فصل ۲۰۱۴/۱۵؛ فصلی که یه شروع جدید و سراسر هیجانی برای طرفداران بارسا بود. فصلی که ابتدای اون با درگیری مربی با یکی از فوق ستاره های تیم همراه شد تا اون حد که اون فوق ستاره در رابطه با این قضیه نارضایتیشو با لینک کردن تیم های مختلف و لایک کردن پست های اون تیم شروع کرد و دل هوادار رو به لرزه درآورد از اینکه مبادا واقعا قصد ترک تیم رو داشته باشه پس ناچارا هوادارا به باشگاه فشار آوردن که اگه قراره بین اون و مربی انتخابی داشته باشن قطعا انتخابشون اونه!
اینکه چه اتفاقی افتاد که رابطه شکراب شده بین اون و مربی به حالت عادی برگشت کسی ازش اطلاعی نداره و مهم هم نیست و بذارید فرض رو بر این بذاریم که اون فوق ستاره، موفقیت تیم رو به منافع فردیش ترجیح داد و دیگه تصمیمات مربی رو زیر سوال نبرد...بگذریم!
چیزی که مد نظره اینه که این تیم به چه دلیلی موفق شد تو زمره یکی از شیرین ترین تیم های تاریخ تو دل و ذهن هواداراش قرار بگیره...
خب ببینید از کجا به کجا رسیدیم؟!؟
تیم بعد از پپ اقتدار و شخصیت خودشو تو اروپا از دست داده بود. درسته که با ۱۰۰ امتیاز فاتح مطلق عنوان قهرمانی لیگی شده بود که سال قبلش رئال مادرید از تیم پپ ربوده بود اما تو اروپا مطلقا نمیتونست اون لذتی رو به هوادارا بده که تو دوران پپ تجربه میکردن یعنی لذتی سرتاپا هیجانی و شکست خوردن تنها به دلیل بدشانسی و نه برتری حریف!
دقیقا همون سالی که پپ تیم رو ترک کرده بود و تیتوی فقید هم به دلیل بیماری نمیتونست از حداکثر توانش برای مدیریت تیم لااقل برای حفظ آبرو در دیدارهایی با جو سنگین و حریف دشوار استفاده کنه(بازی برگشت با میلان رو فاکتور میگیریم) اتفاقی وحشتناک رخ داد و تیم به طرز مفتضحانه ای از لیگ قهرمانان کنار رفت و به شخصیت و پرستیژش لطمه سنگینی وارد شد جوری که اکثرا از مرگ توتال فوتبالی که پپ گواردیولا با الهام از سبکی که یوهان کرویف فقید در دهه ۹۰ میلادی در این تیم پایه گذاشته بود سخن به عمل میاوردن. اوضاع بدجوری آشفته شده بود. تیتو لحظات آخر زندگیشو سپری میکرد و فوق ستاره تیم هم آهنگ جدایی رو کوک کرده بود و به گواهی نزدیکان ، تیتو قبل از مرگش تونست اون رو راضی به موندن کنه.
با مرگ تیتو. تیم به شدت از لحاظ روحی ضربه خورده بود اما نمیشد برای همیشه عزادار موند. چند روز بیشتر از مرگ تیتو نگذشته بود که باشگاه اعلام کرد یک مربی آرژانتینی جایگزین تیتوی فقید خواهد بود. کسی که یکی از شاگردان وفادار به سبک مارچلو بیلسا فیلسوف آرژانتینی بود. در ظاهر همه چی خوب بود اما رفته رفته مشخص بود اوضاع اصلا اونجوری که تصور میرفت خوب پیش نمیره. بارسا تو بازی های خارج از خونه حتی پیش روی حریفانی درجه دو به سختی نتیجه میگرفت و در آخر هم با وجود شکست دادن رئال مادرید حریف سنتیش در دوبازی رفت و برگشت لیگ مسمی به الگرند کلاسیکو نهایتا نتونست به نتیجه مطلوبی برسه و در هر سه تورنمنتی که در اون حضور داشت به در بسته خورد، البته که بازی آخر لیگ با اشتباه فاحش متئو لاهوز باعث شد دستش از جام قهرمانی لیگ کوتاه بشه اما در کل عملکردش به گونه ای نبود که مربی رضایت هوادار رو جلب کرده باشه که بتونه برای یک فصل دیگه به اون اطمینان کنه(بله رضایت و نظر هوادار برای باشگاه و عوامل مدیریتیش هنوز ذره ای اهمیت داشت!)
