پس از بازی ابتدای هفته آرسنال در مقابل کریستال پالاس و اتفاقات مربوط به گرانیت ژاکا کاپیتان این تیم، حواشی پیرامون آرسنال و اونای امری به اوج خود رسیده است. اما سوال مهم اینجاست که این اتفاقات دقیقاً از چه زمانی در این باشگاه شروع شد و از چه مسائلی ناشی می شود؟
مروری بر کاپیتان های آرسنال در دو دهه گذشته ما را به نام هایی همچون تونی آدامز، پاتریک ویرا و تیری آنری می رساند و حتی با وجود اینکه پس از آنها هم بازیکنانی همچون فابرگاس و فن پرسی رهبری رختکن توپچی ها را برعهده داشتند اما به مرور تاثیر رهبری کاپیتان ها در آرسنال کاهش یافت تا در چند سال اخیر این تیم این چنین دچار مشکل خلاً رهبری در رختکن شود. در واقع علاوه بر آنچه در انگیزش و کنترل رختکن از کاپیتان تیم انتظار هست؛ ارتباط مطلوب با هواداران و ایجاد یک تصویر محبوب و دوست داشتنی از باشگاه در بین هواداران نیز جزو ویژگی های یک کاپیتان مناسب می باشد چیزی که آرسنال در چند سال اخیر به هیچ وجه دارای آن نبوده است. برای شروع کمی به عقب بر میگردیم جایی که در آستانه ورود ونگر و خروج گراهام تونی آدامز یا آقای آرسنال کاپیتان تیم بود. ویژگی بزرگی که برای توصیف دوره گراهام در آرسنال به کار میرفت علاوه بر فوتبال کسل کننده و دفاعی تیم گراهام، ذهنیت "یکی برای همه" او بود. به گونه ای که او معتقد بود
هدف پایانی پیروزی آرسنال است و هر کسی برای دیگر هم تیمی هایش در زمین می جنگد و تلاش می کند. ما برادران خونی هستیم که برای توپ جنگی که روی پیراهنمان نقش بسته بازی می کنیم.
زیر دست گراهام توپچی ها تبدیل به قلدرهای زمین مسابقه شده بودند. 1-0 به نفع آرسنال؛ این روال عادی کار آن ها در مسابقات بود. همین قلدر بودن یا جنگندگی ویژگی متمایزی بود که در کاپیتان این تیم بروز داشت. علاوه بر این کاپیتان آن سالهای آرسنال یکی از بهترین مدافعان تاریخ لیگ برتر انگلیس به گواه آمار و هم چنین بازیکنان مقابلش از جمله آلن شیرر بود. علاوه بر روحیه جنگندگی و بازی های درخشان، آدامز رهبری رختکن توپچی ها را هم بر عهده داشت و به بازیکنان در درک اهمیت باشگاه و پیراهنی که به تن می کنند کمک می کرد. زمانی که در فصل 98/1997 تیم آرسن ونگر دچار افول در بازه زمانی زمستان شد، کاپیتان تونی آدامز قرار ملاقات تیمی را در کافه رویال ترتیب داد تا به پت ویرا، مارک اوورمارس و هر آنکه نیاز داشت، اهمیت موضوع "یکی برای همه" را بازگو کند. ویرا در این رابطه می گوید:
"تونی خیلی سریع به ما گفت که موفقیت حاصل شده در تیم گراهام نتیجه این بود که به شکل زنجیروار و در هم پیوسته بازی میکردیم و چگونگی یک تیم واقعی را برای ما شرح داد. آن ملاقات نقطه پیشرفت ما در آن فصل بود."
![آقای آرسنال](https://ts1.tarafdari.com/contents/user261358/content-image/dsc00357.jpg)
هرچند او در نهایت در سال 2002 در آرسنال، تک باشگاه دوران حرفه ای اش از فوتبال خداحافظی کرد ولی در سالهای اخیر با اتفاقات گوناگونی که در تیم آرسنال افتاد و در مواردی وفاداری بازیکنان به آرسنال زیر سوال رفت؛ آدامز به مسئولان باشگاه یادآوری کرد که باید به اصول باشگاه احترام گذاشته شود:
ما به یک فلسفه در باشگاه آرسنال عادت کرده ایم، اگر نمیخواهید در این باشگاه حضور داشته باشید، پس خداحافظ، با شما دست میدهیم. من همیشه این اصول را دوست دارم، پس اگر سانچز نمیخواهد آنجا باشد، قطعاً، باید سعی کرد که بیشترین پیشنهادی که برای او داده میشود را دریافت کرد و اجازه داد که از تیم جدا شود.
