یه شاهکار از آلبوم دوم گروه متالیکا "سوار بر آذرخش"
به شدت پیشنهاد میشه
سولوی فوق العاده ای هم داره.
متنش هم با ترجمه گذاشتم.
لذت ببرید فقط...
Life, it seems, will fade away
زندگی... به نظر می رسد که محو خواهد شد...
Drifting further every day
روز به روز دور تر و محو تر می شود
Getting lost within myself
همچنان که خود را در آن گم می کنم
Nothing matters, no one else
دیگر هیچ چیز مهم نیست... هیچکس دیگری مهم نیست...
I have lost the will to live
من تمایل به زندگی را از دست داده ام
Simply nothing more to give
چیز بیشتری برای عرضه کردن ندارم
There is nothing more for me
چیز بیشتری برای من نیست
Need the end to set me free
نیازمند یک پایان هستم تا رها شوم.
Things not what they used to be
خیلی چیزها دیگر آن طور که قبلا بودند، نیستند
Missing one inside of me
در درونم چیزی گم شده است
Deathly lost, this can't be real
فقدان مرگباری ست که باورش هم سخت است...
Cannot stand this hell I feel
این جهنم را دیگر نمی توانم تحمل کنم
Emptiness is filling me
دارم لبریز از پوچی می شوم
To the point of agony
و این عذاب آور است که
Growing darkness taking dawn
تیرگیِ درحال رشد، انوارِ سپیده دم را می بلعد
I was me, but now he's gone
من ، من بودم، اما اکنون او رفته است...
No one but me can save myself, but it's too late
هیچکسی جز خودم نمی تواند مرا نجات دهد؛ امّا دیگر خیلی دیر شده است
Now I can't think, think why I should even try
حالا دیگر حتی نمی توانم فکر کنم، فکر کنم که چه دلیلی دارد که برای نجات خودم تلاشی کنم...
Yesterday seems as though it never existed
دیروز آنقدر دور به نظر می رسد که انگار اصلا وجود نداشته است.
Death greets me warm, now I will just say goodbye
مرگ به گرمی مرا فرا می خواند... حالا فقط می توانم بگویم خداحافظ...