جا داره از کاربر رابرت دنیرو تشکر ویژه رو برا این پست داشته باشم.
ترتیب خاصی ندارد
Robert Bresson - روبرو برسون
زاده ۲۵ سپتامبر ۱۹۰۱ فرانسه، فعالیت خود را در در زمینه هنری با نقاشی و عکاسی شروع کرد و سپس به نوشتن چند فیلمنامه پرداخت. درخلال سالهای اشغال فرانسه توسط آلمان در بحبوحه جنگ جهانی دوم، شماری از کارگردانان جوان، نخستین آثار خود را عرضه کردند. از آن جمله روبر برسون و «هانری ژرژ کلوزو» اولی به بزرگترین فیلمساز صاحب سبک سینمای فرانسه پس از جنگ بدل شد و دیگری پیشرو درامهای جنایی ظریف بود. برسون در سال ۱۹۳۴ فیلم کوتاهی با عنوان مسائل عمومی ساخت که ظاهرا فیلم کندی به شیوهی «رنه کلر» بود؛ همچنین او در اواسط دههی سی بر روی فیلمنامهی دو فیلم تجاری گمنام کار کرده، و در ۱۹۴۰ در فیلمی که هیچگاه تمام نشد دستیار کلر بوده است. به نظر خود برسون مسائل عمومی که درباره یکی از دلقکهای سرشناس سیرک ساخته شد، یک کمدی احمقانه از آب درآمده بود.برسون با انتخاب موضوعات و حوادث روزمره و بدیهی میان انسانها سعی در آشکار ساختن فصل مشترک حالات درونی انسان دارد. آنچه که در سینمای برسون مشخص است و هدف و زیر بنای آثار او را شکل میدهد: طرح برخی از وجوه انسانی و همچنین مبارزات درونی انسان در قالب روایت است
Hirokazu Koreeda - هبروکازو کورییدا
به رغم بیش از بیست سال تحسینهای انتقادی و دریافت جوایز متعدد، این فیلمساز ژاپنی احتمالاً تنها برای عدهی معدودی از خورههای سینما شناخته شده است و اگر چه اکثر فیلمهایش مرتب در جشنوارههای سینمایی بینالمللی شرکت میکنند و از توزیع و پخش بینالمللی برخوردارند، اما او هرگز موفقیت خیرهکنندهی فیلمهای خارجی زبانی چون آملی Amelie 2001، یا هزارتوی پن Pan’s Labyrinth 2006 را به دست نیاورد و هیچوقت هم مثل کارگردانهای مولف معاصر چون پدرو آلمادوار و ونگ کاروای اسمش سر زبانها نیفتاد. (اولین فیلم بلند او در سال 1995برندهی جایزهای در جشنوارهی ونیز شد، فیلمهای او پنج بار در بخش رقابتی جشنوارهی کن پذیرفته شدند و با فیلم پسر کو ندارد نشان از پدر Like Father Like Son 2013، جایزهی هیئت ژوری را از آن خود کرد). اگر چه از یک سو مایهی شرمساری است که کارگردانی چنین کامل به آوازهای گستردهتر که سزاوارش بوده دست نیافته، اما از دیگر سو این امر با ذات کار متعارف این کارگردان در تعارض است.
Michael Haneke - میشاییل هانکه
انکه در مارس 1942 در مونیخ زاده شد. در رشته های فلسفه، روانشناسی و تئاتر در وین تحصیل کرد و از 1967 تا 1970 به عنوان نمایشنامه نویس در زودوستفونک کار کرد. از 1970 با نوشتن و کارگردانی فیلم تلویزیونی وارد دنیای فیلمسازی شد. همزمان در تئاترهای اشتوتگارت، دوسلدورف، فرانکفورت، هامبورگ، مونیخ، برلین و وین نمایش های متعددی روی صحنه برد. او در فاصله ساخت فیلم هایش به تدریس در آکادمی فیلم وین نیز می پردازد.تمام فیلم هایش نامزد جوایز بزرگ اروپایی بوده اند و هر یک ده ها جایزه درو کرده اند. دو نخل طلای کن و دو اسکار بهترین فیلم خارجی معروفترین این جایزه هستند. به نظرش بهترین کارگردان سینما «عباس کیارستمی» است و درباره او می گوید: «او به سادگی در فیلم هایش دست یافته که به این راحتی ها محقق نمی شود.»
ویم وندرس، در اعتراض به خشونت تمام نشدنی فیلمش (بازی های مضحک) سالن نمایش را در جشنواره کن 1997، ترک کرد و همان موقع بود که جهان سینما متوجه شد با پدیده ای به نام هانکه روبرو است. هانکه را می توان آخرین فرزند نسل سینماگران مرثیه سرا برای جامعه مدرن دانست. نسلی که با برسون و آنتونیونی نشانه گذاری شده است. می توان سینمای هانکه ار چیزی میان انسان گرایی نومیدانه آنتونیونی و اخلاق گرایی افسرده برسون دانست؛ یا تفاوت که سینمای هانکه هرگز آن شکیبایی آنتونیونی و برسون را در تحقیر دنیای مدرن ندارد و از تمام امکانات سادومازوخیستی خود استفاده می کند تا دقیقا آن چیزی را نشان دهد که مردم در برابر دیدن آن مقاومت می کنند. همان چیزهایی که امپراتوری هالیوود آنها را فاقد ارزش های دراماتیک می داند!
هانکه می گوید وام دار دو سینمای متفاوت است که به اظهر هیچ ربطی به هم ندارند. سبک سینمایی اش را مدیون فیلم های آندره تارکوفسکی می داند و فرم کارهایش را مدیون آثار دیوید لینچ قرابت های معنایی زیادی بین آثار او و تارکوفسکی درباره تنهایی انسان در جامعه مدرن وجود دارد. هجو رسانه و ژانرهای سینمایی نیز به شدت به سینمای لینچ نزدیک است. البته این نزدیکی ها در بالاترین سطح هنری رخ داده اند و میشل هانکه به جرأت یکی از مولف ترین فیلمسازان اروپایی دوران ماست...