پس از کنار رفتن آدامز اولین کاپیتانی که ونگر برای تیم انتخاب کرد پاتریک ویرا بود. ویرا هرچند انگلیسی نبود اما بازیکنی بسیار مستعد و قاطع در رهبری رختکن آرسنال بود. شاید مشهور ترین تصویری که یک آرسنالی از ویرا به خاطر داشته باشد مربوط به دعوای او با روی کین کاپیتان منچستر یونایتد باشد جایی که خشم و جنگجویی تمام برای بردن بازی در صورت او به طور واضح نمایان است.
![پاتریک ویرا-روی کین](https://a.espncdn.com/combiner/i?img=%2Fphoto%2F2014%2F1016%2Fsoc_g_keane_kh_1296x729.jpg)
هرچند این خشونت او گاهی در رختکن دامن هم تیمی هایش را هم میگرفت. مثلاً آنلکا در اتوبیوگرافی خود می نویسد وقتی در یک بازی به جای پاس دادن یک موقعیت خودش اقدام به شوت میکند و موقعیت از دست می رود در رختکن توسط ویرا بابت این اتفاق مواخذه میگردد. او به حق پس از تونی آدامز کاپیتانی شایسته برای توپچی ها محسوب می شد و هواداران آرسنال همیشه از هافبک فرانسوی تیمشان به نیکی یاد می کنند. پس از او در دوره کاپیتانی آنری نیز تقریباً ساختار سنتی رختکن آرسنال حفظ می شود و بازیکنان از آنری به عنوان ستاره و رهبر تیم حرف شنوی داشتند و هوادارن نیز به کاپیتان خود به عنوان سمبل و نماد باشگاه افتخار میکردند.
![](https://i.pinimg.com/originals/98/6f/5f/986f5f3870f657b859c7ebe9b8d40380.jpg)
با جدایی آنری و پیوستن او به بارسلونا وضعیت در شمال لندن کم کم شروع به گذار کرد. با انتقال آرسنال به ورزشگاه جدید خود؛ و خروج آنری ونگر در اولین قدم ویلیام گالاس را به عنوان کاپیتان و رهبر رختکن انتخاب کرد. در زمان انتخاب گالاس به عنوان کاپیتان آرسنال بازیکنان قدیمی تر و بهتری در این تیم بودند که می توانستند بازوبند را بر بازو ببندند همانند گیلبرتو سیلوا یا ینس لمن یا کولو توره، اما ونگر گالاس را که در یک انتقال عجیب در ازای مبلغی از قرارداد فروش اشلی کول به آرسنال آمده بود و شماره 10 دنیس برگکمپ را به ارث برده بود از همه لایق تر میدانست. لیاقتی که البته هیچ گاه ثابت نشد تا ونگر یک سال بعد و پس از اتفاقات بازی با بیرمنگام از کاپیتانی خلع شد.
لمن سالها بعد درباره این اتفاق اینگونه میگوید
"انتخاب شدن گالاس به عنوان رهبر تیم در آن فصل مشکلساز بود، ما از طریق روزنامهها از انتخاب شدن او مطلع شدیم و همه سر هایمان را تکان میدادیم. او در فصل قبلش بارها دیر در تمرینات حاضر شده بود یا بدون اجازه زمین تمرین را ترک کرده بود.با این ترفیع، ونگر میخواست حس مسئولیت پذیری را در او ایجاد کند، و او را از این رو به آن رو کند.در ابتدا، همه چیز داشت خوب پیش میرفت، تا اینکه یکباره گالاس کنترلش را از دست داد."
