در مورد قانون و قانون گذاری در طول تاریخ تصورات بعضا اشتباهاتی وجود داشته و کماکان نیز باقی است. این تصورات رایج و غالب، راه هرگونه اجرایی شدن راهکارهای قانونی در جامعه را می بندند و باید توانست در مقابل آنها از ایده های کارا بهره مند شد. در این نوشته با شش مورد از رایج ترین تصورات و در مقابل آن، ایده ها آشنا می شوید.
۱- یکی از رایج ترین تصورات عبارت است از: ما قوانین خوبی داریم، ولی اجرای این قوانین خوب نیست!
ایده مقابل: قانونی که اجرایی نیست، قانون خوبی نیست!
اگر قانونی اجرا نمی شود، اولین و مهم ترین علت آن، خود قوانین هستند. علت عدم اجرای قوانین را باید در خود قوانین جستجو کرد. بنابراین، اگر قانونی اجرا نمی شود، ایراد از خود آن قانون است. قانون خوب، قانونی است که قابلیت اجرایی شدن داشته باشد.
قانونی که نتوانسته است به شرایط و زمینه های اجرایی شدن خود توجه کند و یا برای ایجاد زمینه برای اجرایی شدن، در خود قانون، تدابیر و تمهیداتی را پیش بینی نکرده است، قانون خوبی نیست و اجرا هم نمی شود.
دقت کنید که اگر قانونی اجرا نشد، احتمالات متعددی وجود دارد:
جایی از قانون ایراد دارد که مجریان آن را یا اجرا نمی کنند یا نمی توانند به مرحله اجرا درآورند.
مفاهیم و قاعده ها را درست تعریف نکرده باشند.
حدود موضوع و مشمولین خود را خوب تعیین نکرده اند.
وظایف و تکالیف را به خوبی معین نکرده اند.
صاحبان تکالیف را به خوبی مشخص نکرده اند.
اختیارات را متناسب با تکالیف پیش بینی نکرده اند.
مشکل تداخل و همپوشانی وظایف و اختیارات ممکن است مطرح باشد.
سازمان و ساختار مناسبی برای اجرا در نظر گرفته نشده باشد.
آیین مناسبی برای ترسیم مراحل اجرایی شدن قانون پیش بینی نشده است.
ابزارهای لازم برای اجراقانون مقرر نشده باشد.
منابع مالی لازم برای اجرا در نظر گرفته نشده است.
به ایجاد منابع قدرت برای برداشتن موانع اجرایی فکر نشده است.
ساز و کار نظارت،کنترل و تعادل در آن وجود ندارد یا فاقد ضمانت اجراست و…
در این شرایط است که می گوییم قوانین خوبی داریم اما اجرا نمی شوند، در حایکه اگر این قوانین اجرا شوند، باید تعجب کرد.
۲ -تصور رایج : قانونگذاری بس است، همین قوانین را اجرایی کنیم.
یا گاهی می شنویم: «ما قوانین خوبی داریم، کافی است همین ها را اجرا کنیم» یا : «ما تورم قوانین داریم، تصویب قانون جدید کافی است»
ایده مقابل: برعکس تصور رایج، دلیل تورم در قوانین، خوب نبودن قوانین فعلی و قبلی است که سعی می شود با وضع قوانین اصلاحی جزیی بعدی، نواقص آنها برطرف شوند که البته نمی شوند. پس خود تورم قوانین نیز دلیل بر بد قوانین موجود و غیرقابل اجرا بودن آنها است.
۳- تصور رایج: نیازی نداریم قانون جدید تصویب کنیم، بلکه بهتر است موارد و مواد مشکل دار همین قوانین موجود را اصلاح کنیم.
ایده مقابل: اصلاح کردن قوانین به صورت جزئی را متوقف کنیم، این کار بی نتیجه یا کم نتیجه است. نظام حقوقی را لحاف چهل تیکه در نظر نگیریم که با زدن وصله های ناجور، بی قواره تر شود.
