طرفداری- با سوت ادگار اشتاینبورن، اتفاقی رقم خورد که بسیاری به ندرت در موردش حتی فکر می کردند. در ماه می 2003، وردربرمن 23 امتیاز از بایرن مونیخ قهرمان عقب بود اما چه کسی فکر می کرد 12 ماه بعد، در حالی که طرفداران سرخوش و پرشور وردربرمن در حالی که دو بازی به اتمام لیگ باقی مانده، نغمه قهرمانی سر دهند. المپیا اشتادیون غرق در شادی شده بود.
یک مرد در میان این همه جمعیت، احساس شادی مضاعفی می کرد. او وسط زمین ایستاده بود و با ژست خاص خود، توجهات را به سمت خود جلب کرده بود. آن چهره، آیلتون گونچالوز دا سیلوا بود. پس از آنکه توسط پیشنهاد شالکه وسوسه شد و با آن ها قرارداد امضا کرد، هیچوقت خودش را نبخشید. آیلتون از باشگاهی که همه او را دوست داشتند، به شالکهای رفت که هیچوقت احساس راحتی نکرد. آیلتون بعدها از احساسات خود پس آن انتقال جنجالی گفته است:
«بارها و بارها از خودم پرسیدم چرا شالکه؟ چرا شالکه؟» به نظر می رسید شروعِ پایان بازیکنی که بسیار تلاش می کرد تا همواره به بهترین موفقیت ها برسد، از راه رسیده است. به خاطر فیزیک و جثه و سرعتی که آیلتون داشت، مطبوعات آلمانی به او لقب «Kugelblitz» داده بودند که به معنای «توپ رباینده سریع» بود. این مهاجم برزیلی که خیلی دیر به فوتبال معرفی شد، مثل آذرخش سریع و بی رحم بود.
آیلتون، متولد 1973 در ایالت شمالغربی پارایبای برزیل، از کودکی در مزرعهای سرسبز بزرگ شده بود و همیشه پابرهنه دنبال توپ می دوید. اولین باشگاه او پیرانگا نام داشت که حتی در سری سی برزیل هم حضور نداشت اما به لطف درخشش و گلزنی های آیلتون در «کامپیوناتو گائوچو»، پیرانگا به سری C صعود کرد که اولین حضور این باشگاه در رقابتی ملی بود. سپس یک فصل خوب در تیم گوارانی باعث شد علاقه تیم های اروپایی به آیلتون بیشتر شود.
وردر قصد داشت این مهاجم برزیلی را زودتر از همه جذب کند اما مبلغی که برزیلی ها می خواستند از نظرشان مبالغه بود. به همین سبب آیلتون راهی تیگرس مکزیک شد. گرچه در 23 بازی 5 گل به ثمر رسانده بود اما هیچ چیز مانع آن نشد تا وولفگانگ سیدکا به هدفش نرسد. در 1998 آیلتون با مبلغ 2.5 میلیون پوند به وردربرمن پیوست. با وجود سپری کردن سه هفته در هتل های آلمان و خوردن اسپاگتی به صورت مداوم، همچنان همه چیز برای آیلتون خوب پیش رفت. در اولین بازی خود، مقابل فرایبورگ گلزنی کرد و ظاهرا فقط نیاز بود به فوتبال آلمان عادت کند تا آن رویِ ستاره خود را نشان دهد. پس از ورود به منطقه سقوط، سیدکا اخراج شد و فلیکس ماگات منظم و با دیسیپلین مسئول تیم شد. طبیعتا همه بازیکنان باید بیشتر تلاش می کردند و آیلتون این را می دانست.
فلیکس ماگات به سیاست خود در راستای استفاده از بازیکنانی که به زبان آلمانی مسلط بودند، پایبند ماند و در فصل اول، آیلتون خیلی کم بازی کرد. خوشبختانه برای آیلتون، خبر خوش اخراج ماگات شد. مربی بعدی توماس شاف بود. آن روزها آیلتون از لحاظ فیزیکی در شرایط خوبی نبود اما در دیدار خارج از خانه مقابل وولفسبورگ، مصدومیت راده بوگدانووویچ یوگوسلاو باعث شد فرصتی طلایی برای آیلتون ایجاد شود. او وارد زمین شد و در پیروزی 7-2 تیمش نقشی بزرگ ایفا کرد. آن فصل آیلتون با پیزارو و مارکو بوده هماهنگی خوبی ایجاد کرده بود.