و داستان برکناری گالاس
"بازی روز بعد با بیرمنگام مهم بود، بعد از تنها ٣ دقیقه، دفاع وسط بیرمنگام مارتین تیلور، با یک تکل قوزک پای ادواردو داسیلوا را نابود کرد. همه شوکه شدیم، اما اندکی مانده به پایان بازی ٢-١ جلو بودیم، تا وقتی که گائل کلیشی به توپی که در سمتش بود دیر رسید، بازیکن مقابلش توپ را مقابل او برداشت و به زمین افتاد، نوبت پنالتی بود و نوبت کاپیتان گالاس تا به سمت موقعیت برود. به جای ایستادن پشت خط محوطه و دور کردن یک پنالتی که ممکن بود دفع شود، مانند هر مدافع دیگری در دنیا که چنین کاری میکند، او تیم را رها کرد، به سمت خط مرکز زمین رفت و با عصبانیت به دیوار کاذب تبلیغاتی ضربه زد. بعد از بازی، که به لطف پنالتی ٢-٢ به پایان رسید، او از خارج شدن از زمین سر باز زد و مثل یک بچهی بد اخمو در دایره مرکز زمین نشست، تا وقتی که خود سرمربی آمد و او را جمع کرد. در رختکن، گالاس به سراغ گیلبرتو آمد، کسی که او را به جلب توجه از راهی احمقانه متهم کرده بود، این رویه تا پایان فصل ادامه یافت.در نهایت ما فقط توانستم سوم شویم، با ۴ امتیاز کمتر از منچستریونایتد، علیرغم اینکه تا ماه مارس ۶ امتیاز جلو تر از آنها بودیم."
![ویلیام گالاس](https://metro.co.uk/wp-content/uploads/2012/12/ad_118787657-e1382524058251_1556784750.jpg?quality=90&strip=all)
روایت کولو توره از این اتفاق به عنوان هم تیمی و کاپیتان دوم آرسنال در آن دوره هم جالب است:
" دلیل اصلی که موجب جدایی من از آرسنال شد ، ویلیام گالاس بود. در ابتدا رابطه من با او خوب بود. من به دید یک برادر بزرگ تر به او نگاه می کردم. من دوست او بودم ولی بعد از مدتی او شروع کرد به بی احترامی کردن به من و رفتار بدی را با من داشت. او به من می گفت : "با من حرف نزن" و من هرگز نفهمیدم چرا؟! این ماجرا از زمانی شروع شد که آرسن ونگر بازوبند کاپیتانی را به او داد. گالاس فکر می کرد که من به او حسادت می کنم. ولی من حسود نبودم و فقط می خواستم که به او کمک کنم. برای من بازوبند کاپیتانی هیچ ارزشی نداشت. در سیتی ، من بازوبند کاپیتانی را به کارلوس توز واگذار کردم اما من هنوز بهترین بازی ام را انجام می دهم. هنوز هم در داخل زمین من کاپیتان هستم چرا که زمانی که بازی می کنم فقط می خواهم که به هم تیمی هایم کمک کنم. امروزه مربی ها بازوبند کاپیتانی را به بازیکنانی می دهند که یا می خواهند آن ها را شاد کنند یا می خواهند که آن ها را در تیم حفظ کنند. اما آن برای من مشکلی نیست.
