طرفداری- ویرجیل فن دایک، مدافع هلندی لیورپول پس از پیوستن به این باشگاه، تاثیر بسیار زیادی را بر روی این باشگاه گذاشته است و در سال گذشته نیز موفق به کسب قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا شد.
به گزارش اسپورت، ویرجیل فن دایک مصاحبه مفصلی را انجام داده است که پرسش و پاسخ های این مصاحبه را می خوانید:
تو متولد بردا هستی، آیا قبل از عضویت در باشگاه گورنینگن در سال 2010، برای آکادمی ویلم بازی می کردی؟ آیا استعداد تو خیلی سریع کشف شد؟
اصلا! وقتی که جوان بودم، شخص خیلی قد بلندی نبودم تا اینکه به طور ناگهانی و خیلی سریع رشد کردم. در سن 16 سالگی، قد برادر کوچکترم از من بلندتر بود اما در تابستان همان سال که 17 ساله شدم، 18 سانتی متر رشد کردم! من تلاش کردم تا دویدن عادی را آغاز کنم. زانوی من کمی ناپایدار بود و کشاله ران من نیز مشکل داشت. من برای حل این مشکلات، به کارهای توانبخشی احتیاج داشتم و برای انجام این کار به مدت 6 هفته در خارج از کشور بودم. وضعیت من به گونهای بود که انگار در بدن شخص دیگری در حال زندگی کردن بودم. بعد از همه اینها، توانستم به خوبی بازی کردن را شروع کنم.
آیا تو همیشه به عنوان یک مدافع میانی بازی کردهای؟
در 16 سالگی، من یک مدافع راست بودم و نمی توانستم به خوبی به عنوان یک مدافع میانی بازی کنم. من هرگز بازیکن برجستهای نبودم تا اینکه در تیم زیر 19 سالهها به عنوان کاپیتان تیم انتخاب شدم. گاهی اوقات به عنوان فولبک بازی می کردم و گاهی اوقات نیز به عنوان یک مدافع وسط. از آنجا بود که همه چیز خیلی بهتر شد. من برای تیم زیر 23 سالهها نیز بازی کردم و همه چیز شتاب گرفت.
زندگی تو به عنوان یک نوجوان چگونه بود؟
هنگامی که در گرونینگن حضور داشتم، مجبور بودم تا با دوچرخه به تمرینات خود بروم. من از اولین حقوقی که دریافت کردم برای دادن آزمون رانندگی استفاده کردم. در حقیقت، قبل از اینکه اولین قراردادم را در 16 سالگی به امضا برسانم، در رستورانی در شهر بردا مشغول شستن ظروف بودم. من در روزهای دوشنبه، سه شنبه و پنجشنبه تمرین می کردم، روزهای شنبه بازی می کردم و در روزهای یکشنبه و چهارشنبه نیز از ساعت 6 تا نیمه های شب کار می کردم. من می خواستم پول در بیاورم تا شنبه شبها بتوانم به بیرون بروم. حقوق ماهیانه من 350 یورو بود و از کاری که داشتم راضی بودم. می توانستم به رستوران مک دونالد بروم و هزینه دوستانم را نیز بپردازم. من فهمیدم با اینکه پول نمی تواند مهمترین چیز باشد اما این را فهمیدم که چه قدر می تواند مهم باشد.
به طور کاملا ناگهانی، دچار یک مورد بسیار وخیم آپاندیس شدی...
من 13 شب را در بیمارستان بستری بودم و این واقعا سخت بود. وضعیت خیلی پیچیده شده بود و من دچار عفونت معده نیز شده بودم. وضعیت دیوانه کنندهای بود. این اتفاق در تاریخ 1 آوریل 2012 افتاد. به مدت 10 روز، من اصلا نمی توانستم کاری کنم، حتی نمی توانستم راه بروم. اولین باری که توانستم از رختخواب بیرون بیایم، 10 متر راه رفتم و مثل یک پیرمرد نفسم گرفته بود و خسته شده بودم. پس از یک ماه، دوباره به تمرینات بازگشتم و با فیزیوتراپ های حرفهای کار کردم تا قدرت عضلات خودم را بازیابی کنم. بعد از آن، کل فصل را بازی کردم و پس از آن نیز به سلتیک رفتم.