Béla Tarr - بلاتار
ا تار یکی از بزرگترین چهرههای سینمای مجارستان است. کارگردان و فیلمسازی با آثاری چون آشیانه خانوادگی، بیگانه، مردم پیشساخته، سالنمای خزان، نفرین، تانگوی شیطان، هارمونیهای ورکمایستر، مردی از لندن و اسب تورین که منتقدان این فیلمها را آثاری برخلاف خواست جامعه مصرفی و سلیقه بازاری نامیدهاند؛ و به همین دلیل نیز دور از موفقیتهایی چون اسکار فیلم خارجی و جوایزی از این دست...پدرومادر بلا تار هر دو در تئاتر و صنعت فیلمسازی بودند. پدر او طراح صحنه بود و مادرش بیش از ۵۰سال در تئاتر کار میکرد. تار در ۱۰سالگی موفق به ایفای نقش پسر قهرمان داستان در یک اقتباس تلویزیونی از داستان مرگ ایوان ایلیچ اثر تولستوی شد؛ اما پس از این نقش، تار به جز ایفای یک نقش کوچک در فیلم فصل هیولاها (۱۹۸۶) به کارگردانی میکلوش یانچو، یکی دیگر از غولهای سینمای مجارستان نقشی بازی نکرد. به گفته خودش، در ابتدا او در پی تبدیلشدن به یک فیلسوف بود و فیلمسازی را بهعنوان یک سرگرمی درنظر گرفته بود؛ اما وقتی به دلیل ساخت یک فیلم کوتاه دولت مجارستان اجازه ورود به دانشگاه را به تار نداد، او تصمیم گرفت که به فیلمسازی بپردازد. نخست به ساخت فیلمهای آماتور پرداخت و سپس بهعنوان سرایدار به کار در خانه ملی فرهنگ و سرگرمی پرداخت.
-Jean-Luc Godard ـ- ژان-لوک گدار
پدرش ژان پل گدار پزشکی فرانسوی بود که تبعیت سوئیس را پذیرفته بود و مادرش دختر بانکدار ثروتمندی بود. با شروع جنگ جهانی دوم خانواده او را به سوئیس فرستادند و او آن دوران را با مطالعه و سفر سپری کرد.گدار در پایان دهه 40 به فرانسه آمد و در دانشگاه سوربن در رشته تیره شناسی تحصیل کرد اما چندی بعد به سینما علاقمند شد. در آن دوران با دوستان خود از جمله کلود شابرول و فرانسوا تروفو و در رشته سینما به کاووش پرداختند.وی در دهه 1950 چند فیلم کوتاه ساخت و با فیلم شارلوت و ژول به پختگی کامل رسید و به همگان نشان داد که آمادگی ساخت فیلم بلند را دارا میباشد.گدار نخستین فیلم بلند داستانی خود را با نام از نفس افتاده در سال ۱۹۵۹ بر پایه داستانی از فرانسوا تروفو ساخت. گدار در دهه 1960 تقریبا هر سال 2 فیلم ساخت و دوران پرکار سینمایی خود را پشت سر گذاشت. وی پربارترین کارگردان سنتشکنِ صاحب سبکی است که از موج نو سر برآورد. از نخستین فیلمش، از نفس افتاده، تاکنون بیش از 40 فیلم ساخته که مدیر فیلمبرداری غالب آنها رائول کوتار بوده است.گدار به خلاف تروفو روشنفکر و فیلمسازی مبارز و صاحب ایدئولوژی است و همواره در فیلمهایش به نوعی انتقاد از خود و چون و چرا در مورد خودِ سینما میپردازد.فیلمهای گدار از اوایل دهه 60 میلادی فرایافتی دیالکتیکی، با ساختاری خطابهگون عرضه شدهاند و خود فیلمهایش را ملاقات انتقادی خوانده است.
Francis Ford Coppola - فرانسیس فورد کوپولا
کاپولا اصلیتی آمریکایی - ایتالیایی دارد. او به جز کارگردانی، فیلمنامه مینویسد، شراب تجارت میکند، مجله چاپ میکند و صاحب هتل نیز هست و این ها همه بخشی از تجارت های این شخص میباشد. کاپولا را معمولا با پدرخوانده میشناسند و ساخت این مجموعه به او شهرت جهانی داد ولی یک فیلم تا چه حد میتواند بزرگ باشد که برند سینمای جهان شود و تا 100 سال آینده هم در مورد آن صحبت شود و به تحسین از آن بپردازند .مجموعه ای که کلا تمام فیلم های مافیایی را در زمان خود و تا قرن جدید میلادی تغییر داد و لول فیلم های هالیوودی را افزایش داد.کاپولا شاید کارگردان خوبی باشد ، ولی فیلنامه نویس بهتری است و این را بارها ثابت کرده است اوج هنر او در دیالوگ ها میباشد .
David Lynch - دیوید لینچ
به هنر علاقه داری؟ به پیچکیدی در فیلم چطور ؟ لینچ کارگردان معاصر آمریکایی که سورئالیسم را در تمام فیلمهای او جای به خصوصی دارد و به گونه ای این مسئله از هنر لینچ در نقاشی و مجسمه سازی و به خصوص موسیقی نشات میگیرد.دوگانگی در فیلمهای لینچ کاملا برای همه آشکار است. مثلا در بعضی سکانس های فیلم لینچ نمیدانید که گریه کنید یا بخندید و این یکی از دلایل عدم موفقیت لینچ در گیشه تلقی میشود. عدهای فیلمهای او را شاهکار میدانند که غالبا منتقدین فیلمهای لینچ در این دسته قرار میگیرند و عدهای دیگر یک فیلم بدون مفهوم که روایت یک داستان ساده را پیچیده میکند و پاسخ سوالات را نمیدهد. او ۴ بار نامزد اسکار شد ولی در عین ناباوری و ناعادلانه بودن این جایزه را نبرد.
Sergio Leone - سرجو لئونه
یک ایتالیایی که اساد ساختن وسترن در تاریخ سینما بوده است از شاهکار های دلار تا خوب بد زشت و روزی روزگاری در غرب تا روزی روزگاری در آمریکا که آخرین اثر شاهکار گونه اوست. به عنوان یکی از بزرگترین کارگردانان در ژانر وسترن شناخته میشود که ژانر وسترن اسپاگتی را به وجود آورد و با نشان دادن وسترن اروپایی روح تازهای در این ژانر دمید که با استقبال بسیاری از اهالی سینما و سینما دوستان همراه شد. لئونه با ساخت سهگانه دلار شهرت جهانی گرفت و همکاری او با کلینت ایستوود تا سالها زبانزد فیلمسازان هالیوود بود.
