جویندگان – جان فورد
هیچ فیلمی در تاریخ سینما مانند «جویندگان» وجود ندارد که هم آغاز و هم پایانی تکان دهنده داشته باشد. سکانس آغازین: قاب سیاه تصویر با گشوده شدن در کلبه ای باز میشود. سواری خسته و آرام به کلبه نزدیک میشود. دوربین همراه زنی خسته و اندوهناک که در را گشوده است جلو میرود. سکانس پایانی: «ایتان» همراه با برادرزاده ربوده شده اش به کلبه خانواده مهاجر نزدیک میشود. دخترک را تحویل خانواده میدهد و همگی داخل کلبه میشوند، حتی «مارتین پاولی» جست وجوگر و سرگردان. «ایتان» تنها میماند و در به روی او بسته میشود. او پشت دری میماند که هفت هشت سال پیش «مارتا» آن را به روی او گشوده بود.
روشناییهای شهر – چارلی چاپلین
سکانس زیبا و تأثیرگذار پایانی فیلم. دختر نابینا (که حالا بینا شده) وقتی میخواهد به چاپلین گدا پول دهد، بعد از لمس کردن تصادفی دست چاپلین او را میشناسد. چاپلین که پول عمل جراحی این دختر را فراهم کرده، در تخیل این دختر بیچاره، یک ثروتمند جنتلمن بوده است. اما اکنون او چاپلین واقعی را با چشمانش میبیند. این سکانس نمایشگر یکی از تأثیرگذارترین و احساس برانگیزترین جنبههای انسانی است.
معجزه در میلان – ویتوریو دسیکا
سراسر فیلم «معجزه در میلان» سرشار از نوعی نگاه هنرمندانه به موضوع فقر، بدبختی و تبعیض در ایتالیای پس از جنگ است. یکی از به یاد ماندنی ترین سکانسهای فیلم، صبحدم یک روز سرد زمستانی است. نور کمرنگ خورشید از لابه لای ابرها، به صورت یک طیف محدود به زمین میتابد. همه سعی میکنند خود را در این طیف جا دهند. از سر و کول هم بالا میروند تا گرم شوند. در ادامه فیلم به چند سال بعد میرویم. حال و روز مردم بهتر شده است و برای مشاهده منظره غروب آفتاب بلیت میخرند. روی صندلی رو به غروب مینشینند و فرو نشستن آفتاب را تماشا میکنند.
مخمصه – مایکل مان
سکانس پایانی فیلم هرگز از خاطر تماشاگر نمیرود. «آل پاچینو» دقیقا پشت سر «رابرت دنیرو» قرار گرفته است. «دنیرو» در حالی که کاملا به «پاچینو» مسلط است و میتواند با شلیک یک گلوله او را از پا درآورد، اما پرواز یک هواپیما و افتادن نور استریگت فرودگاه سبب میشود «پاچینو» سایه «دنیرو» را ببیند سریعا برگردد و به دنیرو شلیک کند. «دنیرو» روی یک مخزن میافتد «پاچینو» نزدیک میآید و دست «دنیرو» را میگیرد آن هم بدون حتی یک کلمه دیالوگ!
خوب، بد، زشت – سرجیو لئونه
یکی از بهترین سکانسهای این فیلم دوئل ۳ نفره آن است. صحنه ای که ۳ تیرانداز (کلینت ایستوود، لی وان کلیف، ایلای والاک) در گورستان متروکه ای برای به دست آوردن گنج باقی مانده از ارتش با هم دوئل میکنند! شاتهای بسیار زیبا و هم چنین آهنگ بسیار زیبای استاد «موریکونه» یکی از سکانسهای برتر تاریخ سینما را در این فیلم رقم میزند.
گاو خشمگین – مارتین اسکورسیزی
سکانس پایانی فیلم با بازی «رابرت دنیرو». آن جا که پس از همه شکستها حالا «دنیرو» در اتاق استراحت، مثل دوران جوانی با خودش تمرین مشت زنی میکند و میگوید: «من رئیسم، من رئیسم»
پدر خوانده – فرانسیس فورد کاپولا
هر گاه اسم «پدرخوانده» میآید، دو سکانس در ذهن تماشاگر جان میگیرد. نخست سکانس آغازین فیلم که «دون کارلئونه» در اتاق است و در حیاط، عروسی دخترش برپاست. دوم سکانس پایانی که در بسته میشود و صورت «کی» تاریک میشود. یک پایان باز که تماشاگر میتواند حدس بزند این داستان تازه آغاز شده است.