![](https://www.gogoalmart.com/image/cache/data/player%20photo/arsenal/vanpersie_11_0708_arsenalclhome_a-600x600.jpg)
گالاس برکنار میشود و فابرگاس جوان و کم تجربه که چشمه هایی از آینده درخشان خود را بروز داده بود و توانسته بود درخشان ظاهر شود کاپیتان آرسنال می شود. در دوره فابرگاس عملاً آرسنال برسر رقابت بزرگی نمی جنگد و چون فابرگاس یکی از بازیکنان درخشان و ستاره های تیم است عملاً انتقادی از او نمیشود. در واقع فابرگاس آشنایی چندانی با شیوه رهبری تیم و انگیزش سایر بازیکنان و همچنین تاریخچه آرسنال ندارد و باتوجه به اینکه نسبت به خیلی از بازیکنان هم سن کمتری دارد عملاً کار سختی برای توجیه و تههیج آنها بر عهده داشت اما باتوجه به عدم اقبال رختکن نسبت به گالاس کاپیتان قبلی تیم و همچنین سطح بالای بازی فابرگاس کسی نسبت به این تصمیمم اعتراض نمیکند و آرسنال در دوره کاپیتانی فابرگاس باوجود خلاً کسب جام و رقابت بر سر جامهای معتبر و کسب رتبه های سوم و چهارم، عملاً از مشکل و حواشی رختکن در امان می ماند. اما مسئله ای که از این پس در آرسنال اتفاق می افتد، حتی بیشتر از دفعه قبل و کاپیتان قبلی باعث نزول ارزشهای آرسنال می شود. پس از رفتن تیری آنری از آرسنال به بارسلونا، بسیاری این اتفاق را تلاش آنری برای تجربه جدید و یا چالش روزهای سخت میدانستند، اما با رفتن فابرگاس به بارسلونا و در سال پس از آن فن پرسی (کاپیتان آرسنال پس از فابرگاس و بهترین گلزن لیگ برتر در آن فصل) به یونایتد، عملاً آرسنال تیمی شده بود که برای جام تلاش نمیکرد و بازیکنان برای کسب جام باید به تیم هایی مثل منچسترسیتی و یا یونایتد و یا بارسلونا میرفتند. در آن سو هم آرسنال بهترین بازیکنان خودش رو به سایر تیم ها میداد و دوباره شروع به آزمون و خطا میکرد. به مرور و تا سال 2014 این روند در آرسنال برقرار بود و بازیکنانی همچون سانیا،کلیچی، آدبایور، نصری،الکس سانگ و... در آخرین مورد توماس فرمائلن(کاپیتان آرسنال) از آرسنال جدا شدند و به سایر تیم ها پیوستند تا آرسنال از فروش این بازیکنان جذب سرمایه کند اما این اتفاقات باعث از دست رفتن برند باشگاه به عنوان یک باشگاه برنده و جنگجو شد. این اتفاقات همچنین باعث شد بازیکنان بزرگ به دلیل احتمال کم موفقیت و کسب جام در آرسنال در طی سالهای 2008-2013 بازیکن بزرگی به آرسنال نپیوندد و این تیم بیشتر با بازیکنان متوسط و باجاه طلبی های کم تقویت گردد.
![](https://cdn.vox-cdn.com/thumbor/RoMapeIDl-rwf7rjdnLdA6HDVnA=/262x118:2995x1940/1200x800/filters:focal(262x118:2995x1940)/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_image/image/48487517/GettyImages-491793727.0.jpg)
هرچند این چرخه با پیوستن سانچز و اوزیل در سالهای 2013 و 2014 شکست و آرسنال با فتح جام حذفی موفق شد کمی از اعتبار از دست رفته را بازیابد اما آرسنال مشکل بزرگی دچار شده بود که تا مدتها گریبانگیر این تیم شد. در طی سالهایی که کاپیتانهای آرسنال به جای تعریف از اصل "یکی برای همه" که آدامز به سایر بازیکنان گوشزد میکرد و انگیزه های خود برای پیروزی به همراه آرسنال، از آرزوهای خود برای کسب جام به هر قیمتی میگفتند و پس از مدتی با ترک تیم و رفتن به سایر تیم ها برای فتح جام، این شیوه را الگوی موفقیت میدانستند قطعاً کسی در آرسنال برای موفق شدن تیم نمیجنگید و به قول پاتریس اورای یونایتدی ها عملاً عده ای بچه در زمین بودند.
