سوال اصلی این است: آیا می توانم در یک رقابت جدید و در یک کشور جدید، تمام مشکلات پیش رو را تحت سلطه خودم دربیاورم؟ خب برای بردن در ایتالیا، اسپانیا و انگلیس، نیاز به قدرت هماهنگی و تطبیق پذیری داشتم.
طرفداری - منظور از تطبیق پذیری، مخالفت با ایده های خود است. گاهی اینکار را انجام دادم تا راه درست موفقیت را طی کنم. گاهی بر اساس واقعیت های یک باشگاه، جامعه پیرامون و وضعیت رقابت آن کشور، باید اهداف و امیال همه را شناخت و با آگاهی به جلو حرکت کرد. از بابت اینکه تجربیات غنی و پرسودی دارم، خوشبختم. به خاطر همین، هیچوقت این احتمال را رد نمی کنم که به یک کشور جدید بروم.
همیشه یک چیز از کارم می خواستم؛ یک خواسته که تیمم همیشه به دنبالش باشد: برای بردن بازی کردن. در این مورد بسیار وسواس دارم. شاید یک روز به من پیشنهادی فوق العاده، محشر و باورنکردنی ارائه کنند و بگویند: « این قرارداد 10 ساله است. سعی کن فصل را در نیمه بالای جدول تمام کنی. حتی اگر هفتم، هشتم یا نهم هم بشوی، برای من بی نظیر است.» نه، این را نمی توانم قبول کنم.
پروژه ای می خواهم که بدانم برای قهرمانی و پیروزی بازی می کنم. همیشه برای پیروزی وارد زمین می شوم و چه پیروز بشوم یا نشوم، مشکل خودم، بازیکنان و باشگاه است. تمام چیزی که می خواهم بگویم، بودن در پروژه ای پرفشار است. طبیعت من این است.
![ژوزه مورینیو](https://ts5.tarafdari.com/users/user137112/2020/02/12/chelsea.jpg)
اصلا یکی از دلایلی که در سال 2004 به چلسی رفتم، همین نزدیکی و میل به موفقیت بود. آن ها به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا رفته بودند و طعم نایب قهرمانی را هم چشیده بودند. هیچ باشگاه بزرگی بدون جام، باشگاه بزرگ محسوب نمی شود، بنابراین هدف این بود چلسی را به سطح بعدی ببریم یعنی قهرمانی در لیگ برتر انگلیس. سریعا با این شغل تطبیق پیدا کردم زیرا با ذهنیت من سازگاری داشت. آن ها از من می خواستند پیروز شوم و چه چیزی بهتر از این.
بازی اولمان در لیگ برابر منچستریونایتد بود و پیروزی اهمیت زیادی داشت. به همین دلیل میان جاه طلبی من و بازیکنان و مدیران، هیچ ناهماهنگی وجود نداشت. همهمان یک هدف را می خواستیم. اگر پیش از شروع فصل بگویید می خواهیم قهرمان بشویم و بعد در بازی ابتدایی مقابل حریف مستقیم، 2-0 یا 3-0 شکست بخورید، یعنی عقب نشینی کرده اید. آن روز 1-0 پیروز شدیم و یک قدم به جلو برداشتیم.
چیزی که در آن بازی دیدم، یک اتحاد بزرگ بود که از پیش فصل برای رسیدن به آن نقطه تلاش کرده بودیم. هدف ما سه چیز بود: قدرت ذهنی، فشرده بازی کردن و داشتن نظم تاکتیکی. البته که باید علاوه بر این سه فاکتور، در نگرشمان هم جاه طلبانه رفتار می کردیم. این نگرش را، نگرش «تا پای جان» خطاب می کنم چون باید همه چیزتان را در زمین بگذارید و خارج شوید. هر دقیقه از بازی و هر ثانیه از بازی، باید درگیر باشید.
از جنبه کیفیت فوتبالی، قدرت فیزیکی، جدیت و نحوه کنترل احساسات حرف اول و آخر را می زند. در بازی مقابل منچستریونایتد، نگرش «تا پای جان» را اجرا کردیم و جواب داد. از آن بازی هایی بود که اگر فوتبال 90 دقیقه نبود و 900 دقیقه بود، بازهم نمی توانستند به ما گل بزنند. آن فصل، تا پایان ماه سپتامبر در صدر جدول بودیم و رسانه ها همه می گفتند «چلسی پیش از کریسمس افت می کند.»
بعد از اینکه افت نکردیم، رسانه ها داستان جدیدی را شروع کردند. می گفتند «چلسی، موقع کریسمس افت خواهد کرد.» و سپس می گفتند: «چلسی پس از کریسمس افت خواهد کرد.» آخرین حرفی که از رسانه ها شنیدم، این بود که «چلسی، دیگر قطعا پس از عید پاک افت خواهد کرد.» ما هیچوقت افت نکردیم. چلسی هیچوقت به سطحی که آن ها انتظارش را داشتند، سقوط نکرد.
امروزه احساس می کنم برخی سعی می کنند با تکیه بر آمار و ارقام، پشت حقایق پنهان شوند. حقیقت من همیشه رسیدن به موفقیت بوده است. آن فصل حقیقت من این بود قهرمان بشوم و هیچ عذر و بهانه ای قبول نمی کردم. پس شاید بپرسید اینگونه به هدفم رسیدم؟ بله.
اینکار را با فوق العاده بودن به سرانجام رساندیم؛ با فوتبال مالکانه. از لحاظ دفاعی، پدیده عجیبی بودیم. گل های زیادی می زدیم و سخت گل می خوردیم. اگر جلو می افتادیم، در ضدحملات هر تیمی را نابود می کردیم و واقعا تیم کامل و محشری بودیم. می توانم از واژه «شکست ناپذیر» هم استفاده کنم. البته منظورم این نیست که هیچکس نمی توانست ما را شکست بدهد، بلکه از این لحاظ که هر روز، پیروز می شدیم.
فصل بعد آنقدر زیبا و راحت بود که از همان اول احساس می کردم قهرمانی لیگ برتر انگلیس برای ما است. قوی بودیم و از منظر دفاعی، مثل دیوار عمل می کردیم. می دانستیم چطور بازی را کنترل کنیم. دوست داشتم مالکیت زیادی بر حریف داشته باشیم و در همین حین، بتوانیم روی ضدحملات نابودگر باشیم. هرموقع که در بازی پیش می افتادیم، با خودم می گفتم «خب این بازی هم به نفع ما تموم میشه.»
![جان تری-دیدیه دروگبا](https://ts5.tarafdari.com/users/user137112/2020/02/12/players.jpg)
در دل رقبا حس ترس ایجاد کرده بودیم. آن ها می خواستند حمله کنند اما می ترسیدند در ضد حمله توسط ما نابود شوند. برخی تیم ها دوست داشتند عقب بنشینند و دفاع کنند اما می ترسیدند روی ارسال، دیدیه دروگبا کار را یکسره کند. واقعا برای رقبا شرایط سختی بود. ما کلی غول در تیم داشتیم که روی ضدحملات، باعث ترس حریفان می شدند. روزهای بسیار خوبی بود.