۴- تصور رایج: نیازی نیست که قانون مفصل باشد، سعی کنید به اندازه چند ماده موضوع را سر هم بندی کنید.
ایده مقابل: مشکل اصلی ما، همین قوانین مجمل، مبهم، تلگرافی، نامفهوم است.
مخاطب قانون، مردم هستند و طبیعتا باید قانون مطابق فهم مردم معمولی وضع شود. یکی از مهم ترین ریشه های فساد، همین قوانین کوتاه، مبهم و نامفهوم است که حتی قشر خاص جامعه نیز از درک آن عاجز هستند.
به گفته دادگاه یار، هر چه قانون خلاصه تر و نامفهوم تر باشد و از تفسیر پذیری و قدرت مصلحت بینی شخصی بیشتری هم برخوردار باشد، در نتیجه هزینه کثیفی که باید برای گشودن راز این معماها که اسمشان را قانون گذاشته ایم، بیشتر و بیشتر و به تبع آن، رشوه، تباهی و فساد نیز بیشتر می شود.
۵ -تصور رایج : قانون بد بهتر از نبود قانون است.
ایده مقابل: نبود قانون بهتر از قانون بد است.
فراموش نکنید که در صورت نبود قانون، مواردی مانند: سنت های اجتماعی، اخلاق، آداب، انصاف، بازار و ... روابط اجتماعی را تنظیم می کنند و قطعا نتیجه ای بهتر از قوانین بد، عاید جامعه می شود. اما قانون بد، نه تنها مانع از تنظیم روابط اجتماعی با ابزارهای اشاره شده، می شود بلکه آثار و تبعات منفی بر روابط اجتماعی به جای می گذارد.
۶ - تصور رایج : نظم حقیقی بر نظم حقوقی اولویت دارد.
یا عبارت : «اول بیایید نظم حقیقی را اصلاح کنیم تا بعداً نوبت به اصلاح نظم حقوقی برسد» یا: «همه چیز را با قانون نمی شود درست کرد، باید اول فرهنگ اجرای قانون را در مردم درست کنیم»
ایده مقابل : مهم ترین ابزار برای اصلاح نظم حقیقی، اصلاح نظام حقوقی است.
قانون خوب، زمینه فرهنگی اجرای خود را نیز خود فراهم می کند. تمدن های بزرگ در طول تاریخ تمدن هایی بوده اند که بر نظم حقوقی بنا شده اند. برای روشن تر شدن موضوع مثالی می زنیم. مثلا در دنیایی که در آن زندگی می کنیم، قطعا مرغ بر تخم مرغ اولویت دارد و مرغ، نمایانگر نظم حقوقی است و تخم مرغ، نظم حقیقی را نشان می دهد.
بد نیست گاهی تاریخ حقوق هم بخوانیم و نگاهی به اصلاحاتی بیندازیم که با اصلاح نظام حقوقی در نظم حقیقی انجام دادند. در مورد تاریخ حقوق باید بدانید که آنها منتظر نماندند که تجارت ما مدرن شود بعد قانون تجارت برای آن بنویسند، قانون تجارت نوشته شد تا تجارت ما را مدرن کنند و این کار را نیز انجام دادند.
قانون تجارت بود که ما را از بازار به شرکت های تجاری رساند. قانون مدنی و قانون تجارت و قانون اصول محاکمات و بسیاری از قوانین وضع شده، ما را هنوز پا برجا نگه داشته اند.
آنها منتظر نماندند جامعه درست شود بعد نظام حقوقی متناسب با آن را بنویسند، بلکه با نوشتن قوانین جدید، جامعه را به سمت ساختارهای جدید سوق دادند. آنها ما را با قانونگذاری درست به سوی این نهادها پرتاب کردند، اگر نه هنوز نه وزارتخانه داشتیم، نه دادگستری، نه دفتر اسناد رسمی، نه ثبت اسناد و املاک، نه کانون وکلا، نه مدرسه… و همه اینها با قانون ایجاد شدند و دنیای ما را تغییر دادند.