Leo Barcaخوف از خدا یعنی خوف از این که در عالمی که خدا شاهد بر اون هست گناه کنی ، یعنی خوف از مقام و عظمت و ابهت خدا که خیلی بزرگ و سراسر نوره ، وگرنه که خدا ظلم قرار نیست بکنه و رحیم و مهربونه ، و توی ادم های بزرگ حتی خوف عاشقه از معشوق که ایا لایق اون بوده ؟ جوری بوده که اون میخواد ؟ تونسته عاشقی کنه ؟ نکنه ازش دور بشه ؟
مثلا ادم بره پیش کسی که خیلی نورانی و پاکه خودشو جمع جور میکنه ، هر کاری نمیکنه اونجا ، یا مثلا یه مکان مقدسی بره همین طور مثل حرم امام رضا ، البته فقط مثاله ، یا مثل جلوی مادرش که خیلی بهش محبت کرده و ادم پاکیه خیلی رعایت میکنه حتی اگه بیرون ادم جالبی نباشه چون شرم میکنه از وجود اون
در محضر همچین خدای مهربونی شرمنده بشه و نتونه جواب این خوبی رو بده
در واقع میگه مهم ترین موضوع تویی خدا ، این باعث میشه از هر چیز دیگه ای که مخالف خداس و اون نمیخواد دوری کنی مثل گناه ، ظلم و ...
از اون گناه و زشتی مترسه که فطرت پاکشو بخواد خراش بده
درواقع این ترس برمیگرده به اعمال انسان ، وگرنه ترس به اون معنای مرسوم که خصلت خوبی نیست ، تقوایی که باعث میشه قلبشو از هر چی غیر خداییه خالی کنه و مراقبت کنه دائما که اگه هر چه به سمت گناه بره از خدا دورتر شده ، از این میترسه که از خداش دور بشه ، مثل عاشقی که میترسه کاری کنه که معشوق رو برنجونه
وگرنه که خدا به این مهربونی و بخشنده ای که ترس نداره
به نظرم اینجوریه
ببخشید زیاد شد