واقعا دیگه ممکن نبود بشه تصور کرد که بارسا توان بازگشت به دوران پپ گواردیولا رو داشته باشه هرچند از بابت مهره و بازیکن های سرنوشت ساز شاید اولین یا دومین تیم برتر دنیا بود اما اینجور به چشم نمیومد تا زمانیکه باشگاه با آوردن شخصی از جنس و سبک و سیاق خودش اون تیم رو به مسیر موفقیت برگردوند. همون کسی که در اول ممکن بود بخاطر اختلافش با فوق ستاره تیم شغلش رو از دست بده ولی با توافقی که بین این دو صورت گرفت این مسیر رو هموار کرد. اما این توافق چجوری بود؟!؟ تیم انریکه فصل ۲۰۱۴/۱۵ یکی از بهترین و قدرتمند ترین تیم های اروپا در این چند دهه اخیر بوده. تیمی که تو همه پستاش بازیکنا طراز اول و درجه یک بودن اما شما فکر میکنید تنها درجه یک بودن باعث شد این تیم در ذهن های هواداراش باقی بمونه؟!؟
این تیم به رهبری پپ و بعد انریکه اقتدار و سبکشو تو اروپا و دنیا رخ کشید و موفق شد. اول به دلیل بعد و برتری فنی و دوم توان رهبری و مدیریت؛دو چیزی که بعد از این دو دیگه در بارسلونا دیده نشدن. این دو نفر توان این رو داشتن که همه بازیکنای تیمشون چه کوچیک چه بزرگشون رو به معنای واقعی کلمه زیر یه پرچم و هدف بیارن و این رو به بقیه اعضای تیم بفهمونن که کسی بالاتر از تیم نیس. دوران گواردیولا این ویژگی رو داشت که بازیکنا باید با تمام وجودشون برای حفظ توپ میجنگیدن و باید همیشه به مغزشون فشار میاوردن تا بهترین تصمیم رو بگیرن درواقع کسی تو تیم گوادیولا موفق بود که هوش و قدرت تصمیم گیری همینطور تسلط بالایی روی توپ داشته باشه و برتری فیزیکی در بعضی موارد حتی از اولویت های سوم و چهارم تیم هم نبود. و اما کار انریکه به مراتب سخت تر بود چون قرار بود از بازیکنایی که تقریبا نود درصد اونا به یک برند تجاری تبدیل شده بودن(البته به لطف رفتن پپ و گل و سمبلی که جاشو گرفته بودن) و مدیریت کردن و امر و نهی کردن اونها به عنوان بازیکنایی عادی بسیار دشوار بود اما به هر سختی ای که بود انریکه اینکارو انجام داد و تو این راه سختی های بسیاری رو متحمل شد اگرچه با انتخاب آلترناتیوهای اشتباه برای ژاوی و دنی آلوز باعث شد دیگه اون طراوتی که فصل ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ در تیم موجود بود از بین بره و جایگاه تیم همینطور هم در اروپا و حتی لالیگا متزلزل بشه و نتایجی که سینوسی وار کسب میشدن اعصاب واسه هوادار نمیذاشتن اما خب باید اینم بدونین تنها کسی که بعد پپ همه این بازیکنارو اعم از صغیر و کبیر مجبور به تحرک و تحمل فشار میکرد همین شخص انریکه بود و اگه آلترناتیو خوبی برای دنی آلوز و ژاوی جذب میشد شاید هرگز اتفاقات ناخوش آیندی نظیر عدم ثبات تیم در سال ۲۰۱۷ رخ نمیداد و تیم به مسیر پیشرفتی که از ابتدای فصل ۲۰۱۴/۱۵ شروع کرده بود ادامه میداد البته که اینم عارضتون باشم که عوامل بیرونی با تحریک تنی چند از عوامل درونی به لوچو فشار میاوردن که سیاست فصل ۲۰۱۴/۱۵ رو در فصول بعد از اون به اجرا نگذاره که البته نتیجش رو هم دیدیم.
لطفا این کلیپ رو ببینید و به یاد بیارین که چطور و با چه زحمت و از خودگذشتگی هایی این فصل شیرین و فراموش نشدنی برامون رقم خورد...