Orson Welles - اورسن ولز
هنوزم همشهری کین مخاطبان خاص خود را دارد و البته هنوزم هستن کسایی که این فیلم را درک نکردند اصلا بعضی ها میگویند این فیلم بود؟ اورسن ولز یکی از نوابغ سینما در تمام دورهها میباشد که با تکه به دانش خود وخلاقیات های فوق العاده همیشه همه را شوکه کرده است و نام بردن از او به عنوان بزرگترین هنرمند در زمینه هنرهای دراماتیک شاید زیاد تعجب برانگیز نباشد. ولز در حالی ساخت فیلم تحسین شده همشهری کین را شروع کرد که تنها 25 سال داشت و بعد از ساختن آن به عنوان یکی از معدود افرادی شناخته شد که برای اولین بازی در نقشش، نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول میشود. تاریخ و سینما به طور حتم حسرت خواهند خورد که چرا از ولز برای ساختن فیلمهای بیشتر در هالیوود حمایت نشد. کارگردانی که فیلم بد نمیساخت و میدانست که چگونه دوربین را به حرکت در بیاورد تا هنر سینما را به رخ همه بکشد.
Billy Wilder - بیلی وایلدر
برای من بیلی از همه متفاوت تر است با فیلمها و سبک های مختلف از معمایی بگیر تا کمدی تا درام و حتی گاهی اکشن یا هیجان انگیز ! یکی از بهترین فیلنامه نویسان و کارگردانان جهان که 15 بار نامزد جایزه اسکار شده است و 6 بار این جایزه را به دست آورده است که از این لحاظ یکی از رکورداران تاریخ سینماست و موفقیت های او در طی عصر طلای فیلمسازی در جهان و هالیوود شروع شد. بیلی وایلدر طی 5 دهه فعالیت توانست 60 فیلم بسازد . شخصی که از دانشگاه اخراج شد وبا نوشتن داستانهای جنایی در مجلات به یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما جهان تبدیل شد. اوج هنر بیلی فیلنامه نویسی و در واقع طراحی داستان بود و تنوع سبک در این موضوع.
Charlie Chaplin - چارلی چاپلین
به فیلم های او در ۹۰ سال پیش دقت کنید ! از کمدی های الان بیشتر خنده دار تر است به داستان ها و محتوا ها بنگرید میبینید انگار که هزار برابر فیلم های حال ارزش دارد و هر بار میبینی تازگی دارد و بدون هزینه های میلیون دلاری ! یکی از مهمترین ومشهورترین هنرمندان تاریخ سینما که از کودکی کارهای هنری خود را شروع کرد و آن را تا سن 87 سالگی ادامه داد. سینمای صامت و کلاسیک هنرمندی بزرگتر از چاپلین را به خود ندیده است. همه با آثار او ارتباط برقرار میکردند و او را به عنوان یک فرد با استعداد در زمینه کمدی و داستان سرایی میستودند. چاپلین در شروع هر فیلم خود دائما ایده ها را عوض میکرد و بیشتر تغییر روند فیلم های خود را ناگهانی انجام میداد. او ۳ بار برنده اسکار شد.
William Wyler - ویلیام وایلر
بن هور ! کشور بزرگ ! یهترین سالهای زندگی ! ویلیام یک اعجوبه بود که همیشه کمتر از او صحبت شده است. اگر مبنا این لیست را بر نامزدی در اسکار برای بهترین کارگردانی قرار داده بودیم قطعا وایلر در صدر این لیست قرار میگرفت. ویلیام وایلر در عصر طلایی هالیوود شاهکارهایی را آفرید که با تیزبینی وایده پردازی او در نحوه کارگردانی همراه بود و بسیاری را به تقلید از او وا داشت. وایلر در بخش بهترین کارگردانی اسکار 12 بار موفق شد که عنوان نامزدی را به دست آورد ولی تنها سه بار این جایزه به او داده شد و از این بابت با اختلاف بسیاری در صدر جدول نامزدی این بخش اسکار رکورددار است.
Frank Capra - فرانک کاپرا
من شخصا هر وقت با این مشکلاتی که رو به رو هستیم حالم خراب میشود فیلم زندگی شگفت انگیز را میبینم. با همه ایردات فیلم حالم رو خوب میکند. فرانک کاپرا کمدی میساخت آن هم کمدی که امروزه به ندرت آن را یافت میکنید فیلمهایی با لحنی طنزگونه ولی به شدت آغشته به احساسات که هر بیننده را عاشق سینمای هالیوود میکرد. شهرت این کارگردان بزرگ ایتالیایی-آمریکایی با فیلم در یک شب اتاق میافتد به طرز باورنکردنی زیاد شد و طی مقطع کوتاهی در بین سینما دوستان جهان هیاهو به پا کرد. این فیلم اولین اثری نام گرفت که پنج جایزه اصلی اسکار را به دست آورده است و به اطلاح Big Five کرده است (بهترین فیلم - بهترین کارگردانی - بهترین بازیگر اصلی مرد - بهترین بازیگر اصلی زن و بهترین فیلمنامه) رکوردی که زیاد در مراسم اسکار شاهد شکسته شدن آن نیستیم. فیلم چه زندگی شگفتانگیزی این کارگردان توسط مؤسسه فیلم آمریکا به عنوان امید بخشترین فیلم تاریخ سینما انتخاب شدهاست.
François Truffaut- فرانسوا تروفو
فرض کنید درحال تماشای فیلمی بد هستید و با خود میگویید که من میتوانم فیلمی بهتر از این بسازم. اگر بخواهیم خلاصه بگوییم این موضوع ساده همان چیزی بود که در مورد موج نو سینمای فرانسه رخ داد و منتقدانی که از فیلمهایی که میدیدند خسته شده بودند تصمیم گرفتند خودشان سکان فیلمسازی را بدست بگیرند. فیلمهای فرانسه پس از جنگ جهانی دوم، به باور این منتقدان، دارای هویت ملی خاص فرانسه نبودند و اکثر آنها احساساتی که در کشور رخ میداد را به تصویر نمیکشیدند.شاهکار بزرگ او با نام چهارصد ضربه فیلمی است که مفهوم بلوغ را مورد بررسی قرار داده و نشان میدهد که بلوغ تا چه اندازه میتواند با تنهایی و افسردگی همراه باشد. در فیلم به پیانیست شلیک کن او چهرهای کاریکاتوری از گانگسترها نشان میدهد تنها به این دلیل که از آنها خوشش نمیآید.
