پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!
روستا زاده پیر جواب داد: کسی چه می داند شاید !
همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه چند اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه چند اسب دیگر به خانه بر گشت!
پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: کسی چه می داند شاید!
فردای آن روز پسر پیرمرد در حین رام کردن اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: کسی چه می داند شاید !
چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد ابله !
چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد.
همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: کسی چه می داند شاید !و ...
*****
این روزها کشور ما و مردم ما درگیر مصائب زیادی هست که گاها عمق اونها انسان شدیدا هراسناک میکنه ،اما همه اینها خواهد گذشت و کسی از فردا و عواقب تمام اتفاقات خوب و بد اطلاعی نداره ،مشخصا در مورد همین ویروس کرونا و بی تدبیری عجیب حکومت و حماقت برخی از مردم ،اگرچه جان های عزیزی فدا میشن ( که شاید خود من یا خدایی نکرده از نزدیکانم قربانی فردا باشیم)اما کسی از عواقبش خبر نداره ،این چرخ گردون از این روزها زیاد دیده و احتمالا خواهد دید و ما و عصر ما و جایگاه ما در طول تاریخ بشریت ،همچون پرکاهی در انبار بزرگ علوفه است 😍
اگر همین امروز هم کرونا تمام بشه این دنیا و این کشور و این جامعه دیگه مثل سابق نخواهد بود و کسی چه می داند شاید !
نترسیم ،آرام باشیم ،به خدا توکل کنیم و امیدوار به روزهای آینده و تلاش کنیم انسان بهتری باشیم ،این دوره هم میگذره و اتفاقات مهمی در راهه
پ ن : شاید این بحث برای یک سایت ورزشی خیلی پیچیده و ثقیل باشه ،اما مطمئنم هستند دوستانی که علاقه مند باشند
پ ن : این بحث فلسفی است و نه سیاسی
پ ن : خیلی تایپ کردم ،اپراتور محترم 😉
پ ن : این داستان اثر جاودان نویسنده و فیلسوف بزرگ انگلیسی آلن واتس است که مطابق آشنایی مختصری که من دارم ،ایشان اگرچه نویسنده و سخنور بسیار قهاری بوده که تاثیر به سزایی بر جامعه انگلیس و به خصوص آمریکا داشته ،اما سلوک خاصی و غیر قابل پذیرشی هم داشته که نقل این داستان به معنای تایید اونها نیست . روحش شاد