بسیاری شگفت زده شده بودند زیرا آیلتون از یک بازیکن معمولی نیمکت نشین، به مهره کلیدی تبدیل شده بود. آیلتون آن روزها اظهارنظر عجیبی کرده بود. او گفته بود فرم خوبش را بیشتر از آنکه مدیون شاف باشد، به ارتباط رابطه جنسی مداوم با دوست دخترش مدیون است! در دو فصل بعدی آیلتون همچنان در اوج ماند و گل های بسیار زیادی به ثمر رساند. بالاخره تفاوت فرهنگ و زندگی میان آلمانی ها و برزیلی ها مشخص بود و آیلتون هم از این قاعده مستثنی نبود. او هم بالاخره به مشکل برخورد. یک بار به خاطر آنکه به تمرینات برمن دیر برگشت و مجبور شد از نوردرنی تا خود کمپ تمرینی تاکسی بگیرد و 700 یورو پرداخت کند، مورد آزار هواداران قرار گرفت.
تا زمانی که در زمین می درخشید، این اختلافات کوچک مورد بخشش قرار می گرفت. بایرن مونیخ آن روزها دنبال مهاجم بود و در مورد آیلتون هم پرس و جوهایی کرده بودند اما در نهایت باواریایی ها تصمیم گرفتند به روی ماکای از دپورتیوو اعتماد کنند. فصل 2003/04، نقطه اوج و شاهکار قهرمان داستان ما بود. آنقدر خوب که ماکای را هم از کورس برترین ها خارج کرد و به نوعی سیگنالی به مدیریت بایرن مونیخ فرستاد. گلزنی های پیاپی مقابل مونشن گلادباخ، شالکه، مونیخ 1860 و وولفسبورگ، از او در رسانه ها ابر ستاره ساخته بود. با اینکه قرارداد آیلتون با وردربرمن در پایان فصل رو به اتمام بود اما مسئولان باشگاه به صورت عجیبی بی اعتنایی می کردند.
شالکه تیمی بود که می خواست آیلتون را وسوسه کند. آن ها یک پیش قرارداد امضا کردند تا حقوق این مرد برزیلی دو برابر شود. وردر عصبانی و دنبال راهی بود تا بتواند شکایت کند. با وجود احساسات بدی که این ماجرا داشت، آیلتون همچنان تا روز آخر به گلزنی هایش ادامه داد. یک بریس مقابل فرایبورگ و هتریک برابر بوخوم، از همان لحظه مدیران تیم را به آه و افسوس کشیدن وادار کرده بود. آن فصل با 28 گل به نام آیلتون دا سیلوا ثبت شد. وردربرمن در جام حذفی هم جام قهرمانی را بالای سر برد که در هردو، آیلتون آقای گل شده بود. باورنکردنی بود. او جایزه بهترین بازیکن سال آلمان را دریافت کرد که پیش از این هیچ بازیکن خارجی موفق به دریافتش نشده بود. در کفش طلای اروپا هم پشت سر تیری آنری، به عنوان دومین گلزن برتر، با سال 2004 وداع گفت.
پس از قهرمانی در جام حذفی با پیروزی مقابل آلمانیا آخن، این برزیلی شهری را که هم ناکامی و هم شادی را تجربه کرده بود، ترک کرد. رفتن از وردر به تیمی که 24 امتیاز پایین تر از آن ها بود، از سوی بسیاری حرکتی «احمقانه» توصیف شد. از تمام نقاط، این حرکت رو به عقب بود. آیلتون در گلزن کرشن یک فصل تمام سعی و تلاش کرد و در نهایت با 14 گلی که در لیگ به ثمر رساند، شالکه را به رتبه دوم رساند. متاسفانه هواداران برچسب تنبل را به آیلتون زدند و همین علتی شد تا نتواند در گلزن کرشن محبوب شود. آیلتون با اعلام اینکه دلتنگ لیگ قهرمانان اروپاست، درخواست انتقال از شالکه را کرد. او حتی یک قدم فراتر گذاشت و گفت ای کاش این انتقال را قطعی نمی کرد و به شالکه نمی آمد! آنقدر به وردربرمن عشق می ورزید که در این شهر زندگی می کرد و برای هر بازی، 500 کیلومتر مسافت طی می کرد.