Christopher Nolan – کریستوفر نولان
به سختی میتوان از نام نولان گذشت او با تمام حامی هایی که دارد منتقدان خاص خود را داراست اما تاثیر او در سینما غیر قابل کتمانه . او یکی از مهمترین کارگردانان حال حاضر دنیاست و تا به حال فیلم های او بیش از ۴ میلیارد دلار در گیشه فروش اشته اند. او در نشان دادن درون مایه هر شخصیت تبحر خاصی دارد و برای توصیف هر یک از عناصر فیلمش تمام زوایای ممکن را برای بهتر شدن در نظر میگیرد. کریستوفر نولان همیشه فضاهای طبیعی را به استودیو ترجیح میدهد و معتقد است کوچکترین و ریزترین نکات ممکن است در فیلم تاثیر مستقیم بگذارد.شروع کار حرفه ای نولان فیلم ممنتو )بود، که فیلمنامه آن را بر پایهٔ داستان کوتاهی از برادرش، جاناتان نوشته است. ممنتو مورد تحسین منتقدین قرار گرفت و پایه گذار فیلم هایی با ایده نو در قرن 20 میلادی شد. که در روند ساخت فیلم های سینمای هالیوود کاملا تاثیر گذار بود و همین امر باعث مشهوریت کریستوفر نولان در سینمای جهان شد. بعد از ممنتو نولان به پیشنهاد استیون سودربرگ به کارگردانی فیلم بیخوابی مشغول شد که با بازی آل پاچینو همراه بود که تقریبا اثری موفق به شمار میرفت.
Fritz Lang ـــــ فریتس لانگ
کارگردان مترو پلیس وقتی پا به هالیوود گذاشت همه چیز را باید از ابتدا اثبات میکرد. آن هم در جایی که نظام استودیویی حرف اول و آخر را میزد و حتی نابغهها هم موظف بودند برای گیشه فیلم بسازند. فیلمهای لانگ در آمریکا به 2دسته شاخص قابل تفکیک هستند؛ دستهای فیلمهای استودیویی سفارشی با موضوع سیاسی و ضدنازی و فاشیستی که غالبا در زمره کارهای درخشان او در هالیوود قرار نمیگیرند. از این بین میتوان به خرقه و خنجر و جلادها هم میمیرند اشاره کرد. انتظار هالیوود از لانگ این بود که با ساخت چنین فیلمهایی خود را از اتهام هرگونه ارتباط با نازیها و تفکر آنها مبرا کند و نشان دهد تفکر آنها در ذهنش جایی ندارد و مایل به بازگشت به آلمان نیست.دنیای لانگ با هالیوود در تضاد بود و در جایی که کلمات از بیان برخی حقایق جاری عاجز بودند تصاویر به کمک لانگ میآمدند و برخی اوقات حتی قویتر از کلمات هم ناگفتهها را بیان میکردند، همچون سایه پاکتها در فیلم جلادها هم میمیرند که کاملا شخصیتهایش را تحت تأثیر قرارمیدهد. با تمام این مباحث او یکی از تاثیرگذاران تاریخ سینما است.
Steven Spielberg - استیون اسپیلبرگ
اسپیلبرگ بدون تردید موفق ترین کارگردان تجاری تاریخ سینماست .اسپیلبرگ کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس آمریکایی یهودی، برنده 3 جایزه اسکار و یکی از موفقترین و بهترین کارگردان های حال حاضر جهان میباشد،ستایش او هم در میان منتقدان و هم در بین مردم عادی است. شخصی پر قدرت و کاربلد در زمینه های سرگرمی و سینما که توسط تعداد بیشماری از سینمادوستان جهان همواره مورد تمجید قرار میگیرد.وقتی در فیلم نجات سرباز رایان و با نظر اسپیلبرگ بخشی اعظمی از کارگردانی فیلم با قرار دادن دوربین بر روی شانه انجام شد باعث تعجب همه شد ولی بعد از ساخت کامل فیلم، منتقدان با دیدن این فیلم کاملا شوکه شده بودند . وقتی سالها قبل به تماشای فیلم یتی موجود فرازمینی مینشستیم. این فیلم شاهکار را، بهترین در ژانر علمی- تخیلی میدانستیم و با آن فهمیدیم هر موجودی را اگر عاشق باشید میتوان دوست داشت و عشق و دوستی هرگز حد ومرز نخواهد داشت.
Michelangelo Antonioni ـــــ میکلآنجلو آنتونیونی
از پیشگامان سینمای مدرن و روشنفکرانه اروپا که اکنون سال ها از مرگش می گذرد. فیلمسازی صاحب سبک که به همراه برگمن، بونوئل، فلینی، آلن رب گریه، آلن رنه، گدار و بسیاری دیگر تحولات و گرایش هایی تازه ای را در سینمای اروپای دهه شصت به وجود آورد و تاثیر عمیقی بر فیلمسازان نسل خود و نسل های بعدی نهاد.ویژگی سینماگران مهمی چون آنتونیونی، در شخصی بودن سینمای آنهاست. سینمای او بیش از هرچیز بیانگر دلمشغولی ها و دغدغه های فردی و تجربه های شخصی اش بود و دیدگاه های فلسفی و هستی شناسانه او را منعکس می کرد. ازخودبیگانگی، تنهایی و سرگشتگی انسان مدرن، درونمایه آثار آنتونیونی بود. رولان بارت فیلسوف فرانسوی آنتونیونی را نمونه کامل هنر مدرن خواند که شعارش فرزانگی، هوشیاری و شکنندگی است. بارت، کیفیت و دقت هنری آنتونیونی را در ثبت لحظات گذرای زندگی و تعریف خویشتن در بحبوحه میان عدم قطعیت و ثبات، ستایش کرده است.تجربه گرایی در ساختار، روایت های غیرمتعارف به شیوه کلاسیک، خلق شخصیت های پریشان، افسرده و دچار بحران و ترسیم جهانی آشفته و غیرقابل فهم از مشخصات سینمای آنتونیونی است.