"ده سال قبل آنها را «بچههایم» صدا میزدم و هنوز هم وقتی به آنها نگاه میکنم، به این فکر میافتم که «بچههایم» هستند. این یک حقیقت است و قصد بی احترامی ندارم. آنها زیبا هستند ولی نه شبیه به تیمی قهرمان. آنها دوست دارند فوتبال خوبی بازی کنند ولی من از تقابل با آنها خیلی خوشحال میشدم چون میدانستم در طرف برنده قرار خواهم داشت. حتی وقتی رابین فن پرسی آمد، روز اول با او دست دادم و گفتم: «به باشگاه مردها خوش آمدی.» در ابتدا ناراحت شد ولی پس از یک ماه گفت: «کاملا حق با تو بود پاتریس.» "
آرسنال افول کرده در آن دوران پس از سال 2014 با کاپیتانی میکل آرتتا تلاش کرد تا پیشرفت کند و فاصله خود را با قهرمان کم کندو در آخرین فصل کاپیتانی او آرسنال نائب قهرمان شد. شاید در سالهای اخیر آرتتا تنها کاپیتانی بود که برای آرسنال میجنگید و با تمام وجود بازی میکرد. اما مصدومیت سخت او در سال 2015 و تصمیم او برای خداحافظی از فوتبال، باعث شد دوران کاپیتانی او زیاد طولانی نگردد. هرچند جدایی او باز این پیام را به سایر هم تیمی ها مخابره کرد:
"در آرسنال جایی برای موفقیت نیست. برای موفقیت باید رفت."
او هم در پایان فوتبالش به منچسترسیتی و سرمربی جدید آنها گواردیولا پیوست تا موفقیت را در مربیگری کنار یکی از موفقترین ها و جام آورترین ها جستجو کند نه در کنار مربی ای که برای موفقیت ابزار و بازیکن با ذهن برنده ندارد!
![](https://images.ladbible.com/thumbnail?type=jpeg&url=http://20.theladbiblegroup.com/s3/content/64ab97935779a0710467ee8592ca40d5.jpg&quality=70&width=720)
پس از آرتتا هرچند به صورت رسمی مرته ساکر کاپیتان شد که در فصل قبل هم در نبود آرتتا کاپیتان بود و بسیار پرنوسان ظاهر میشد اما عملاً با مصدومیت او، این لورن کوشینلی بود که کاپیتان آرسنال بود. دوره کاپیتانی کوشینلی در آرسنال با سال آخر ونگر و سال ابتدایی امری همزمان بود و آن را میتوان نماد تمام عیار افول ارزشهای آرسنال دانست. کوشینلی بازیکنی بود که عملکرد دفاعی چندان مطمئنی نداشت. زوج او با مصطفی یکی از ضعیف ترین و مضحک ترین زوج های دفاعی تاریخ آرسنال بود، به گونه ای که ونگر را مجبور به استفاده از سیستم سه دفاعه برای پوشش عمق دفاع تیم و اشتباهات این زوج خطرناک! کرد. در زمینه رهبری هم میتوان به ماجراهای بسیاری در این دوسال اشاره کرد، که یکی از بارزترین این مسائل ماجرای عدم تمدید قرارداد سانچز و اوزیل اشاره کرد که نه تنها نقش موثری از او در نقش کاپیتان تیم بروز پیدا نکرد بلکه او حتی نتوانست آرامش درون رختکن را حفظ کند و در یکی از بازیها پس از گلزنی سانچز تیم با خوشحالی نکردن با سانچز ناراحتی خود را نسبت به این قضیه در زمین نشان داد که کار بسیار غیر حرفه ای و مبتدیانه ای بود.
![](https://api.tarafdari.com/1/but-a-large-group-of-arsenal-players-snubbed-the-celebrations-at-a.jpg)
کوشینلی همچنین عملاً نتوانست نقش چندانی در رختکن برعهده بگیرد و به صورت کاملاً مشهودی ضعف رهبری در درون تیم وجود داشت و باعث شده بود نقش بازیکنی مانند پیتر چک بسیار بیشتر از او به چشم بیاید. در نهایت جدایی کوشینلی از آرسنال عجیب ترین شکل جدایی یک کاپیتان از تیم تحت رهبری اش را رقم زد. آرسنال برای برگزاری تور تابستانه پیش فصل خود راهی آمریکا بود که او از حضور در اردو سرباز زد و سرمربی تیم را برای خارج شدن از باشگاه و رفتن به تیم نزدیک به محل زندگی اش در فرانسه تحت فشار قرار داد. در نهایت هرچند باشگاه با خروج او موافقت کرد اما اقدام عجیب بعدی او در کلیپی که باشگاه بوردو برای معرفی او منتشر کرد اتفاق افتاد که او با از تن درآوردن پیراهن آرسنال(و توهین به پیراهنی که قرار بود برای آن بازی کند و نماد و سمبل آن باشد) باشد خشم توپچی ها را به همراه داشت.
