آن شب از عاطفه پر بودم و پاییز شدم
شب باران زده ی خاطره انگیز شدم
گرچه از چشم تو افتاده ام اما جانم
اشک بودم که ز چشمان تو سرریز شدم
عشق هم ساده ی سختیست، بدان با دل خود
از همان لحظه ی دیدار گلاویز شدم
شب یلداست گلم، شانه بزن موها را
که من از لذت گیسوی تو لبریز شدم
یاد روی تو به آیینه چنان می تابد
که جهانِ تو هویدا شد و ناچیز شدم
شهر مهتاب به چشمان تو می ماند و بس
عاشقت بودم و آواره ی شب نیز شدم
خواب دیدم که تو یلدایی و من خواهش شب
مست رویای دلآرام سحرخیز شدم
بعد از آن خواب، لب پنجره ها می مانم
بس که فریاد زدم یار شبآویز شدم
30 آذر 96....
پروانگی رویاهاتون رها تر از رهایی....
یلداتون پر از لحظه های عاشقانه.....