Ridley Scott - ریدلی اسکات
کارگردان انگلیسی خوش ذوقی که آثارها با سبک های مختلف را در سینما داراست. ریدلی اسکات کار خود را با فیلم دوئلیستها آغاز کرد که در جشنواره کن با استقبال خوبی رو به رو شد و به گونه ای شروع خوبی برای یک کارگردان تازه کار به حساب میآمد. .فیلم بیگانه توانست ده برابرهزینه ساخت خود فروش کند که موفقیتی بسیار خوب برای دومین فیلم اسکات به حساب میآمد و به گونه ای با ساخت این فیلم اسکات به درون سینمای هالیوود راه یافت تا با سرمایه گذاری و پروژه های عظیم دیگر رو به رو شود و روند پیشرفت خود را در زمینه فیلمسازی و تهیهکنندگی ادامه دهد.فیلم بلد رانر شاهکار علمی-تخیلی در زمان خودش بود و حتی بعد از گذشت سالها همواره از آن تقدیر میشود. هترین کارگردانان جهان سینما را همیشه با یک اثر بیشتر میشناسند و این فیلم برای اسکات گلادیاتور میباشد که به غیر از بازتاب جهانی توانست در 12 بخش مراسم اسکار نامزد شود و در نهایت با 5 جایزه توانست مراسم اسکار را ترک کند تا اسکات را جهان سینما بهتر بشناسند.
Clint Eastwood - کلینت ایستوود
هم در کارگردانی و هم در بازیگری موفق بوده است. کلینت ایستوود دوبار جایزه اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرده است و همواره او را با فیلم های صادقانه ولی تلخ میشناسیم. تاثیرگذاری مثبت فیلم های او بر جامعه نیز یکی از دستاوردهای آثار این کارگردان کاربلد آمریکایی به حساب میآید.کلینت را به عنوان ستاره فیلم های وسترن رجیو لئونه در سالهای دورتر میشناسیم که او را به شهرت جهانی رساند. فیلمهای سهگانهٔ دلار، به نامهای یک مشت دلار، بهخاطر چند دلار بیشتر و خوب بد زشت را میتوان در لیست بهترین فیلم های تاریخ وسترن جهان دانست که با چهره ایستوود بسیار دراماتیک و دیدنی به نظر میرسید. او هنوزم در مرز های ۸۰ سالگی فعال است چون سینما متعلق به امثال اوست.
Coen Brothers - برادران کوئن
هترین بودن، قطعا در ساخت یک فیلم موفق یا گرفتن یک جایزه اسکار نیست، موفق بودن یعنی پیشرفت در حوضه کاری خود طی یک روند رو به جلو. عملی که به طور مکرر در آثار سینمایی فیلم های برادران کوئن دیده و حس میشود و باعث میشود فیلمهای آنها را بارها ببینید واز مرتب بودن و دقیق بودن آنها نهایت لذت را ببرید. جوئل و ایتن میدانند چگونه یک داستان را روایت کنند و چه هدفی را برای آن دنبال میکنند. برادران کوئن دنبال ساخت فیلمهای بزرگ اقتباسی با کمپانی های بزرگ نیستند و فقط به سراغ فیلمنامه هایی میروند که میدانند قطعا آنها را به موفقیت خواهد رساند.این دو برادر همیشه محبوب کمپانیهای فیلم سازی هستند و با بودجه بسیار پایین و استفاده حداقلی از جلوه های ویژه آثار خود را میسازند و روند واقعی یک فیلم را به ساخت یک فیلم تخیلی و دور از واقعیت ترجیح میدهند. این دو برادر تا به حال بیش از 90 بار نامزد جایزه های معتبر سینمایی شدهاند و 6 جایزه اسکار را برای فیلمهای خود موفق به دریافت شده اند. یکی از خنده دار ترین مراسم های اسکار با فیلم شهامت واقعی این دو برادر همراه شد زمانی که این فیلم در مراسم اسکار نامزد دریافت 10 جایزه اسکار شد ولی هیچکدام را موفق نشد به دست بیاورد تا تعجب همگان را به دنبال داشته باشد.
Alejandro González Iñárritu - الخاندرو گونسالس اینیاریتو
ارگردان مکزیکی است که به عنوان یکی از بهترین کارگردانان قرن 21 شناخته میشود. اینیاریتو اولین فردی است که از مکزیک به عنوان نامزدی اسکار میرسد و آن را دریافت کرده است. اینیاریتو به عنوان کارگردانی شناخته میشود که فیلم معمولی نمیسازد و همیشه با رعایت بیشترین جزئیات به دنبال خلق یک شاهکار است. او سوّمین کارگردانی است که دو سال متوالی برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین کارگردانی شدهاست و این عناوین معتبر را برای فیلمهای بازگشته و مرد پرندهای دریافت کرده است. فیلم عشق سگی یکی از بهترین فیلمهای اینیاریتو به حساب میآید که توانسته جوایز بسیاری زیادی را به علاوه نامزدی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی به دست بیاورد.
Abbas Kiarostami - عباس کیارستمی
عبّاس کیارستمی یکی از بهترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران وجهان میباشد که برای سالها آثارش مورد توجه منتقدان و مخاطبان سینمای جهان است. کیارستمی یکی از معدود کارگردانهای ایرانی تاثیرگذار در سینمای جهان میباشد. کیارستمی علاوه بر کارگردانی در رشتههای فیلمنامهنویسی، تدوینگری،عکاسی و تهیهکنندگی هم به صورت حرفهای فعالیت میکرده است. عباس کیارستمی طی 42 سال بیش از 40 اثر بیادماندنی را خلق کرد. کیارستمی سالهای آخر فعالیت خود را در خارج ایران پیگیری کرد و حاصل آن فیلمهایی مانند کپی برابر اصل و مثل یک عاشق بود.عبّاس کیارستمی پنج بار نامزد جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن شد و در سال 1997 در پنجاهمین دورهٔ جشنواره فیلم کن برای فیلم طعم گیلاس این جایزه را گرفت. وی به عنوان تنها فردی در تاریخ شناخته میشود که 2 بار جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فجر را به دست آورده است.
