کارلوس پویولنیمه اول واقعا افتضاح بود و چون خیلی تهاجمی چیده بود(سه دفاع که عملا دوتاشون وینگ بک بودن) چهار هافبک و سه مهاجم. فکر پرس سنگین ایبیزا رو نمی کرد که واقعا هم با جوون و دل بازی میکردن. جای خالی هافبک دفاعی هم واقعا محسوس بود و دی یونگ واقعا تحت فشار بود که ناهماهنگیش با راکی و پویگ عملا دست بارسا رو بسته بود ولی با اوردن ویدال و ملو که تمام پرس ها رو بیرون میومد و بردن فاتی و گریزی به نوک قشنگ تیم برگشت.
البته مهم تر از همه این بود که بازیکنا معلوم بود که نمیخان وا بدن و از دقیقه های هفتادوپنج به بعد قشنگ مشخص بود ایبزا نمیتونه گلی بزنه و بارسا سوار بازی هست ولی من خودم گفتم مساوی میشه. که دوندگی بیش از حد ایبزا و تمرکز زیادی که کرده بودن بازی شون رو تحلیل برد و البته تو عمق دفاع هم واقعا مشکل داشتن.
بنظرم اون حس خوبی رو که تماشاگر بارسا میخاد داشته باشه علیرغم بازی بد از تیم, گرفت. ستین زمان می خاد و همینکه تیمش میخاد تهاجمی بازی کنه عالیه.
شاید اونایی که طرفدار بارسا نیستن بگن شانس اورد وگرنه داشت حذف میشد ولی برای منی که طرفدار بارسام بنظرم بارسا یکم با طراوت تر شده و اینکه ستین می تونست با یه ترکیب دفاعی و مسی و گریزی و فاتی تو حمله گل بزنه و بعد ایبیزا بیاد جلو و کیسه گل بشه ولی ستین تهاجمی ترکیب چید و گل هم خورد ولی بازی رو برگردوند و تو درازمدت همین روحیه گل زدن تو دقیقه 95 میتونه کمک بارسا باشه. فارغ از اینکه تیمش تو بازی اول با همه ناهماهنگی هایی که داشت ولی از کل زمین بیشتر استفاده میکرد و مسی با همه تنبلیش بیشتر جابجا میشد و فضاهای بیشتری داشت.
من خودم طرفدار فوتبالی ام که لذت ببرم و هنوز هم از بازی برگشت با پاریس بارسا از همه جام هایی که برده بیشتر لذت می برم.