سیاوش (عشقپولیس...یه باجناق داشتم( خدا رحمتش کنه)استقلالی تیر بود، از اونا که جوون زمان انقلاب بود و توی ورزشگاه تهران جوان فوتبال بازی می کرد و خاطره ی بردن مرحوم فرزین( خواننده)رو به فرودگاه برای رفتن از ایران، توی 5 سال باجناق بودن با من 50 بار تعریف کرده بود برام...
خلاصه، با حجازی و روشن توی جوونی عکس داشت و عشق استقلال بود.
آقا یکی از بردهای پرسپولیس من با ایشون کری خوندم و ایشون بعد از چند برد استقلال یذره ما رو مسخره کرده بود، خلاصه این دربی همو دیدیم اصرار کرد بیا خونه ی من ببینیم، من گفتم تیم ما که داغونه و شرایط مون خوب نیست معلومه شما می برید، گفت قول میدم کری نخونم و مسخره نکنم، منم گفتم باشه.
خلاصه آقا ما رفتیم خونه ی باجناق مون،( کلا کم میرفتم خونش ) و این خیلی تحویل گرفت ما رو، انواع تنقلات، انواع میوه، و خلاصه تدارک شام.....
آقا استقلال دو تا گل زد، ایشون هم به احترام قولی که داده بود، کری نخوند، منم فقط چرت می گفتم و از بی برنامه گی فوتبال و دزدیدن پولها و تبانی و فساد و غیره 😂😂😂 آقا اواخر بازی بود ما تبریکات مربوطه رو هم به ایشان گفتیم و خدابیامرز هم خیلی جنتلمنانه احترام ما رو نگه داشت.
تا اینکه پرسپولیس یه گل زد، من گفتم فایده نداره، باز هم فوتبال پر از دزدی و فساد هست و حتی تشویق هم نکردم، دومی رو که زد توی دلم گفتم مساوی میشه و شخصیت خودم رو خراب نکنم این همه پذیرایی کرده بیچاره( شام هم خودش میخواست برامون پیتزا بپزه چون سه چهار سال استرالیا آشپز بود)خلاصه احترامش رو نگه داریم و برگشتم گفتم فایده نداره، باز توی باد این مساوی میخوابن و بازیکن نمی خرن و ارزشی نداره گل اینجوری.... 😂
آقا یهویی ایمون سومی رو زد من پریدم هوا و گفتم حالا ارزش داره و شروع کردم به زدن و رقصیدن 😂😂😀
هرچی خواهش کرد بابا من این همه احترام شما رو نگه داشتم آخه خجالت بکش مرد گنده چرا وسط خونه و راهرو می رقصی، آبرومون رو جلوی همسایه ها نبر 😜😜😜😜 مگه من کوتاه می اومدم می گفت ما دو تا گل زدیم من واسه ت کری نخوندم، چرا بی جنبه بازی در میاری؟! 😂😂😂😂
آقا خلاصه یه نیم ساعتی زدیم و رقصیدیم و برادر خانومم رو هم که بعد از چند باخت پرسپولیس یواشکی استقلالی شده بود( ده سالش بود)همونجا پرسپوليسی تیر کردیم
چون با من کلی اون بنده خدا رو مسخره کرد و دیگه روش نشد خلاصه برگرده به استقلال
البته دیگه بعدش هم ما برد های خوبی آوردیم 😂😂🤣👌