خدایا ای کاش دوباره برخیزم.
ببیند از چشمم ستاره می ریزد.
به راه خیمه به چشم خود دیدم.
که خواهرم زینب به سینه اش می زد.
چه کنم با خواهر دل شکسته ام زینب.
چه کنم از غصه رسیده جان او بر لب.
با ناله و آهم. یا رب تو گواهم.
از سوز غمش پر از غم و دردم.
بی تاب و توانم. باقد کمانم
ماندم به چه رو به خیمه بر گردم.
از غم عباس دلها غمگین است
دیدمش خاک صحرا بالین است.
کوه غم دارم بر دل از داغش
خنده ی دشمن بر جان سنگین است.
دل من از ماتم جان سوزش میسوزد
چو روم به حرم اشک سکینه آتشم افروزد.
لبریز شرارم. بی صبر و قرارم
نه تاب و توان و نه رمق دارم
یا رب روی دامان. از ساقی عطشان
من قرآنی ورق ورق دارم.
عمودبر فرق برادرم آمد
خدا تو شاهد باش چه بر سرم آمد
کنار پیکر او چو آمدم دیدم
شمیم جان بخشی ز مادرم آمد
چه کنم خزان گرفته باغ و بهارم را
چه کنم برده به یغما دار و ندارم را
کو صبح امیدم. سردار رشیدم
پرچمدار قیام من عباس.
کو شمع و چراغم. کو لاله ی باغم
آب آور تشنه کام من عباس.
خدایا چیدند گل یاسم را
به راحت دادم من عباسم را.
علمدارم لب تشنه به خون غلتیده
لب خشکش به دریا آبرو بخشیده.
دو چشمم خون است
فرات گلگون است.
برای عباس حسین مجنون است.