عارف
اگر تمام شاعران درجه اول در تمام طول زندگیشان سعیشان را بکنند شعری در حد و اندازههای زمستان اخوان بگویند کوششان محال است و بیفایده. در همان شعر زمستان معروف مخاطب عادی فکر میکند که دارد یک توصیف متداول از حال و احوای فصلی و حال و احوال شاعر را میخواند که درست است اما با دقت که نگاه میکنی میبینی چه زیبا و چند لایه اوضاع قیرگون آن روزها را روی کاغذ میآورد.
در شاعری، اخوان ذوق خودش را صرف این نکرده است که بیاید یک عمر از سخیفترین و روتینترین و مکررترین احساسات بشری دم بزند و برود دنبال کار خودش. یک جوششی عجیب از دنیا را متفاوتتر دیدن پشت این کلمات است. نشان میدهد آن بابایی که قلم دستش گرفته تووی سرش چیزی ورزیده به نام مغز است و بهرهوری و مایهوری بالایی دارد. و درکاری که دارد و انجام میدهد بهترین است. و کارش و اثرش و غذایش به مخاطب این حس را میدهد که با یک آدم غول طرف شده و دارد اثر یک آدم حسابی را میخواند، میبیند و نوش جان میکند.