Paul Thomas Anderson - پل توماس اندرسن
استاد ! خون به پا میشود مگنولیا ! همشون آثارهای بی نظیری هستند که تکرار نخواهد شد. بدون شک این کارگردان 49 ساله آمریکایی یکی از با استعدادترین افرادی است که در نسل جدید فیلمسازی به این عرصه ورود کرده است. اندرسون به شدت در فیلمسازی وسواس دارد و کارگردانی هر فیلمی را قبول نمیکند و معمولا فیلمنامه را نیز خود او مینویسد. فیلم اندرسون کاملا هوشمندانه و با اهداف خاص ساخته میشود او شخصیت ها را فوق العاده به نمایش میگذارد و دوربین فیلم برداری او معمولا واقعیتهای زندگی را به نمایش میگذارد. خون به پا خواهد شد شاهکار این کارگردان میباشد یک اثر به یاد ماندنی با بازی فوق العاده دنیل دی لوییس کبیر که هر ثانیه آن را چشم نواز میکند.این کارگردان با 5 فیلم خود توانست 8 بار نامزدی جایزه اسکار را دریافت کند ولی هنوز موفق نشده این جایزه را به دست بیاورد. فیلمهای او در کل 25 بار نامزدی اسکار در تمام رشتهها را به دست آورده است.به جز اسکار این کارگردان نامزدی جوایز مختلف سینمایی را تجربه کرده است.
Federico Fellini ـــــ فدریکو فلینی
بیشتر از آن که فیلم ساز حرفهای باشد، الگویی برای فیلم سازان و دیگر افراد بود. به نحوی کار میکرد که معمولا بیشتر فیلم هایش در مرکز توجه قرار میگرفت. سبک فدریکو فلینی، سبکی است که حتی کسانی که فیلمهایش را ندیده بودند به کار میبردند و کلمۀ پاپاراتزی که از اسم خبرنگار عکاس جسور و حیلهگر فیلم زندگی شیرین به اسم پاپاریتزو گرفته شده، به عنوان اصطلاحی برای خبرنگاران مزاحم در سراسر دنیا به کار گرفته شد. قواعد ساختن یک فیلم مثل یکسری عملیات ریاضی است. او به عنوان مردی که به خلاقترین و خیالپردازترین کارگردان جهان معروف است، از آمادهسازی، بررسی همۀ جوانب و ساختار دفاع کرده و اعتقاد دارد که میان فیلمهایش ارتباطی وجود دارد. هشت و نیم یا ساتریکون از این دست و سبک فیلم ها هستند.
Jean Renoir ـــــژان رنوآر
نویسنده و کارگردان برجستۀ فرانسوی، که از پیشگامان رئالیسم شاعرانه به شمار می رود، اختصاص داده است و با نمایش تمامی آثار او و نیز هر آنچه که پیرامون سینمای وی توسط فیلمسازانی چون ژاک ریوِت و اِریک رومِرساخته شده، به ستایش این هنرمند بزرگ پرداخته است. دومین فیلم ناطق ژان رنوار را که ماده سگ/زن روسپی١٩٣١ نام دارد، از نخستین نمونه های رئالیسم شاعرانه می دانند. این فیلم که اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشتۀ ژرژ دو لا فوشاردیِر، از فیلم فرشتۀ آبی ساختۀ ژوزف فون اشترنبرگ ، تأثیر زیادی گرفته است و داستان یک کارمند بانک با بازی "میشل سیمون" را روایت می کند که روزهای یکشنبه در خیابان ها نقاشی می کند و در این میان به یک روسپی دل می بندد اما سرانجام او را به خاطر خیانت به قتل می رساند.اما فیلم توهم بزرگ(١٩٣٧) که از شاهکارهای ماندگاررنوار و یکی از پر آوازه ترین فیلم های ضد جنگ به شمار می آید، دربارۀ اسیران جنگی فرانسوی در اردوگاهی در جنگ جهانی اول است و تمدن اروپایی را در مرز سقوط فرهنگی به تصویر کشیده و از موضعی فراتر از ملیت و تضاد طبقاتی، جنگ را عملی مطلقاً پوچ و بیهوده نشان می دهد. کارهای این کارگردانان دنبال کنید بسیار جالب است.
Yasujirō Ozu ـــــیاسوجیرو اوزو
قطعا ما فوتبالیا اندرییت و اورریت خیلی به گوشمان خورده مخصوصا تو این سایت ! اندرریت کارگردانان در واقع یکیشون همبن اوزو هست ! ساده و تاثیر گذذار و پر محتوا ! راجر ایبرت فقید روزگاری گفته بود: «اوزو نه تنها یک کارگردان بزرگ بلکه یک معلم بزرگ نیز هست و بعد از این که فیلمهایش را شناختید به یک دوست تبدیل خواهد شد. در هر برداشت با هیچ کارگردانی به اندازه او احساس نزدیکی ندارم»؛ و او درست میگفت، اوزو یک استاد فیلمسازی بود. او نه تنها فیلم میساخت بلکه تجربیات آموزشی خود را در قالب فیلم ارائه میداد تا به ما راه زندگی بیاموزد. شاید بتوان گفت که هیچ کارگردان دیگری نتوانسته به شیوایی اوزو تصویر تجربیات انسانی را ارائه دهد. فیلمهای او ذاتاً ساده بودند، اغلب در روابط خانوادگی و تجربیات روابط بین شخصی رخ میدادند.اگر ضربالمثل «با افزایش سن خرد میآید» را قبول داشته باشید پس میتوان اوزو را معادل فیلمسازی این ضربالمثل دانست. به همین دلیل فیلمهای اوزو با بالاتر رفتن سن خود او پختهتر و هوشمندانهتر میشدند. برای مثال داستان فیلمهای اواخر بهار ، داستان توکیو و علفهای شناورکه شاهکارهای او هستند همگی در یک زندگی معمولی رخ میدهند که ممکن است برای هر کسی رخ دهد.دختری تنها به جای جستجوی عشق از پدر بیمارش مراقبت میکند، خانوادهای که وقتی برای دیدار با والدین پیر خود ندارند، پدری پس از سالها دور بودن از پسرش میخواهد با او ارتباط برقرار کند. این اتفاقات جهان شمول هستند و بدون توجه به این که چه کسی هستید و از کجا آمدهاید برایتان آشنا و قابل درک خواهند بود. سبک فیلمسازی او بسیار ساده بود و به قایق، قطار و کوچههای خالی علاقه داشت.
