بازار نقل و انتقالات فوتبال را مى توان به بازارى سنتى تشبيه كرد كه در آن مالكين باشگاه، شيوخ عرب و مديران باشگاه از كنار ويترين باشگاه هاى به ويژه اروپايى رد شده و پس از پسنديدن بازيكنان مورد نظر با مدير برنامه هاى آنها وارد گفتگو و مذاكره مى شوند و سپس با كشيدن چكى به ارزش 80 ميليون يورو، ستاره هايى مثل لوئيز سوارز، جيمز رودريگز را خريدارى مى نمايند.
در اين بازار اما بازيكنانى نظير شكوردان موستوى و كريستف كرامر از وضعيت مناسبى برخوردار نيستند، با وجود آن كه آنها به تازگى 20 ساله شده، به خوبى فوتبال را فرا گرفته و جام جهانى برزيل را نيز فتح كرده اند. بى ترديد اگر مقياس بازيكنان بر اساس استعداد و عنوان سنجيده شود، چنين بازيكنانى بسيار با ارزش تر و گران تر مى بودند، اما در اين بازار به طور معمول موضوعاتى ديگر تاثير گذار هستند.
باشگاه ناپولى ايتاليا براى جذب كريستف كرامر مى بايست 8 ميليون يورو پرداخت كرده باشد، ستارگان آلمانى نظير توماس مولر و ماريو گوتزه در ليست خريد باشگاه قرار نگرفته اند و در خصوص علاقه باشگاه هاى انگليسى به جذب بازيكنانى نظير متس هوملز و سامى خديرا كه علاوه بر فتح جام جهانى، ليگ قهرمانان اروپا را نيز فتح نموده است، در روزهاى اخير شايعاتى مطرح بوده است. براى مثال آرسنال يا منچستريونايتد حاضر به پرداخت 35 ميليون يورو براى جذب متس هوملس از دورتموند بوده است. اما چنين شايعاتى هرگز به حقيقت تبديل نشده اند.
براى سامى خديرا، بازيكنى كه بعد از يك مصدوميت سنگين، در جام جهانى از ستون هاى تيم يوگى لوو محسوب مى شد، در بازار نقل و انتقالات ازارزشى معادل متس هوملس قابل تصور است، اما رادامل فالكائو دقيقا نكته مقابل سامى خديرا است، او نيز همانند اين ملى پوش آلمانى دچار پارگى از ناحيه رباط صليبى شد اما نتوانست در جام جهانى حضور يابد، حتى شرايط و آمادگى او در حال حاضر نيز پرسش برانگيز است، با اين وجود باشگاهى نظير رئال مادريد حاضر به پرداخت 60 ميليون يورو به موناكو براى جذب او مى باشد. چنين احساس مى شود كه بازيكنان آلمانى در بازار نقل وانتقالات از جذابيت كافى براى مشتريان برخوردار نيستند.
بعد از جام جهانى 1990 ايتاليا كه آلمان فاتح آن شد، تقاضا براى به خدمت گرفتن ستارگان اين تيم در بازار نقل و انتقالات آن سال به شدت افزايش يافت. توماس هسلر از باشگاه كلن با مبلغ در آن زمان نجومى 15 ميليون مارك (معادل 7.5 ميليون يورو) به باشگاه رم ايتاليا پيوست و كارل هاينتس ريدله بازيكن نيمكت نشين مانشافت با مبلغ 13 ميليون مارك (6.5 ميليون يورو) به تيم رقيب، لاتزيو رفت. در سال بعد نيز يورگن كلربا مبلغ 11 ميليون مارك (5.5 ميليون يورو) از بايرن مونيخ و توماس دال با ركورد 17 ميليون مارك (8.5 ميليون يورو) از هامبورگ به رقابت هاى سرى آ پيوستند.
