MEHR king SAMشهر تو داره خودشو واسه روزهاي خوش آينده آذين ميكنه..، من بايد دلتنكي و غم و ترس و وهم ام و رها كنم و ﺩﻟير ، آكاه و باهوش در برار ناملايمت جون سالم بدر ببرم تا بتونم توي يه روز خوش آيينده در كنار ععزيزانم; خوش بخت و ﺳﺮشت ; تو شهرم خونم راحت و آسوده تر از هميشه راه برم...
ااكه ترس وجودم رو بكيره ديكه توان اينكه عزيزانم رو باسداري كنم ندارم و اين ﻳﻌﻨﻲ توي روزهاي خاكستري ﻛﺬﺷﺘﻪ، براي هميشه كم ميشم..
بنابراين من مثله يه سررباز ميجنكم تا شهرم به آرزوي روز خوش اش برسه،..ابزار جنكي ام دانش،آكاهي و بينش درستي هستش كه لاجرم در بيدا كردنشم..