![کوشینلی](https://hotbillz.com/wp-content/uploads/2019/08/ex-arsenal-captain-koscielny-disrespects-club-by-taking-off-red-shirt-to-reveal-bordeaux-jersey-during-his-unveiling-video.jpg)
با جدایی کوشینلی به شکل مفتضحانه و همچنین جدایی ناچو مونرئال و پیتر چک اونای امری باید دست به انتخاب کاپیتان میزد. کاپیتانی که هم بازیکن خوبی برای تیم باشد و هم بتواند تیم را در زمین رهبری کند و هم با هواداران ارتباط مناسبی داشته باشد.انتخابی که میتوانست مانند ونگر توسط سرمربی انجام شود و یا مانند گواردیولا به بازیکنان واگذار شود. امری راه دوم را انتخاب کرد تا مانند موفق ترین مربی حال حاضر لیگ باشد و همچنین مانند خلف سابقش در دوره ویلیام گالاس مشکل عدم پذیرش کاپیتان در رختکن را نداشته باشد. نتیجه این انتخاب هرچند از دید امری چندان بد نبود اما این روزها انتقادات شدیدی از وضعیت آرسنال می شود و بسیاری امری را مسبب این اوضاع میدانند. گرانیت ژاکا بازیکنی که علاوه بر آرسنال در تیم ملی سوییس هم کاپیتان است و از قضا بر خلاف ویلیام گالاس در رختکن محبوبیت بسیار زیادی دارد اما از دید هواداران عملکرد مناسبی در زمین ندارد و نتوانسته ارتباط مناسبی با هواداران نیز برقرار کند. ژاکا در دو بازی در فصل اول حضورش در ترکیب آرسنال با تکلهای مبتدیانه اخراج مستقیم شد تا ونگر بگوید که او کنترلی بر روی بازیش ندارد و از او خواهد خواست تا دیگر تکل نزند.
در فصلهای بعد از آن هم آمار او چندان مورد توجه نبود و در آخرین مورد در بازی با تاتنهام با اشتباه منجر به پنالتی و در بازی با یونایتد با کنار کشیدن خود از جلوی شوت به سمت دروازه انتقاداتی را متوجه خود کرد. هر چند او در مقابل این انتقادات آنها را پوچ و بی اساس خواند و گفت: «خیلیها مزخرفات زیادی درباره ما میگویند!» با این وجود ژاکا باز هم در بازی این هفته برابر پالاس بازی کرد و در هنگام تعویض با به وجود آوردن حواشی عجیب برای خود و باشگاه و به خصوص سرمربی تیم را در یک شرایط بحرانی قرارداد. پس از آن نیز تاکنون ضمن عذرخواهی نکردن از هواداران درخواست امری برای عذرخواهی را رد کرده تا این مربی اسپانیایی به شدت تحت فشار رسانه ها و هوادران شاکی توپچی ها باشد.
در سمت مقابل هم تیمی او متئو گندوزی با 19 سال سن توانسته بیشتر نظرات مثبت هواداران و کارشناسان و حتی هم تیمی هایش را به خود جلب کند. برای مثال ایان رایت پس از بازی با منچستریونایتد گفت:
اگر قرار باشد برداشت مثبتی از این بازی داشته باشیم، فرم فوق العاده گوندوزی خواهد بود. او کسی است که تیم را رو به جلو میراند. به نظرم در فصل اول حضورش در باشگاه بیش از اندازه زیاد بازی کرد. اما حالا شاهد کسی هستیم که کاملا کنترل کار را در دست دارد. خودش را در فضاهای خیلی خوبی قرار میدهد و مقابل تاتنهام هم فوق العاده بود و توانست پاس گلی برای (پیر امریک) اوبامیانگ ارسال کند. او کسی است که دائما تلاش میکند تا کمک حال تیم باشد. میدانم کاپیتان تیم انتخاب شده است ولی به باور من، ژاکا نباید در حضور این شخص یا اوبامیانگ کاپیتان باشد. او در ۲۰ سالگی یک الگو است. میدانیم تونی آدامز در ۲۰ سالگی کاپیتان تیم بود، شاید اونای امری به اندازه کافی برای دادن بازوبند کاپیتانی به گوندوزی قوی نیست. با این که کاپیتان اول یا دوم تیم نبوده است، دیدیم که چقدر پر تلاش بود و آرسنال را رو به جلو راند.