Martin Scorsese - مارتین اسکورسیزی
نباید به صحبت های آدمی مثل فراستی توجه کرد ! مگر میشود اسکورسیزی را گفت فیلم خوب ندارد؟؟؟ راننده تاکسی و رفقای خوب و هوگو و جزیره شاتر و کازینو و دپارتد و بسیاری آثار دیگر . قطعا اسکوریزی جزء بهترین هاخواهدبرد.مارتین اسکورسیزی، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، هنرپیشه و تاریخدان ایتالیایی-آمریکایی فیلم و سینما است.شخصی که عنوان دار تمام جوایز معتبر سینمای جهان میباشد و در برخی از آثار او شاهد هنرمایی در نشان دادن ریشه خلاف در محله های پایین شهر هستیم که به طرز استثنایی به واقعیت نزدیک میباشد واین موفقیت شاید بتوان به خاظر زندگی کردن خود مارتین در این محله ها در دوران کودکی و نوجوانی دانست.قهرمان بودن همیشه در فیلم ها معنای متفاوتی پیدا میکند ولی این معنا در فیلم راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی کاملا با تصورات ما تفاوت دارد واین هنر مارتین است نشان دادن چیزی که وجود دارد ولی ممکن است زیاد به چشم ما واقعی به نظر نرسد.
Alfred Hitchcock - آلفرد هیچکاک
تنها جایی که باید با فراستی هم عقیده بود اینجاست !هیچکاک نظیر ندارد و نظیر نداشت و قطعا تاثیر گذاریش در سینما غیر قابل کتمان است. اژه کارگردان برای هیچکاک خیلی کوچک شمرده میشود، او برای همه الهام بخش بوده است . شخصی که عاشق سینما بود و همیشه میگفت بیننده از فیلم چه چیزی میخواهد، من آن را به او خواهم داد و تا حد زیادی هم در این راه موفق بود ، آلفرد هیچکاک یکی از بزرگترین کارگردان جهان بوده و خواهد بود. هیچکاک کارگردانی بریتانیایی بود که عمده فعالیت های خود را در ایالت متحده آمریکا انجام داد و به عنوان سرشناسترین و محبوبترین کارگردان فیلمهای سینمایی در جهان شناخته میشود و تاثیر فیلم های او همواره بر فیلمسازان انکار ناپذیر است .آلفرد هیچکاک را استاد سینمای دلهره آور و معنایی تاریخ جهان میدانند و همیشه نام او را در لیست های بهترین کارگردانان جهان سینما میتوان مشاهده کرد و تمجید از او حتی بعد از نزیک به 4 ده گذشتن از مرگش همچنان ادامه دارد. ندادن جایزه اسکار به هیچکاک بیشتر این مراسم را در حسرت خواهد گذاشت نه آلفرد کبیر را، مطمئن باشید اگر هیچکاک این جایزه را گرفته بود، رقابت برای تصاحب آن خیلی جذاب تر میشد و از هر فیلمی که آن را میگرفت نمیشد به راحتی گذشت .
Akira Kurosawa - آکیرا کوروساوا
به احترامش باید ایستاد ..این بهترین وصف برای استاد آکیرا است که به سختی میتوان از او فیلم ضعیف پیدا کرد .آکیرا کوروساوا قطعا یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان جهان سینما تلقی میشود. هوش سرشار و عشق او به سینما طی پنجاه سال فعالیت او کاملا مشهود بوده است. آکیرا یک اثر سینمایی را مانند یک شعر برای بیننده روان و پرمعنا به تصویر میکشید و با نوشتن فیلنامه های تمام عیار همیشه مورد تحسین واقع شده بود.آکیرا برای معنا دادان به زندگی شخصیش شروع به ساختن آثار سینمایی میکرد و در استفاده از نورپردازی و فضاهای پیرامون سکانس ها به طرز باورنکردنی موفق بود. آکیرا کوروساوا بارها جوایز متعددی را دریافت کرده است و به عنوان یک پرفسور در ژانرهای اجتماعی و اسطوره سرایی از او یاد میشود.نقطه عطف آثار این کارگردان موفق ژاپنی فیلم سینمایی راشومون بود که در سال 1951 به روی پرده سینما رفت و بعد از پخش شدن در جشنواره ونیز به دلیل پیچیدگی هنری که در به تصویر کشیدن داستان یک قتل در طول روند فیلم به نمایش درآمده بود موجب تعجب منتقدین اروپایی شد و سینمای ژاپن که تا به آن زمان ناشناخته بود را به عنوان یک الگو معرفی کرد.
John Ford - جان فورد
استاد بزرگ کارگردانی تاریخ سینما که هر فیلم و اثرش دیدنی و جذاب و ماندگار است . وقتی اورسن وِلْز نابغه سینما جان فورد را بهترین میخواند دیگر جایی برای نقد وتحلیل باقی نمیگذارد. جان فورد در طول فعالیت هنری خود چهار بار جایزه بهترین کارگردانی اسکار را به دست آورد در حالی تنها پنج بار نامزد این جایزه شده بود و این به تنهایی یک رکورد در بین کارگردانان آمریکایی به حساب میآید.تاثیر عمیق فیلمسازی او در آثار آکیرا کوروساوا، مارتین اسکورسیسی، استیون اسپیلبرگ و سرجیو لئونه نمود پیدا کرد و به موفقیت این کارگردانان در اثر حاضر هالیوود منجر شده است. جمله «نام من جان فورد است، من وسترن میسازم» یکی از نقل قول های مشهور جان فورد بود که به علاقه و نبوغ این کارگردان در این ژانر خاص اشاره میکند. او بهترین الگو سبک نوین برای خیلی کارگردان ها بوده است.
