تعریف ما یوونتوسیا از عشق تو فیلمی که دیدم میشه خلاصه کرد. قدم زدن برای آخرین بار توی زمین باشگاه محبوبت به همراه بچه هات به عنوان بازیکن و کندن یه کمی از چمنش به عنوان یادگاری. اگه بخواید فوتبال ببینید همه جای دنیا فوتبال هست ولی اگه میخواید با فوتبال عشق بازی کنید فوتبال ایتالیا بهترین گزینس. به قول عادل عزیز ایتالیاییا فوتبالشون مثل فیلماشونه، الزاما امیدوارمون نمیکنه.... ولی دستمونو میگیره پرتمون میکنه توی واقعیت های تلخ زندگی... مخصوصا ما یوونتوسیا که بعد از جام جهانی شیرین 2006 شیرازه تیممون از هم پاشید و رفتیم سری بی و بعدشم مثل ققنوس از خاکستر خودمون متولد شدیم و بازم برگشتیم به رینگ مبارزه.
این بازگشت برای ما مثل الک بود، بقول اله جنتلمنارو شناختیم اون جنتلمنایی ک قرار بود باهاشون رویاپردازیو شرو کنیم، مخصوصا اینکه رویا پردازی کار اصلی فن های ایتالیاس... وجود کلودیو مارکیزیو هم یه دلگرمی برای ما بود.
اون کسی بود که فرق داشت با بقیه. حتی با الکس حتی با بوفون. پسرک محجوب و کم حاشیه ای که نوید اینده ای روشن میداد. اینا مال اون زمونیه که اگه کلبمون رونق نداشت صفا داشت. اون زمونی که ما یوونتوس فن ها با برگشت به سری آ همیشه بازیای تیممون رو دنبال میکردیم. تو سالهای اولمون اینتر رو بردیم با یه گل به یاد موندنی. شوت آمائوری بود و توپی که سزار گرفت و در برگشت یدونه یه پا دوپا و گل بعدشم خوشحالی گلزن توی تماشاگرا و اضافه شدن اله به اون... آره داداش ما با همه اینا خاطره داریم. مارکیزیویی که گل رو به اینتر زد از حدودای 7 8 سالگی تو آکادمی یوونتوس بود. حتی دلپیرو هم گفت اون از منم یوونتوسی تره. کسی که متولد تورین بود و توی این تیم پیشرفت کرد...
از سال 2010 به تیم ملی دعوت شد. و چه شود یورو 2012 هنرنمایی های استاد پیرلو و شاهزاده. کیه که به یاد نداشته باشه... برد المان، برد کرواسی، انگلیس و بازیایی که پله پله بالا اومدیم و رسیدیم به فینال.
بعدش به یاد بیارین برگشت یوونتوس به دور قدرت رو. خط هافبکو ببین تورو خدا. MVP معروف که مارکیزیوی قصه ما هم عضوش بود. قشنگ توی اسمونا بودیم. حتی به فینال لیگ قهرمانانم رفتیم تو سال 2015 و بازی جلو بارسا و پاس پشت پای مارکی. تو زمینی که ژاوی و پیرلو و اینیستا و مسی تو زمین بودن، بیشترین موقعیت گل رو ساخت تا نشون بده اون کیفیتی که داشت اتفاقی نیست. ولی پسرک گندمگون تورین، شاهزاده یوونتوس تو بازی با پالرمو مصدوم شد و رباط پاره کرد. و بعدشم زانوشو به تیغ جراحا سپرد. بعد مدت مدیدی که برگشت عای الگری بازیش نداد. و بقیشم خودتون میدونین.
میخواین که منزلت مارکی رو تو یووه ببینید؟ تو آخرین بازی بوفون برا یووه وقتی ک تعویض شد مارکیزیو رو بغل کرد و خیلی سخت اونو تو بغلش فشار داد.... و بازو بند رو داد بهش...
قصدم از این یاد آوری خاطره ها این بود که اگه دقت کنیم نقش یه نفر تو این قضایا پررنگه در واقع اگه بخوایم داستان یوونتوس نوین رو بگیم در واقع داستان زندگی مارکیزیو رو گفتیم. کسی که با این که بدن لاغری داشت ولی خب آچار فرانسه تیم بود. در خدمت تیم بود و حتی در نبود بازیکنی مثل استاد پیرلو جاشو به خوبی پر میکرد. با هوش بود... و مهم تر از همه راه عشقبازی کردن رو بلد بود. چیزی که پسرک مو بود جوگندمی مارو خاص تر میکرد این بود که 25 سال بود که تو یوونتوس بود. به عشق یوونتوس، توی باشگاه یوونتوس خداحافظی کرد.
ماها خداحافظی الکس رو دیدیم. خداحافظی مالدینی، و اخیرا توتی و د روسی. انگار با خداحافظی اینا عشقم از فوتبالی ک دنبال میکنیم جدا میشه.....
خداحافظ اسطوره
پی نوشت: توی این متن از بعضی دوستانم الهام گرفتم ب دل نگیرید خلاصه