تو جلوهی ربّی، حرمت هم طورت
تا طور رسیدیم همه با نورت
معراجِ خدا باغچه ای در باغت
جبریل مقرب شده یک غورهت
ما لب نزدیم بادهی هر کس را
آن باده حلال است که با انگورت
من عبد توأم بیشتر از مقدورم
تو ربّ منی بیشتر از مقدورت
آهو که زیاد است، مرا کلب کنید
ای جان به فدای تو و جنس جورت!
ما یاد گرفتیم که خرجت نکنیم
از برکتِ سلمانیِ نیشابورت
می میرم و زنده می شوم صد دفعه
نقاره که می زنند یعنی «صور»ت
پیش تو بزرگان همه کوچک هستند
آن گونه که می شود سلیمان مورت