طرفداری- دختری که روزی در رویایی تماشای بازی تیم محبوبش بود، خود را اسیر آتش کرد و طی هفته اخیر، تیتر یک رسانهها را به خود اختصاص داد. او سال گذشته تلاش کرده بود با پوشش پسرانه وارد ورزشگاه آزادی شود تا از تیم محبوبش، استقلال حمایت کند، اما بازداشت شد، او در واکنش به این اتفاقات مقابل دادسرا اقدام به خودسوزی کرد.
در شرایطی که بسیاری از رسانهها از پوشش خبری در این باره خودداری کرده اند، ناهید مولوی، در صفحه شخصی اش نوشته یادداشتی را برای یکی از روزنامههای ورزشی نوشته که اجازه انتشار پیدا نکرده است.
«روز دوم شهریور وقتی هواداران بشیکتاش وارد استادیوم میشدند تا تیم محبوب خود را برابر گُزتپه در سوپر لیگ ترکیه تشویق کنند جز پرچمها و شالهای بشیکتاش چیزهای دیگری هم همراه خود داشتند، نوشتههایی بیربط به فوتبال. آنها میخواستند فوتبال با خاصیت را به نمایش بگذارند. هواداران بشیکتاش، آن دیوانگانی که حتی یک لحظه صدایشان در استادیوم پایین نمیآید و بعد هر بازی در خیابانهای استانبول همچنان فریاد میکشند، برای یک دقیقه سکوت کردند و بعد از یک دقیقه سکوت مرگبار استادیوم با شعار «بشکند دستی که روی زن بلند شود» منفجر شد. همه اینها برای امینه بود، زنی که به دست همسرش کشته شده بود.هواداران بشیکتاش فدراسیون فوتبال ترکیه را مجبور کردند تمام بازیهای آن هفته لیگ ترکیه با یک دقیقه سکوت آغاز شود تا توجه مردم و مسئولان را به خشونت علیه زنان جلب کنند.
هفته گذشته دختری جوان در ایران مقابل مجتمع قضایی دست به خودسوزی زد. برای تشویق تیم محبوبش، استقلال با ظاهری پسرانه به استادیوم آزادی رفته بود که بازداشت میشود و به او میگویند به ۶ ماه حبس محکوم خواهد شد. سحر در اعتراض به این موضوع روی خودش بنزین میریزد و جانش را به آتش میکشد.
جمله کلیشه بسیاری از فوتبالدوستان است « فوتبال خودِ زندگیست» اما فوتبال گاهی هم مرگ است، مرگی سخت و سوزان شبیه آنچه که بر سر سحر آمد. در حقیقت این ماییم که تعیین میکنیم فوتبال زندگی باشد یا مرگ. وقتی چنین شور و پتانسیل اجتماعی بزرگی را بیهوده هدر میدهیم چگونه میتوان فوتبال را زندگی خواند؟ بیتردید حکومتها، سیاستمداران و مدیران یک کشور مسئول اتفاقات آن کشور هستند اما مسئولیت اجتماعی ما به عنوان بازیکن و یا تماشاگر چیست؟ ما زورمان کمتر از آن است که یقه مسئولان مسئولیتناپذیر را بگیریم اما یقه خودمان را راحت میتوانم بگیریم.
شماهایی که سالها روی سکوهای استادیوم فوتبال تماشا کردهاید آیا تا به حال به این فکر کردهاید روی آن سکو نشستن و تشویق تیم محبوبتان تنها مسئولیت شما نیست؟ ما سالهاست که داریم میسوزیم وقتی توان کنار هم ایستادن را نداریم و از کنار تبعیضها بیتفاوت میگذریم. همه مردانی که بازی بعدی لیگ روی سکو مینشینند و یا در زمین بیامان به امید یک پیروزی دنبال توپ میدوند تعیین خواهند کرد این فوتبال زندگیبخش خواهد بود یا مرگآفرین.
سکوت مرگبار تکتک آنها در آن هیاهو دستکم تکلیف ما را مشخص خواهد کرد. شاید وقت آن است که عطای این فوتبال را به لقایش ببخشیم، از تیم ملی تا لیگش و این بازی مرگبار را به حال خودش رها کنیم. شاید فیفا باید دست به کار شود و این فوتبال بیخاصیت و فاسد را تعلیق کند، شاید باید همه ما هوادار بشیکتاش شویم و دوباره فوتبال را زندگی کنیم.»