قراردادهايى كه در مقياس امروز شايد ارزشى معادل قراردادهاى سوارز و رودريگز داشته باشند. دو غول اسپانيايى فوتبال در مجموع براى جذب اين دو بازيكن از آمريكاى لاتين مبلغ 161 ميليون يورو هزينه نموده اند، در حالى كه 18 باشگاه حاضر در بوندسليگا در تابستان 2014 براى جذب بازيكنان جديد، در مجموع 202 ميليون يورو پرداخت كرده اند.
اما دليل كمتر هزينه كردن باشگاه هاى آلمانى نسبت به ساير رقباى خود براى جذب بازيكنان جديد چيست؟ به نظر مى رسد باشگاه هاى بوندسليگايى حتى در آينده نيز حاضر به پرداخت چنين مبالغ گزافى براى بازيكنان مورد نظر خود نباشند،چون در آلمان قوانين و مدل اقتصادى خاصى برقرار است. در بوندسليگا از سوى باشگاه ها برنامه هاى اقتصادى بلند مدت، هدف دار و درآمدزايى دنبال مى شود كه كاملا منطقى و عقلانى هستند.
چنين برنامه هاى اقتصادى هدف دارى در باشگاه ها از نكات برجسته بوندسليگا به حساب مى آيند و مدل هاى اقتصادى ماجراجويانه، بدهى هاى وحشتناك و مالكان ميلياردر با اينكه در آلمان مجاز مى باشند اما دربودسليگا بر خلاف ساير ليگ هاى اروپايى غيرقابل قبول و حتى غير اخلاقى به حساب مى آيند.
براى مثال در اسپانيا يك ميلياردر سنگاپورى به نام پيتر ليم عهده دار مالكيت باشگاه به شدت بدهكار والنسيا مى شود و با خريدها و سرمايه گذارى هاى خود بازهم بر مقدار اين بدهى ها مى افزايد. اين باشگاه در اين تابستان شكوردان موستوى را از سامپدورياى ايتاليا به مبلغ 9.5 يورو به خدمت مى گيرد، هر چند براى اين باشگاه اسپانيايى چنين خريدى انتقالى درخشان به حساب نمى آيد.
بعد از جنجال تبانى در سرى آ، فوتبال ايتاليا متاسفانه جذابيت خود را از دست داده است و ديگر همانند دهه 90 ميلادى و اوايل قرن بيست ويكم خبرى از پرداخت هاى بى حد و مرز براى جذب بازيكنان جديد ديده نمى شود. اما لاليگاى اسپانيا در اين سال ها با پرداخت هاى وسوسه انگيز و قابليت مشهور و محبوب سازى بازيكنان توانسته است ستارگان بسيارى را از سراسر دنيا جذب خود نمايد.
مشهور و محبوب سازى يك بازيكن فاكتورى بسيار تعيين كننده است،هنگامى كه يك باشگاه بازيكنى همانند رودريگز را خريدارى مى نمايد، آنها اميد اين كه اين بازيكن در آينده بتواند پيشرفت فراوانى داشته باشد را نيز به توعى مى خرند. البته نه فقط پيشرفت از لحاظ ورزشى، بلكه از لحاظ رسانه اى.
باشگاه هايى همچون رئال مادريد و بارسلونا براى اينكه بتوانند هزينه هاى گزاف پرداخت شده براى خريد بازيكنانى همچون سوارز و رودريگز را جبران نمايند، اتكايى فراوان به عرضه پيراهن هاى تيم مطبوع خود با نام اين بازيكنان در بازار، قراردادهاى اسپانسرينگ و حتى تاثير رسانه اى و تبليغاتى اين بازيكنان حتى بر روى بازارهاى داخلى كشور خودشان، دارند. رودريگز ستاره كلمبيا در جام جهانى بود و كلمبيايى هاى ديوانه فوتبال او را همانند يك قهرمان ملى ستايش مى كنند. ظرف مدت كوتاهى رئال مادريد موفق به فروش 345.000 عدد از پيراهن هاى اين بازيكن هر يك به قيمت 100 يورو در سراسرجهان شد.چنين موضوعى براى سوارز نيز با وجود جنجال وى در جام جهانى صادق است.