در واقع شاید اورا در مصاحبه هفته پیش خود به درستی به این موضوع اشاره کرده بود:
من هیچ رهبری، هیچ شخصیت و وجههای را درون تیم(آرسنال) نمیبینم. آنها از نظر ذهنی ضعیف هستند. آنها بازیکنان بزرگی همچون داوید لوئیز، پیر امریک اوبامیانگ و الکساندر لاکازت در اختیار دارند اما چند سالی است که چیزی کم دارند. متئو گوندوزی امشب در خط میانی تیم بازی میکرد ولی پیش از این در لیگ دوی فرانسه حضور داشت و حتی در آنجا به صورت مستمر بازی نمیکرد. حالا او بهترین بازیکن تیم است. برای اوبامیانگ و لاکازت احترام قائلم ولی اگر این افراد گل نزنند، آنها به دردسر میافتند و چیزی عوض نمیشود. واقعا این تصور را دارم که «آرسن (ونگر) کجاست؟» شرایط همان است.
![](https://www.thetimes.co.uk/imageserver/image/methode%2Fsundaytimes%2Fprod%2Fweb%2Fbin%2F825961ca-adf6-11e8-bc16-e88ad6fee895.jpg?crop=1470%2C827%2C21%2C34&resize=685)
جمع بندی
میتوان گفت امری اکنون در سخت ترین و پرچالش ترین دوران حضور خود در آرسنال قرار دارد. با توجه به اتفاقات افتاده به نظر امری باید تصمیم بگیرد یا یک تصمیم احساسی و یا تصمیمی با بررسی همه جوانب. تصمیمی احساسی که میتواند ماندن صرف در سمت هواداران و اخراج و گرفتن بازوبند از ژاکا بدون در نظر گرفتن وضعیت رختکن باشد که شانس سقوط او را به شدت بالا می برد و یا تصمیم احساسی سپردن بازوبند به گندوزی جوان و تحت فشار قراردادن او؛ و یا تصمیم مبنی بر ماندن در سمت کاپیتان فعلی تیم و بازی دادن و کاپیتان ماندن ژاکا، ضمن از دست دادن حمایت هواداران از سرمربی، علامت سوال جدی در مورد اصول حاکم بر باشگاه آرسنال ایجاد کند. تصمیمی با بررسی همه جوانب شاید مرخصی دادن اجباری به ژاکا برای بهبود روحیه و همچنین وادارکردن او به عذرخواهی از هواداران و واگذاری کاپیتانی به اوبامیانگ باشد. به گونه ای که هواداران برای مدتی این اتفاق را فراموش کنند و همچنین اصول حاکم بر باشگاه هم زیر سوال نرود.
هر چند آرسنال امروز بیش از پیش نبود آقای خود را حس میکند تا به بازیکنان بفهماند :
من در روز اولین بازی برای آرسنال در دقایق ابتدایی بسیار مضطرب بودم. در دقایق ابتدایی بازی، یکی از بازیکن ها به من پاس داد ولی من توپ را لو دادم. تیم حریف از این موقعیت استفاده کرد و اولین گل بازی را به ثمر رساند. من معتقدم که که شما حق انتخاب دارید و من تصمیم گرفتم که به دنبال بازیکنان حریف بروم و شروع کنم به تکل زدن. تماشاگرا خیلی از جنگندگی من خوشحال شدند و هرچه بیشتر مرا تشویق می کردند، من محکم تر بازی می کردم. بعد از اولین بازی برای آرسنال یک جرقه در ذهن من خورد. تا زمانی که تمام تلاشت رو برای آرسنال انجام بدهید، تا زمانی که از جان و دل برای آرسنال زحمت بکشید، تماشاگرها صد در صد حامی شما خواهند بود. به همین خاطر من یک نکته بسیار با ارزش در اولین بازی خود برای آرسنال یاد گرفتم.