يا ليل إحجبني، حجبني بعتمتك
ای شب من را در تاریکی ات پنهان کن
يا ليل إملئني، قويني بعتمتك
ای شب من را از تاریکی ات پر کن، قدرت ببخش
أخوى شاف السر، شاف السر، كان حيبوح
برادرم راز را دید، او راز را دید، او می خواست راز را فاش کند
أخوى جوا الموج، جوا الموج عمبينوح
برادر در موج افتاده، برادرم در موج ضجه می زند
والصيادين نائمين
و صیادان همچنان به خواب رفته اند
يا بحر رجلي، رجعلي أخوى
ای دریا، برادرم را به من بازگردان
الموج سرقلى، سرقلى أخوى
موج از من دزدید، برادرم را از من دزدید
إخذته حد البحر، خلى المياه تطهره
من برادرم را به لب دریا بردم، بگذار موج او را تطهیر کند
إخذته حد البحر، دبغت الموج بدمه
من برادرم را به لب دریا بردم، موج از خون او سیاه شد
والصيادين غافلين، خامدين، نائمين
و صیادان همچنان خواب، خمود و غافل!
أخوى مع الحورية، رجعوه لى
برادرم کنار یک حوری ست، او را به من بازگردانید
الموج أخدلى أخوى، رجعوه لى
موج برادرم را از من گرفت، او را به من بازگردانید
أخوى راح مع الفجر، رجعوه لى
برادرم با سپیده رفت، او را به من بازگردانید
أخوى بقعر البحر، لسا ما عاد لى
برادرم در کف دریا افتاده، برادرم هنور پیش من برنگشته است..