شالکه با رضایت کامل پیشنهاد 3.5 میلیون یورویی بشیکتاش را قبول کرد تا در آگوست 2005، آیلتون راهی ترکیه و استانبول شود. او قرار بود جانشین جان کارو از نروژ شود. در سه بازی ابتدایی آیلتون گل زد اما تا پایان فصل به آمار خود فقط چهار گل توانست اضافه کند. در ژانویه به صورت قرضی به هامبورگ رفت اما آنجا تعداد گل های نزدهاش، از تعداد گل های زده اش بیشتر شد. در نتیجه این تجربه ناموفق خیلی زود به اتمام رسید. در دیدار مقابل تیم سابقش، دروازه خالی را گل کرد اما اشتباه خالد بول اهروز باعث شد میروسلاو کلوزه، جانشین آیلتون، گلزنی کند. در جریان نظرسنجی فصل در مورد بهترین بازیکن فصل هامبورگ، به لطف شرکت بی نظیر هواداران وردربرمن در این نظرسنجی ها، آیلتون به عنوان بهترین بازیکن انتخاب شد!
تجربه بعدی آیلتون در تیم تازه صعود کرده دویسبورگ رخ داد و بعد ماجراجویی بین المللیاش آغاز شد. از اوکراین تا اتریش و از برزیل تا چین. او به تمام این کشورها رفت تا فوتبال بازی کند و سرانجام در سال 2010 به آلمان بازگشت. در ماه جولای مشخص شد که آیلتون قرار است به برمن برگردد اما نه برای پوشیدن پیراهن سبز وردر بلکه برای پوشیدن پیراهن سرخ رنگ اوردینگن. «هیچوقت این شهر را فراموش نکردم.» این ها حرف های مردی بود که بالاخره در خانه به آرامش رسیده بود. این روزها سر آیلتون بسیار شلوغ است.
در رئالیتی شوهایی مانند «I’m A Celebrity» انرژی خفته خود را خالی می کند و به نوشیدن و رقصیدن می پردازد. قطری ها در گذشته آماده بودند برای دادن حق شهروندی به آیلتون، 1.2 میلیون یورو به او پرداخت کنند اما فیفا با اعلام اینکه این بازیکن هیچ ارتباطی به این کشور ندارد، آن را غیرقانونی دانست. دوران بازی آیلتون تا 2013 ادامه داشت. او می گفت «نمی توانم روی یک مبل بنشیم و فقط بیکار باشم.» بنابراین برای تیم هاسیا بینگن به بازی کردن ادامه داد. آیلتون حتی در بازنشستگی هم فعال است و بین تگزاس و برزیل در حال رفت و آمد است. همسرش که متخصص زیبایی است در آمریکا کار می کند.
متاسفانه حقیقت واقعی پشت این تمایل آیلتون به بازی کردن، موضوع مالی بود. او در زمان بازی با کلمهای به نام «پس انداز کردن» آشنایی نداشت. حتی می گویند در دوران اوجش ماهی 100 هزار یورو برای خرید جواهرات گرانقیمت برای همسر و خرید پوشاک هزینه می کرد. در بازی خداحافظی، مسئولان وردربرمن برای او سنگ تمام گذاشتند و این نمایانگر ارزشی است که در نزد آلمانی ها دارد. اگر از آیلتون به عنوان یکی از برترین های تاریخ بوندسلیگا یاد می شود، همه به لطف سبزپوشان برمنی است. پنج سالی فوق العاده که هم هواداران معنای فوتبال را درک کردند، هم آیلتون به آرامش واقعی رسید.
به قلم James Kelly برای وبسایت Thesefootballtimes