Ingmar Bergman - اینگمار برگمان
جزو کارگردانان مورد علاقه من ! ساده و موثر و کم هزینه اما بی نظیر و تکرار نشدنی. یکی از بزرگترین و بهترین کارگردانان سینمای مدرن اینگمار برگمان سوئدی است که بارها او را برای زحماتش در فیلمسازی مورد تقدیر قرار دادهاند ودر نهایت در سال 1971 مفتخر به دریافت جایزهٔ یک عمر دستاورد هنری یادبود ایروینگ جی. تالبرگ شد . برگمان در طول زندگی هنری خود نزدیک به 70 فیلم بلند را کارگردانی کرد و در 170 نمایش نیز کارگردانی را برعهده داشت. برگمان اسطوره و سازنده زیرساختهای سینمای سوئد میباشد که الگوی فیلمسازی بسیاری از کارگردانان بعد از خودش میباشد. کشور سوئد برای تقدیر از این کارگردان چهره او را بر روی اسکانس 200 کرونی خود قرار داده است.برگمان سه بار جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را دریافت کرده است. این کارگردان موفق شد 26 جایزه معتبر را در طول فعالیت خود دریافت کند.برگمان در طول 10 سال 12 فیلم از جمله تابستان با مونیکا، توت فرنگیهای وحشی، لبخندهای یک شب تابستانی و مهر هفتم را ساخت که او را در جهان بسیار معروف کرد و به گونهای او را در هالیوود به عنوان یک کارگردان صاحب سبک به نمایش گذاشت. از نکاث مثب فیلم های برگمان مختصر اما مفید بودن فیلم های اوست .
Luis Buñuel - لوئیس بونوئل
لوئیس بونوئل یکی از بهترین کارگردانان اسپانیایی تاریخ سینماست نشریه سینمایی اسکرین بهترین کارگردانان سینمای اسپانیا را منتشر کرد که «لوئیس بونوئل» در رتبه اول آن دیده میشود. این کارگردان به عنوان پدر سینمای سورئالیسم (سینمای سورئالیستی، تلفیق، انکار روانشناسی دراماتیک و استفاده مکرر از تصاویر تکاندهنده است) شناخته میشود و در لیست های بسیار معتبر بهترین کارگردانان جهان همواره نامش وجود دارد. این کارگردان در تمام ژانرها فیلم ساخته است و به گونه ای تشخیص حال و هوای فیلمهایش کاملا مشخص است و به راحتی میتوان آثار این کارگردان را از باقی فیلمسازان جدا کرد. بونوئل در اکثر فیلمهایش مرز بین واقعیت و رؤیا را تا حد زیادی مخدوش به نمایش میگذارد تا حدی این مسئله استادانه خلق شده است که نمیتوان به روشنی نماهایی واقعی و رؤیایی در فیلمهای او را از هم جدا کرد.این کارگردان یکی از استثناهای تاریخ سینماست که با طی کردن عمر هنری خود تا انتها فیلمهایش نه تنها افت نکرد بلکه همواره رشد کرده است به طوری که مهمترین فیلم های این کارگردان بعد از 60 سالگی ساخته شده است.
Andrei Tarkovsky - آندری تارکوفسکی
هنر سینما یعنی تارکوفسکی و جاودانگی او در هنر سینما تکرا نشدنی . من شخصا عاشق فیلم هاش هستم که ممکنه حتی برا بعضیا خواب آور باشه.به نظرم حضور آندری تارکوفسکی به هر لیستی که شامل بهترین کارگردانها میباشد، اعتبار میبخشد. این کارگردان به شدت در طراحی صحنه و صدا وسواس داشت که راحت میتوان تفاوت آثار او را نسبت به تمام کارگردانهای سبک گرای تاریخ سینما متوجه شد. تارکوفسکی تا حدی استعداد داشت که حتی میتوانست بدون فیلمنامه هم شاهکار خلق کند. این همه توانایی در ساخت فیلم معناگرایانه را باید ستود مخصوصا وقتی تمام آثار این کارگردان شاهکار محسوب میشود و انتخاب یک اثر به عنوان برترین کاملا اشتباه است. آندری تارکوفسکی را یکی از مطرحترین سینماگران شوروی میشمرند و او را فیلمسازی نخبهگرا میدانند.موضوعی که کامل مشخص است وجود هنر و فلسفه در تمام آثار این کارگردان است که او را از باقی کارگردانهایی که در هالیوود تحت تاثیر تهیه کنندگان بودند جدا میکند و به او اصالت میبخشد.
Stanley Kubrick - استنلی کوبریک
وقتی صحبت از ساخت اقتباس های ادبی در قالب فیلم میشود، کوبریک را باید بهترین بدانیم. کارگردانی که در دوران زندگیش تنها سیزده فیلم را کارگردانی کرد ولی این روند را طی نیم قرن انجام داد واین نشان از دقت وحساسیت او برای ساخت هر یک از فیلمهایش بود. کوبریک تا نوزده سالگی در دبیرستان ناموفق بود و بعد از آن برای رفتن به کاج بارها رد شد و به گفته خودش در زمان تحصیل کوچکترین چیزی به او برای موفقیت در زندگی کمک نکرده است.2001: ادیسه فضایی به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سینمایی تمام ادوار شناخته میشود و بارها در بین 10فیلم تاثیرگذار در طول تاریخ در نظرسنجی های مختلف انتخاب شده است. فیلمی که در زمان خودش با جلوه های ویژه خود توانست توجه همه را به خود جلب کند و همچنین با فروش نزدیک به 200 میلیون دلار یکی از پرفروشترین فیلم های سینمایی تاریخ در زمان خودش شود.درخشش تنها فیلم کوبریک در ژانر ترسناک میباشد و به عنوان ضرب المثل کارگردانان سختگیر در سینما از آن یاد میشود، فیلمی که آنقدر برداشت های طولانی داشت که بسیار خبرساز شد در یک صحنه کوبریک، اسکتمن کراترز را مجبور کرد که صحنه درگیری با تبر فیلم را 40 بار تکرار کند که با گریه بازیگر مذکور همراه شد.
در این لیست جای افرادی مثل آيزنشتان و سیندلی لومت و دیوید فینچر و جیمز کامرون و کوران و بون جونگ و میلوس فورمن و رابرت زیمیکسی یا فرانک داربونت یا جورز ال یا ویتوریا دیسکا و البته رومن پولانسکی و تارانتینو خالی است . سینما دوستان فقط هالییود نیست این نکته همیشه در ذهنمان باشد.