها و رویکردهای مدنظر آشنا شوند:
میخواهیم پل ارتباطی بین مخاطب، کاربر و اهالی ورزش باشیم. رابطهای برقرار کنیم تا کاربر بتواند بیواسطه با ستارههای ورزش در ارتباط باشد، مانند یک شبکه اجتماعی. اما در عین حال رسانه بودنمان را هم نمیخواهیم از دست بدهیم. مطمئن هستم که با کمک خود کاربران اتفاقات خوبی رخ خواهد داد. با کمک آنها، مفاهیمی را تغییر دهیم. مثلا تفاوت طرفدار و تماشاگر مشخص شود. اشتباها به تماشاگر میگوییم طرفدار، طرفدار پشت تیمش میایستد. تیم پرتماشاگر تبدیل به تیم پرطرفدار شود. کمک کنیم اگر روزی در آینده ورزش کشور خصوصی شد که من امیدوار هستم بشود اما خوشبین نیستم، صاحب تیم همان طرفدار باشد. برنامههای جذابی هم برای هواداران تیمها و بازیکنان مختلف داریم که امتیازاتی برای آنها در نظر خواهیم گرفت.