MĐ ₣ĊBباید بگم شعر گفتن چون حداقل تو مکانی که ما بودی اگر یکی از سربازها بد چشم بدی نگاه میکرد بقیه سربازا جرش میدادن سیگاری هم من یکی 21 خدمت کردم تمامم کردم یه نخ سیگارم نکشیدم در حالی جایی خدمت می کردم که هر شب سیگار تریاکو حشیش عرق کشمش به راه بود
البته داشتیم کسانی که پاک اومدن سیگاری تموم کردن