اما چنين بازتابى بعد از خريد تونى كروس توسط رئال مادريد به چشم نخورد. كروس هم همانند رودريگز از بهترين هاى جام جهانى بود و در حال حاضر از خلاق ترين هافبك هاى فوتبال دنيا به حساب مى آيد و به نظر مى رسد رئال مادريد با هزينه كردن تنها 30 ميليون يورو براى جذب وى از بايرن مونيخ، هزينه كمى پرداخت نموده است.
عملكرد آلمان در جام جهانى مورد تحسين و تعظيم همگان قرار گرفت و اين تيم سزاوار قهرمانى در آين رقابت ها شناخته شد. در واقع مى بايست براى بازيكنان آلمانى بعد از جام جهانى در بازار نقل وانتقالات تقاضاى شديدى وجودد اشته باشد، اما چنين موضوعى به هيچ وجه ديده نشده است. شايد به اين دليل كه تيم آلمان در رقابت هاى جام جهانى به معناى واقعى كلمه تيم بود و به عنوان يك مجموعه قوى و بدون اتكا به بازيكن خاصى به چنين موفقيتى دست يافته و هيچ بازيكنى از اين تيم به آن اندازه چهره نشده است كه باشگاه ها براى جذب آن حاضر به پرداخت 80 ميليون يورو باشند. در واقع در هنگام برگزارى رقابت هاى جام جهانى ، نگاه اكثر رسانه ها بيشتر بر روى يوگى لوو سرمربى تيم ملى آلمان، تا ساير بازيكنان اين تيم متمركز شده بود و به نوعى سرمربى به چهره رسانه اى تيم تبديل شده بود.
بعد از جام جهانى 1990 ايتاليا بر خلاف امروز، مشهور و محبوب سازى بازيكنان توسط باشگاه ها و كسب سود مالى از اين طريق در درجه دوم اهميت قرار داشت. بازيكنان تيم ملى آلمان در آن زمان به دنيا نشان دادند كه تا چه حد مى توانند تاثيرگذار فوتبال بازى كنند،همين عامل سبب آن شد كه باشگاه هاى بزرگ ايتاليايى و اسپانيايى براى جذب آنها به رقابت بپردازند.
جيووانى تراپاتونى سرمربى سابق باشگاه يوونتوس، بعد از جام جهانى 1990 به طور هم زمان پنچ ملى پوش آلمانى را براى تيمش به اين دليل به خدمت گرفت كه:"آلمان ها از لحاظ بدنى و روحى بسيار قابل اعتماد و از لحاظ تكنيكى،تاكتيكى و ورزشى با استعداد هستند وبر خلاف بازيكنان كشورهاى جنوب اروپا و آمريكاى لاتين كه بسيار احساسى بازى مى كنند." البته تراپاتونى مى توانست بگويد كه آلمان ها بازيكنانى بسيار موفق و خسته كننده هستند.
شايد ديگر نتوان به بازيكنان آلمانى اتهام خسته كننده بودن زد، اما اين كه باشگاه هايى نظير رئال مادريد،بارسلونا و منچستريونايتد تا آن حدى پيش نمى روند كه بازيكنان استراتژيستى نظير شواين اشتايگر، لام يا هوملس و يا بازيكنان هنرمندى نظير رويس و گوتزه را به خدمت بگيرند، نشان از افزايش قابليت رقابت بوندسليگا دارد. بعد از فتح جام جهانى در رم باشگاه هاى آلمانى در حقيقت از قدرت چنين رقابتى برخوردار نبودند،به طورى كه حتى باشگاه بايرن مونيخ موفق به حفظ ستاره هاى خود نظير يورگن كولر و اشتفان رويتر نشد و اين بازيكنان را به يوونتوس واگذار نمود.
امروزه اما بازيكنان آلمانى مجبور به ترك بوندسليگا و ادامه فوتبال خود در خارج از بوندسليگا نيستند، چون بوندسليگا از لحاظ ورزشى به اندازه كافى جذاب است و شايد تنها در بازار نقل وانتقالات مبلغ خوبى ندارد.