با افزایش شهرت، آیا مردم می خواستند دور تو جمع شوند؟
من از 12 یا 13 سالگی بهترین دوست خودم را می شناسم. او به زودی پدر می شود و من برای او خیلی خوشحالم. اگر من به او احتیاج داشته باشم، او همیشه در کنار من خواهد بود و اگر او به من احتیاج داشته باشد، می داند که در چه جایی باید مرا پیدا کند. من در دور خود حلقه کوچکی از افراد را دارم و با افراد خیلی کمی صمیمی هستم. هرچه به عنوان یک بازیکن بالاتر بروید و رشد کنید، توجه مردم نیز بر روی شما افزایش می یابد. بسیاری از افرادی که فقط یک یا دو بار ملاقات کردهاید، می خواهند وارد زندگی شما شوند. من یک همسر خارق العاده نیز دارم که می داند چگونه باید با این شرایط کنار بیاید و به من نیز اجازه هیچ اشتباهی را نمی دهد.
مادر تو در سال 1975 در سورینام، کشوری مستقل از هلند به دنیا آمده است. او چه احساسی نسبت به این قضیه دارد؟
مادر من به طور کامل یک سورینامی است و پدر من نیز به طور کامل یک هلندی است. چندین بار به سورینام رفتهام و از حضور در آنجا لذت بردم. ما هر چند وقت یکبار به دیدن خانواده مادرم می رویم و احساس می کنم که در خانه خودم هستم. دوست دارم به زودی فرزندانم را به آنجا ببرم. زندگی کردن در آنجا آرامش خاصی دارد و همه چیز بسیار آرام است.
بازیکنان زیادی درست به مانند تو از چنین پیشینهای برخوردار هستند: پاتریک کلایورت، رود گولیت، ادگار داویدز و کلارنس سیدورف
من چیزهای مشترکی بین خودم و این بازیکنان می بینم. همه ما آرام هستیم و به چیزهای کوچک اهمیت زیادی می دهیم. ما زندگی خود را به شیوهای مشابه به هم می گذرانیم و خانواده برای ما از اهمیت زیادی برخوردار است.
در یک جایی خواندهام که تو عاشق دیزنیلند (پارک تفریحی در کالیفرنیا) هستی. چنین چیزی با زندگی تو به عنوان یک فوتبالیست به طور کامل در تضاد است
من فیلم های دیزنی را دوست دارم و دوست دارم بچههایم را به دیزنیلند ببرم. دیدن خوشحالی آنها، روز مرا می سازد. من 7 یا 8 سال داشتم که برای اولین بار به آنجا رفتم و فضای آنجا خارق العاده بود اما همه چیز آنقدر گران بود که نرفتیم. وقتی که برای اولین بار با همسرم دوست شدم، او را به اینجا آوردم. ما در هتلی در دیزنی مست کردیم و این تجربه بسیار خاطره انگیزی بود. من چیزهای ساده را دوست دارم پس چرا مسائل را پیچیده کنم؟ چرا وقتی که می توانیم از زندگی لذت ببریم و مثبت فکر کنیم، مدام به چیزهای منفی فکر کنیم؟ این چیزی است که من در طی سالها یاد گرفتهام. همیشه سعی می کنم مثبت فکر کنم. زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهیم از دیدگاه منفی به همه چیز نگاه کنیم.
بیرون از حبابی که فوتبالیستها در آن زندگی می کنند، چه چیزهایی را می بینی؟
همه چیز می تواند خیلی سریع تغییر کند. تاثیرات شبکههای اجتماعی باورنکردنی است. ناراحت کننده است وقتی که مشاهده می کنید مردم به روشی نادرست زندگی می کنند درحالی که می توانند به یکدیگر خدمت کنند و هدفمند زندگی کنند. ما فاقد همدلی هستیم. با این حال، شاید کم کم یاد بگیریم که همه ما برابر هستیم و زندگی در کنار همدیگر بهتر است و شاید یاد بگیریم تا مراقب یکدیگر باشیم.
دوست داری از تو چگونه یاد شود؟
به عنوان اسطوره باشگاه لیورپول. من می خواهم در اینجا به چیزهای فوق العادهای برسم. ما یک تیم خارق العاده داریم، هیچ کمبودی نداریم و همه ابزارهای لازم برای برنده شدن را در اختیار داریم: سرمربیای که از ما شناخت دارد، یک تیم همه کاره، سبک بازیای که موجب کسب پیروزی می شود و استادیوم و هوادارانی که بخشی از بازی ما هستند. بله، من دوست دارم یکی از آن بازیکنانی باشم که بعد از بازنشستگی به آنفیلد باز می گردد. من اساطیر باشگاه لیورپول را در بازیها مشاهده می کنم و این احساس را دارم که بخشی از یک خانواده بزرگ هستم.